با همکاری مشترک دانشگاه پیام نور و انجمن علمی قرآن و عهدین ایران

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه بین المللی امام خمینی قزوین

2 استادیار گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه بین المللی امام خمینی قزوین

3 کارشناس ارشد زبان و ادبیات عربی دانشگاه بین المللی امام خمینی قزوین

چکیده

پیوند زبان‌شناسی با تحلیل و بررسی متون به‌ویژه متن ادبی بسیار عمیق و به‌هم‌تنیده است. در این بین، زبان-شناسی متن و عوامل متنی از‌‌جمله انسجام، از اهمیت بالاتری برخوردار است. بحث انسجام به معنای اصطلاحی آن نخستین بار توسط هالیدی و حسن مطرح گردید، به‌طورکلی در سه سطح واژگانی، دستوری و آوایی قابل بررسی است؛ ولی به‌سبب گستردگی این مباحث، پژوهش حاضر، صرفا سطح آوایی در تعدادی از عوامل آوایی چون سجع، جناس، موازات، التزام، ترصیع و تصدیر، مدنظر قرار داده و تلاش کرده است تا کارکرد انسجامی این عوامل را با توجه به تاثیری که در یکپارچگی متن دارند، در چند سوره از قرآن مورد بررسی قرار دهد، چرا که بررسی متن قرآن، از منظر انسجام آوایی آن، کمتر در میان پژوهش‌ها دیده می‌شود. از این‌رو این عوامل با استقراء تام در سوره‌های قمر، رحمن و واقعه، به روش توصیفی- تحلیلی مورد تحلیل قرار گرفته و به کمک داده‌های آماری، بسامد و نسبت هر یک از این عوامل در انسجام‌بخشی به متن سوره‌ها، مشخص گردیده است، یافته‌ها نشان می‌دهد که سجع از مهم‌ترین عوامل انسجام آوایی در این سوره‌هاست که نقش بسزایی در ارتباط میان آیات و در نتیجه یکپارچه‌ساختن تمامِ متنِ سوره داشته ‌است و در مقابل، ترصیع کمترین نقش را در انسجام متن داشته است و عوامل آواییِ التزام، موازات، جناس و تصدیر نیز به‌ترتیب در مراتب بعدی از اهمیت انسجامی قرار داشته‌اند.

کلیدواژه‌ها

 مقدمه

به­طور­قطع یکی از عواملی که موجب اهمیت روزافزون قرآن شده و الهی و فرابشری­بودن آن را اثبات نموده، ساختار آوایی متن قرآن است، ساختاری که خداوند آن را به شکل اعجاز­گونه به تصویر کشیده است، به­گونه­ای که گوش مخاطبان را می­نوازد و در دل و جان او اثرِ عمیقی را بر جای می­نهد و علاوه بر این، فهم معانی شگفت و عمیق آن را نیز گویاتر می­نماید. لذا پژوهش حاضر سعی دارد تا به وسیله علم زبان­شناسی متن، انسجام چند سوره از قرآن را در سطح آوایی مورد تحلیل قرار دهد.

البته عوامل آوایی در بلاغت عربی در حوزه علم بدیع آورده شده است؛ ولیکن به گفته عبدالمجید (1998:7) «در بلاغت عربی این­گونه جا افتاده که وظیفه عوامل بدیعی، صرفا آراستن کلام است؛ ولی باید توجه داشت که بدیع از مـنظر زبان­شناسی متن افق تازه­ای یافته است و آن، نقش عوامل بدیعی در ارتباط اجزای متن است.» از این­رو ما نیز در این پژوهش بـرآنیم تا عوامل بـدیعی را، از دریچه­ای که عـلم زبان­شناسی متن به روی ما گشوده است، بنگریم؛ چرا که ارتباط اجزای متن توسط عوامل بدیعی، انسجام آوایی متن را در پی خواهد داشت که اهمیت بالایی در مباحث زبان­شناسی دارد. علت این اهمیت نیز این است که متنی که از انسجام برخودار است خالی از ابهام بوده، فهم آن راحت­تر و سریع­تر است و در نتیجه ماندگارتر خواهد بود.

قابل ذکر است که بحث انسجام در زبان­شناسی، در آثار و اندیشه­های پیشینیان بالاخص کسانی که به زبان­شناسی قرآن مشغول بودند، وجود داشته است، البته بیشتر تحت عنوان «نظم» مطرح بوده اما امروزه وقتی سخن از انسجام متن می­شود، بی­درنگ نظریه انسجام هالیدی و حسن در اذهان تداعی می­شود. از این­رو هالیدی و حسن را می­توان نخستین کسانی بدانیم که در رابطه با انسجام، البته در زبان انگلیسی تحقیق و بررسی و نظریه­پردازی کرده­اند، حال ممکن است این نظریه با ویژگی­های زبان عربی و قرآن مطابقت داشته باشد و یا در برخی از موارد با آن هم­خوانی نداشته باشد.

بحث انسجام در زبان­شناسی از حجم گسترده­ای برخوردار است؛ و مشتمل است بر سطوح واژگانی، دستوری و آوایی که هر یک از این سطوح شامل زیرمجموعه­هایی هستند که در مجموع به انسجام متن می­انجامد. اما از آنجایی­که آوردن تمامی این مباحث از حوصله پژوهش خارج بوده و بررسی متن قرآن، از منظر انسجام آوایی آن کمتر در میان پژوهش­ها دیده می­شود و ضرورت پژوهش در این زمینه به­وضوح احساس می­شود، لذا پژوهش حاضر، به بررسی سطح آوایی آن پرداخته است.

ساختار آوایی متن قرآن، در عناصر مختلفی قابل بررسی است؛ از جمله این عناصر که در این تحقیق نیز به آنها پرداخته شده است شامل: سجع، جناس، موازات، ترصیع، التزام و تصدیر است، که مجموع این عناصر آوایی موجب ارتباط محکم اجزاء متن و انسجام آن می­شود.

 

 پیشینه تحقیق

جنبه انسجامی در قرآن کریم از دیرباز مورد توجه محققان و اهل فصاحت و بلاغت قرارگرفته و آثار ارزشمند بسیاری نیز در این زمینه به رشته تحریر درآمده است که از جمله آنها می­توان بدین موارد اشاره کرد:

1. عناصر الاتساق فی تماسک النص دراسه نصیّه من خلال سوره یوسف اثر محمود سلیمان حسین الهواوشه (جامعه مؤته، 2008م).

2.  الإتساق و الإنسجام فی سوره الکهف اثر بوسته محمود (جامعه باتنه، 2008م).

3. الإنسجام الصوتی فی النص القرآنی اثر تحسین فاضل عباس (جامعه الکوفه،2011 م).

4. انسجام واژگانی در قرآن، بررسی سوره­ نور بر پایه­ نظریه هالیدی وحسن (1976)، حسین رجبی (دانشگاه رازی،1386).

درست است که هر یک از این آثار در حوزه انسجام متن قرآن، تلاش­های خوبی مبذول داشته­اند، ولی هیچ­یک از اینها در زمینه ساختار آوایی قرآن و تاثیری که بر انسجام متن دارد، به­صورت مجزا و کامل نپرداخته­اند و در این میان رساله­ای که در بررسی انسجامی متن قرآن به سطح آوایی نیز توجه نموده است، رساله دکتری، نوال لخلف، تحت عنوان: الإنسجام فی القرآن الکریم -سوره النور أنموذجاً-(جامعه الجزائر، 2006) می­باشد.

