با همکاری مشترک دانشگاه پیام نور و انجمن علمی قرآن و عهدین ایران

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار علوم قرآن و حدیث، پژوهشکده مطالعات قرآنی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

2 دانشجوی ارشد علوم قرآن و حدیث، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

چکیده

زیبایی به‌مثابه امر خوشایند و سازگار با سرشت و طبع بشر همواره مورد توجه فیلسوفان و اندیشمندان بوده اگرچه پیدایی دانش زیبایی‌شناسی مربوط به سده 18 میلادی است، قرآن‌پژوهان متقدم درخلال بحث درباره اعجاز بیانی قرآن کریم از منظر دانش بلاغت درباره زیبایی قرآن سخن گفته‌اند که مهم‌ترین ایشان جارالله زمخشری (د 538 ق) است که در تفسیر خود بیش از همه به بلاغت قرآن توجه کرده است. سید قطب اما به‌مثابه مفسر قرآن کریم در دوران معاصر با تأثیر از مطالعات ادبی نوین با استفاده از نظریه تصویرپردازی هنری وجوه زیبایی‌شناسی قرآن را مطرح نموده است، هدف از انجام این پژوهش، بررسی روشمند وجوه زیبایی‌شناسی قرآن از دیدگاه دو مفسر قرآن در فاصله زمانی نسبتاً دور از یکدیگر بوده و سوره مریم با توجه به ویژگی‌های ساختاری و مضمونی خاص به‌عنوان میدان و نمونه پژوهش انتخاب گردیده است. یافته‌های این پژوهش حاکی از آن است که زمخشری مؤلفه‌های بلاغی چون تقدیم و تأخیر، تقابل، فصل و وصل، گزینش واژگان متناسب با معنا از جهت دلالت، مفرد یا جمع بودن، تعریف و تنکیر را در سوره مریم بیان کرده است. در مقابل، سید قطب با توجه به نقش عناصر گفت‌وگو، حرکت، سایه‌های واژه و موسیقی در تصویرپردازی صحنه‌های سوره مریم، تأثیر خیال‌پردازی و مجسم‌سازی واژگان در روان مخاطب را نشان داده است. مقایسه دیدگاه این دو مفسر در تبیین وجوه زیبایی‌شناختی سوره مریم نشان می‌دهد، علیرغم تمایز رویکرد ایشان، برخی شباهت‌ها نیز در این میان قابل تشخیص است.

کلیدواژه‌ها

زیبایی و جاذبه شگفت‌انگیز و مسحورکننده متن و موسیقای قرآن کریم از همان آغاز نزول توجه همگان را به خود جلب نمود چنان‌ که افراد بسیاری بلافاصله پس از شنیدن آیات الهی ناخودآگاه مجذوب این کتاب مقدس می­گردیدند و برخی نیز بدان ایمان می‌آوردند چنان‌که قرآن کریم و نیز گزارش‌های تاریخی موارد متعددی از این امور را ثبت و ضبط کرده است. نخستین بحث‌های مربوط به تبیین زیبایی‌های قرآن کریم از سده‌های دوم و سوم هجری از سوی ادیبان و دانشمندان علم بلاغت مطرح گردید و به پیدایی ایده اعجاز ادبی قرآن منجر شد. در آن زمان بیش از همه این سؤال مطرح بود که زیبایی اعجازگونه قرآن مربوط به مضمون و معنا و یا مربوط به واژه‌های قرآن است. قرآن‌پژوهان معاصر (سده چهاردهم هجری به این‌سو) البته متناسب با مطالعات ادبی نوین و فلسفه هنر ملاحظات دیگری در بحث زیبایی‌شناسی قرآن مطرح کرده‌اند زمخشری (د 538 ق)؛ صاحب تفسیر الکشاف عن حقائق التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل در شمار یک متخصص علم بلاغت و سید قطب (د 1387 ق/1966 م) صاحب تفسیر فی ظلال القرآن به‌مثابه ادیب و هنرمند معاصر در شمار قرآن‌پژوهانی هستند که نظریه ویژه‌ای درباره زیبایی‌شناسی سوره‌های قرآن بیان کرده‌اند. این جستار درصدد است به‌دلیل ویژگی‌های مضمونی و ساختاری سوره مریم، برخی وجوه زیبایی‌شناسی آن را از نگاه این دو مفسر به‌گونه‌ای تطبیقی موردمطالعه قرار دهد و جلوه‌هایی از اعجاز ادبی قران کریم را تبیین نماید. سوره مریم پیش از این در مقاله خانم سمیه حسنعلیان و مقاله آقایان دکتر محمد خاقانی اصفهانی، محمدجعفر اصغری به‌لحاظ سبک‌شناسی مورد بررسی قرارگرفته است. زیبایی سوره مریم نیز در دو اثر مربوط به خانم سکینه جعفری و آقای علیرضا محمدرضایی بررسی‌شده ولی نوآوری جستار حاضر بیشتر مربوط به مطالعه تطبیقی و مقایسه دیدگاه­های زیبایی‌شناختی زمخشری و سیدقطب است که در فاصله تاریخی حدود نه‌صد سال از یکدیگر می‌زیسته‌اند.

 

زیبایی و زیبایی‌شناسی

تمایل به زیبایی و جذابیت آن برای انسان ظاهراً امری فطری است و با حیات انسان امتداد داشته اگرچه تبیین چیستی و معنای زیبایی امر ساده‌ای به نظر نمی‌رسد. هر شیئی یا پدیده‌ای که در بیننده احساس خوشایندی را برانگیزد ازنظر عرف زیباست اما بلافاصله می‌توان گفت معیار زیبایی نزد همگان یکسان نیست. زیبایی به اعتقاد برخی، امری عینی و واقعی است و برخی آن را ذهنی و انتزاعی می‌دانند چنان‌که برخی زیبایی را به امور محسوس و مادی منحصر می‌دانند و برخی زیبایی را معطوف به امور معنوی و مجرد می‌پندارند (شاله، 1357: 24-6). تلاش برای تبیین ماهیت زیبایی و زیبایی‌شناسی البته پیشینه دیرینی دارد و به دوران افلاطون (د 347 پیش از میلاد) و ارسطو (د 322 پیش از میلاد) بازمی‌گردد ولی پیدایی دانش زیبایی‌شناسی مربوط به سده 18 میلادی است. امروزه، زیبایی‌شناسی[1]  به شاخه‌ای از فلسفه اطلاق می‌شود که به تبیین و کشف سرشت هنر و زیبایی و ذوق می‌پردازد و دست‌اندرکار آفرینش و تحسین زیبایی است. این دانش ازسویی درصدد است که تصویرپردازی، خلاقیت و اجرای یک اثر هنری نزد هنرمند را مطالعه نماید و از سوی دیگر چگونگی استفاده، التذاذ و نقادی مردم از هنر را تبیین نماید. این دانش در پی توضیح این معناست که با دیدن و یا شنیدن یک اثر هنری و امر زیبا، در جان و روان انسان چه اتفاقی رخ می‌دهد و فرآیند دریافت و درک زیبایی چگونه است (Murno, 1986: 80). اصطلاح زیبایی‌شناسی که از واژه یونانی «Aisthtiokos» به معنی «ادراک حسی» گرفته شده، اولین بار از سوی «الکساندر گوتلیپ بومگارتن» (د 1762 م) به کار رفته و ظاهراً وی به این دلیل این واژه را به کار برده که تأکید کند زیبایی‌شناسی ابزار و نوع خاصی از شناخت و ادراک است.[2] زیباشناسی و یا زیبایی­شناسی در فرهنگ دهخدا به‌عنوان رشته‌ای از روان‌شناسی که هدف آن شناسانیدن جمال و هنر است و درباره مجموعه انفعالات و احساسات درونی و زیبایی و زشتی و هزل و فکاهت و غیره گفتگو کند، تعریف ‌شده است (دهخدا، 1341: 48860).

