نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری دانشکده اصول الدین قم
2 دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه قم
چکیده
پژوهش حاضر با استفاده از روش «تحلیل محتوا» به واکاوی کمّی و کیفیِ رابطهی میان زمینههای اصلی و معیارهای اجتهاد طبری در بررسی و ترجیح آراء متفاوت تفسیری در «جامع البیان عن تأویل القرآن» میپردازد. بر اساس تتبع نگارنده، طبری در 1952 مورد، به ذکر آراء مختلف تفسیری پرداخته و نظر اجتهادیِ خود را بیان میکند که برجسته-ترین نتایج پژوهش دربارهی زمینه و معیار آنها بدین قرار است: 1- طبری در چهار زمینهی اصلی شامل بر «اسباب نزول»، «قرائت»، «عبارات قرآنی» و «مفردات قرآنی» به بیان آراء مختلف تفسیری و انتخاب نظر برگزیدهی خود پرداخته است. 2- وی استفادهی متعددی از شش معیار «سیاق و ظاهر آیات»، «شهرت و اجماع»، «کلام عرب (نحوی، بلاغی و لغوی)»، «اصالت تعمیم»، «روایت صحیح از پیامبر(صلیاللهعلیهوالهوسلم)» و «رسم المصحف قرآن» و همچنین استفادهی معدودی از چهار معیار «عقل»، «نظر صحابه»، «احکام فقهی» و «تاریخ» در ترجیح میان آراء تفسیری داشته است. 3- طبری در مجموع از سه معیار «سیاق و ظاهر آیات»(701مورد)، «کلام عرب»(603مورد) و «شهرت و اجماع» (456مورد) بیشترین استفاده را کرده است. 4- وی در زمینهی «اسباب النزول» بر معیار «سیاق و ظاهر آیات» (51درصد)، در زمینهی «قرائت» بر «شهرت و اجماع»(64 درصد)، در زمینهی «عبارات قرآنی» بر «سیاق و ظاهر آیات» (53درصد) و در زمینهی «مفردات قرآنی» بر «کلام عرب»(44 درصد) عنایت بیشتری داشته است.
کلیدواژهها
مقدمه
وحی الهی که در قالب قرآن کریم بر پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوالهوسلم) نازل گردید، نظامی جامع از آموزههای بینشی (ابراهیم/10)، کُنشی (بقره/187) و گرایشی (بقره/44) را در اختیار انسان قرار داده است تا وی بتواند سبک زندگی خود در دنیا و سرنوشت و جایگاه خویش در آخرت را برگزیند. بر همین اساس است که مفسران از صـدر اسلام تاکنون، به تبیین آموزههای قرآن پرداختهاند تا از رهگذر تفاسیر، فهم مسلمانان و در نتیجه کارکردهای اندیشهای و مهارتیِ ایشان ارتقاء یابد. اما به دلیل آنکه مفسران قرآن بر مبنای گرایشها و روشهای گوناگون به این امر اهتمام ورزیدهاند، نظرات مختلف و گاه متعارضِ تفسیری، ایجاد و رواج یافته است؛ البته نباید از نقش اندیشههای فرقههای منحرف و افراد نفوذی در زمینه مذکور، غافل شد (جلالیان، 1387: 224). نکتهای که در این میان دارای اهمیت فراوان است، نحوه رویارویی با آراء گوناگون تفسیری و چگونگیِ برگزیدنِ رأی تفسیریِ صحیح است.
بدینرو، نگارنده درصدد است با مراجعه به تفسیر جامع البیان عن تأویل القرآن تألیف محمد بن جریر طبری (به عنوان یکی از تفاسیر جامع و کُهن) موارد کمّی و کیفیِ جزئیاتِ روش مؤلف آن در زمینه مذکور را بررسی کند. میتوان از «قدمت تفسیر طبری»- نگاشته شده پیش از سال 290 هجری قمری (بغدادی، 1417: 2/161)-، «شخصیت علمی طبری و عظمت تفسیر وی در میان صاحبنظران»(سـیوطی، بیتا: 79) و «تأثیر فراوان تفسیر وی بر مفسران بعد از خود»- مانند شیخ طوسی در التبیان فی تفسیر القرآن (جعفر، 1420: ۱۰۷ـ۱۱۰)- بهعنوان مهمترین دلایل انتخاب تفسیر مذکور، اشاره کرد.
طبری، انگیزه خود از نگارش جامع البیان را پدید آوردن تفسیری جامع، بیان دلیلهای مورد اتفاق امت اسلامی در تفسیر قرآن، نقد آرای ناصواب و توضیح آنچه به نظر وی صحیح میرسد، بیان داشته (طبری، 1412: 1/3-4) و بدین منظور، از چهار روش عمده برای بیان تفسیر آیات استفاده کرده است: 1- نظر خود را مطرح کرده و بهطور معمول با بیان عباراتی مانند «بنحو الذی قلنا فی ذلک»، شواهد رواییِ نظر خود را ذکر میکند (طبری، 1412: 1/108)؛ 2- نظر خود را مطرح کرده و سایر نظرات نزدیک به نظر خود را با عباراتی مانند «بنحو الذی قلنا فی ذلک قال أهل التأویل على اختلاف منهم فی العباره عنه» گـزارش میکند (طبری، 1412، 30/95)؛ 3- آراء مختلف پیرامون جهات مختلف آیه را (حسب مورد) مطرح کرده و در اکثر موارد، ضمن تصریح به نظر خود، علت برگزیدن نظر خود را بیان میکند. 4- ابتدا به بیان نظر خود پرداخته، سپس سایر نظرات معارض را بیان کرده و بهطور معمول در انتها با بیان «إنما اخترنا القول الذی اخترنا فی ذلک»، علت انتخاب نظر برگزیده را بیان میکند.
پژوهش حاضر ناظر به روش سوم و چهارم طبری در رویارویی با آراء تفسیری و درصدد پاسخگویی به این پرسش است: «براساس روش تحلیل محتوا[1]، بررسی کمّـی و کیفیِ رابطه میــان زمینههای اصلی و معیارهای اجتهادهای طبری در بررسی آراء متفاوت تفسیری و برگزیدن نظر مختار در تفسیر «جامع البیان عن تأویل القرآن»، چه آموزههایی را به دست میدهد؟» تا از رهگذر آن، ضمن به دست دادن چگونگیِ بهرهگیری یکی از مفسران متبحر و معروف صدر اسلام از معیارهای اجتهاد در زمینههای تفسیر قرآن و ترجیح آراء تفسیری، نمونهای از اهتمام نظاممند مسلمانان قرون اولیه اسلامی به تفسیر قرآن کریم ارائه گردد.
