دوره 4، شماره 2 ، فروردین 1395، صفحه 1-2
چکیده
فهرست مقالات شماره 8
بیشتر
فهرست مقالات شماره 8
خدیجه عامری؛ زینبالسادات حسینی
چکیده
قرآن کتابی است با زیبایی ظاهری و عمق معنایی تکرارناشدنی و هر ترجمه تلاشی است بشری جهت انتقال این اثر الهی به مخاطبان و از آنجایی که این فرآیند خالی از کاستی نیست، پالایش ترجمههای قرآن جهت هر چه روزآمدتر کردن آنها امری لازم و ضروری مینماید تا پیام قرآن با کمترین خلل به گوش جهانیان برسد. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی به مقایسه سه ...
بیشتر
قرآن کتابی است با زیبایی ظاهری و عمق معنایی تکرارناشدنی و هر ترجمه تلاشی است بشری جهت انتقال این اثر الهی به مخاطبان و از آنجایی که این فرآیند خالی از کاستی نیست، پالایش ترجمههای قرآن جهت هر چه روزآمدتر کردن آنها امری لازم و ضروری مینماید تا پیام قرآن با کمترین خلل به گوش جهانیان برسد. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی به مقایسه سه ترجمه انگلیسی قرآن کریم توسط آربری، شاکر و قرایی از آیات 2، 4 و 16 سوره مبارکه رعد، از جهت واژگان و ساختار میپردازد. نتایج این تطبیق موردی نشان میدهد که آربری با پایبندی به صورت الفاظ متن اصلی کوشیده تا بار ادبی و زبان کهن و موجز قرآن را در ترجمه منتقل کند. اما این مبدأگرایی ضمن کاستن از قابلیت ارتباطی ترجمهاش، سبب شده وی بدون در نظر گرفتن بطون قرآن و تطورات واژگان و تنها بر مبنای ظاهر آنها قضاوت کند. قضاوتی که منجر به دخل و تصرّف در حقیقت کلام الهی شده است. در مقابل، شاکر با گرایش به سمت خواننده، انتقال معنا را به تقیّد به ظاهر الفاظ ترجیح داده است. این رویکرد باطنگرایانه، گاه به عدم تبعیت از اصل مطابقت در ترجمه انجامیده است. در این میان قرایی ضمن پایبندی به صورت متن اصلی، در ترجمهای عبارت به عبارت، حقایق قرآن را در قالب ادبیاتی امروزین به مخاطب عرضه کرده است و حاصل تلاشش ترجمهای است روان، با کمترین میزان اختلاف نسبت به متن اصلی.
محمدتقی رفعتنژاد؛ رحمتالله عبداللهزاده؛ عباس حاجیها؛ جواد پاک
چکیده
وجود آیات بهظاهر متفاوت در قرآن کریم پیرامون مسأله هدایت و ضلالت، و آیاتی که بیانگر عمومیت مشیت و اراده الهی و حاکمیت آن بر نظام آفرینش میباشد، آن را به یک دلمشغولی فکری و دینی میان متکلمان، و مفسران اسلامی تبدیل نموده و موجب پیدایش آرای متفاوتی در این خصوص شده است و این امر در تفاسیری که با صبغه کلامی به نگارش در آمدهاند از نمود ...
