محمد علی مهدوی راد؛ روح الله شهیدی؛ حامد خانی (فرهنگ مهروش)؛ مهدی فرامرزی پلنگر
چکیده
در منابع رجالی متقدم شیعه راویانی زیسته در چهار سدۀ نخست هجری متهم به غلو شدهاند. مضمون شماری از روایات اینان تفسیر قرآن کریم به نقل از ائمۀ شیعه (ع) است. میتوان روایات تفسیری ایشان را ضمن آثار حدیثی مختلف بازیافت. عالمان شیعه انتساب غلو به همۀ این شخصیتها را برنتابیدهاند. بااینحال، باید احتمال داد که گاه اتهام این راویان به غلو ...
بیشتر
در منابع رجالی متقدم شیعه راویانی زیسته در چهار سدۀ نخست هجری متهم به غلو شدهاند. مضمون شماری از روایات اینان تفسیر قرآن کریم به نقل از ائمۀ شیعه (ع) است. میتوان روایات تفسیری ایشان را ضمن آثار حدیثی مختلف بازیافت. عالمان شیعه انتساب غلو به همۀ این شخصیتها را برنتابیدهاند. بااینحال، باید احتمال داد که گاه اتهام این راویان به غلو نتیجۀ مضامینی باشد که نقل میکردهاند. چهبسا بخشی از مضامینی که سبب اتهام این راویان به غلو شده باشد همانها باشد که در روایات تفسیریشان بازتابیده است. برای آزمون این احتمال باید با مرور روایات تفسیری منقول از این متهمان به غلو دریابیم آیا اشتراک رویکردی در تفسیر قرآن دارند یا نه؛ و اگر چنین اشتراک رویکردی هست، آیا میتواند روش تفسیری ایشان را از نگرشهای عامۀ شیعیان متمایز کند یا نه. مطالعۀ کنونی همچون گام نخست از بررسی این مسئله کوششی برای پاسخگویی به پرسش اول است. بدین منظور، با پذیرش این مبنا که منقولات هر راوی نتیجۀ گزینشگری او، و نشاندهندۀ بینشهای او ست، با مرور روایات تفسیری متهمان به غلو خواهیم کوشید دریابیم کدام گونههای فهم متن را در تفسیر خود بازتاباندهاند و از آن میان نیز کدام گونهها نمود و بازتاب گستردهتری دارد. در این مطالعه بناست از این فرضیه دفاع شود که مبانی تفسیری متهمان به غلو تمایز معناداری با نگرشهای دیگر عالمان شیعۀ متقدم ندارد؛ اما احتمالاً بتوان رابطۀ معناداری میان گرایش به غلو با کاربرد برخی تکنیکهای تفسیری که ونزبرو از آنها سخن گفته بود یافت.
بگم عقبه؛ حامد (فرهنگ) خانی(مهروش)
چکیده
از گذشتههای دور در فرهنگهای مختلف بشری کارکرد قلب در بدن انسان پرسشبرانگیز بوده و وظائف مختلفی به این عضو نسبت داده شده است. در قرآن کریم نیز قلب از جملۀ اندامهایی از بدن انسان است که نامش ذکر و طیف گستردهای از واکنشهای هیجانی و عاطفی یا کنشهای عقلانی و معرفتی به آن منتسب میشود. این توصیف سبب شده است از نگاه مفسران مسلمان، ...
بیشتر
از گذشتههای دور در فرهنگهای مختلف بشری کارکرد قلب در بدن انسان پرسشبرانگیز بوده و وظائف مختلفی به این عضو نسبت داده شده است. در قرآن کریم نیز قلب از جملۀ اندامهایی از بدن انسان است که نامش ذکر و طیف گستردهای از واکنشهای هیجانی و عاطفی یا کنشهای عقلانی و معرفتی به آن منتسب میشود. این توصیف سبب شده است از نگاه مفسران مسلمان، تطبیق مفهوم قرآنی قلب با عضو صنوبری درون سینه همواره امکانپذیر به نظر نرسد و اینگونه، در گذر زمان درکهای دیگری هم از این مفهوم قرآنی بازنموده شود. در این مطالعه بنا داریم زمینههای کاربرد این انگاره را در قرآن کریم بازشناسیم و دریابیم انگارۀ قرآنی قلب، احیاناً امتداد کدامیک از انگارههای باستانی است؛ یا به بیان بهتر، چه نسبتی با انگارههای رایج در فرهنگهای دیگر بشری در این باره دارد. چنان که خواهیم دید، انگارۀ قرآنی قلب از یک سو تشابه معناداری با انگارۀ قلبی دارد که در عهد عتیق بازتابیده است و از دیگر سو، میتوان آن را ملتقای انگارههای ایرانی، یونانی و اسرائیلی دانست.***
حامد خانی (فرهنگ مهروش)
چکیده
دومین آیۀ قرآن کریم - الحمدُ للهِ رَبِّ العالَمین - از آیاتی است که مسلمانانِ عصر حاضر کمتر در معنایش تردید میکنند. معمولاً احساس میشود که از همان دوران پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوالهوسلم بر همین معنایی حمل میشده است که در اغلب تفاسیر و ترجمههای معاصران میتوان دید: «ستایش مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است». ...