تاکنون پیرامون جنبههای مختلف تفسیر طبری، آثاری به زیور طبع آراسته شده است که درباره مبانی و معیارهای اجتهادهای طبری، به عنوان نمونه به سه مقاله اشاره میگردد: محمد فاضلی در مقاله «تفسیر طبری در نقد و بررسی» از سیاق و پیوستگی آیات، اجماع علما، شیوه معمول عرب، تعمیم بخشیدن به معانی و پرهیز از تقیید بدون حجت، خبر صحیح از پیامبر(صلیاللهعلیهوالهوسلم) و معیار تاریخی به عنوان معیارهای طبری در بررسی آراء تفسیری یاد کرده و نمونههایی را بیان کرده است (فاضلی، 1368: 9/ 146-156). سیمین دخت شاکری در مقاله «مبانی تفسیرنگاری طبری»، مبانی طبری را شامل بر استفاده از ظاهر آیات، سیاق، حکم عقل، روایت معتبر، اجماع اهل تأویل، شیوه بیانی معمول عرب، اصالت تعمیم، فرهنگ روزگار نزول و قیاس دانسته است (شاکری، 1383: 81). همچنین در مقاله «تأثیر سیاق در ترجیح قرائات در تفسیر طبری» نیز مسائل مختلف و مرتبط با موضوع مقاله مورد تحلیل قرار گرفته است (ستوده نیا، قاسم نژاد، 1392: 127-150). به نظر نگارنده، وجود نقایصی چون پراکندگی، فقدان انسجام مناسب، تتبع ناکافی و جزئینگری موجود در آثار مرتبط، مانع از پژوهشهای دیگر نخواهد بود، هر چند که روش و موضوع تخصصیِ این پژوهش، نوین است.
آشنایی اجمالی با شخصیت و تفسیر طبری
محمد بن جریر بن یزید طبری در سال 224 هجری قمری در شهر آمل دیده به جهان گشود (ابن ندیم، 1391: 291) و پس از آغاز تحصیلات خود در آمل، جهت کسب معارف اسلامی به شهرهایی چون ری، کوفه، مصر و شام سفرهایی داشت تا از محضر استادان حاذق زمان خویش بهرهمند گردد. وی فقه مالکی و شافعی را از اصحاب آنان آموخت و پس از تکمیل تحصیل به بغداد رفت و به جز دو مسافرت به آمل، تا پایان عمر خود به تدریس و تألیف در بغداد پرداخت (حموی، 1393: 6/2442).
برخی معتقدند که وی در ابتدا از مُبلغان فقه شافعی بوده (سیوطی، 1396: 1/96) اما پس از دستیابی به درجه اجتهاد، مذهب فقهیِ جدیدی را به وجود آورده است (ابن ندیم، 1391: 292-293)؛ اما در مقابل، برخی معتقدند که وی از هیچ مکتبی تقلید نکرده است (ابن خلکان، 1971: 4/191). آزاداندیشی طبری و موضعگیریهای وی در مقابل اندیشههای گروه حنابله -که در آن زمان در اوج قدرت بوده و بر مخلوق بودن قرآن، بی حرمتی در حق حضرت علی(علیهالسلام) و تشبیه خداوند (ابن قتیبه، 1412: 47) پافشاری میکردند- موجب شد تا رفت و آمدهای وی توسط حنابله محدود (ذهبی، 1419: 2/202) و متهم به گرایش به شیعه (رافضه) گردد (بغدادی، 1417: 2/164؛ عسقلانی، 1390: 5/103).
برخی از صاحبنظران وی را امام مفسران (الأدنهوی، 1417: 1/48) و از عالمترین دانشمندان دانستهاند. با احتساب مدت عمر وی مشخص میگردد که وی در هر روز، چهل ورق مطلب علمی نگاشته است (سیوطی، 1396: 1/97)؛ همچنان که تصمیم داشت تا تفسیر خود را در قالب سی هزار برگه به شاگردانش املا کند که به سه هزار برگه اکتفا کرد (ابن جوزی، 1992: 13/216). از جمله آثار وی، کتاب مفصلی است که درباره طرق حدیث غدیر نگاشته است (نجاشی، 1365: 322) و از دیگر آثار وی میتوان به تاریخ الامم والرسل والملوک، إختلاف العلماء، القراءات و أحکام شرائع الاسلام اشاره کرد (سیوطی، 1396: 1/96).
تفسیر طبری در میان دانشمندان اسلامی از اهمیت والایی برخوردار بوده است. به عنوان نمونه سیوطی معتقد است که تفسیر طبری، ارجمندترینِ تفاسیر است که براساس نظر اکثر علما، مانند آن تألیف نشده است (سیوطی، بیتا: 79). علاوه بر مطالبی که در مقدمه، پیرامون ارزشمندیِ تفسیر جامع البیان مطرح گردید، میتوان شاخصترین دلایل برجستگی تفسیر طبری در میان تفاسیر نگاشته شده در دورههای مختلف تاریخ تفسیر را در دو عامل دانست (مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، 1367: 15/6018): 1-جامعالبیان با حجم عظیمی از روایات تفسیری، بالغ بر 38400 روایت مختلف ( 1990: 120،GAS)، گزارشی لحظه به لحظه از رویدادهای تفسیری پیش از خود ارائه داده است تا هم از نظر مضمون، منبعی غنی باشد و هم از نظر روش، الگویی مناسب برای اکثر آثار مهم تفسیری و غیرتفسیری گردد. چنانکه این اثر با بیان روایات بسیاری از آثار مفقود، منبع مناسبی برای بازسازی آنها و یا دستکم اظهارنظر درباره آنهاست.
بهرغم آنکه در اکثر موارد از تفسیر طبری به عنوان تفسیری روایی نام برده میشود (ذهبی، 2000: 1/149)، اما توجه وی به نقد روایات، موجب شد تا دوره نگارش تفــــاسیر محض بــه پـایـان برسد (Goldziher, 1920: 93)؛ بدیـنرو میتوان مکتب تفسیریِ وی را اجتهادی-روایی دانست (بابایی، 1391: 3/60).
انتقادات بر تفسیر طبری
1-«عدم تصریح به شــأن نزول آیاتِ مرتبط با اهـل بیت (علیهمالسلام)، بهرغم تصریح به آنها در منابع دیگر»(استادی، 1368: 87-99) -البته در موارد معدودی به فضائل اهلبیت (علیهمالسلام) اشاره کرده (طبری، 1412: 3/212)-
2- «نقل اسرائیلیات»(طوسی، بیتا: 1/1) -(طبری، 1412: 29/120)- را وارد دانسته اند اما این موارد، مانع از توجه به شایستگیهای علمیِ تفسیر طبری و انجام پژوهشهای لازم براساس آن، نمیشود.