 

سوال و فرضیه تحقیق

این تحقیق با جمع­آوری داده­ها به­صورت کتابخانه­ای و مبتنی بر روش توصیفی و تحلیلی با استقراء تامِ داده تحقیق و نیز رویکردی آماری در پی پاسخ­گویی به این سؤال است که: ساختار آوایی سوره­های مورد بحث، بیشتر در چه اشکالی و با چه کارکردی سبب انسجام متن شده است؟ فرضیه­ای که بر این سؤال متصوراست؛ بدین صورت است که، ساختارآوایی با کارکرد هم­آوایی در فواصل آیات و همچنین تکرار در عناصر زبانی اعم از حروف و عبارات و جملات باعث انسجام در ساختارهای خرد و در سطح بالاتر در ساختار کلان (کل سوره) شده است.

 

چارچوب تئوری تحقیق

در ابتدای مقاله، روش­شناسی وچارچوب تئوری تحقیق را تبیین نموده تا در انتها بر مبنای این چارچوب محتوای پژوهش تحلیل وبررسی شود.

 

انسجام[1]

زبان­شناسی متن که وظیفه­ توصیف روابط داخلی و خارجی ساختارهای متن در سطوح مختلف و شرح مظاهر متعدد گونه­های ارتباطی و کاربردی زبان را دارد (فضل، 1992: 247)، بر مطالعات متون نوشتاری تاکید می­کند و بیشتر با انسجام­های ساختاری متن سر و کار دارد (آقاگل زاده، 1385: 102).

بحث انسجام اولین بار توسط هالیدی و حسن مطرح شد که آن­دو در کتاب خود به نام Cohesion in English به توضیح و تبیین انسجام و عوامل آن پرداختند و 5 نوع ابزار انسجامی را که شبکه­ای از روابط معنایی در سطح متن تولید می­کنند، ارائه داده­اند که عبارتند از: ارجاع، جایگزینی، حذف، وصل و انسجام واژگانی. البته در کنار عوامل اصلی فوق، آن­دو به مجموعه­ای از ابزارهای شکلی دیگری که به انسجام متن می­انجامند، تاکید نمودند، مانند: موازات، وزن و بحر، هارمونی و قافیه (هالیدی و حسن، 1976: 6).

به اعتقاد هالیدی و حسن اهمیت انسجام در این است که جملات معمولاً فرمی به خود می­گیرند که با جملات قبل و بعد از خود ارتباط می­یابند و لذا لازم است هر جمله حاوی یک یا چند رابط باشد که آن را به جملات قبل و بعدش مرتبط سازد (فرج، 2007: 80).

بعد از هالیدی و حسن، دوبوگراند و درسلر در سال 1981 الگوی کامل و جامعی نسبت به متن ارائه کردند. آنها متن را نوعی نمود ارتباطی می­دانند با هفت ویژگی اعم از: انسجام، پیوستگی معنایی، هدفمند­بودن، پذیرفتنی­بودن، حاوی اطلاعات بودن، ویژگی موقعیتی، ویژگی درون متنی (آقا گل زاده و افخمی، 1383: 31).

بدین ترتیب می­توان گفت که انسجام یکی از معیارهای مهم ا­ست که در متنیت متن دخیل بوده و در بحث­های زبان­شناسی متن نیز اهمیت زیادی دارد و می­توان گفت که آن «عاملی­ است که مؤلفه­های روساختی متن یعنی کلام را درواقع آن­گونه که آن را می­شنویم یا می­بینیم با یکدیگر پیوند می­دهد.» (البرزی، 1386: 152)

و یا به عبارت دیگر به مناسباتِ معنایی­ای اشاره دارد که میانِ عناصر یک متن وجود دارد، و به کلام یکپارچگی و وحدت می­بخشند و آن را همچون متن، از مجموعه­ای از جمله­های جداگانه و نامربوط متمایز می­سازند (مهاجر و نبوی، 1376: 63).

لذا باید گفت که هر متنی دارای عناصر زبانی است که موجب پیوستگی آن می­شود، این عناصر اصطلاحاً عناصر انسجام­آفرین نامیده می­شوند (بهنام، 1381: 62) و اصولا ما برای اینکه نام متن را بر یک قطعه گفتاری یا نوشتاری بنامیم، ناگزیر از وجود انسجام در آن هستیم، در غیر این صورت، آن قطعه گفتاری یا نوشتاری صرفا یکسری جملات و یا عبارات گسسته و جدا از هم هستند که هیچ ارتباطی به هم ندارند.

شایان ذکر است که هرچند امروزه شکل­گیری بحث انسـجام را با نـظریات هـالیدی و حسن و ... می­شناسند؛ ولی اگر ما به آثار اسلامی و عربی خود بنگریم، خواهیم دید که این مسأله قرن­ها پیش توسط علماء، با عناوین دیگری چون «نظم» مطرح بوده است لذا از انصاف به­دور است که ما از انسجام سخن بگوییم؛ ولی نامی از این علماء نبریم. غالباً نظریه نظم به عبد القاهر جرجانی نسبت داده می­شود که وی در کتاب دلائل و الإعجاز خود به مسأله نظم پرداخته و عقاید خود را مطرح نموده و فضیلت و ارزش آثار را به وجود نظم در آن می­داند (جرجانی، 1407: 116). هرچند که پیش از جرجانی نیز افرادی چون جاحظ ، باقـلانی و ... به مسأله نظم پرداخـته­اند؛ ولیکن چون به­صورت پراکنده بوده، لذا این نظریه با عبدالقاهر جرجانی شناخته شده است.

 امروزه نیز بحث انسجام در میان زبان­شناسان عرب اهمیت زیادی یافته است و آنها از طریق ترجمه آثار زبان­شناسان غربی به تالیفات بسیاری در این زمینه­ دست زدند و معادل­های مختلفی چون «السبک، الإتساق، التماسک و...» را برای اصطلاح cohesion آوردند.

به­طورکلی باید گفت که انسجام، بحث مهمی در پژوهش­های زبان­شناسی و تحلیلی متون است که باید بیشتر مورد توجه و اهتمام قرار گیرد، چرا که اگر کلام از عنصر انسجام خالی باشد غیر واضح و مبهم خواهد بود، لذا زبان­شناسان اهمیت انسجام را در این می­دانند که کلام را مفید و روابـط جمله را مشخص می­سازد و از التباس و درآمیختگی بین عناصر جملات جلوگیری می­کند و به واسطه رفـع تشتت در معـانی موجـود در متن باعث ثبـات و استحـکام می­شـود (نظری، 1389: 68-69).

 

انسجام آوایی

انسجام آوایی شامل همه عواملی است که باعث گردد کلام به شکلی آهنگین و با هارمونی و هماهنگی در وزن و قافیه ارائه شود (نظری، 1389: 17). در حقیقت ساختار متون نوشتاری و یا گفتاری اساساً بر مبنای انسجام صوتی است، لذا انسجام آوایی جایگاه وسیعی در تحقیقات و پژوهش­هایی که در زمینه تحلیل گفتمانی و زبان­شناسی متن می­باشند، یافته است و ایجاد انسجام توسط آواها، ارتباط محکمی، به چگونگی توزیع اصوات و آواها در کلام دارد، از این رو پدیده آوایی تابع موقعیت، جایگاه اصوات، هماهنگی و همسازی آنها است (بحری، 2010: 4-5).

این گونه­ انسجامی در متن قرآن کریم با برجستگی خاصی جلوه­گری می­کند و میزان توجه بلاغیون به آن، نشانه جایگاه خاص تاثیرگذاری آوایی در موفقیت متون است، زیرا هرچه قدر که یک متن از انسجام بیشتر و قوی­تری برخوردار باشد، ماندگارتر خـواهد بود و بهتـر و سـریع­تر در اذهـان جـای خواهد گرفت همین امر باعث شده برخی نویسندگان عرب نیز آن را به عنوان عامل مهم انسجامی در متون ادبی ذکر نمایند.