فیلسوفان مسلمان نیز در امتداد دیدگاه فیلسوفان یونانی درباره مفهوم زیبایی بحث کرده و تعاریفی ارائه کرده‌اند. زیبایی در حکمت اسلامی کمال نهایی و وجود برتر یک موجود است. درواقع بسیاری از حکمای مسلمان خداوند را اصل زیبایی در همه هستی دانسته و دیگر زیبایی‌های عالم را از خداوند ناشی می‌دانند[3]ابن‌سینا (د 370 ق) خداوند را دارای زیبایی و شکوه مطلق و محض می‌داند و هم او را مبدأ و منشأ زیبایی همه چیزها می‌داند[4] (ابن‌سینا، 1404: 368). ازنظر ابن‌سینا زیبایی مطلق منشأ و زاینده هرگونه زیبایی؛ اعتدال و تناسب و نظم است (ابن‌سینا، 1379: 591-590).

ازنظر ملاصدرا نیز زیباترین و کامل‌ترین چیزها خداوند است و هر زیبایی دیگری تجلی و فیض و سایه‌ای از زیبایی او است (شیرازی، 1360: 35). در فلسفه ملاصدرا که تا حدود زیادی مبتنی بر آیات قرآنی است؛ زیبایی با وجود مساوقت دارد و از همین روست که زیبایی اصیل و عینی تلقی می‌گردد. همه عالم جمال حضرت حق است و همه زیبایی عالم پرتوی از جمال حق است و عشق به هر زیبایی عشق به حق تلقی می‌شود (حسین نژاد، 1390: 141-140).

به نظر می‌رسد فیلسوفان مسلمان در تعریف زیبایی تا حدود زیادی از آرای فلاسفه یونانی متأثر هستند.[5] نظم، اعتدال، تقارن، تناسب، حقیقت، خوشایندی نفس تقریباً ویژگی و شاخصه‌های عامی هستند که در توصیف زیبایی از سوی فیلسوفان و دانشمندان مختلف طرح‌شده است.[6]

 

زیبایی‌شناسی قرآن کریم

﴿اللَه نَزَّلَ أَحسَنَ الحَدیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ﴾(زمر/23) خدا بهترین سخن را نازل کرده کتابى که ابعادش به‌هم مربوط و به یکدیگر منعطف است. قدرت شگفت‌انگیز قرآن در جذب مخاطب و تأثیرگذاری در قلوب، نثر آهنگین و موسیقای اعجازآمیز متن، واژه‌ها و عبارات دل‌نشین، اسلوب‌های بیانی زیبا، هماهنگی آوایی و آهنگ حروف و کلمات، معارف اعتقادی و حکمت‌های اخلاقی مستدل و معقول از ویژگی‌هایی هستند که قرآن کریم را از کتب آسمانی دیگر متمایز کرده است. مکیان و بسیاری از مردم عرب عصر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌واله‌ وسلم که برای شعر و سخن بلیغ و زیبایی‌های ادبی اهمیت فوق‌العاده‌ای قائل بودند در مواجهه با آیات قرآن عمیقاً تحت تأثیر قرار می‌گرفتند و علیرغم خصومت نسبت به پیامبر صلی‌الله ‌علیه‌ واله ‌وسلم به فصاحت و بلاغت آیات قرآن اعتراف می‌کردند. گزارش‌های تاریخی متعددی درباره اسلام آوردن مشرکان بلافاصله پس از شنیدن آیات الهی وجود دارد که همگی حکایت از جاذبه و زیبایی شگفت‌انگیز قرآن دارد (مهدوی راد، 1396: 163-157). درواقع پس از اعلام تحدی و هماورد طلبی قرآن در آیات مختلف[7] نسبت به خلق اثری هم‌سنگ و هم‌طراز با قرآن و عدم پاسخ ادیبان و سخنوران عرب، ایده اعجاز قرآن شکل گرفت و به‌تدریج تا حوالی سده چهارم و در خلال تألیف آثار مختلفی تثبیت گردید.[8]

در شمار جنبه‌های مختلفی که از سوی اندیشمندان مسلمان برای اعجاز قرآن مطرح شد[9] به نظر می‌رسد اعجاز بیانی قرآن تنها موردی است که قرآن‌پژوهان درباره آن اتفاق‌نظر داشته‌اند (بنت الشاطی، 1391: 28). درواقع فصاحت[10] واژگان و بلاغت[11] معانی در کنار نظم و چینش کلمات و جملات و اسلوب بدیع بیانی قرآن کریم، مبانی و مؤلفه‌های اعجاز بیانی قرآن هستند (همان: 169) و تبیین وجوه زیبایی‌شناختی قرآن از آغاز در قالب بحث‌های ادبی و بلاغی شکل‌گرفته است. بررسی دیدگاه دانشمندان در بحث اعجاز بیانی قرآن نشان می‌دهد؛ نظریه «نظم» عبدالقاهر جرجانی (د 471 ق) اهمیت ویژه‌ای داشته است. درواقع جرجانی، دیدگاه‌های سنتی مربوط به اهمیت لفظ و معنا را کنار گذاشت و اعجاز قرآن را برآمده از نظم سخن دانست (جرجانی، بی‌تا: 201). ظاهراً نخستین کسی که درباره نظم قرآن سخن گفته جاحظ (د 255) بوده ­است (حمدان، 1393: 7). جاحظ، کتابی با عنوان الاحتجاج لنظم القرآن و غریب تألیفه و بدیع ترکیبه داشته که اکنون در دسترس نیست ولی در آثار دیگرش از اعجاز بیانی قرآن سخن گفته و نظم قرآن را بزرگ‌ترین حجت و برهان آن دانسته است (جاحظ، 1423: 1/383). جرجانی، مراعات معانی نحو و احکام نحوی موجود میان کلمات را نظم سخن می‌داند (جرجانی، بی‌تا: 201)؛ البته مقصود جرجانی از نحو نیز مواضع کلمات در سیاق کلام و سازمان دادن اسلوب سخن است نه فن اعراب که جدای از معنا جریان می‌یابد (بنت الشاطی، 1391: 123). به اعتقاد جرجانی واژه­ها به‌خودی‌خود در فصاحت و بلاغت کلام تأثیری ندارند بلکه در پیوند با معانی و در سیاق سخن و همنشینی با دیگر اجزای جمله اهمیت پیدا می‌کنند (جرجانی، 1413: 94-90). درواقع جرجانی اعجاز قرآن را، فراتر از زیبایی لفظ و جمال معنی و در ارتباط با ویژگی­هایی می­داند که در نظم و اسلوب قرآن وجود دارد (ضیف، 1396: 217). همان‌طور که مشرّف گفته؛ مبانی نظریه نظم جرجانی را می­توان توجه به بافت و تألیف اجزای کلام و دقت در ساختارهای نحوی جمله دانست (مشرف، 1386: 412). نظریه نظم جرجانی بسیاری از مفسران و قرآن‌پژوهان را تحت تأثیر قرار داده و به نظر می‌رسد تا قبل از دوران معاصر که عنوان زیبایی‌شناسی و جمالیات در مطالعات قرآنی رایج شود برای اشاره به وجوه زیبایی قرآن از اصطلاح نظم القرآن استفاده می‌شده است.

 

زمخشری و زیبایی‌شناسی قرآن

ابوالقاسم محمود بن عمر معروف به جار الله زمخشری[12] (467-538 ق) در شمار مهم‌ترین طرفداران نظریه نظم در رابطه با زیبایی‌شناسی قرآن است. اعجاز قرآن از نگاه زمخشری معطوف به فصاحت و بلاغت این کتاب است که ادیبان عرب در هماوردی بدان عاجز ماندند و زمخشری به‌جد تلاش کرده این جنبه از اعجاز را با توجه به علم معانی و بیان تبیین نماید (زمخشری، 1407: 1/2-1). بررسی تفسیر کشاف نشان می‌دهد زمخشری غالباً نظم را در ترکیب و همنشین با زیبایی و نیکویی به‌صورت «حسن النظم» و یا «علم محاسن النظم» به‌کاربرده است (زمخشری، 1407: 1/98؛ 2/348؛ 3/395؛ 2/383). درواقع زمخشری، زیبایی قرآن را در نظم آن دیده است و با استفاده از علم بلاغت به تبیین این زیبایی پرداخته است. باید دانست بلاغت به معنای شیوایی و رسایی سخن در شمار علوم ادبى زبان عربى است و در سه شاخه بیان، معانى و بدیع بحث می‌کند (مهدوی دامغانی، 1378: 717).