بیشتر
وجود آیات بهظاهر متفاوت در قرآن کریم پیرامون مسأله هدایت و ضلالت، و آیاتی که بیانگر عمومیت مشیت و اراده الهی و حاکمیت آن بر نظام آفرینش میباشد، آن را به یک دلمشغولی فکری و دینی میان متکلمان، و مفسران اسلامی تبدیل نموده و موجب پیدایش آرای متفاوتی در این خصوص شده است و این امر در تفاسیری که با صبغه کلامی به نگارش در آمدهاند از نمود بیشتری برخوردار بوده است و در این میان، فخر رازی و علامه طباطبایی بهعنوان نمایندگان دو مکتب تفسیری اشاعره و امامیه براساس مبانی، قواعد، و پیشدانستههای مبنایی، ابزاری و محتوایی تفسیری، مانند اعتقاد یا عدماعتقاد، به نقش آیات قرآن در تفسیر یکدیگر، نقش سیاق آیات در فهم صحیح دیگر آیات، برخورداری قرآن از زبان خاص، حجیت سخنان اهل بیت علیهمالسلام در تفسیر که به نص حدیث ثقلین همتای قرآن دانسته شدند، حجیت عقل در تفسیر قرآن و حسن و قبح عقلی، برداشتهای متفاوتی پیرامون آیات مرتبط با مساله هدایت و ضلالت و رابطه آن با اراده و مشیت الهی داشتهاند، به طوری که فخررازی با تکیه برمبانی کلامی اشعری وقوع همه حوادث عالم و صدور تمامی افعال انسان در زندگی فردی و اجتماعی، از جمله مسأله هدایت و ضلالت انسان، امری حتمی و جبری و تخلف از آن را محال دانسته، در حالی که علامه طباطبایی با استدلال به آیات قران و روایات معصومین علیهمالسلام و دلایل عقلی ضمن اعتقاد به عمومیت مشیت و اراده الهی، نه تنها از آیات مربوطه استنباط جبر ننموده بلکه آیات مربوط به مشیت و اراده الهی را مبین و مؤید اختیار انسان نیز دانسته است. مقاله حاضر جستاری تطبیقی است از آیات تفسیرشده پیرامون موضوع فوق از دو مفسر مذکور، براساس تفسیر کبیر و المیزان تا وجوه اختلاف ادله و آرای تفسیری آنها باز نموده شود.
محسن قاسمپور؛ اکرم حیدری
چکیده
مقایسه تطبیقی بین اندیشههای متفکران در هر علمی یکی از عوامل فتح دریچههای علم به روی آیندگان است و علم تفسیر نیز از این قاعده مستثنی نیست از رهگذر این تطبیقها، منشأ اصلی یک اندیشه و یا اثرپذیری یک مفسر از مفسر دیگر و همچنین تحول موضوعهای تفسیری آشکار میشود؛ لذا نویسندگان این نوشتار در پی آن هستند تا اثرپذیری روش دو ...
بیشتر
مقایسه تطبیقی بین اندیشههای متفکران در هر علمی یکی از عوامل فتح دریچههای علم به روی آیندگان است و علم تفسیر نیز از این قاعده مستثنی نیست از رهگذر این تطبیقها، منشأ اصلی یک اندیشه و یا اثرپذیری یک مفسر از مفسر دیگر و همچنین تحول موضوعهای تفسیری آشکار میشود؛ لذا نویسندگان این نوشتار در پی آن هستند تا اثرپذیری روش دو مفسر، طبری و ابنکثیر از اهل سنت که هر دو مورخ و محدث بزرگی بودهاند را نسبت به هم بررسی کرده و تحول و گستردگی این تفسیرها در دو زمان مختلف را با هم مقایسه کنند. در این راستا دو تفسیر جامع البیان طبری و تفسیر قرآن العظیم ابنکثیر به لحاظ روششناسی بررسی شده و ذیل پنج محور «احکام، اخلاقیات، عقاید، آیات ولایتمحور و اسرائیلیات» مواضع آنها مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته شده است که در ذیل برخی از این محورها دو مفسر دارای توافق و در بعضی دیگر دارای عدم توافق هستند.
پیمان صالحی
چکیده
داستان یوسف علیهالسلام در قرآن کریم، دارای چنان جوهری است که هربار به شکل جدیدی میتوان آن را شرح و تفسیر نمود. هدف این مقاله، مطالعه و بررسی زبانشناختی دیدگاه داستان حضرت یوسف علیهالسلام با روش توصیفی-تحلیلی و براساس مدل پیشنهادی سیمپسون است. نتایج نشان از آن دارد که راوی از نوع مقوله ب حالت روایی است که افکار، عقاید و احساسات ...