ساختار آوایی

منظور از ساختار آوایی متون، صناعات بدیعی­ای هستند که حاصل نوع تکرار آوایی می­باشند، تکرار نیز نقش مهمی در انسجام­بخشی به متون وتناسب و پیوستگی آن دارد (میسه، 1433: 58). بدین­روی ما در این بخش به بررسی چندی از این صنایع بدیعی چون: سجع، جناس، ترصیع، موازات، تصدیر والتزام، در سوره­های قمر، رحمن و واقعه پرداخته و نقش انسجامی هر یک از این عوامل را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

بنابراین روش تحقیقِ این پژوهش در جمع­آوری داده­ها به­صورت کتابخانه­ای است، در­واقع روش تحقیق این پژوهش بر اساس روش استقرایی- استنتاجی و همچنین رویکرد آماری است، بدین صورت که پس از مطالعه دقیق کتب و مقالات مرتبط با بحث، تمامی عناصری که در پی تحلیل آن در قرآن هستیم استخراج شده، البته حتی­الامکان سعی شده تا به منابع معتبر و علمی­ای که در زمینه زبان­شناسی به­طور­عام و آواشناسی به­طور­خاص، کتب و مقالات بلاغی و نقدی و... استناد شود و بعد از آگاهی کامل از این عوامل و شرایط و ویژگی­های آن در بخش بعد به تحلیل مباحث ارائه شده در سوره­های مورد بحث خواهیم پرداخت، سپس این داده­ها را در جدول­هایی گنجانده و نتایج آنها، طی چند نمودار نشان داده خواهد شد. قابل ذکر است که شیوه ارائه داده­ها در جدول بر این اساس خواهد بود که در تعیین بسامد سجع، در آیاتی که بایکدیگر تشکیل سجع داده­اند هرآیه با آیه­ بعد از خود یک سجع به حساب می­آید، در جناس، تک­تک الفاظی که در شکل­گیری جناس سهیم بوده­اند، محاسبه شده­ است. در عوامل آوایی موازات و ترصیع و تصدیر نیز، جملات به­صورت جداگانه حساب شده­اند، زیرا که یکایک این جملات در شکل­گیری انسجام میان آیات نقش داشته­اند، و اما شیوه محاسبه نسبت، عواملی چون جناس و التزام در حرف و واژگان به نسبت تعداد واژگان سوره محاسبه شده و در بقیه موارد چون: سجع و موازات و... نسبت عوامل، با توجه به تعداد آیاتِ سوره محاسبه شده است.

 

انسجام آوایی در سوره­های قمر، رحمن و واقعه

جنبه­های آوایی، با توجه به زاویه دیدی که هر فرد نسبت به آن دارد، مـی­تواند در مـیدان پژوهشی زیبایی­شناسانه یا معناشناسانه بحث و بررسی شوند، اما آن دریچه­ای که زبان­شناسان، از طریق آن به جنبه­های آوایی می­نگرند، آن است که علت اصلی توجه نویسندگان در وارد ساختن جنبه­های آوایی در متن خویش، انسجام­بخشی به متن است، عاملی که اگر نباشد متن اساساً وجود نخواهد داشت، لذا برای تشکیل متن و منسجم ساختن آن به جنبه­های آوایی زبان در کنار عوامل انسجامی دیگر متوسل می­شوند.

بر ایـن اســاس، ما در این بـخش برآنـیم تا به­صورت تطبیقی، عامل انسجامی متن را از رهگذر جنبه­های آوایی، در تعدادی از سوره­های قرآن که نمونه بارز متن منسجم هستند، مورد بررسی قرار ­دهیم:

 

سجع

گرچه نـگاه بـلاغیون به سجع بـیشتر از جـنبه زیـبایی­شناختی است اما در حوزه زبان­شناسی متن، سجع را باید از زاویه انسجامی نگریست، از این­رو با توجه به اینکه سجع از همراهی و مشارکت دو عبارت یا دو جمله و بیشتر در حروف پایانی واژه پایانی ایجاد می­شود، باید گفت سجع در کمترین خاصیت انسجامی نیز دو جمله یا عبارت را در متن با هم همراه می­سازد (نظری، 1389: 266).

در حقیقت «سجع به همراه دیگر عناصر دستوری و واژگانی انسجام در ایجاد نوعی یکپارچگی و وحدت متنی مشارکت دارد، پایانه­های مشابهت که سجع می­سازد بدان پشتوانه­ای آوایی می­دهد که یک ابزار قوی اقناعی محسوب شود. به ویژه اگر بین دو کلمه مسجوع رابطه آوایی برقرار باشد و آوردن سجع زمینه­ای برای نویسنده فراهم می­سازد تا غنای واژگانی و زبانی خود را نمایان سازد.» (فرج، 2007: 116ـ118)

در سوره­های مورد بحث، سجع، به عنوان یک عامل انسجامی مهم، نمود متنوع و آشکاری دارد و موجب ارتباط میان بخش عظیمی از آیات این سوره­ها شده است؛ در واقع می­توان چنین بیان داشت که سجع، از اسـاسی­ترین عناصر انـسجام­بخشی به متن این سوره­ها محسوب می­شود که تقریبا در سراسر سوره به چشم می­خورد و موجب یکپارچگی متن سوره­ها شده است.

 

نوع و بسامد سجع در سوره

نوع سجعی که در این سوره­ها به­ کار رفته است تنوع بالایی دارد، به­گونه­ای که انواع مختلف سجع را در خود جای داده است، که این یکی از جنبه­های اعجازی قرآن کریم است، چرا که با توجه به موقعیتِ آیات، سجع­های گوناگون آمده است تا بدین وسیله انسجام آوایی میان عبارات رعایت گردد. بدین معنا که در برخی از موارد برای اینکه انسجام آوایی تامّی میان آیات برقرار گردد، نیاز به سجع متوازی است که به لحاظ آوایی در بالاترین درجه قرار دارد، ولی در موقعیتی دیگر این انسجـام آوایی با سـجع مطرف و یا متـوازن برقرار می­گردد، در نتیجه مجموع این سجع­ها موجب انسجام تمامی متن سوره می­شود.

سجع­های این سُوَر را با توجه به حرف فاصله و وزن عروضی آن می­توان در سه نوعِ سجع متوازی، مطرف و متوازن بررسی و تحلیل نمود:

الف) سجع متوازی: آن است که واژه پایانی هر قرینه با نظیر خود، هم در وزن و هم در حرف پایانی (فاصله) یکسان باشند (المرسی، 1420: 186). این نوع سجع که هنری­ترین و آهنگین­ترین و زیباترین نوع سجع است تـاثیر بیشتری نسبـت به سجـع­های دیگر، در انـسجام­بخشی و یکپارچگی متن دارد، و در هر سه­ سوره­ آمده است، از جمله:

آیات 19-20 قمر «إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا صَرْصَرًا فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُّسْتَمِرٍّ * تَنزِعُ النَّاسَ کَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُّنقَعِرٍ»

آیات 1-3 رحمن «الرَّحْمَنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ *خَلَقَ الْإِنسَانَ»

آیات 1-3 واقعه «إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَه * لَیْسَ لِوَقْعَتِهَا کَاذِبَه * خَافِضَه رَّافِعَه»