طبری در شوال سال 310 هجری قمری رحلت کرد (حموی، 1393: 6/2442) اما از آنجا که متهم به تشیع بود، پیکر او را شبانه، در خانه خویش دفن کردند (ابن کثیر، 1408: 11/167). برخی از محققان بر این اعتقادند که وی به مذهب تشیع گرویده است (جعفریان، 1368: 4-21) که این امر نیازمند بررسی و نقد است.
روش پژوهش
از جمله روشهای مناسب برای تحلیل اندیشهها و دیدگاهها، روش تحلیل محتواست که در تعریف آن بیان داشتهاند: «روشی نظاممند است که موجب میگردد محتوای یک متن براساس قوانین صریح و روشنی دستهبندی گردد.» (Weber, 1990: 12) در واقع براساس این روش، با تجزیه و تحلیل مفاهیم و گزارههای استخراج شده از متن، جهتگیری و نقش هر کدام، بیان شده و چارچوب حاکم بر آنها کشف میگردد. مبنای این روش چنین است که میتوان با تحلیل تعداد انعکاس و فراوانیِ کلمات ساده، آموزههای استنباطیِ قابل توجهی پیرامون مسائل مهم به دست آورد (Stemler, 2001: 431).این روش بـه دلـیل
مزیـتهایی چون استناد دقیق و تحلیل خالصِ متن بدون پیش داوری، مورد توجه برخی از محققان معارف دینی قرار گرفته و به استفاده از آن، توصیه شده است (جانیپور، شکرانی، 1392: 27-30).
نمودار1. فرآیند تحلیل محتوای مضمونی استفاده شده در پژوهش |
پس از تأمل در انواع روشهای تحلیل محتوا که در منابع مختلف درباره آن بحث شده است، روش تحلیل محتوای مضمونی[2] -که فراتر از شمارش عبارات یا کلمات در یک متن، به شناسایی ایدههای صریح و ضمنی در دادهها میپردازد (Macqueen, Guest, 2012: 3) - جهت انجام این پژوهش انتخاب گردید که براساس آن، نمودار اجمالی فرایند روش پژوهش حاضر بدین ترتیب خواهد بود و در ذیل این نمودار به صورت تفصیلی به نمایش درآورده میشود:
در مقام بیان تفصیلیِ فرایند پژوهش نیز، ذکر سه نکته ضروری است:
الف) نگارنده با مراجعه به تمامی مجلدات تفسیر طبری (30 جلد)، بر محور کلیدواژه «اختلف» و مانند آن و با رصد عبارات طبری که بر نظر اجتهادیِ وی دلالت دارد، موارد کلیِ اجتهاد طبری را استخراج کرده که با مراجعه به یکایک آنها، تعداد 1952 مورد براساس موضوع پژوهش-نظرات اجتهادیِ طبری که بیانگر ترجیح آراء تفسیری است- انتخاب شد. ذکر سه نکته در این زمینه قابل اعتناست:
- میتوان واژگان «أولی»، «عندی/عندنا» و«الصواب/بالصواب» را به عنوان کلیدواژههای دستیابی به اجتهادهای طبری دانست که فراوانی آنها براساس موضوع پژوهش، به ترتیب: 938، 603 و 599 مورد است.
- طبری در موارد قابل توجهی به ذکر اقوال مختلف تفسیری اکتفا کرده و نظر برگزیده خود را بیان نداشته است که میتوان علت این امر در اکثر موارد را مبتنی بر نظر طبری حاکی از آنکه «غیر نافع العلم به و لا ضار الجهل به»- دانستن برخی از مطالب، منفعتی ندارد و ندانستن آنها نیز ضرری نخواهد داشت- (طبری، 1412: 7/88)- دانست.
- اهتمام طبری بر عدم ذکر موارد تکراری در اجتهادها (که در بالغ بر 400 مورد با ذکر عباراتی چون «فأغنى ذلک عن إعادته فی هذا الموضع» این موضوع را گوشزد کرده است) اندکی از دشواریِ این بخش از پژوهش، کاست.
ب) برای انتخاب معیارهای طبری در اجتهادهایش، تعدادی از آثار پژوهشیِ مرتبط مطالعه شد و در مجموع، ده معیار «شهرت و اجماع»، «سیاق و ظاهر آیات»، «کلام عرب (نحوی، بلاغی و لغوی)»، «رسم المصحف قرآن»، «روایت صحیح از پیامبر(صلیاللهعلیهوالهوسلم)»، «اصالت تعمیم»، «عقل»، «نظر صحابه و تابعین»، «احکام فقهی» و «تاریخ» به دست آمد که معرفی مختصر آنها بدین شرح است:
- شهرت و اجماع: چنانچه یکی از اقوالی که طبری متذکر شده است، دارای شهرت بیشتری باشد یا اینکه اجماع مفسران بر یکی از آراء تفسیری (در زمینههای مختلف) باشد، این امر از ارزش والایی نزد طبری برخوردار است (طبری، 1412: 17/21).
- سیاق و ظاهر آیات: نگارنده به دلیل نزدیک دانستن تعاریف سیاق (نوعی ویژگی برای واژگان یا عبارت که بر اثر همراه بودن آنها با کلمهها و جملههای دیگر پدید میآید (بابایی، 1389: 1/120)) و ظاهر آیات (معناى روشن و آشکار آیات (طباطبایی، 1417: 3/74) که در واژگان و عبارات آن آشکار است) که در هر دو، قید تأمل در ظاهر آیات وجود دارد، همچنین با توجه به تأکید برخی از محققان مبنی بر آنکه طبری، اولین مفسر در تاریخ تدوینِ تفسیر بوده که به معنایی فراتر از مفهوم لــغوی سیاق در کاربرد سـیاق تـوجه نـموده است(ستوده نیا، قاسم نژاد، 1392: 128)، سیاق و ظاهر آیات را در قالب یک معیار در نظر گرفته است؛ البته این امر بیانگر عدم عنایت بر تفاوتهای آن دو نخواهد بود بلکه اشارهای به شباهتها و بهمپیوستگی آن دو است. طبری در موارد فراوانی برای ترجیح اقوال تفسیری بر یکدیگر، به سیاق و پیوستگی (طبری، 1412: 24/38) و ظاهر آیات (طبری،1412: 20/101) عنایت داشته و در مواردی نیز از ظاهر سایر آیات برای ترجیح آراء تفسیری در آیات دیگر استفاده کرده است (طبری، 1412: 27/121، 21/79).
- کلام عرب: طبری از جنبههای مختلف نحوی، بلاغی و لغوی کلام عرب برای ترجیح اقوال استفاده کرده و در موارد متعددی به اشعار عرب جهت این امر استناد جُسته است (طبری، 1412: 8/46).