زمخشری در تفسیر خود با ارائه شواهدی نشان داده است واژگان، عبارات، جمله‌ها و نیز سوره‌های قرآن براساس نظم خاصی در کنار یکدیگر قرارگرفته‌اند و همین نظم در چینش واژه‌ها و عبارات بر روی هم باعث برتری متن قرآن بر سایر کلام عرب بوده، به‌گونه‌ای که تغییر این نظم اساساً معانی را نیز تغییر خواهد داد. نظم واژگان قرآنی ازنظر زمخشری در گزینش واژه ازلحاظ مفرد یا جمع بودن، تعریف یا تنکیر و مطابقت با معنا و ساختار جمله، بازتاب یافته است. مباحث مربوط به تقدیم و تأخیر، فصل و وصل، ایجاز و اطناب، ذکر و حذف، اسمیه یا فعلیه بودن جمله، خبریه یا انشائیه بودن جمله و توجه به ترکیب نحوی واژه‌ها در تناسب با معنا نیز در شمار مقولات بلاغی هستند که نظم جملات و عبارات قرآن را شکل داده‌اند. بیش از آن؛ گونه‌های مختلف کاربرد استفهام، امر، نهی و قسم و نیز انواع صور بیان از قبیل تشبیه و استعاره و مجاز در کنار نظم و هماهنگی آوایی بر روی هم نظم و انسجام و یکپارچگی آیات و سوره‌های قرآن را به وجود آورده‌اند. زمخشری در مواردی نیز به کارکرد تخیل و تصویر در فهم زیبایی‌ها و بلاغت آیات توجه کرده است (زمخشری، 1407: 4/509؛ 4/335؛ 2/176، 1/301) که به‌طور خاص درباره سوره مریم بدان اشاره خواهد شد.

 

سید قطب و زیبایی‌شناسی قرآن

سید قطب[13] ابراهیم حسین شاذلی (1906-1966 م) در شمار قرآن‌پژوهانی است که در دوران معاصر به گونه خلاقانه و مبتکرانه‌ای به زیبایی‌شناسی قرآن پرداخته است. سید قطب مانند دیگر اندیشمندان مسلمان، خداوند را زیبایی و جمال مطلق می‌داند و زیبایی آفریده‌ها و موجودات را همگی برآمده و برگرفته از زیبایی خداوند می‌پندارد (قطب، 1425: 5/2808). به اعتقاد سید قطب با رویکردهای کلامی که بر مبنای فلسفه یونانی و لاهوتی شکل‌گرفته نمی‌توان زیبایی عقاید اسلامی و زیبایی قرآن را درک کرد (همان: 1/53). سید قطب برخلاف پیشینیان و احتمالاً متأثر از دانش زیبایی‌شناسی نوین، برای تبیین اعجاز ادبی قرآن دقیقاً از اصطلاح زیبایی هنری (الجمال الفنی) استفاده کرده است (همان: 1/80؛ 1/265؛ 1/547؛ 2/983؛ 3/1297 و جاهای دیگر). سید قطب معتقد است پژوهشگران اعجاز و بلاغت به درک عمیقی از زیبایی قرآن نائل نشده‌اند و صرفاً مشغول بحث‌های عقیمی درباره اهمیت لفظ یا معنا در بلاغت بوده‌اند. حال‌آنکه زیبایی‌های قرآن بیش از همه مربوط به زیبایی‌های هنری نهفته در تصاویر موجود درآیات قرآنی است (قطب، 2002: 29). سید قطب می‌گوید؛ واژه‌ها و تعابیر گاهی صرفاً ذهن را مخاطب قرار می‌دهند و گاهی برای معنا تصویر یا سایه­ای را ترسیم می­کنند که حس و وجدان را مخاطب قرار می­دهند و با قوه خیال تصاویر معانی را در نفس و روح مخاطب بازتاب می‌دهند. قرآن گونه دوم یعنی روش تخییل و تصویرپردازی را در بیان اختیار کرده است (قطب، 1983: 28). نظریه زیبایی‌شناسانه سید قطب علاوه بر مطالعات ادبی نوین از بحث‌های روان‌شناسی نیز سرچشمه گرفته است. درواقع سید قطب به این معنا توجه کرده که روایت‌هایقرآن به‌نوعی التهاب‌های روحی و احساسات انسانی در موقعیت‌های مختلف را به نمایش می­گذارد و بر این اساس وی تلاش کرده احساسات قهرمانان و شخصیت‌های قرآنی را در قالب تصاویر و تابلوهای قرآنی بیان نماید (حمادی، 2007: 103-101). درواقع باید سید قطب را از ادامه‌دهندگان مکتب ادبی امین‌الخولی (1966-1895 م) در تفسیر دانست که بلاغت و زیبایی هنری قرآن را با روان‌شناسی و اسرار نهفته در روح و روان آدمی مرتبط می‌پنداشت و مباحث بلاغی قدما را مناسب تبیین زیبایی قرآن نمی‌دانست (الخولی، 1961: 316-315). از سوی دیگر باید در نظر داشت که از اواسط سده 18 میلادی بدین سوی برخی نظریه‌پردازان ادبی نظیر یوهان گوتفرید هردر (1803-1744 م) و نیز اوگوست ویلهلم شلگل (1845- 1767 م) به پردازش هنری و صور خیال در تبیین امر متعالی اهمیت می‌داده‌اند (فورست، 1375: 81) و بعید نیست که امین خولی و دیگر ادیبان عرب از ایشان تأثیر پذیرفته باشند. به هر روی سیدقطب به‌مثابه شخصیتی ادیب که تجربه‌های مختلفی در حوزه داستان‌نویسی و نقد ادبی داشت[14] برای تبیین زیبایی ادبی قرآن نظریه تصویرپردازی هنری در قرآن را مطرح نمود.ایننظریه سید قطب بر دو اصل یعنی تخییل حسی و تجسیم استوار است. منظور سید قطب از تخییل حسی همان قوه خیال‌پردازی انسان است که حوادث محسوس، رویدادها، مناظر طبیعی و حتی امور غیرمحسوس و حالات روحی انسان را طوری مجسم و حاضر می‌سازد که گویی در آن حیات و حرکت و گفتگو وجود دارد (قطب، 2002: 71). تجسیم نیز به معنای محسوس و ملموس نمودن امور مجرد و پوشانیدن لباس مادی بر اندام آنهاست (محمدقاسمی، 1390: 11). هماهنگی هنری معادل فارسی واژه «التناسق الفنی» از دیگر عناصر زیبایی‌شناسی قرآن از نگاه سید قطب است. از دیدگاه او بین آوای واژگان، آهنگ و ریتم موسیقایی عبارات، جزییات و معانی صحنه­های قرآن هماهنگی هنری وجود دارد (قطب، بی­تا: 42-41). اجزای نظریه سیدقطب؛ حرکت، گفتگو، سایه و موسیقی هستند که تفصیل آن در بحث وجوه زیبایی شناسانه سوره مریم بیان می‌گردند.

 

معرفی سوره مریم

سوره مریم، نوزدهمین سوره قرآن مجید در ترتیب مصحف­های مرسوم[15] و در شمار سوره‌های مکی قرآن است (طوسی، بی­تا: 7/101). این سوره بعد از آیه اول که حروف مقطعه است با داستان حضرت زکریا علیه ‌السلام و دعای او برای فرزنددار شدن آغازشده است (مریم/15-2). سپس داستان بارداری حضرت مریم سلام‌الله ‌علیها و چگونگی وضع حمل ایشان بیان‌شده است (مریم/40-16). آیات بعدی سوره داستان پیامبران و مواجهه مردم با ایشان را نقل کرده است (مریم/60-41). ترسیم بهشت به‌مثابه پاداش بندگان پرهیزکار، تبیین مستدل رستاخیز و برانگیخته شدن قطعی و حتمی پارسایان و تبهکاران در قیامت و پاداش و عذاب اخروی آنها در آیات بعدی بیان‌شده‌اند (مریم/61-96). آخرین آیات این سوره مربوط به بشارت خداوند به یاری پیامبر اسلام صلی‌الله‌ علیه ‌و اله ‌و سلم و اشاره به سرانجام و سرنوشت هلاکت بار کافران است (مریم/98-97).