همان­طور که ملاحظه می­شود، کلمات فاصله به­سبب هماهنگی آوایی حاصل از سجع، میان آیات مسجع ارتباط برقرار کرده است، در برخی از مقاطع این ارتباط آوایی میان تعداد آیات بیشتری برقرار گشته است. همچون آیات 45-50 سوره قمر (سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ وَیُوَلُّونَ الدُّبُرَ * بَلِ السَّاعَه مَوْعِدُهُمْ وَالسَّاعَه أَدْهَى وَأَمَرُّ *إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی ضَلَالٍ وَسُعُرٍ * یَوْمَ یُسْحَبُونَ فِی النَّارِ عَلَى وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ * إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ * وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَه کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ)

 در این آیات کلمات (الدُّبُر- أَمَرُّ- سُعُرٍ- سَقَرَ- قَدَرٍ- الْبَصَرِ) زنجیره­ای مشابه و هماهنگی را ایجاد کرده­اند که آیات به لحاظ آوایی به یکدیگر پیوند داده­اند و از آنجایی­که هرچقدر طول زنجیره سجع بیشتر باشد، حجم بیشتری از متن را منسجم می­سازد، لذا سجع متوازی در این مقطع نسبت به آیاتی که صرفا میان دو آیه تشکیل سجع داده­اند حجم بیشتری از متن را منسجم ساخته است.

ب) سجع مطرف: سجع مطرف که سجع معطوف هم گفته می­شود، آن است که دو واژه در حرف فاصله با یکدیگر هماهنگ، ولیکن در وزن مختلف باشند (الـــحسناوی، 1421: 149)، ایــن نـوع سجـع که پر­بسامدترین نوع سجع در سـوره­های مورد بحث است، با وارد شدن در پایان بیشتر آیات میان دو آیه و حتی چند آیه، ارتباط برقرار کرده و موجب هماهنگی و انسجام آن شده است؛ برای نمونه:

آیات 1-2 قمر (اقْتَرَبَتِ السَّاعَه وَانشَقَّ الْقَمَرُ * وَإِن یَرَوْا آیَه یُعْرِضُوا وَیَقُولُوا سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ)

آیات 4-7 رحمن (عَلَّمَهُ الْبَیَانَ * الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ* وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ یَسْجُدَانِ * وَالسَّمَاء رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِیزَانَ)

آیات 42-44 واقعه (فِی سَمُومٍ وَحَمِیمٍ * وَظِلٍّ مِّن یَحْمُومٍ * لَّا بَارِدٍ وَلَا کَرِیمٍ)

اشتراک و هماهنگی حرف فاصله هرکدام از این آیات را که جملات مستقلی هستند، به طریق آوایی با یکدیگر پیوند داده است.

در برخی از موارد سجع مطرف، در حجم وسیعی از متن هماهنگی آوایی ایجاد کرده که در انسجام و یکپارچگی میان آیات مسجع و در نهایت تمام متن سوره، تاثیر بسزایی گذاشته است؛ به عنوان مثال در سوره­ قمر میان 9 فقره از آیات (آیه 37تا45) در سوره رحمن میان حدود 30 فقره از آیات (آیه42تا71) و در سوره واقعه میان حدود 18 فقره از آیات (آیه 56تا73) به وسیله سجع مطرف به یکدیگر مرتبط شده­اند، و چون، هرچه تعداد فقرات متوالی­ای که به وسیله یک نوع سجع به هم مرتبط باشند، انسجام آوایی حاصل از آنها بیشتر می­شود، لذا انسجام آوایی در این قسمت از آیات، بسیار بیشتر از بخش­های دیگر، جلوه­گری می­کند و یکپارچگی متن نمود بیشتری دارد.

ج) سجع متوازن: در سجع متوازن، کلمات در وزن یکسان هستند؛ ولی در حروف فاصله با هم اختلاف دارند (طاهرخانی، 1383: 88). این نوع سجع که کم­اهمیت­ترین نوع سجع در انسجام­بخشیِ آوایی است، در این سوره­ها نیز از بسامد کمتری برخوردار بوده و حتی در سوره­ قمر هیچ نمونه­ای را به خود اختصاص نداده است. از نمونه­های این سجع در سوره­ رحمن آیات 11تا12 (فِیهَا فَاکِهَه وَالنَّخْلُ ذَاتُ الْأَکْمَامِ * وَالْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَالرَّیْحَانُ) و در سوره­ واقعه آیات 94تا96 (وَتَصْلِیَه جَحِیمٍ * إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْیَقِینِ * فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ) است؛ ولی با این حال، سجع متوازن در ضعیف­ترین حالت خود نیز موجب پیوند دو آیه به یکدیگر شده است و اگر به آیات قبل و بعد از اینها دقت شود، آشکار می­گردد که این آیات، یا با آیات قبل و یا با آیات بعد از خود، با سجع مطرف یا متوازی به یکدیگر مرتبط شده­اند، تا ضعفی که سجع متوازن در ایجاد انسجام میان آیات دارد، را به­گونه­ای جبران و ارتباط میان آیات را محکم­تر نماید.

 

مسافت سجع

مسافت سجع یا به عبارتی دیگر کوتاهی و بلندی جملات مسجع، مهم­ترین جنبه انسجامی سجع به شمار می­آید که برخی چون ابن اثیر طول زنجیره سجع را به دو دسته قصیر و طویل تقسیم­بندی کرده­اند (ابن اثیر، بی تا: 257-258)؛ ولی گاه مسافت سجع، با توجه به تعداد کلمات به کار رفته درآن آیات در سه نوع کوتاه ومتوسط وطولانی مورد ارزیابی قرار می­گیرد که منظور از فقره کوتاه این است که از یک لفظ ویا چند حرف تشکیل شده باشد، منظور از فقرات طولانی نیز فقراتی هستند که از 10 کلمه تشکیل شده­اند وفقرات متوسط چیزی ما بین این دو است (الحسناوی، 1421: 151-152).

هر کدام از این انواع دوگانه ویا سه گانه به نوعی ارتباط و پیوند میان جملات و آیات را سبب می­شوند بدین­گونه که فقرات طولانی، حجم وسیع­تری از متن را به لحاظ آوایی به یکدیگر پیوند می­دهند وفقرات کوتاه­تر حجم کمتری از متن را اما در تعداد آیات بیشتری منسجم می­سازند.

با نگاه به سوره­های مورد بحث درمی­یابیم که طول زنجیره سجع­ها درسوره­ قمر و واقعه تقریباً در ساختاری متوسط آمده است.

مانند آیات 18تا22 سوره قمر

(کَذَّبَتْ عَادٌ فَکَیْفَ کَانَ عَذَابِی وَنُذُرِ * إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا صَرْصَرًا فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُّسْتَمِرٍّ * تَنزِعُ النَّاسَ کَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُّنقَعِرٍ * فَکَیْفَ کَانَ عَذَابِی وَنُذُرِ * وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ)

آیات 4تا6 سوره واقعه (إِذَا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا * وَبُسَّتِ الْجِبَالُ بَسًّا * فَکَانَتْ هَبَاء مُّنبَثًّا)

انسجام­بخشی آوایی سجع با طول فقرات متوسط در مرتبه دوم قرار دارد اما هماهنگی طول این فقرات در سراسر سوره، موجب شده است که گوش، به هنگام شنیدن اسجاع آیات، با فاصله زمانی مشخص انسجام آوایی بیشتری را احساس کند چرا که زنجیره­ای مشابه، به­صورت یکسان و هماهنگ بیان می­گردد در این صورت توازی و هماهنگی میان آیات نمود بیشتری یافته و انسجام آوایی آیات محسوس­تر می­گردد.