- اصالت تعمیم: طبری چنانچه هیچ دلیلی در ظاهر و سیاق آیات، احادیث نبوی (صلیاللهعلیهوالهوسلم)، اجماع مفسران و مباحث عقلی نباشد، قابل به عدم تخصیص بدون وجود رجحان است و از ذکر مفهوم و مصادیق خاص برای آیات، احراز میکند (طبری، 1412: 4/149، 5/187).
- روایت صحیح از پیامبر(صلیاللهعلیهوالهوسلم): از دیگر معیارهای طبری در ترجیح آراء تفسیری، روایات صحیح (به زعم طبری) نبوی(صلیاللهعلیهوالهوسلم) است که در زمینههایِ عبارات (طبری، 1412: 29/120) و مفردات قرآنی (طبری، 1412: 4/212) و قرائات آیات (طبری، 1412: 2/330) مورد استفاده وی قرار گرفته است.
- رسم المصحف قرآن: از دیگر معیارهای طبری در ترجیح آراء در بخش قرائات، موافقت قرائت برگزیده با آنچه که به عنوان خط رسمی و رسم المصحف قرآن در میان مسلمانان رواج یافته، است (طبری، 1412: 3/190).
- عقل: دلایل عقلی نیز در برخی از موارد توسط طبری مورد استناد قرار گرفته است تا یکی از اقوال بر اقوال دیگر ترجیح داده شود (طبری، 1412: 17/63).
- نظر صحابه: از دیگر معیارهای طبری در ترجیح آراء تفسیری، آرایی است که توسط صحابه نقل شده است. وی علت این امر را حضور و اطلاع ایشان از وقایع صدر اسلام میداند (طبری، 1412: 28/68).
- احکام فقهی: طبری در برخی از موارد نیز متناسب با حکم فقهـی به انتخاب نظر تفسیریِ برگزیده خود میپردازد (طبری، 1412: 7/74).
- تاریخ: استفاده از گزارشهای تاریخی نیز از دیگر معیارهای طبری در ترجیح یک از اقوال تفسیری بر سایر اقوال است (طبری، 1412: 4/121).
ج) با تتبعی در تفسیر طبری و تأملی در فرایند بررسی آیات توسط طبری مشخص گردید که وی درباره چهار جنبه برجسته آیـات به ذکر آراء تفسیری و بیان اجتهاد خود میپردازد که شامل بر «قرائت»، «عبارات قرآنی» (ترکیبهای اسمی و فعلی)، «مفردات قرآنی» (کلمههای با معنا در کلام عرب که شامل بر اسم و فعل میشود (تهانوی، 1996: 2/1608-1612)) و «اسباب نزول» است. وی در بررسی مفردات و عبارات قرآنی، بر مفهوم و در مواردی هم مصداق، نسخ آیات و اعراب عنایت دارد که میتوان آنها را زمینههای فرعیِ اجتهاد طبری نام نهاد.
تطبیق معیارها بر زمینههای اصلیِ مذکور (براساس عبارات طبری که بر نظر اجتهادیِ وی دلالت دارد) در قالب جدولی صورت پذیرفت و دادههای پژوهش را به دست داد. از آنجا که ذکر تمامیِ اطلاعات جدول مذکور در این وُسع نمیگنجد، به عنوان نمونه تنها به ذکر دو جدول جزئی از تطبیق یکی از عبارات بیانگر اجتهاد طبریِ مرتبـط در زمینههای قرائت و عبارات قرآنـی اکتفا میگردد.
جدول1.تطبیق یکی از عبارات بیانگر اجتهاد طبری مرتبط در زمینه قرائت
عبارت بیانگر اجتهاد طبری |
زمینه اجتهاد |
معیار اجتهاد |
فراوانی |
الصواب من القراءه فی ذلک عندنا |
قرائت |
شهرت و اجماع |
25 |
الصواب من القراءه فی ذلک عندنا |
قرائت |
کلام عرب |
8 |
الصواب من القراءه فی ذلک عندنا |
قرائت |
سیاق و ظاهر آیات |
5 |
الصواب من القراءه فی ذلک عندنا |
قرائت |
رسم المصحف |
1 |
جدول2.تطبیق یکی از عبارات بیانگر اجتهاد طبری مرتبط در زمینه عبارات قرآنی
عبارت بیانگر اجتهاد طبری |
زمینه اجتهاد |
معیار اجتهاد |
فراوانی |
أولى الأقوال فی ذلک بالصواب |
عبارات قرآنی |
اصالت تعمیم |
40 |
أولى الأقوال فی ذلک بالصواب |
عبارات قرآنی |
سیاق و ظاهر آیات |
37 |
أولى الأقوال فی ذلک بالصواب |
عبارات قرآنی |
کلام عرب |
15 |
أولى الأقوال فی ذلک بالصواب |
عبارات قرآنی |
شهرت و اجماع |
6 |
أولى الأقوال فی ذلک بالصواب |
عبارات قرآنی |
روایت صحیح از پیامبر |
5 |
تحلیل کمّی و کیفی دادههای پژوهش
مطالب این بخش در دو بخش عمومی و تخصصی ارائه میگردد:
1. تحلیل کمّی و کیفیِ عمومی
میتوان با یک نگرش کُلی به دادههای پژوهش، یافتههایی را در دو بخش زمینهها و معیارها به دست آورد:
زمینههای ترجیح آراء تفسیری
براساس دادههای آماری، بیشترین اجتهادهای طبری در زمینه عبارات قرآنی بوده که در مجموع با 919 مورد، بالغ بر 47 درصد موارد پژوهش را شامل میشود. پس از آن، زمینه قرائت با 629 مورد و زمینه مفردات قرآنی با 383 مورد و اسباب النزول با 20 مورد قرار دارد. نمودار ستونی و کیفیِ کیفیت دفعاتی که طبری در زمینههای اصلی به اجتهاد پرداخته، درصفحه بعد آمده است.
از دادههای پژوهش به دست میآید که بیشترین وجه اهتمام طبری در تبیین عبارات قرآنی (مفاهیم، مصادیق، نسخ و اعراب) بوده است. پس از عبارت قرآنی، بیشترین توجه طبری به بحث قرائت بوده که این امر میتواند بیانگر تخصص طبری باشد و کتابی که وی به نام القراءات نگاشته است (سیوطی، 1396: 1/96)، مؤید این مطلب خواهد بود؛ البته وی در تفسیرش تاکید داشته که دلیل برخی از قرائتهای برگزیده در ترجیح میان آراء مختلف را در کتاب قرائات خود توضیح داده است (طبری، 1412: 1/50). مفردات قرآنی (مفاهیم، مصادیق، نسخ و اعراب) و اسباب النزول در مراتب بعدی از توجه طبری قرار دارند.