برخی وجوه زیبایی‌شناسی سوره مریم از نگاه زمخشری و سید قطب

سوره مریم دارای وجوه زیبایی‌شناختی متعددی است که زمخشری و سید قطب در موارد ذیل آن را بیان کرده‌اند.

 

1. نقش واژگان قرآن در نظم و زیبایی هنری سوره مریم

الف. گزینش واژگان از جهت دلالت متناسب با معنا

یکی از محورهای این‌گونه نظم، گزینش واژگان از جهت دلالت متناسب با معناست که زمخشری در ﴿قالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ العَظمُ مِنِّی﴾ (مریم/4) به آن اشاره‌کرده و می­گوید: قرآن برای تبیین نهایت ضعف و کهن‌سالی از بین همه اجزای بدن انسان، به سست‌شدن استخوان اشاره کرده زیرا استخوان به‌مثابه ستون بدن است و سستی و ضعف آن نمایش ضعف دیگر اجزای بدن نیز هست (زمخشری، 1407: 3/4). سید قطب نیز در مورد این بخش از آیه 4 سوره مریم همان نظر زمخشری را دارد (قطب، 1425: 4/2302). نمونه دیگر زمخشری، مربوط به بخشی از آیه 68 سوره است که خداوند برای بزرگداشت مقام و منزلت پیامبر صلی‌الله‌ علیه ‌واله ‌وسلم  به‌جای استفاده از واژه و یا ضمیر منفصل از ضمیر متصل «کَ» در قسم «فَوَ رَبِّکَ» استفاده کرده است (زمخشری، 1407: 3/33).

 

ب. گزینش واژه از جهت مفرد یا جمع بودن

به اعتقاد زمخشری گزینش «العظم» به‌صورت مفرد به‌جای صیغه جمع «العظام» به دلیل آن است که جنس استخوان موردنظر بوده و زکریا علیه‌السلام با کاربرد واژه «العظم» سستی و پیری، تمامی استخوان­هایش را تبیین کرده درحالی‌که واژه «عِظام» در عین جمع بودن این سطح از کلیت را نمایش نمی‌داد (زمخشری، 1407: 3/4).

 

ج. گزینش واژه از جهت تعریف و تنکیر

به اعتقاد زمخشری تعریف «جذع النخله» به معنای تنه خشک درخت خرما در آیه 23 سوره مریم دو احتمال دارد نخست آنکه؛ این تعریف از باب تعریف نام‌های غالب و مشهور بوده و این تنه درخت خرما نزد مردم شناخته‌شده بوده است و نیز ممکن است تعریف جنس و به‌معنای تنه درخت خرما باشد (زمخشری، 1407: 3/11).

 

2. تصویرپردازی واژه‌ها در سوره مریم

تصویرپردازی واژه همچنان که پیشتر بیان شد نظریه‌ای است که سید قطب در زیبایی‌شناسی سوره‌های قرآن ازجمله در سوره مریم مطرح کرده است. به اعتقاد سیدقطب مجموع تصاویر این واژه‌ها بر روی هم چند صحنه را به نمایش گذاشته که با عناصر مختلفی هدف سوره را تبیین می‌نمایند و مخاطب را کاملاً تحت تأثیر قرار می‌دهند.

 

عنصر گفت­وگو

 این عنصر، یکی از عناصر نظریه زیبایی‌شناختی سیدقطب است و اگرچه در آثار خود فصل مجزایی را به آن اختصاص نداده اما اهمیت آن در تصاویر قرآنی را با ذکر مثال تبیین کرده است. درواقع گفت­­و­گو عنصری بارز در آثار ادبی است که روایت داستان‌ها را تکمیل‌ می‌کند و باعث ایجاد حرکت و حیات درصحنه‌های داستان می‌شود. وجود عنصر گفتگو در داستان‌های قرآنی مخاطب را قادر می‌سازد به حالات روحی و شخصیت گفتگو گران دست پیدا کنند و از این طریق تصویر شخصیت مذکور کاملاً در ذهن مخاطب شکل می­گیرد (حمادی، 2007: 61-60). گفتگوهای قرآن ازلحاظ گونه­شناسی به گفت­و­گوی پیامبر با امت خود، پیامبران با خدا، بین افراد عادی، گفت­و­گوی شخص با خودش و نمونه‌های دیگر قابل تقسیم است (میر، 1387: 171-164). به اعتقاد سید قطب در پرده اول نخستین صحنه نمایش سوره مریم، عنصر گفتگو کارکرد مهمی در تصویرپردازی هنری سوره دارد. درواقع پرده اول (آیات 10-1)؛ نمایش دعای زکریا علیه ‌السلام است که دور از چشم و گوش مردم و پنهانی پروردگار خود را خالصانه صدا می‌زند و از پیری و ناتوانی جسمانی به پروردگار خود شکایت می‌کند و با عنایت به نازایی همسرش از خداوند مهربان درخواست می‌کند فرزندی به او عطا نماید و خداوند دعای او را اجابت می‌نماید (قطب، 1425: 4/2302). قابل ذکر است که در این سوره، چندین صحنه گفتگو ازجمله گفتگوی مریم با فرشته (21-18) و گفتگوی ابراهیم با پدرش (48-42) نیز آمده است.

 

عنصر حرکت

حرکت از دیگر عناصر نظریه زیبایی‌شناسی سید قطب است و به اعتقاد او در اغلب تصاویر قرآنی حرکت پنهان یا آشکاری وجود دارد که سبب به‌خیال انداختن و تأثیرگذاری بر مخاطب می‌گردد (قطب، 2002: 72). درواقع یکی از ابزارهای مهم تصویرپردازی در صحنه‌های قرآنی عنصر حرکت است و فقط تعداد اندکی از تصویرهای قرآن ساکن و بی‌حرکت ترسیم‌ شده‌اند (همان). حرکت نقطه مقابل سکون است و برای حرکت­های مختلف ازنظر زمان، مکان و مبدأ حرکت (آسمان- زمین) الفاظ متفاوتی وجود دارد. به همین ترتیب فعل­هایی که دلالت بر حرکت‌دارند نیز با توجه به این ویژگی­ها متفاوت هستند چنان‌که حواس مربوط به ادراک انواع حرکت‌ها نیز متفاوت هستند (محمدداود، 2002: 40-36). به اعتقاد سید قطب در عبارت «اشتعل الرأس شیبا» قرآن برای بیان سپیدشدن موی سر از حرکت شعله‌های آتش و سرعت انتشار آن کمک گرفته است (قطب، 2002: 77). در ﴿ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن کُلِّ شیعَةٍ أَیُّهُم أَشَدُّ عَلَى الرَّحمنِ عِتِیًّا﴾ (مریم/69)، سیدقطب تأکید می‌کند که تشدید روی واژه‌های آیه، شدت حرکت کندن و جداکردن افراد سرکش از بین مردم و سپس پرتاب آنها به داخل جهنم را بیان کرده‌اند (قطب، 1425: 4/2318). در صحنه ﴿وَ إِن مِنکُم إِلاَّ وارِدُها کانَ عَلى‏ رَبِّکَ حَتماً مَقضِیًّا (71) ثُمَّ نُنَجِّی الَّذینَ اتَّقَوا وَ نَذَرُ الظَّالِمینَ فیها جِثِیًّا (72)﴾، تصویری محسوس از کافران با افعال حرکتی ترسیم ‌شده است. تصویری که نشان می­دهد منکران قیامت با خواری و ذلت، اطراف جهنم زانو زده­اند و ترس همه وجود آنها را فراگرفته است (قطب، 1425: 4/2317). با توجه به نظریه سید قطب موارد دیگری را نیز می‌توان بیان کرد ازجمله؛ در آیه 11 سوره مریم ﴿فَخَرَجَ عَلى‏ قَومِهِ مِنَ المِحرابِ﴾، به‌دلیل حرکت موجود در فعل «خَرَجَ» عنصر تخییل حسی کاملاً مشاهده می­شود. همچنین در آیه 15 ﴿سَلامٌ عَلَیهِ یَومَ وُلِدَ وَ یَومَ یَمُوتُ وَ یَومَ یُبعَثُ حَیًّا﴾؛ سه موقعیت تولد، مرگ و برانگیخته شدن در روز قیامت با حرکت­های سریع در یک جمله کوتاه، همگی در کنار هم به تصویر کشیده شده‌اند که البته سید قطب بدان‌ها اشاره نکرده است.