 اما در سوره­ رحمن شاهد هرسه نوعِ قصیر، طویل و متوسط آن هستیم از این­رو، سجع یکی از ویژگی­های مهم انسجام آوایی در سوره رحمن به حساب می­آید. برای مثال آیه (الرَّحْمَنُ) نمونه سجع کوتاه، آیات14-15 (خَلَقَ الْإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ کَالْفَخَّارِ * وَخَلَقَ الْجَانَّ مِن مَّارِجٍ مِّن نَّارٍ) نمونه سجع متوسط وآیه­33 (یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانفُذُوا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ) نمونه سجع طویل است. از این­رو می­بینیم که در سوره­ رحمن تلفیق سه گونه کوتاه، متوسط و بلند سجع با تعداد زیاد که تقریباً جز چند آیه، همه سوره را شامل می­شود، نقش بسزایی را در انسجام­بخشی در میان آیات و نیز کل سوره داشته است.

 

هنجارگریزی لفظی برای رعایت سجع

از سویی دیگر اهمیت انسجامی سجع تا جایی است که خداوند برای آن گاه به هنجارگریزی­هایی نیز دست زده است، برخی از علماء این­گونه از هنجارگریزی­ها در سوره­ قمر را به بیش از چهل و یا حتی پنجاه مورد نیز رسانده­اند. برای مثال در آیه­ (اقْتَرَبَتِ السَّاعَه وَانشَقَّ الْقَمَرُ) خداوند اهم را بر مهم مقدم نموده است در صورتی­که بنا بر اصل باید به­صورت (انشَقَّ الْقَمَرُ وَ اقْتَرَبَتِ السَّاعَه) می­آمد (خلف بشیر، 2007: 50) و یا در آیه­ (کَذَّبَتْ عَادٌ فَکَیْفَ کَانَ عَذَابِی وَنُذُرِ) که یاء اضـافه مقـدم شده است (السیوطی، 1408: 1/27). این­گونه از تقدیم و یا حذف مضاف­الیه برای رعایت فاصله در آیات دیگری چون آیه­ 16، 21، 30، 37 و 39 که عبارت (عذابی و نذر) تکرار شده است، نیز آمده است و یا در سوره­ رحمن آیه­ (وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ) که صیغه تثنیه (جنتان) به جای صیغه مفرد (جنه) آمده است (همان: 29) درحقیقت چون سجع در آیات قبل و بعد از آن حرف (نون) است، برای حفظ وحدت فقرات و یکپارچگی آنها و ایجاد تناسب ­آوایی با قبل و بعد خود، به صیغه تثنیه عدول شده است تا خللی در انسجام آوایی سوره پدیدار نگردد.

البته دیدگاه­های مختلفی درباره علل این هنجارگریزی­ها وجود دارد، در باور برخی از مفسران و عالمان علوم قرآن چون فرّاء، ابن صائغ، ابن اثیر و... این امور تفسیری زیباشناسانه بر پایه تناسب فواصل دارد، بدین معنا اهمیتی که هماهنگی و تناسب در زیبایی و دلنشینی سخن دارد، سبب شده است در نظم کلام تغییراتی رخ دهد و از قواعد لفظی صرف نظر شود، گروهی دیگر چون زمخشری، محمد عبده، خانم بنت الشاطی و... بر این عقیده­اند که زیبایی و هماهنگی فواصل نمی­تواند باعث بروز چنین تغییراتی شود، بلکه اسرار و حکمت­های دیگری وجود دارد و باید نکات معنـایـی و بلاغـی را جست (خـرقانـی، 1392: 209-211)، اما به نظر می­رسد که علاوه بر دیدگاه­های فوق، نکته مهم دیگری نیز در میان باشد که خداوند به­سبب آن این­گونه تغییرات را اعمال نموده است و آن رعایت جـنبه انسجام آوایی مـیان آیـات است، هرچند دیدگاه­های فوق صحیح بوده و چه بسا یکی از عوامل بروز چنین تغییراتی به شمار می­آیند؛ ولیکن باید توجه داشته باشیم که این­ها همه نشان از اعجاز والای قرآن کریم دارد که با یک تغییر، هم معنای مد نظر را به خوبی القا می­کند، هم موجب زیبایی و موسیقایی­تر شدن هرچه تمام­تر آیات می­شود و هم یکپارچگی و انسجام آوایی میان آیات را حفظ می­کند که می­تواند دلیلی محکم و مهم برای انجام این­گونه از هنجارگریزی­ها باشد.

 

جناس

جناس حاصل تکرار آوایی کامل و ناقص است که به ترتیب جناس تام و غیرتام (ناقص) را تشکیل می­دهد، البته بسامد جناس تام نسبت به جناس ناقص کمتر است و این حاکی از آن است که آمدن جناس در متن سوره­های قرآن بدون تکلف بوده است، چرا که اگر جناس به­صورت متکلفانه در متن به کار رود، متن نه تنها زیبایی خود را از دست می­دهد بلکه انسجام آن نیز به سستی می­گراید، اما در مواقعی نیز برای حفظ انسجام و پیوستگی متن سوره­ها از آن استفاده شده است همچون جناس تامی که میان حروف، در سوره­ واقعه آمده (لَآکِلُونَ مِن شَجَرٍ مِّن زَقُّومٍ) چرا که «من» در مورد نخست، برای ابتدای غایت و در مورد دوم برای بیان درخت و تفسیر و تبیین آن است (إحمود الفقهاء، 2011: 115) و یا در سوره­ رحمن لفظ (المیزان) در این سه آیه ایجاد جناس تام کرده (وَالسَّمَاء رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِیزَانَ * أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ * وَأَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِیزَانَ) زیرا که میزان نخست به معنای قانون، در آیه­ بعد، مصدر میمی است به معنای وزن یا تقدیر و حکم و میزان آخر به معنای نـهی از کم­فروشی در معاملات است (الغمراوی، 1372: 173-174). همچنین همراهی جناس با سجع متوازی، در این آیات به انسجام­بخشیِ آوایی کمک شایانی کرده است. در این میان تکرار آوایی ناقص میان (الوزن و المیزان) این انسجام را محسوس­تر ساخته است.

بدین روی تکرار کامل لفظ (المیزان و من) در این آیات به نوعی تداعی­کننده این لفظ در قبل بوده است و این امر میان اجزای کلام ارتباط ایجاد کرده است.

اما جناس ناقص از بسامد بالایی برخوردار است که برخی از این جناس­ها، به تنهایی و برخی در سایه­ سجع و یا دیگر عوامل آوایی منجر به انسجام آوایی شده اند، مانند:

 (یَدعُ – الدَّاع) در آیه­ 6 سوره قمر (فَتَوَلَّ عَنْهُمْ یَوْمَ یَدْعُ الدَّاعِ إِلَى شَیْءٍ نُّکُرٍ)،

 (جَنَى و الْجَنَّتَیْنِ) در آیه­ 54 سوره رحمن (مُتَّکِئِینَ عَلَى فُرُشٍ بَطَائِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَجَنَى الْجَنَّتَیْنِ دَانٍ) و

 (روح و ریحان) در آیه 89 سوره واقعه (فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ وَجَنَّه نَعِیمٍ).

همان­طور که ملاحظه می­شود این نمونه­ها به تنهایی در ارتباط اجزای متن و انسجام آن دخیل بود­اند و آیاتی چون:

2-3 سوره قمر (وَإِن یَرَوْا آیَه یُعْرِضُوا وَیَقُولُوا سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ* وَکَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءهُمْ وَکُلُّ أَمْرٍ مُّسْتَقِرٌّ) و یا 28-29 سوره واقعه (فِی سِدْرٍ مَّخْضُودٍ* وَطَلْحٍ مَّنضُودٍ) علاوه بر جناس، عامل سجع در هر دو نمونه و صنعت موازات در آیـات سوره­ واقعه موجب پیوند هرچه تمام­تر دو آیه و تکمیل انسجام آوایی کلام شده است.

