سیدمحمود طیب حسینی؛ عباس رحیملو
چکیده
فن «الهزل الذی یراد به الجدّ» یا «جدّ هزلوار»، یکی از آرایههای دانش بدیع است که هرچند بلاغتپژوهان سنتی زبان عربی گواههای گوناگونی برای این شیوه ادبی برشمردهاند، ولی به نمونههای قرآنی این آرایه نپرداختهاند. از آنجا که برخی تفسیرپژوهان، شناخت آرایههای بدیع را در فرآیند تفسیر کارساز ندانسته و تنها در زیباییشناسی ...
بیشتر
فن «الهزل الذی یراد به الجدّ» یا «جدّ هزلوار»، یکی از آرایههای دانش بدیع است که هرچند بلاغتپژوهان سنتی زبان عربی گواههای گوناگونی برای این شیوه ادبی برشمردهاند، ولی به نمونههای قرآنی این آرایه نپرداختهاند. از آنجا که برخی تفسیرپژوهان، شناخت آرایههای بدیع را در فرآیند تفسیر کارساز ندانسته و تنها در زیباییشناسی متن کارا دیدهاند، این نوشتار برای نخستین بار در کاوشهای تفسیری- زبانی، افزون بر یافتن نمونههای نغز و برجسته از این شیوه ادبی در قرآن، در پی پاسخ بدین پرسش است که شناخت این آرایه، چه کارکردهایی در تفسیر قرآن دارد؟ برای پاسخ بدین مسئله، این پژوهش به روش توصیفی و تحلیلی، با بازبینی تلاش ادبپژوهان و با یاری از دستاوردهای برخی زبانشناسان معاصر، در پی بازکاوی سازوکار این صنعت ادبی رفته است تا با فرآیندشناسی این آرایه، کارایی شناخت این شیوه را در تفسیر روشن سازد. با برآیند کاوش در سازوکار این آرایه، به دست میآید که مفسر آشنا با فرآیند شگرد ادبی جدّ هزلوار، به مدلول ظاهری آیات بسنده نکرده و در پی دریافت پیام جدی سخن میرود؛ و افزون بر این، پردهبرداری از انگیزه گزینش واژگان جایگزین، هویداسازی نقش عاطفی «مشبه به» و پیشآوری تفسیری پیوسته نیز پیامد شناخت عملکرد این فن ادبی است.