 

عنصر سایه

«ظل» در لغت به معنای سایه نقطه مقابل روشنی است و سایه روز به معنای رنگ آن هنگام غلبه خورشید است (ابن‌منظور، 1414: 11/415). سیدقطب می‌گوید: «برخی الفاظ تصویر را از طریق سایه­ای که به خیال می­افکنند، ترسیم می­کنند. الفاظ نیز مانند عبارات سایه خاصی دارند که حس بصیر وقتی به آنها توجه می­کند و هنگامی ‌که تصویر مدلول حسی آنها را می‌جوید، آن سایه را ملاحظه می­کند» (سیدقطب، 1389: 142). درواقع ازنظر سیدقطب، دلالت الفاظ و عبارات در قرآن فقط دلالت معنایی نیست، بلکه الفاظ و عبارات از طریق موسیقی و سایه خود در انتقال مفهوم و ترسیم تصویر هنری نقش ایفا می­کنند. برخی عبارات تنها با سایه یا موسیقی و برخی دیگر از طریق هر دو مورد صحنه­ای را در خیال مخاطب تصویر می­کنند (حمادی، 2007: 71-70). سید قطب معتقد است سایه غالب و حاکم در فضای سوره و داستان حضرت زکریا علیه‌السلام و حضرت مریم سلام‌الله‌علیها، سایه رحمت و رضایت و پیوند است. چنان‌که عبارت «ذِکرُ رَحمَتِ رَبِّک» در آغاز سوره بیان شده و واژه رحمت و معنای آن در سوره تکرار شده و سایه آن در عبارات بسیار است. همچنین نام رحمان بسیار تکرار شده و در آهنگ واژه‌های سوره، لطف و نرمی کاملاً محسوس است (قطب، 1425: 4/2300). در عبارت ﴿فَأَجاءَهَا المَخاضُ إِلى‏ جِذعِ النَّخلَةِ﴾ (مریم/23) سختی حضرت مریم سلام‌الله‌علیها در راه رفتن درحالی‌که باردار است و درد زایمان او را گرفته و برای اولین بار این شرایط سخت را تجربه می­کند و از طرفی هم به خاطر قوم خود مجبور است برای وضع حمل به مکانی دور برود، از طریق سایه و آهنگ واژه­های «فَأَجاءَ» و «جِذعِ» به ذهن مخاطب متبادر شده است (سیدقطب، 1425: 4/2307). با توجه به نظریه سید قطب می‌توان ملاحظه کرد که تکرار حرف شین در ابتدا و انتهای عبارت ﴿اشتَعَلَ الرَّأسُ شَیباً﴾ (مریم/4) به‌خصوص در آوای واژه «اشتَعَلَ» از طریق سایه­ای که در خیال ایجاد می‌کند، شعله­ور شدن را در ذهن خواننده ترسیم می­کند. همان‌گونه که پیش‌ازاین بیان شد؛ زمخشری نیز در تفسیر برخی آیات بحث تخییل و تصویرسازی را مطرح کرده است (زمخشری، 1407: 4/509؛ 2/176؛ 4/335؛ 1/301)، اگرچه در هیچ‌یک از آیات سوره مریم به تصویرسازی واژه‌ها اشاره‌ای ننموده است.

 

تقابل

تقابل مقوله­ای زیبایی­شناختی در تصاویر قرآنی است که زمخشری و سید قطب به آن توجه نموده­اند. زمخشری دو واژه «عِزّ» در آیه 81 و «ضِدّ» در آیه 82 را در تقابل می‌داند (زمخشری، 1407: 3/41). وی همچنین از تقابل بین شیاطین و پرهیزگاران در آیه سخن گفته است (همان‌). سید قطب نیز در آیات 44 و 45 سوره مریم با توجه به مضمون و معنای آیه مهربانی و رحمت ابراهیم بر پدر و انکار و تهدید پدر بر ابراهیم را در تقابل می‌داند (قطب، 1425: 4/2312). سیدقطب علاوه بر تقابل تصویر واژه‌ها، تقابل در صحنه‌ها را نیز مطرح کرده چنان‌که معتقد است از آیه 66 تا پایان سوره، صحنه­های قرآنی با هم تقابل دارند و مرتباً بین دنیا و آخرت جابه­جا می­شوند. درواقع اگر در صحنه­ای رفتار و گفتار کافران و مشرکان در دنیا عنوان‌شده بلافاصله در صحنه بعدی نتیجه آن را در آخرت به نمایش گذاشته است. چنان‌که در آیه ﴿ثُمَّ نُنَجِّی الَّذینَ اتَّقَوا وَ نَذَرُ الظَّالِمینَ فیها جِثِیًّا﴾ (مریم/72) نیز تقابل بین پرهیزگاران و ظالمان و عاقبت آنها مطرح شده است (همان: 4/2318). بیش از این می‌توان نشان داد که تقابل یکی از عناصر پربسامد در سوره مریم است. «بَرّ» و «عصیان» در آیه 14، ولادت و مرگ در آیه 15، پرهیزگاران و ظالمان در آیه 72، کافران و مؤمنان در آیه 73، صحنه محشور شدن پرهیزگاران نزد خدای مهربان و راندن مجرمان با تشنگی به‌سوی جهنم در آیات 85 و 86 و نیز بحث انذار و تبشیر در آیه 97 وجود عنصر تقابل را تداعی می‌نماید.

 

3. نقش جملات و عبارات در نظم و زیبایی هنری سوره مریم

زمخشری معتقد است همان‌گونه که چینش و گزینش واژه‌ها در قرآن به دلایل بلاغی صورت گرفته، چینش اجزای جمله‌ها نیز از ساختار متعارف نحوی خارج شده و براساس نظم خاص قرآن است.

 

تقدیم و تأخیر

زمخشری معتقد است تقدیم و تأخیر در اجزای جمله‌ها و عبارات قرآنی به علتی بلاغی صورت گرفته است. چنان‌که در ﴿قالَت إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحمنِ مِنکَ إِن کُنتَ تَقِیًّا﴾ (مریم/18)، جواب شرط مقدم بر شرط بیان شده است. درواقع حضرت مریم سلام‌الله‌علیها بلافاصله بعد از مواجهه با فرستاده الهی و قبل از بیان شرط، جواب شرط یعنی پناه بردن به خدای رحمان را مطرح می‌کند که از ترس و اضطراب وی حکایت دارد (زمخشری، 1407: 3/9). زمخشری درخصوص تقدم خبر بر مبتدا در آیه ﴿قالَ أَ راغِبٌ أَنتَ عَن آلِهَتی‏ یا إِبراهیم‏﴾ (مریم/46) نیز معتقد است علت آن اهمیت رویگردانی و انکار حضرت ابراهیم علیه‌السلام از خدایان برای پدر است (همان: 3/20). سید قطب به‌عنوان مقولات بلاغی به تقدیم و تأخیر در اجزای جمله توجه نکرده است.

 

4. مقوله بلاغی وصل و فصل

 به اعتقاد زمخشری در دو آیه متوالی ﴿وَ یَقُولُ الإِنسانُ أَ إِذا ما مِتُّ لَسَوفَ أُخرَجُ حَیًّا (66) و أَ وَ لا یَذکُرُ الإِنسانُ أَنَّا خَلَقناهُ مِن قَبلُ وَ لَم یَکُ شَیئاً (67)﴾ واو جمله «لایذکر» را به جمله «یقول» عطف نموده است در حالی ‌که همزه استفهام در آیه 67 که البته کاربرد انکار دارد بین معطوف علیه و حرف عطف واسطه شده زیبایی فصل و وصل را به وجود آورده است؛ یعنی آیا انسان زندگی بعد از مرگ را انکار می‌کند و پیدایش اولیه خود را به یاد نمی‌آورد که او را از هیچ آفریدیم (همان: 3/32). سید قطب اما به تبیین چنین مقولاتی نپرداخته است.