نمودار2. کیفیت دفعات اجتهادهای طبری در زمینه های اصلی
نمودار3.کیفیت دفعات اجتهادهای طبری در زمینه های اصلی
معیارهای مؤثر در ترجیح آراء تفسیری
طبری در ترجیح آراء تفسیری از ده معیار استفاده کرده که نمودار ستونی فراوانی استفاده طبری از معیارها درصفحه بعد آمده است. مهمترین نکتهای که از یک نگاه کلی به استفاده طبری از معیارها در اجتهاد به دست داده میشود آن است که طبری از برخی از معیارها به دفعات استفاده کرده است اما در مقابل، استفاده وی از برخی از آنها انگشتشمار است. ازین رو، میتـوان معیارهـای اجتـهاد طبری را به دو دسته
پُرکاربرد، شامل بر شش معیار «سیاق و ظاهر آیات»، «شهرت و اجماع»، «کلام عرب (نحوی، بلاغی و لغوی)»، «اصالت تعمیم»، «روایت صحیح از پیامبر صلیاللهعلیه والهوسلم» و «رسم المصحـف قرآن کریـم» و کمکاربـرد شامل بر چهار معیار «نظر صحابه»، «عقل»، «احکام فقهی» و «تاریخ» دسته بندی کرد. بدیهی است در تحلیل رابطه زمینهها با معیارها، معیارهای پُرکاربرد دارای اهمیت بیشتری خواهند بود.
نمودار4. نمودار فراوانی استفاده طبری از معیارهای اجتهاد
ارتباط کمّیِ میان زمینههای اصلی و معیارهای پُرکاربرد
میتوان نمای کلی از تعداد دفعات بهرهگیریِ طبری از معیارهای پُرکاربرد در زمینههای اصلیِ اجتهاد و ترجیح آراء تفسیری را در قالب جدول ذیل ارائه کرد:
2. تحلیل کمّی و کیفیِ تخصصی
در این بخش، کیفیت کمّی و کیفیِ استفاده طبری از معیارهای اجتهاد در هر یک زمینهها، ارائه میگردد:
اسباب النزول
طبری از پنج معیار در زمینه اسباب النزول استفاده کرده که نمودار آن درصفحه بعد آمده است:
جدول3. دفعات بهرهگیریِ طبری از معیارهای پُرکاربرد در زمینههای اصلیِ اجتهاد و ترجیح آراء تفسیری
|
رسم المصحف |
حدیث نبوی |
اصالت تعمیم |
شهرت و اجماع |
کلام عرب |
سیاق و ظاهر آیات |
معیارها زمینهها |
- |
1 |
8 |
1 |
- |
10 |
اسباب النزول |
19 |
9 |
- |
387 |
285 |
111 |
قرائت |
- |
74 |
161 |
53 |
148 |
473 |
عبارات قرآنی |
- |
22 |
58 |
16 |
171 |
107 |
مفردات قرآنی |
19 |
105 |
227 |
457 |
604 |
701 |
مجموع |
نمودار5. کیفیت استفاده از معیارها در زمینه اسباب النزول
طبری در بررسی اسباب النزول، به طور معمول به ذکر اقوال مختلف بسنده میکند و براساس تتبع نگارنده، در 20 مورد پس از ذکر آراء مختلف، نظر خود را با استناد به دلایلی بیان میکند که در این میان، توجه ویژه وی به ظاهر و سیـاق آیات است و براساس مطالبی که در خود آیه و یا قبل و بعد از آن وجود دارد، به انتخاب رأی تفسیریِ خود میپردازد. به عنوان نمونه، ذیل آیه )وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى بَشَرٍ مِنْ شَیْء...((انعام/91)، سبب نزول آیه را سخن مشرکان قریش دانسته و علت انتخاب این نظر را سیاق خبر اعلام میکند و تصور برخی که سبب آن را سخن اهل یهود دانستهاند را خلاف ظاهر سخن خداوند دانسته است، زیرا یهودیان به کتابهای آسمانی (صحف حضرت ابراهیم و موسى(علیهماالسلام) و زبور حضرت داود(علیهالسلام)) اعتقاد داشتند در حالی که خداوند در این آیه از اظهار تعجب عدهای درباره نزول کتاب آسمانی بر فردی از افرادِ بشر خبر میدهد (طبری، 1412: 7/178).
معیار دیگر وی، اصالت تعمیم است و در صورتی که وی براساس دلایل مختلف به صحت یکی از آراء تفسیری دست نیابد، بنا را بر عدم تخـصیص میگذارد. به عنوان نمونه ذیل آیه )لا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ( (مائده/41)، نظرات مختلف که سبب نـزول آیه را نـفاق ابن صوریا یا ابولبابه و غـیر آن میدانند، بیان میدارد و تصریح دارد که بحث آیه درباره منافقان است و سبب نزول آیه میتواند تمامیِ موارد مرتبط باشد و دلیلی برای تخصیص وجود ندارد (طبری، 1412: 6/151).
استفاده از حدیث نبوی(صلیاللهعلیهوالهوسلم) از دیگر معیارهای وی در تشخیص رأی صحیح پیرامون اسباب النزول آیات است. به عنوان نمونه ذیل آیه شریفه (کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ...)(بقره/178) چهار رأی متعارض در سبب نزول آیه را بدین ترتیب بیان میکند: 1- آیه در شأن قومی نازل شده که اگر بندهای از آنان انسان آزادی را میکشت، اولیای مقتول در مقام قصاص تنها به کشتن قاتل راضی نمیشدند، بلکه مصمم بودند انسان آزادی را از اولیای قاتل به قصاص بکشند و اگر زنی، مردی را میکشت، اولیای مقتول همچنان به قصاص آن زن راضی نمیشدند، بلکه به جای او مردی را به قصاص میکشتند. 2- آیه درباره دو قبیله اوس و خزرج نازل شده که در زمان پیامبر(صلیاللهعلیهواله وسلم) میان آنان جنگ سختی جریان داشت و هر کدام از دیگری، زنان و مردان زیادی را کشتند و پیامبر(صلیاللهعلیهوالهوسلم) مأمور به برقرار کردن صلح میان آن دو گردید و مأمور شد که دیه هر یک از مرد، زن و برده را از دو قبیله همانند قرار دهد. 3- این فرمانی است از سوی خدا مبنی بر قصاص در مورد هر یک از آزاد، بنده، مرد و زن از شخص قاتل. 4- آیه در حالی نازل شد که مردم در مقابل مردان و زنان و بنده و آزاد، قصاص عادلانه و متقابل نمیکردند. خداوند حکم قصاص را به شیوه عادلانه اعلام فرمود. آنگاه طبری قول چهارم را ترجیح داده و و اخبار فراوان با نقل متواتر از پیامبر(صلیاللهعلیهوالهوسلم) را علت این انتخاب اعلام مینماید طبری، 1412: 2/60-62)
اما نکتهای که ذکر آن جالب توجه است، برخورد طبری با اسباب النزول برخی از آیاتی است که پیرامون فضایل اهل بیت: نازل شده است. به عنوان نمونه ذیل آیه اکمال دین (مائده/3) به ذکر اقوال مختلف پیرامون سبب نزول «الیوم اکملت لکم دینکم» پرداخته و جالب آن است که به هیچ عنوان اشارهای به واقعه غدیر خم ندارد و در انتها نیز نظر عمر بن خطاب (مبنی بر نزول آیه مذکور در روز عرفه و پس از فتح مکه و بیرون راندن مشرکان) را برمیگزیند (طبری، 1412: 6/54). در حالی که در کتب تاریخی (بغدادی، 1417: 8/274) و تفسیری (سیوطی، 1404: 2/259) معتبر اهل سنت، حداقل به ارتباط واقعه غدیرخم به آیه مذکور اشارهای شده است.