به­طورکلی ارزش اصلی جناس، در هم­جنسی حروف دو کلمه است که شعر را موسیقایی­تر و نثر را منسجم­تر و آهنگین­تر می­سازد (اشرف­زاده، 1384: 50) و به دلیل اختلاف معنایی ارکان آن، در گروه عوامل انسجام واژگانی قرار نمی­گیرد، اما در نگاه اول توهم تکرار را به همراه دارد که می­توان آن را به نوعی در ایجاد انسجام موثر دانست، در واقع رکن دوم جناس به دلیل شباهت ظاهری تداعی کننده­ رکن اول است که این امر، خود عامل ایجاد ارتباط میان اجزای کلام و انسجام می­شود (طهرانی­ثابت و همکار، 1390: 25).

 

موازات

موازات (توازی نحوی) تکرار ساختار ترکیبی (نحوی) به­طور کامل اما با محتوایی متفاوت است و به گفته­ سعد مصلوح موازات در واقع نوعی تکرار است اما صرفا ساخت­ها تکرار می­شوند به همراه تفاوت عناصری که در هر ساخت وجود دارد؛ ولی آنچه که در زبان­شناسی متن اهمیت دارد، نقشی است که این ترکیبات موازی در یکپارچه­سازی آوایی متن دارند (نظری، 1389: 101) و به گفته­ عبدالمجید (1998: 126) «توازی نحوی حتما توازی آوایی بلکه بالاترین حد توازی آوایی را به دنبال دارد، چرا که توازی نه در سطح لفظ بلکه در سطح ترکیب و ساختار صورت می گیرد.» سوره­های مورد بحث نیز از این جنبه­ انسجامی بی­بهره نبوده­اند و نمونه­های زیبایی از آن را در خود جای داده اند مانند:

آیه 1 سوره قمر

جدول 1. موازات در سوره قمر

 

 

آیه­ 14 تا 15 سوره رحمن

جدول 2. موازات در سوره رحمن

 

 

آیه­ 28 تا 31 سوره واقعه

جدول 3. موازات در سوره واقعه

 

 

همان­طور که می­بینیم تکرار ساخت­هایی هماهنگ در این آیات، به­سبب ایجاد زنجیره­ متشابه­ای از واژگان، موجب شده است تا آیاتی که به لحاظ محتوایی متفاوت و جدا از یکدیگر هستند به لحاظ آوایی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. در واقع توازن حاصل از تکرار ساخت­های نحوی علاوه بر نظم آهنگ زیبا و موسیقی دلنوازی که پدید می­آورد، در نهایت متن منسجمی را ایجاد می­کند که به هیچ روی قابل تفکیک از هم نیستند از این­رو بهتر و سریع­تر در اذهان جای گرفته و تاثیر بیشتری بر مخاطب خواهد داشت.

 

التزام

التزام یکی دیگر از عوامل آوایی است که در هماهنگی و هم­آوایی میان آیات سوره و یکپارچگی متن نقش بسیار ارزنده­ای را ایفا می­نماید و در واقع هدف از آن، بیشتر از زیباسازی کلام، انسجام حاصل هماهنگی و آهنگین شدن کلام است.

 التزام می­تواند در سطوح مختلفی چون: حروف، کلمه، جمله و یا مقطع انجام گیرد (الحسناوی، 1421: 276-277)، که در سوره­ قمر در هر سه سطح، در سوره­ رحمن در سطح حروف و عبارات و در سوره­ واقعه فقط در سطح حروف، ارتباط آوایی را در متن سوره به وجود آورده است.

 نمونه التزام در تکرار حروف: (عَلَى أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَالَکُمْ وَنُنشِئَکُمْ فِی مَا لَا تَعْلَمُونَ * وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَه الْأُولَى فَلَوْلَا تَذکَّرُونَ * أَفَرَأَیْتُم مَّا تَحْرُثُونَ * أَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ * لَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا فَظَلَلْتُمْ تَفَکَّهُونَ * إِنَّا لَمُغْرَمُونَ * بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ * أَفَرَأَیْتُمُ الْمَاء الَّذِی تَشْرَبُونَ * أَأَنتُمْ أَنزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنزِلُونَ * لَوْ نَشَاء جَعَلْنَاهُ أُجَاجًا فَلَوْلَا تَشْکُرُونَ * أَفَرَأَیْتُمُ النَّارَ الَّتِی تُورُونَ * أَأَنتُمْ أَنشَأْتُمْ شَجَرَتَهَا أَمْ نَحْنُ الْمُنشِؤُونَ) (واقعه/61-72). ارتباط آوایی آیات به وسیله آرایه­ التزام در فقراتِ مسجع، هماهنگیِ افزون­تری را سبب گشته است و در نتیجه پیوند میان آیات و فقرات محکم­تر شده و انسجام آوایی آیات که حاصل از هماهنگی و آهنگین شدن کلام است، نمود آشکارتری یافته است.

نمونه التزام در تکرار کلمه را در سوره­ قـمر می­توان مشاهده کرد که واژه­ «نذر» در11 آیه از آیات این سوره به عنوان کلمه سجع تکرار شده است همچون آیه­ 5 (حِکْمَه بَالِغَه فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ) این التزام از یک سو دلالت بر اهمیت انذار و هشیار نمودن مخاطبان نسبت به فرجامی است که در صورت عدم توجه به انذار­های قرآن و پیامبر، گریبان­گیر آنان خواهد شد، از سویی دیگر التزام به تکرار این واژه در زیبایی و موسیقایی شدن سوره بسیار موثر بوده است.

اما نکته دیگری که باید بدان توجه نمود این است که تکرار واژه «نذر» در این سوره موجب شده است که میان مقاطع مختلف سوره، ارتباط و هماهنگی حاصل شود و در نتیجه، حجم وسیعی از آیات را بدین وسیله از طریق تکرار آوایی به یکدیگر پیوند دهد، که در نهایت این پیوستگی موجب می­شود که اثر القایی متن افزون­تر گشته و درک متن افزایش یافته و متن سوره بدون کوچک­ترین تغییری ماندگار گردد.

نمونه بارز التزام در تکرار یک آیه و یا عبارت خاص، را می­توان در سوره رحمن مشاهده کرد که آیه­ (فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ) از میان 78 آیه، 31 مرتبه تکرار شده است و یکی از بارزترین مظاهر انسجام­بخشی آوایی میانِ عبارات است، البته مفسران و علماء بلاغت دلایل مختلفی را برای این تکرار برشمرده­اند که بیشتر از جنبه معنایی و موسیقایی است، برای مثال مرحوم طبرسی (ره) سبب تکرار این آیه را این­گونه بیان می­دارد «دلیل آن از سویی توجه دادن به نعمت­ها و موهبت­هایی است که در هر فراز و در چندین آیه به تابلو می­رود، و از دگر سو توجه دادن به نعمت آفرین توانا و فرزانه؛ و از سوی سوم به منظور هشدار و نکوهش کسانی است که چشم بر روی آن­ها می­بندند و آنها را با ناسپاسی و کفرانگری نادیده می­گیرند.» (طبرسی،1380: 308) اما اگر این آیات را از منظر زبان­شناسی مورد توجه قرار دهیم، علاوه بر بُعد محتوایی و زیباسازی کلام، دلیل دیگری نیز برای تکرارها وجود دارد که آن، انسجام­بخشی به متن سوره است، چرا که «این اسلوب آرایه­ای ادبی در سخن است، که آیه­ برگردان (ترجیع بند) همچون پیوندی است کـه دانــه­های تسبیــــح را در امــتداد یکدیـگر می­نشاند.» (خرقانی، 1392: 283) و با پیوند میان آیات، انسـجام و یکپارچگی متن سـوره را حاصل می­شود و تکرار چندین باره آیات (فَکَیْفَ کَانَ عَذَابِی وَنُذُرِ) و (وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ) در سوره قمر موجب ایجاد یک نوع ارتباط میان مقاطعی شده است که این آیه تکرار شده است. در واقع باید گفت که «سِرّ انسجام در میان آیات سوره­ قمر، در تکرار این­گونه آیات و عبارات است چرا که این­گونه تکرارها موجب توازی آوایی در سوره شده، که به متن، انسجام بخشیده است.» (النجار، 1432: 38)