 

5. نظم و زیبایی آوایی سوره مریم

یکی از ویژگی­های زیبایی­شناسی سوره مریم نظم آوایی آن است. زمخشری در تفسیر کشاف به نظم آوایی قرآن در برخی مواضع توجه کرده است (همان: 3/562؛ 4/639)؛ اما درباره زیبایی آوایی سوره مریم سخنی نگفته است. سید قطب معتقد است سوره مریم دارای ریتم موسیقی خاصی است و موسیقی آیات در این سوره براساس موضوع موردبحث و سیاق آیات دارای تنوع است. درواقع فاصله و قافیه آیات به‌تناسب مضمون آیات تفاوت پیدا می‌کند در مواضعی که باید موسیقی آیات دارای شدت باشد، فواصل آیات با دال مشدد یا ذال مشدد آمده که از خشم خداوند حکایت دارد. در مقابل، در مواضعی که نیاز به نرمی و مهربانی و رفق است قافیه‌ها به حرف میم یا نون ساکن و یا «یاء» ممدود است (قطب، 1425: 4/2300). سیدقطب به همین دلیل معتقد است آهنگ و موسیقی آیات 92-88 سوره مریم ﴿وَ قالُوا: اتَّخَذَ الرَّحمنُ وَلَداً. لَقَد جِئتُم شَیئاً إِدًّا. تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرنَ مِنهُ وَ تَنشَقُّ الأَرضُ وَ تَخِرُّ الجِبالُ هَدًّا، أَن دَعَوا لِلرَّحمنِ وَلَداً، وَ ما یَنبَغِی لِلرَّحمنِ أَن یَتَّخِذَ وَلَداً﴾ سایه­ای متناسب با معنای آن یعنی خشم خداوند نسبت به افترا مشرکان و واکنش جهان هستی از جمله آسمان­ها، زمین و کوه­ها، در مقابل این نسبت دروغ را ایجاد کرده است. به‌ویژه موسیقی واژگان به‌کاررفته در آیه 90 حرکت زلزله و لرزش را ترسیم کرده است (قطب، 1425: 4/2321). درواقع با توجه به نظریه سید قطب درباره موسیقی این آیات می­توان به این ایده رسید که شدت موجود در حرف دال در واژه «هدّا»، از طریق آوا به ترسیم صحنه فروپاشیدن کوه­ها کمک کرده است. همچنین نرمی آوای «حاء» در آیه 85 ﴿یَومَ نَحشُرُ المُتَّقینَ إِلَى الرَّحمنِ وَفداً﴾ که در دو کلمه «نَحشُرُ» و «الرَّحمنِ» به‌کاررفته، القاکننده راحتی و آرامش پرهیزگاران در روز قیامت است. در آیه 96؛ ﴿إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجعَلُ لَهُمُ الرَّحمنُ وُدًّا﴾ نیز سید قطب بر موسیقی و زیبایی آوایی «ودّا» متمرکز شده و نرمی آوایی آن را متناسب با معنای آیه دانسته است. گویی که محبت و عشق الهی از عوالم برین و متعالی به زمین و ساکنان آن می‌رسد و همه هستی را از فیض خود بهره‌مند می‌سازد (همان).

 

6. نظم و انسجام کلی آیات و سور قرآن

زمخشری به انسجام و پیوستگی کلی آیات و سور قرآن در سوره مریم توجه کرده است. به اعتقاد زمخشری آیه 10 سوره مریم در پیوند با آیه 41 سوره آل‌عمران بر روی هم جزئیات مربوط به عدم تکلم حضرت زکریا علیه‌السلام را روشن می‌کند (زمخشری، 1407: 3/7)؛ اما وی به انسجام درونی سوره مریم اشاره‌ای نکرده است. سید قطب به نظم و انسجام آیات متناسب با هدف کلی سوره مریم توجه کرده و معتقد است؛ آیات سوره مریم مانند غالب سوره‌های مکی بر دو محور اصلی تبیین توحید و نفی شرک و نیز مسأله رستاخیز و حسابرسی اعمال متمرکز شده‌اند و همه مطالب و داستان‌های سوره براساس تبیین این دو هدف طرح شده‌اند (قطب، 1425: 4/2300)؛ درواقع به همین دلیل است که در بیشتر داستان‌ها ازجمله داستان حضرت مریم سلام‌الله‌علیها جزییات امور بیان نشده و آیات قرآنی صرفاً صحنه‌های خاصی مطابق هدف سوره را نمایش داده‌اند (همان: 4/2308). سوره مریم بنا بر تفسیر سید قطب با صحنه رحمت و لطف الهی آغاز می‌شود و با صحنه اقتدار و جبروت خداوند پایان می‌پذیرد. درواقع آخرین آیه سوره ﴿وَ کَم أَهلَکنا قَبلَهُم مِن قَرنٍ هَل تُحِسُّ مِنهُم مِن أَحَدٍ أَو تَسمَعُ لَهُم رِکزاً﴾ صحنه‌ای است که مخاطب را با لرزشی ویرانگر مواجه نموده سپس در سکوتی عمیق و ترسناک فرو می‌برد. گویی که بر بال خیال در معبر زمان به پرواز درآمدی و از خلال سده‌های دور همه اشخاص و افراد جهان را می‌بینی که حرکت و حیات دارند و به‌یک‌باره کاملاً نیست و نابود می‌شوند و دیگر هیچ حس و حرکت و صدایی از هیچ چیز برنمی‌خیزد. جز سکونی عمیق و سکوتی ترسناک چیز دیگری نیست و هیچ‌کس نیست جز همان یکتای زنده‌ای که هرگز نمی‌میرد (همان: 4/2322).

 

بحث و نتیجه‌گیری

دانشمندان مسلمان غالباً زیبایی و شکوه محض را منحصر در خداوند دانسته و همو را منشأ و منبع دیگر زیبایی‌های هستی قرار می‌دهند.

قرآن کریم به‌مثابه کلام خداوند و تجلی زیبایی خداوند از سده‌های نخستین اسلامی مورد کاوش‌های زیبایی شناسانه قرار گرفته است.

دیدگاه‌های زیبایی‌شناسانه زمخشری و سیدقطب در سوره مریم در مواردی مشابهت دارند و در مواردی نیز ساکت هستند، از اشتراکات دیدگاه این دو مفسر، عنوان نمودن موارد تقدیم و تأخیر، گزینش واژگان از جهت دلالت متناسب با معنا و تقابل در سوره مریم است، در مجموع، نمی‌توان از تفاسیر آیات سوره مریم، تمایز و مخالفتی در دیدگاه‌های این دو مفسر برداشت کرد.

از نگاه زمخشری زیبایی واژگان و ظرافت‌های معانی آنها در ارتباط با دیگر اجزای کلام و ساختار نحوی متن بر روی هم نظم اعجاز آمیز قرآن را فراهم کرده‌اند. سید قطب نیز معتقد است واژگان و عبارات قرآنی با چنان دقتی در کنار هم قرار گرفته‌اند که قادر هستند مفاهیم و معانی آیات را مانند یک تصویر زنده و متحرک در ذهن خواننده به تصویر بکشند.

زمخشری به ساختار نحوی عبارت‌ها و نوع جمله‌ها و تقدیم و تأخیر عناصر جمله در تناسب با معنا دقت کرده درحالی‌که سید قطب اساساً به طرح مباحث بلاغی از این دست علاقه‌ای نداشته است.

زمخشری به تقابل، فصل و وصل به‌مثابه نکات بلاغی توجه کرده که سید قطب نیز از آن عناصر در تصویر و ترسیم صحنه‌های آیات استفاده کرده است.