همچنین ذیل آیه)إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاه وَ یُؤْتُونَ الزَّکاه وَ هُمْ راکِعُون( (مائده/55) به رغم تصریح منابع تفسیری اهل سنت (حتی معاصران طبری (ابن ابی حاتم، 1419: 4/1162)) به آنکه آیه به سبب انفاق حضرت علی(علیهالسلام) در هنگامی که در رکوع نماز بود، نازل شده است، سبب نزول آیه را در سه قول مختلف «عباده بن الصامت»، «تمامیِ مؤمنان» و «حضرت علی(علیهالسلام)» بیان کرده و از بیان نظر برگزیده، خودداری کرده است. و نیز ذیـل آیـه ) وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً( (انسان/8) و بهرغم تصریح اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان مبنی بر آنکه در شأن حضرت علی علیهالسلام و حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) در جریان نذر برای شفای حسنین علیهماالسلام و اعطای غذای افطاریشان بر یتیم و فقیر و مسکین به مدّت سه شب پیاپی، نازل شد (آلوسی، 1415: 15/173)، هیچ اشارهای به این واقعه ننموده است.
قرائت
از جمله زمینههایی که طبری در موارد متعددی پیرامون آن به اظهار نظر و گزینش قول صحیح از نظر خود پرداخته، بحث قرائت است که در اکـثر موارد به دو یا سه معیـار استناد جسته است. کیفیت استفـــاده از معیارهـای اجتهاد در زمینه مذکور بدین صورت است:
نمودار6. کیفیت استفاده از معیارها در زمینه قرائت
همانگونه که در نمودار نیز مشخص است، طبری در زمینه قرائات، عنایت ویژهای به دو معیار «شهرت و اجماع» قرائتها و معنای لغوی آنها براساس «کلام عرب» داشته و این امر تا بدانجاست در 238 مورد، هر دو قرائت (طبری، 1412: 3/169، 5/65، 12/17، 18/11، 27/118) یا سه قرائت (طبری، 1412: 16/55، 16/18، 28/41، 29/144، 30/116) مورد اختلاف را به دلیل شهرت و معنای صحیح آنها پذیرفته و تاکید کرده است که قرائت به هر یک از آنها صحیح و صواب است، البته در موارد معدودی نیز با عباراتی چون «فبأیتهما قرأ القارئ فمصیب غیر أنی مع ذلک أختار القراءه»(طبری، 1412: 18/19)، «فبأیتهما قرأ القارئ فمصیب غیر أن أعجب القراءتین إلی»(طبری، 1412: 19/35) و «فبأیتهما قرأ القارئ فمصیب و إن کان التشدید فی السین أتم عندنا فی ذلک» (طبری، 1412: 23/113) بر یکی از آراء، تاکید بیشتری میکند.
نقش سیاق و ظاهر آیات نیز از دیگر معیارهای پرکاربرد که در 111 مورد به کار رفته است. یکی از معیارهای طبری که تنها در بخش قـرائت مورد استفاده وی قرار گرفته است، رسم المصحف است؛ بدین معنا که طبری در 19 مورد، آنچه که به عنوان رسم الخط در مصحف قرآنی که در اختیار تمامیِ مسلمانان است و مورد پذیرش آنان قرار دارد را به عنوان معیار در ترجیح آراء متفاوت پیرامون قرائت قرار داده است.
استفاده از روایات پیامبر(صلیاللهعلیهواله وسلم) در نحوه قرائت نیز از دیگر معیارهایی است که توسط طبری در موارد معدودی به کار گرفته شده است. به عنوان نمونه، طبری پیرامون آیه )هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ یَأْتِیَهُمُ اللَّهُ فی ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِکَه...( (بقره/210) گزارشی از اختلاف در قرائت «ظلل» میدهد که برخی «فِی ظُلَلٍ» و برخی دیگر «فی ظلال» قرائت کردهاند. سپس با ذکر روایتی از رسول خدا(صلیاللهعلیهواله وسلم) (إن من الغمام طاقات یأتی الله فیها محفوفا) قرائت نخست را میپذیرد و تطابق آن با رسم المصحف را از دیگر دلایل خود ذکر میکند. همچنین درباره قرائت «الملائکه» به دو قرائت مختلف (به رفع و کسر) اشاره میکند و قرائت رفع (به دلیل عطف بودن «الملائکه» به «الله») را برگزیده و برای اثبات صحت قرائت انتخابـی، آیات 22 سوره مبــارکه فجر و 158 سوره مبـارکه انعام را ذکر میکنـد که در آن دو، واژه «ملائکه» به همین ترتیب قرائت شده است، حتی وی اشکال احتمالی بر آیه22 سوره مبارکه فجر که در آن «ملک»- نه ملائکه- به کار رفته است را مطرح کرده و تصریح دارد که در کلام عرب، گاه کلمات به صورت مفرد به کار میرود اما معنای جمع مورد نظر است (طبری، 1412: 2/90-91).
همانطور که مشاهده گردید، طـبری در بررسی قرائت کلمات آیه مذکور (که مورد اختلاف واقع شدهاند) از چهار معیار «روایت صحیح از پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلم»، «رسم المصحف قرآن»، «سیاق و ظاهر آیات» و «کلام عرب» بهره برده است.