بیشتر
دومین آیۀ قرآن کریم - الحمدُ للهِ رَبِّ العالَمین - از آیاتی است که مسلمانانِ عصر حاضر کمتر در معنایش تردید میکنند. معمولاً احساس میشود که از همان دوران پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوالهوسلم بر همین معنایی حمل میشده است که در اغلب تفاسیر و ترجمههای معاصران میتوان دید: «ستایش مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است». میخواهیم در این مطالعه با مرور روند شکلگیری چنین فهمی از آیه، سبب تفسیر اجزاء مختلفش را در قالب کنونی بازشناسیم و احتمال ترجمه و تفسیر آن به دیگر اَشکال را بیازماییم. سپس بکوشیم براساس آن تفاسیر، عبارات مشابه محتمل را در آثار دینی پیش از اسلام بیابیم. بناست نشان دهیم که این عبارت عیناً در عهد جدید ذکر شده است و چهبسا بتوان ردّی از آن در ادبیات مکتوب یا شفاهی قوم یهود نیز بازجست؛ همچنان که از گذشتههای دور، دانشورانی مسلمان به وجود چنین روابط بینامتنی میان سورۀ حمد و ادبیات کتاب مقدس اشاراتی گذرا کردهاند. به نظر میرسد که میتوان با تکیه بر این روابط بینامتنی در معنای آیه بازاندیشی کرد یا دستکم به تفسیر دقیقتری از آن راه جست.
حامد خانی؛ بـَـگـُم عَقَبِه
دوره 1، شماره 2 ، فروردین 1392، ، صفحه 76-85
چکیده
خلقت بهینه انسان از جمله مفاهیمی است که اشاراتی بدان در جایجای قرآن کریم دیده میشود. این مفهوم از دیرباز نظر مفسران را به خود جلب کرده است. آنها در هزار و چهارصد سال گذشته، دیدگاههای مختلفی را در تفسیر این مفهوم قرآنی بیان داشته، و در این باره بحث کردهاند که اولا خلقت بهینه دقیقا به چه معناست، و ثانیا، اسباب و علل بهینگی خلقت انسان ...
بیشتر
خلقت بهینه انسان از جمله مفاهیمی است که اشاراتی بدان در جایجای قرآن کریم دیده میشود. این مفهوم از دیرباز نظر مفسران را به خود جلب کرده است. آنها در هزار و چهارصد سال گذشته، دیدگاههای مختلفی را در تفسیر این مفهوم قرآنی بیان داشته، و در این باره بحث کردهاند که اولا خلقت بهینه دقیقا به چه معناست، و ثانیا، اسباب و علل بهینگی خلقت انسان در قیاس با دیگر موجودات چه میتواند باشد. بناست که در این مطالعه، اولا، سیر تحول این درکها را بکاویم و ببینیم در طول تاریخ چه درکهای مختلفی از این مفهوم ارائه شده است و بیانهای ظاهرا مشابه مفسران در اینباره، چه تمایزهای مهمی با یکدیگر دارند. ثانیا، بکوشیم رابطه میان این درکهای متمایز را با زمانه هر یک از مفسران، مبانی فکری، و مشرب علمی ایشان بازکاویم. آن گاه، بر پایه نتایج بحث، نظریههای ارائه شده در باره عوامل مؤثر بر تحول فهم مفسران از آیات قرآن کریم را بیازماییم و دیدگاه مختار خویش را در این باره برگزینیم.