سید قطب به نقش خیال در ذهن مخاطب قرآن و کارکرد عناصر حرکت، گفتگو، آهنگ و سایه‌ واژه‌ها در زیبایی‌شناسی و تأثیر در روان شنونده آیات سوره مریم اهمیت زیادی داده است. زمخشری نیز در مواضعی از تفسیر کشاف تأکید کرده که واژگان و عبارت‌های قرآنی از طریق تخییل و تصویر درک و فهم می‌گردند اگرچه درخصوص سوره مریم بحثی مطرح نکرده است.

هماهنگی موسیقی واژه با فضای تصویر در آیات سوره مریم در نگاه سید قطب خیلی پررنگ مطرح شده درحالی‌که زمخشری بدان توجه نکرده است.

زمخشری و سید قطب هر دو به نظم و انسجام آیات سوره مریم و هماهنگی سوره‌ها با یکدیگر توجه کرده‌اند.



[1]. Aesthetics

[2]. Philosophical considerations of some matters pertaining the poem

[3]. والری گونزالس در کتابی با عنوان زیبایی و اسلام نشان داده که در بین حکمای مسلمان، آرای زیبایی‌شناسانه ابن‌هیثم (د 430) و ابن رشد (د 595) را می‌توان استثناء تلقی کرد. ابن‌هیثم، نخستین و شاید تنها متفکر سده­های میانه است که مقدم بر متفکران دوران مدرن درصدد مجزا کردن مسأله زیبایی‌شناسی، از گستره الوهی و در نظرگرفتن آن به‌عنوان امری مربوط به بشر و هستی بشری بود. زیبایی ازنظر ابن‌هیثم همان است که ملائم چشم و گوش باشد. به‌عبارتی زیبایی را امری تجربی و موضوعی قابل تفحص و تأمل علمی تلقی می‌کند (Valerie Gonzales, Beauty &Islam, 2001: I.B.Tauris & Co Ltd. pp, 7-21).

[4]. فالواجب الوجود له الجمال و البهاء المحض و هو مبدأ جمال کل شی‏ء و بهاء کل شی‏ء (ابن‌سینا، 1404: 367).

[5]. افلاطون بر این باور بود که زیبایی امری واقعی و عینی است اما هرچیز به نسبت سهمی که از زیبایی مطلق دارد زیبا جلوه می‌کند، درواقع زیبایی‌های حسی این دنیا همچون مثال، سایه و تصویری از زیبایی‌های عالم بالا هستند. از نگاه ارسطو زیبایی دارای سه ویژگی نظم، تقارن و تعیّن است و هدف هنر، پالایش و تطهیر روح انسان است (احمدی، 1374: 69-54). از نظر افلاطون؛ عالم محسوس، بی‌ثبات و متغیر و سایه‌ای از عالم معقول است درحالی‌که؛ عالم معقول که کلی و واقعی و فناناپذیراست دارای هستی اصیل و اساسی هست (دانشور، 1389: 47-46).

[6]. باومگارتن زیبایی را توازن بین نظام اجزا و نسبت متقابل آنها و نسبت آنها به تمام زیبایی می‌داند، هدف زیبایی در نظر او ترضیه، تحریک رغبت و اشتیاق است. شافتس بریمی گوید: آنچه زیباست، موزون و متناسب است و چنین چیزی حقیقی و دلپذیر و خوب است (رجایی، 1378). فیلسوف بزرگ آلمانی امانوئل کانت زیبایی را از لحاظ 4 جنبه کیفیت، کمیت، نسبت و جهت بررسی کرده است (احمدی، 1374: 84؛ شاله، 1357: 131). از دیدگاه هگل تجسم ایده هنرمند در صورت محسوس زیبایی است (بیردزلی، هاسپرس، 1376: 47).

[7]. یونس/38، هود/13، اسراء/88، طور/34، بقره/23.

[8]. نخستین کتاب در موضوع اعجاز قرآن مربوط به جاحظ است که به دست ما نرسیده و در خلال آثار دیگر بدان تصریح شده است. اعجاز القرآن اثر محمد بن یزید واسطی (د306 ق)، النکت فی اعجار القرآن اثر علی بن عیسی رمانی (د 384)، بیان اعجاز القرآن، ابوسلیمان حمد بن محمد خطابی (د 388)، اعجاز القرآن اثر ابوبکر باقلانی (د 403) و دلایل الاعجاز اثر عبدالقاهر جرجانی (د 417) از مهم‌ترین کتاب‌های متقدم در اعجاز هستند.

[9]. اعجاز بیانی، معارف والا، آهنگ موزون، اعجاز تشریعی، اخبار غیبی، اعجاز به صرفه، برهان استوار و اعجاز علمی در شمار وجوه اعجاز بوده است.

[10]. فصاحت به‌معنای روشنی و روانی و خلوص (جوهرى، 1376: 1/391، مصطفوی، 1430: 9/ 101).

[11]. بلاغت به معنای رسایی و تأثیرگذاری (فراهیدی، 1409: 4/421؛ ابن‌فارس، 1404: 1/301؛ جوهرى، 1376: 1/391؛ ابن‌منظور،1414: 8/420).

[12]. زمخشری ادیب، محدث، مفسر، زبان‌شناس و دانشمند معتزلی (ابن‌خلکان، 1994: 5/173؛ حموی، 1414: 6/2688؛ ابن­کثیر، 1407: 12/219؛ سمعانی، 1382: 6/315). در یکی از روستاهای خوارزم، دیده به جهان گشود، او برای علم‌آموزی سفرهایی به بخارا، بغداد، خوارزم و مکه داشت، وی دو بار در طول عمر خود به مکه رفت و در طی دومین اقامت خود در این دیار، تفسیری که در حال حاضر با عنوان کامل از او می­شناسیم را بر شاگردان خود املاء نمود، زمخشری اساتید زیادی در علوم مختلف داشت، یکی از مهم­ترین آنها محمود بن جریر ضبی اصفهانی (م 507 ق) بود که علم نحو را از او آموخت، زمخشری دانشمندی بود که تألیفات زیادی در زمینه تفسیر، حدیث، نحو، فقه، لغت، امثال، اصول، شعر و عروض دارد (الصاوی الجوینی، بی‌تا: 41-23؛ حموی، 1414: 6/2687؛ یافعی، 1417: 3/206).

[13]. سید قطب در یکی از روستاهای استان أسیوط مصر، به دنیا آمد، بعد از گذراندن آموزش­های ابتدایی در سال 1929 م. به قاهره رفت و به تحصیل در رشته ادبیات عرب در دانشکده دارالعلوم پرداخت، در طی دوران تحصیل مقالاتی در زمینه ادبیات و نقد ادبی نگاشت و با عباس محمد عقاد و افکار او آشنا شد، در سال 1939 م. دو مقاله در زمینه تصویرپردازی هنری در قرآن چاپ کرد و شش سال پس از آن، در کتابی با عنوان التصویر الفنی فی القرآن نظریه تصویرپردازی هنری در قرآن را شرح داد، او مسیر فعالیت‌های مصلحانه خود، در سال 1951 م. به عضویت اخوان المسلمین درآمد (الخالدی، 2016: 144 - 73).

[14]. آثار سیدقطب در حوزه ادبیات و نقد ادبی عبارت از: الشاطیء المجهول (نقد کتاب مستقبل الثقافة فی المصر طه حسین)، الأطیاف الأربعة، طفل من القریة (داستان زندگی او در روستا)، کتاب داستان المدینة المسحورة، رمان أشواک، النقد الأدبی أصوله و مناهجه، القصص الدینی (مجموعه داستان برای کودکان) هستند.

[15]. سوره مریم چهل و چهارمین سوره در ترتیب مصحف الازهر است، این سوره در دو روایت از حضرت علی علیه‌السلام سوره چهل و دوم یا سی و چهارم در ترتیب نزول است، هم­چنین ابن عباس این سوره را چهل و یکمین، چهل و دومین یا چهل و سومین سوره از قرآن دانسته است (رامیار، 1384: 672).