عبارات قرآنی
طبری در زمینه عبارات قرآنی (که بیشترین حجم از اجتهادهای وی در ترجیح آراء تفسیری را به خود اختصاص داده است) از قریب به اتفاق معیارها استفاده کرده که نمودار مربوطه بدین ترتیب است:
نمودار7. کیفیت استفاده از معیارها در زمینه عبارات قرآنی
همانگونه که از نمودار به دست میآید، وجه اهتمام طبری در ترجیح آراء تفسیری در زمینه عبارات قرآنی، در بیش از نیمی از موارد (51درصد) بر تطبیق براساس معیار «سیاق و ظاهر آیات» است و پس از آن، معیارهای اصالت تعمیم (17درصد) و کلام عرب (16درصد) قرار دارد. توجه به چهار نکته در این زمینه قابل توجه است که در ادامه مورد بررسی قرار می گیرد:
1. از نکات قابل توجه، استفاده از چهار معیار کم کاربرد «نظر صحابه»، «عقل»، «احکام فقهی» و «تاریخ» در این زمینه است که به نمونهای از بهرهگیری از آنها اشاره میگردد:
- طبری ذیل آیه ) وَ إِذا رَأَوْا تِجارَه أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیْها وَ تَرَکُوکَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَه وَ اللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقینَ( (جمعه/11) پس از ذکر آراء گوناگون، نظر جابر بن عبدالله انصاری (آیه خطابی از سوی خداوند به پیامبرش است مبنی بر آنکه در نزد خداوند، نشستن در نماز جمعه و استماع خطبههای رسول خدا(صلیاللهعلیهوالهوسلم) از ترک آن حضرت و اشتغال به کسب و کار، نیکوتر است و در واقع اشاره به واقعه ترک نماز جمعه به منظور داد و ستد با کاروان تجاری دارد) را پذیرفته و علاوه بر تأکید بر صحت سند روایت از جابر، علت آن را حضور جابر در میان مسلمانان صدر اسلام و مشاهده مستقیم اعمال آنها میداند (طبری، 1412: 28/68).
- وی در ذیل آیـه )ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْه...( (الانبیاء/87) پس از ذکر آراء گوناگون، نظر خود را بیان میدارد که از توضیح طبری به دست میآید که پذیرفتن نظر افرادی که آیه را به گونهای تأویل میکنند که گویا حضرت یونس(علیه السلام) اعتقاد داشته که خداوند قدرت احاطه و بازخواست از او را ندارد، بر خلاف عقل است، زیرا چگونه ممکن است که خداوند، فردی را به عنوان پیامبر برگزیند ولی آن فرد نسبت به خداوند کافر باشد (طبری، 1412: 17/63).
- طبری در ذیل آیــه )وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّک( (طور/48) پس از ذکر دو رأی تفسیری، یکی را برگزیده و در نقد دیگری مینویسد، براساس اجماع مسلمانان در احکام نماز، به هیچ عنوان واجب نیست تا در آن ذکر «سبحانک و بحمدک» گفته شود تا آیه را بدین ترتیب تفسیر کرد که خداوند گفتن آن ذکر را براساس این آیه واجب گردانیده است (طبری، 1412: 27/23). همچنین در ذیل آیــه ) لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فی أَیْمانِکُمْ وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما عَقَّدْتُمُ الْأَیْمانَ فَکَفَّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَه مَساکینَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْریرُ رَقَبَه...( (مائده/89) که پیرامون کفاره سوگند دروغ است، نظرات اختلافی پیرامون قید « مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلیکُمْ...» را ذکر کرده و نظر خود (مبنی بر رعایت میانگین طعامی که در هنگام فراوانی و یا عدم فراوانی برای خانواده خود فراهم میکنید) را با استناد به احکام فقهی که پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوالهوسلم) فرموده و خود به آن عمل نموده است، مستند میسازد (طبری، 1412: 7/16).
- وی در ذیـل آیه )وَ لِکُلٍّ جَعَلْنا مَوالِیَ مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذینَ عَقَدَتْ أَیْمانُکُمْ فَآتُوهُمْ نَصیبَهُم...( (النساء/33) درباره اختلاف مفسران پیرامون «الَّذینَ عَقَدَتْ أَیْمانُکُمْ فَآتُوهُمْ نَصیبَهُم» گزارش میدهد که عدهای مراد از آن را همپیمانانی دانستهاند کـه از راه قـسم (نه قرابت و خویشاوندی) بـه هـم میپیوستند و از یکدیگر ارث میبردند؛ عدهای آن را بیانگر همان عقد اخوت میان انـصار و مهاجران دانستهاند که موجب شده بود تا آنها از یکدیگر ارث برند که البته بعدا حکم آن تغییر یافت؛ عدهای دیگر هم آیه را در خصوص افرادی دانسته که در دوران جاهلی فرزندان دیگران را به فرزندی خویش پذیرفته و آنها را در گرفتن میراث شرکت داده بودند. طبری نظر اول را میپذیرد و در مقام بیان علت این انتخاب تصریح دارد که همه آگاهان به تاریخ عرب میدانند که شیوه متداول عرب بر آن بوده تا هم پیمانانی که با قسم به هم پیوستهاند از یکدیگر ارث میبردند (طبری، 1412: 5/35).
2. طبری در اکثر موارد به بیان مفهوم و مصداق عبارات قرآنی پرداخته است اما در مواردی نیز به بیان اختلاف آراء پیرامون اعراب عبارات نیز نظر میدهد که معیار وی در آن عرصه، کلام عرب به همراه سیاق و ظاهر آیات است. به عنوان در ذیل آیه )یأَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا شَهادَه بَیْنِکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْت ...( (مائده/106) نظرات مختلف پیرامون علت رفع عبارت «شَهادَه بَیْنِکُم» را بیان داشته و در انتها نظر برگزیده خود را چنین بیان میدارد که واژه «الشهاده» مصدری است که براساس کلام بعد از خود («إِذا حَضَرَ») مرفوع شده و علت این انتخاب را تطابق آن با قوانین کلام عرب میداند (طبری، 1412: 7/67).
3. همچنین طبری براساس تتبع نگارنده در بالغ بر 30 مورد به ذکر اقوال مختلف پیرامون منسوخ بودن یا نبودن عبارات قرآنی پرداخته است. وی معتقد به نسخ در دو جنبه نسخ در حکم (تغییر و تبدیل حکم اول به حکم دوم) و نسخ در تلاوت (آیهای که بیانگر حکمی بوده، فراموش شود) است (طبری، 1412: 1/378). وی در این زمینه در موارد متعددی بر پایه معیار «سیاق و ظاهر آیات» به انتخاب نظر برگزیده پرداخته و در اکثر موارد به علت آنکه دلیلی برای نفی کامل حکم در آیه اول مشاهده نمیکند، رأی به عدم نسخ آیات میدهد. وی در موارد معدودی، نسخ آیات را میپذیرد، به عنوان نمونه تصریح دارد که براساس سیاق و ظاهر آیات و اجماع مسلمانان، حکم آیه )وَ عَلَى الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَه طَعامُ مِسْکِینٍ( (بقره/184) با آیـه )فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ( (بقره/185) منسوخ شده است؛ زیرا از یک سو، ضمیر «ه» در «عَلَى الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ» به ذکر روزه (صیام) بر میگردد و از سوی دیگر، اجماع مسلمانان برآن است که برای فرد غیربیماری که مسافر نیز نباشد اما روزه برای او طاقت فرساست، جایز نخواهد بود که روزه خود را افطار کند و به جای آن، افراد نیازمند را اطعام دهد (طبری، 1412: 2/82).