 

ترصیع

ترصیع یک گونه بسیار اثربخش در زیباسازی و انسجام­بخشیِ متن است،که در میان سوره­های مورد بحث تنها نمونـه­ای از آن در سـوره­ واقـعه مشاهده می­شود:

) فَأَصْحَابُ الْمَیْمَنَه مَا أَصْحَابُ الْمَیْمَنَه (

) وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَه مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَه (

در این آیه، همه واژگان در فقره­ نخست، با واژگانِ فقره­ دوم به وسیله سجع متوازی قرینه یکدیگر قرار گرفته و هم­آوایی زیبایی را پدید آورده­اند که این هم­آوایی حاصل از تقارن اسجاع متوازی در دو فقره، منجر به انسجام آوایی آن شده است، در واقع این دو آیه مستقلِ از یکدیگر هستند چرا که آیه نخستِ آن، اشاره به راست­گرایان و نیک­بختان داشته و آیه­ بعدی گروه تیره­ بخت را بیان می­دارد؛ ولی هم­آوایی­ای که صنعت ترصیع در این دو آیه به وجود آورده است، دو جمله مستقل را به لحاظ آوایی به یکدیگر پیوند داده و باعث انسجام آنها شده است، در واقع چون ترصیع از توازن و تناسب ویژه ای برخوردار است، یکی از کارآمدترین عناصر انسجام متنی به شمار می­آید.

البته قابل ذکر است که عدم وجود ترصیع دربرخی ازسوره­ها سوره خللی به انسجام آواییِ متن سوره وارد نمی­سازد، چرا که این عوامل به­صورت غیرمتکلفانه در متن سور ورود پیدا کرده­اند و هرجا که موقعیت و نیاز انسجامی ایجاب کرده است، آمده­اند.

 

تصدیر

تصدیر یا ردالعجز علی الصدر بر اثرِ تکرار آوایی کامل صورت می­گیرد، به این شکل که یک عنصر دستوری با توالی یکسان در پایان یک مصراع و آغاز مصراع بعد، تکرار گردد (صفوی، 1390: 290) و در نثر آن است که متکلم یکی از دو لفظ مکرر یا متجانس یا آنچه ملحق به جناس است را در اول فقره و دیگری را در آخر آن قرار دهد (حبنَّکه المیدانی، 1416: 514)؛ که این صنعت ارتباط معنوی محکمی را بین دو مصرع و یا دو فقره موجب می­شود (خطابی، 2006: 132). به عبارتی دیگر این تکرار، از طریق ایجاد تشابه و توازن ­آوایی در ابتدا و انتهای برخی از آیات رابطه­ای را میان صدر و عجز کلام و یا میان دو فقره برقرار می­کند که به­سبب آن بین دو قسمت کلام سازگاری و انسجام پدید می­آید.

در سوره­ رحمن نمونه­ای ازاین عامل انسجامی یافت نشد وسوره قمر نیز تنها یک نمونه از آن را به خود اختصاص داده است (وَلَقَدْ أَنذَرَهُم بَطْشَتَنَا فَتَمَارَوْا بِالنُّذُرِ) که دراین آیه تکرار آوایی میان کلمات (أَنذَرَهُم و النُّذُرِ) میان صدر و عجز کلام هماهنگی آوایی ایجاد کرده که موجب انسجام و پیوستگی آیه گشته است. اما کارآیی این عامل در سوره­ واقعه از بسامد بالاتری برخوردار است که شامل آیات 1، 4، 5، 35، 59، 64، 69 و 72 می­شود که در این آیات تکرار آوایی میان؛ (وَقَعَتِ و الْوَاقِعَه)، (رُجَّتِ و رَجًّا)، (بُسَّتِ و بَسًّا)، (أَنشَأْنَا و إِنشَاء)، (تَخْلُقُونَهُ والْخَالِقُونَ)، (تَزْرَعُونَهُ والزَّارِعُونَ)، (أَنزَلْتُمُوهُ والْمُنزِلُونَ)، (أَنشَأْتُمْ و الْمُنشِؤُونَ)، سازگاری بالایی را میان صدر و عجز کلام برقرار کرده است و این هماهنگیِ حاصل از تکرار آواها در ابتداو انتهای آیات ارتباط بسیار محکمی را میان ابتدا و انتهای آیات برقرار کرده است.

 نکته قابل توجه، رابطه­ای است که میان تصدیر و جناس وجود دارد که در واقع صدر و عجز کلام، علاوه بر صنعت تصدیر، دارای جناس نیز هست، از این­رو، صنعت تصدیر اهمیت بالایی در انسجام­بخشیِ آوایی به متن این سوره، داشته است، زیرا که به­سبب تشابه آوایی، میان ابتدا و انتهای آیات، اثر القاییِ آن افـزون­تر شـده و جملات راحـت­تر در ذهن جـای می­گیرند.

در جدول زیر، دفعات تکرار (بسامد) و نسبت حضور هر یک از عوامل در این سوره­ها ارائه می­گردد:

 

جدول 4. بسامد عوامل آوایی

 

جدول 5. نسبت عوامل آوایی

 

 

 

نمودار1. بسامد عوامل انسجام آوایی در مجموع سور

 

نمودار2. نسبت عوامل انسجام آوایی در مجموع سور

 

 

بحث و نتیجه­گیری

ساختار قرآن به­گونه­ای است که علاوه بر انسجامی که در حوزه معنایی دارد، در حوزه زبانی نیز از یکسری شگردها و اصولی استفاده شده است که آیات سوره­ها را در سطح آوایی، در اوج انسجام قرارداده است تا از یک­سو به­عنوان آخرین کتاب هدایت، ماندگار شود و کوچکترین تحریفی در آن صورت نگیرد، و از سوی دیگر با ساختار آوایی هماهنگ و منسجم خود در روح و جان آدمیان جای گرفته و اثر القایی آن افزایش یابد.

لذا همان­طور که در پیشینه بحث نیز بدان اشاره شد تاکنون تحقیقات زیادی در حوزه انسجام متن قرآن انجام شده است و هرچند این آثار، تلاش­های خوبی مبذول داشته­اند؛ ولی هیچ­­یک از اینها در زمینه ساختار آوایی قرآن و تاثیری که بر انسجام متن دارد، به­صورت مجزا و کامل نپرداخته­اند و پژوهش حاضر در مقایسه با پژوهش­های پیشین، با بررسی روساخت آیات سوری از قرآن، در صورت­های زبانی­ای چون؛ سجع، جناس، موازات، ترصیع، التزام و تصدیر به نتایج ذیل دست یافته است:

1. در میان همه عوامل آوایی، سجع به عنـوان پراهمیت­ترین عنصر انسجامی، مطرح می­باشد، چرا که در تمام سوره­های مورد پژوهش، به­صورت چشم­گیری تکرار شده است. و حرف فاصله به­عنوان حرفی که از طریق تکرار و هم­آوایی­هایی که به وجود می­آورد و سبب انسجام متن می­گردد، بیشتر شامل حرف «نون» است، چرا که حرف نون از حروف غنّه محسوب می­شود و جایگاه مناسبی را برای وقف فراهم می­سازد، و حرف (راء و میم) بعد از نون بیشترین بسامد را به­ خود اختصاص داده­اند.