قرآن کریم.
-  احمدی، بابک (1374ش). حقیقت و زیبایی درس‌های فلسفه هنر. تهران: نشر مرکز.
-  ابن خلکان، أبوالعباس شمس‌الدین أحمد‌بن‌محمد بن إبراهیم بن أبی‌بکر (1994م). وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان. محقق: عباس، إحسان. بیروت: دار صار.
-  ابن‌سینا، حسین (1404ق). الشفاء. مصحح: زاید. سعید. قم: مکتبة آیة الله المرعشی.
-  ابن‌سینا، حسین (1379ق). النجاة من الغرق فی بحر الضلالات. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
-  ابن فارس، احمد بن فارس‏ (1404ق). معجم مقاییس اللغة‏. هارون. عبدالسلام محمد. قم: مکتب الاعلام الاسلامی‏.
-  ابن کثیرالدمشقى، أبوالفداءاسماعیل بن عمر (1986م). البدایة و النهایة. بیروت: دارالفکر.
-  ابن منظور، محمد بن مکرم‏‏ (1414ق). لسان العرب‏. بیروت: دار صادر.
-  بیردزلی، مونروسی؛ هاسپرس، جان (1376ش). تاریخ و مسائل زیباشناسی. ترجمه: حنایی کاشانی. محمد سعید. تهران: هرمس.
-  بنت الشاطی، عایشه (1391ش). اعجاز بیانی قرآن؛ به ضمیمه­شرح مسائل ابن ازرق. ترجمه: صابری. حسین. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
-  الجندی، درویش (1969م). النظم القرآنی فی کشاف الزمخشری. مصر: دار نهضة للمصر للطبع و النشر.
-  جاحظ، عمرو بن بحر (1423ق). البیان و التبیین. بیروت: دار المکتبة الهلال.
-  جرجانی، شیخ عبدالقاهر (1992م). دلائل الاعجاز فی القرآن. تحقیق: محمدحمدشاکر. جده: مطبعة المدنی.
-  جرجانی، شیخ عبدالقاهر (بی‌تا). الرسالة الشافیة. قاهره: دارالمعارف.
-  جوهرى، اسماعیل بن حماد (1376 ق). الصحاح‏. محقق/ مصحح: عطار. احمد عبد الغفور. بیروت: دار العلم للملایین.
حمادی، جبیر صالح (2007م). التصویرالفنی فی القرآن الکریم. قاهره: مؤسسة المختار.
-  حمدان، نذیر (1393ش). پدیده زیباشناختی در قرآن کریم. قم: مدرسه اسلامی هنر.
-  الحموی، شهاب‌الدین أبوعبدالله یاقوت‌بن‌عبدالله الرومی (1414 ق). معجم الأدباء = إرشاد الأریب إلى معرفة الأدیب. محقق: إحسان عباس. بیروت: دار الغرب الإسلامی.
-  الخالدی، صلاح عبدالفتاح (2016م). سید قطب الشهید الحی. ترکیه: الدار الشامیة.
-  الخولی، امین (1961م). مناهج تجدید فی النحو و البلاغة و التفسیر و الادب. بیروت: دار المعرفة.
-  دانشور، سیمین (1389ش). علم الجمال و جمال در ادب فارسی. تهران: نشره قطره.
-  دهخدا، علی­اکبر (1341ش). لغت­نامه. تهران: سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور.
-  رجایی، حمید (1378ش). «زیبایی و زیبایی‌شناسی». مجله هنر دینی. شماره 1. 80-55.
-  راغب اصفهانى، حسین بن محمد (1412ق). مفردات ألفاظ القرآن‏. بیروت: دار القلم‏.
-  رامیار، محمود (1384ش). تاریخ قرآن (رامیار). تهران: امیرکبیر.
-  زمخشرى، محمود بن عمر (1407ق). الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الأقاویل فى وجوه التأویل. مصحح: حسین احمد، مصطفى‏. بیروت: دار الکتاب العربی.
-  السمعانی، أبوسعید عبدالکریم‌بن‌محمد (1962م). الأنساب. تحقیق: بنی‌حیى. عبدالرحمن. حیدرآباد: مجلس دائرةالمعارف العثمانیة.
-  شاله، فلیسین (1347ش). شناخت زیبایی (استتیک). ترجمه: بامداد. علی­اکبر. تهران: کتابخانه طهوری.
-  شیرازی، محمد بن ابراهیم (1354ش). المبدأ و المعاد. تصحیح: آشتیانی. سید جلال­الدین. تهران: انجمن حکمت و فلسفه.
-  شیرازی، محمد بن ابراهیم (1360ش). اسرار الآیات. مقدمه و تصحیح: خواجوی. محمد. تهران: انجمن حکمت و فلسفه.
-  الصاوی جوینی، مصطفی (بی­تا). منهج الزمخشری فی تفسیر القرآن و بیان إعجازه. مصر: دارالمعارف.
-  ضیف، شوقی (1396ش). تاریخ و تطور علوم بلاغت. ترجمه: محمد­رضا ترکی. تهران: سمت.
-  طوسى، محمد بن حسن‏ (1389ق). التبیان فی تفسیر القرآن. مصحح: عاملى. احمد حبیب‏. بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏.
-  عرفت­پور، زینة (1395ش). تصویرپردازی هنری در قرآن کریم با تکیه بر سوره­های دهر، مدثر، ق، مرسلات و مطففین. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
-  فراهیدى، خلیل بن احمد (1409ق). کتاب العین‏. قم: نشر هجرت.
-  فورست، لیلیان (1375ش). رمانتیسم. مترجم: مسعود جعفری‌جزی. تهران: نشر مرکز.
-  قطب، سید (1425ق). فى ظلال القرآن‏. بیروت: دار الشروق‏.
-  قطب، سید (2002 م). التصویرالفنی فی القرآن. قاهره: دارالشروق.
-  قطب، سید (1983م). کتب و شخصیات. بی‌جا: دارالشروق.
-  قطب، سید (بی­تا). مشاهد القیامة فی القرآن. بیروت: بی­نا.
-  قطب، سید (1389ش). تصویرسازی هنری در قرآن. مترجم: ویسی. زاهد. سنندج: آراس.
-  لسانی فشارکی، محمدعلی، مرادی زنجانی، حسین (1394ش). سوره‌شناسی (روش تحقیق ساختاری در قرآن کریم). قم: نصایح.
-  محمد قاسمی، حمید (1390ش). جلوه­هایی از هنر تصویرآفرینی در قرآن. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
-  مصطفوى، حسن (1430ق). التحقیق فى کلمات القرآن الکریم. بیروت- قاهره- لندن: دار الکتب العلمیة- مرکز نشر آثار علامه مصطفوی‏.
-  محمد داود، محمد (2002م). الدلالة و الحرکة. قاهره: دارغریب.
-  مشرف، مریم (1386ش). «نظم و ساختار در نظریه بلاغت جرجانی». پژوهشنامه علوم انسانی. شماره 54. 416-403.
-  مهدوی دامغانی، احمد (1378ش). «بلاغت». دانشنامه جهان اسلام. جلد 3. زیر نظر غلامعلی حداد عادل. تهران: بنیاد دایرة‌المعارف اسلامی.
-  نعمتی، سید جواد؛ هاشم نژاد، حسین (1390ش). «زیبایی‌شناسی در فلسفه صدرالمتألهین». نشریه فلسفه. دوره 39 شماره 2. 162-137.
-  مهدوی­راد، محمدعلی و دیگران (1396ش). علوم قرآنی (وحی، اعجاز، تحریف‌ناپذیری). تهران: سمت.
-  میر، مستنصر (1387ش). ادبیات قرآن. مترجم: محمدحسن محمدی مظفر. تهران: انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب.
-  همایی، جلال‌الدین (1389ش). فنون بلاغت و صناعات ادبی. تهران: چاپ مهارت.
-  الیافعی، أبو محمد عفیف‌الدین عبدالله بن أسعد بن علی بن سلیمان (1417ق). مرآة الجنان. بیروت: دارالکتب العلمیة.
 
-   Valerie Gonzales (2001). “Beauty &Islam”. I.B.Tauris& Co Ltd. pp. 7-21.
-   Thomas Munro (1986). "Aesthetics" The World Book Encyclopedia. Vol. 1, ed. A. Richard Harmet, et. al. Chicago: Merchandise Mart Plaza.