4. نکته دیگر آن است که بهرغم صبغه روایی تفسیر جامع البیان، طبری در برخی از موارد از ظاهر سایر آیات برای ترجیح یکی از آراء تفسیری بر سایر آراء استفاده میکند که در واقع روش تفسیر قرآن به قرآن خواهد بود. به عنوان نمونه در تبیین آیه )تُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَی( (آل عمران/27) از آیه )کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُون( (بقره/28) استفاده میکند که براساس آن، انسان از نیستی، به وسیـله نطفهای خلق میشود و حیـات مییابد و دوباره با جدایی روح از جسمش، حیات خود را از دست میدهد (طبری، 1412: 3/151). همچنین در ترجیح اقوال تفسیری ذیل آیه ) فَلَوْ لا إِنْ کُنْتُمْ غَیْرَ مَدِینِین( (واقعه/86) با استناد به ظاهر آیه )مالِکِ یَوْمِ الدِّین( (الفاتحه/4) و در نظر گرفتن سیاق و آیه بعدی )تَرْجِعُونَها إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ( (واقعه/87) نظر برگزیده خود را بدین ترتیب بیان میدارد که اگر برخلاف واقعیت، خود را فارغ از جزای الهی میدانید، آرزوی مرگ کنید تا مشخص شوید آیا جزای خود را خواهید دید یا خیر (طبری، 1412: 27/121).
مفردات قرآنی
کیفیت استفاده طبری از معیارهای اجتهاد در زمینه مفردات قرآنی بدین ترتیب است:
نمودار8.کیفیت استفاده از معیارها در زمینه مفردات قرآنی
براساس دادههای پژوهش در این زمینه، بیشترین وجه اهتمام طبری در تبیین مفهوم مفردات قرآنی و ترجیح آراء تفسیری بر معیار «کلام عرب» قرار دارد. به عنوان نمونه در بیان معنای «ترائب» آراء مختـلف شامل بر «موضـعی که گردنـبند زن قـرار میگیرد»، «میان شانه و سینه»، «اطراف دستها، پاها و چشمها»، «عصاره قلب»، «پایین دندههای کمر»، «میان کمر و بالای سینه» را ذکر میکند و در تنها با استناد به کلام عرب و ذکر اشعاری، مفهوم آن را «موضعی که گردنبند زن قرار میگیرد» دانسته است (طبری، 1412: 30/92-93).
پس از کلام عرب، سیاق و ظاهر آیات از دیگر معیارهای پرکارد طبری در ترجیح آراء تفسیری است. به عنوان نمونه در بیان معنای واژه «امشاج» در ذیل آیه )إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَه أَمْشاج...( (انسان/2) اقوال مختلف را بدین ترتیب نقل میکند: 1- مخلوط شدن منی مرد و زن؛ 2- تغییر رنگ و حالت نطفه به علقه، مضعه و ...؛3- عروقی که در نطفه قرار دارند. سپس با توجه به ظاهر آیه، نظر اول را میپذیرد، زیرا «امشاج» به عنوان صفتی برای «نطفه» آورده شده است، بدین ترتیب که چنانچه نطفه به شکل دیگری درآید، دیگر به عنوان نطفه شناخته نخواهد شد تا تغییر رنگ و حالت آن مورد توجه قرار گیرد (طبری، 1412: 29/126-127). همچنین در بیان علت رفع واژه «جزاء» در آیه ) وَ الَّذِینَ کَسَبُوا السَّیِّئاتِ جَزاءُ سَیِّئَه بِمِثْلِها وَ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّه( (یونس/27)، با توجه به سیاق آیه و تأکید بر آنکه در پیش از آیه مذکور، خداوند از آنچه برای اولیای خود مهیا کرده خبر میدهد و در این آیه از آنچه برای گناهکاران مهیا کرده خبر میدهد، واژه «جزا» بر اثر اضمار، به صورت مرفوع ذکر شده است (طبری، 1412: 11/87).
وی همچنین در 58 مورد بر معیار «اصالت تعمیم» نیز عنایت داشته و به عنوان نمونه، از ذکر مصداق خــاص برای واژه اسیر در آیــه ) وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً( (انسان/8) احراز میکند (طبری، 1412: 29/130) از دیگر معیارهای طبری برای ترجیح آراء تفسیری در ذیل مفردات قرآنی، معیار «شهرت و اجماع» است که در 16 مورد، مورد عنایت وی قرار گرفته است. به عنوان نمونه پس از ذکر اقوال مختلف در بیان معنای «الفافا» در آیـه) وَ جَنَّاتٍ أَلْفافا((نبأ/16)، تاکید دارد که براساس اجماع مفسران، معنای واژه مذکور، «پیچیده» خواهد بود (طبری، 1412: 30/6).
بحث و نتیجهگیری
برآیند مباحث مطرح شده در این پژوهش را میتوان در سه نکته ارائه کرد:
1- میتوان از «اسباب نزول»، «قرائت»، «عبارات قرآنی» و «مفردات قرآنی» به عنوان زمینههای اصلی اجتهادهای طبری و از «سیاق و ظاهر آیات»، «شهرت و اجماع»، «کلام عرب (نحوی، بلاغی و لغوی)»، «اصالت تعمیم»، «روایت صحیح از پیامبر(صلیاللهعلیه والهوسلم)» و «رسم المصحف قرآن»، «عقل»، «نظر صحابه»، «احکام فقهی» و «تاریخ» به عنوان معیارهای اجتهادهای طبری در ترجیح میان اقوال تفسیری نام برد.
2- طبری در 1952 مورد از تفسیر خود به ذکر آراء مختلف تفسیری پرداخته که در زمینه «اسباب النزول» بر معیار «سیاق و ظاهر آیات» در زمینه «قرائت» بر «شهرت و اجماع»، در زمینه «عبارات قرآنی» بر «سیاق و ظاهر آیات» و در زمینه «مفردات قرآنی» بر «کلام عرب» عنایت بیشتری داشته است.
3- بررسی روش طبری در ترجیح آراء تفسیری بیانگر دو نکته قابل تأمل است: 1- وی اصالت را به «ظاهر و سیاق آیات» داده و پس از آن، «کلام عرب» و «شهرت و اجماع» از دیگر معیارهایی است که وی، استفاده فراوانـی از آنها داشته است؛2- نگرش وی بیشتر معطوف به جنبه هدایتیِ قرآن است و با توجه به عقیده وی به بحث اصالت تعمیم، از محدود کردن آیات قرآن به افراد، گروهها و حوادث خاص پرهیز میکند.