2. التزام به­عنوان یکی دیگر از عوامل آوایی مهم در انسجام­بخشی به آیات و سور، در مرتبه دوم از اهمیت قرار دارد، که از طریق ایجاد هم­آوایی بیشتر میان آیات و نیز ایجاد ارتباط میان آیات منفرده با آیات مسجع قبل و بعد از خود، موجب هماهنگی و انسجام متن شده است.

3. موازات در مرتبه سوم و جناس و تصدیر در مرتبه بعد از اهمیت انسجامی قرار دارد. که البته جناس در این سور، بیشتر از نوع جناس ناقص است و جناس تام به لحاظ انسجامی از اهمیت چندانی برخوردار نیست؛ چرا که فزونی جناس تام در یک متن نشان از تکلف آن خواهد داشت، از این رو حتی در برخی از سوره­ها چون سوره­ (قمر) هیچ کاربردی نداشته است، اما جناس ناقص، به عنوان یک عامل انسجامی، با بسامد بیشتری آمده است، که البته در برخی از موارد با همراهی عوامل دیگری چون سجع و تصدیر و... و در جهت تکمیل عمل انسجامی آنها آمده است.

4. ترصیع به­عنوان کم­اهمیت­ترین عنصر آوایی در انسجام­بخشی به متن محسوب می­شود؛ چرا که از میان سوره­های مورد پژوهش، تنها در یکی از این سوره­ها کاربرد داشته است، هرچند که ترصیع به­لحاظ آوایی، تاثیر بسزایی در هماهنگی و انسجام متن دارد، ولیکن آوردن آن از روی تکلف، بیشتر موجب گرایش متن به سستی و اختلال در هماهنگی میان آیات آن می­شود.

بنابر این تفاصیل، مشخص می­گردد که متن سوره­های مورد تحقیق، به­لحاظ آوایی در اوج انسجام و پیوستگی هستند، به­طوری­که به هیچ­ عنوان نمی­شود چینش الـفاظ را تغییر داد و یا کلمه­ای را به جای کلمـه­ای دیگر به ­کار برد، چـرا که خـداوند حـکیم، به­گونه­ای این الفاظ و آواها را کنار یکدیگر قرار داده است که در ارتباط تام با یکدیگر بوده و در نهایت موجب ایجاد یک متن منسجم شده است که این انسجام با توجه به ارتباط تامی که با معنای آیات برقرار کرده است، کاملا متناسب با مقتضای حال مخاطبان است و القاء مفاهیم به مخاطب و درک متن، را سریع­تر و راحت­تر نموده است. البته شایان ذکر است که بررسی این عوامل در کنار دیگر سطوحِ انسجامی یعنی واژگانی و دستوری، این انسجام را محسوس­تر و کامل­تر نمایان می­سازد.

 



1. Cohesion

قرآن کریم
ابن اثیر، ضیاء­الدین (بی­تا). المثل السائر فی ادب الکاتب و الشاعر، قدمه و علقه: احمد الحوفی و بَدَوی طبانه. القاهره: دارالنهضه.
إحمود الفقهاء، بلال سامی (2011). سوره الواقعه دراسه الأسلوبیه، الرساله درجه الماجستیر ،جامعه الشرق الأوسط.
آقاگل­زاده، فردوس (1385). تحلیل گفتمان انتقادی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
اشرف­زاده، رضا (1384). «کند ­و کاوی زیبایی شناسانه در مورد جناس»، فصلنامه تخصصی ادبیات فارسی دانشگاه آزاد مشهد، شماره 5.
آقاگل زاده، فردوس و علی افخمی (1383). «زبان شناسی متن و رویکردهای آن»، مجله زبان­شناسی، شماره 1.
بحری، نواره (2010). نظریه الانسجام الصوتی وأثرها فی بناء الشعر (دراسه وظیفیه–تطبیقیه فی قصیده «الموت والاضطرار» للمتنبی، رساله دکتری، جامعه الحاج لخضر- باتنه.
بهنام، بیوک (1381). جایگاه ادبی نهج­البلاغه: تحلیل گزیده­هایی از کلام امام علی علیه­السلام، مقالات و بررسی­ها، دفتر 72.
حَبَنَّکه المیدانی، عبد الرحمن حسن (1416). البلاغه العربیه (إسسُها و عُلُومُها و فُنُونُها). دمشق: دارالقلم.
جرجانی، عبدالقاهر (1407). دلائل الإعجاز، دمشق: مکتبه سعدالدین.
الحسناوی، محمد (1421). الفاصله فی القرآن، عمان: دار عمار.
خرقانی، حسن (1392). زیباشناسی قرآن از نگاه بدیع، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی.
خطابی، محمد (2006م). لسانیات النص مدخل إلی انسجام الخطاب، بیروت: المرکز الثقافی العربی.
خلف بشیر، خلیل (2007م). «ظواهر الأسلوبیه فی سوره القمر». جامعه البصره، کلیه الآداب، مجله آداب البصره، العدد 44.
السیوطی، جلال الدین أبی بکر (1408ق). معترک الأقران فی اعجاز القرآن، بیروت: دار الکتب العلمیه.
صفوی، کورش (1390). از زبان­شناسی به ادبیات. تهران: سوره­ مهر.
طاهرخانی، جواد (1383). بلاغت و فواصل قرآن، جهاد دانشگاهی.
طهرانی ثابت، ناهید و تقی پورنامداریان (1390). «نگاهی دیگر به جناس»، فنون ادبی دانشگاه اصفهان، شماره­1.
الطبرسی، فضل بن حسن (1380). مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه علی کرمی، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
عبدالمجید، جمیل (1372). بدیع بین البلاغه واللسانیات النصیه. القاهره: الهیئه المصریه العامه للکتاب، 1998.
الغمراوی، محمد أحمد  (بی­تا). الجناس التام فی القرآن، بی­جا: بی­نا.
فرج، حسام احمد (2007). نظریه علم النص، القاهره: مکتبه الآداب.
فضل، صلاح (1992). بلاغه الخطاب و علم النص، الکویت: سلسله عالم المعرفه.
المرسی، کمال­الدین عبدالغنی (1420). فواصل الآیات القرآنیه، اسکندریه: المکتب الجامعی الحدیث.
مهاجر و نبوی، مهران و محمد (1376). به سوی زبان­شناسی شعر؛ رهیافتی نقش گرا. تهران: نشر مرکز.
میسه، محمد الصغیر (1433). جمالیات الصوتی فی القرآن الکریم، رساله دکتری، جامعه محمد خیضر بسکره.
النجار، أشواق محمد اسماعیل (1432). «التوازی الصوتی فی سوره القمر». آداب الرافدین ، العدد 58.
البرزی، پرویز (1386). مبانی زبان­شناسی متن، تهران: موسسه انتشارات امیر کبیر.
نظری، علیرضا (1389). کارکرد عوامل انسجام متنی در خطبه­های نهج البلاغه (بر اساس الگوی نقش­گرای هالیدی)، رساله دکتری، تربیت مدرس.
Halliday & Hasan (1976). Cohesion in English, London: Longman.