بیشتر
داستان یوسف علیهالسلام در قرآن کریم، دارای چنان جوهری است که هربار به شکل جدیدی میتوان آن را شرح و تفسیر نمود. هدف این مقاله، مطالعه و بررسی زبانشناختی دیدگاه داستان حضرت یوسف علیهالسلام با روش توصیفی-تحلیلی و براساس مدل پیشنهادی سیمپسون است. نتایج نشان از آن دارد که راوی از نوع مقوله ب حالت روایی است که افکار، عقاید و احساسات شخصیت اول داستان را بیان میکند. در این داستان از کلام نقل قول آزاد برای بیان حالات و عقاید شخصیتها استفاده شده است. براساس محور دوم تقسیمبندی سیمپسون، وجهیت غالب در متن، مثبت است که نشاندهنده دیدگاه قاطع راوی، بر حقانیت خداوند و امدادهای غیبی او برای مؤمنان حقیقی است. ابزار زبانی به کار رفته در این وجه، عبارتند از: فعلهای امری، فعلهای وجهی واژگانی، جملات تعمیمدهنده، جملات بیانکننده عقاید، قیود و صفات ارزیابانه، کلمات احساسی و افعال گزارشی که گزارشگر افکار، ادراکات و واکنشها هستند و یا کلمات حزن، خوف، شکوی و بث، که در این داستان برای تحقق ترس و اندوه و حزن به کار برده شده است و بر وجهیت مثبت داستان یوسف علیهالسلام صحه میگذارد. تفکر غالب در زبان متن روایتی: عدم رستگاری ستمگران، عدم غفلت خداوند در امداد به مؤمنان حقیقی، ناامید نشدن از رحمت الهی و... است. با این حال در پارهای از موارد از وجهیت منفی برای نشان دادن شک و تردید شخصیتها نسبت به یکدیگر و مهمتر از آن برای ترسیم نحوه رخ دادن سوء تفاهمها و ارزیابی طرفین از یکدیگر، استفاده کرده است.
رسول محمدجعفری؛ حسن اصغرپور؛ مرتضی اوحدی
چکیده
محمد عزّت دروزه از مفسران معاصر و بیانگذاران تفسیر قرآن بر اساس ترتیب نزول در تفسیر خود، التفسیرالحدیث میباشد. وی فهم معانی و مراد آیات را تنها در پرتو توجه به سیاق آیات ممکن میداند. از اینرو ابتدا در مقدمه تفسیرش به طور مفصل در اهمیت سیاق سخن گفته است و آنگاه در جایجای اثرش سیاق را در خدمت تفسیر آیات آورده است. این پژوهش با ...
بیشتر
محمد عزّت دروزه از مفسران معاصر و بیانگذاران تفسیر قرآن بر اساس ترتیب نزول در تفسیر خود، التفسیرالحدیث میباشد. وی فهم معانی و مراد آیات را تنها در پرتو توجه به سیاق آیات ممکن میداند. از اینرو ابتدا در مقدمه تفسیرش به طور مفصل در اهمیت سیاق سخن گفته است و آنگاه در جایجای اثرش سیاق را در خدمت تفسیر آیات آورده است. این پژوهش با روش توصیفی و تحلیلی از نوع تحلیل مفهومی انجام پذیرفته است؛ در این پژوهش کارکردهای سیاق در دو محور: 1. کارکردهای سیاق در نقش قرینهای درونمتنی، 2. کارکردهای سیاق در ارتباط با قرائن برونمتنی، بررسی و تحلیل شده است. مجموعه بررسیها و تحلیلها در این دو محور حکایت از آن داشت که دروزه، پیش از اقوال مفسران و حتی روایات به سیاق آیات توجه کرده و تلاش داشته است آنچه که از سیاق آیات به دست میآید برای مخاطب خود عرضه کند. وی گاه توانسته به هدف خود نائل آید و گاه در استفاده از سیاق به تکلف دچار شده و به دلایلی چون تعصبات مذهبی و غیره، نتوانسته است به شایستگی از سیاق بهره گیرد.
محمدحسین اخوان طبسی؛ یحیی میرحسینی
چکیده
یکی از مباحث نظری شایان توجه در واژهپژوهی، التفات و اعتنا به مقوله «اشتراک لفظی» است. جستاری در میراث زبانی مسلمانان نشان میدهد بسیاری از لغتشناسان، به این مسأله توجه داشته و مباحث نظری آن را پیش بردهاند. با این وجود گاه در مقام عمل، اشتراک لفظی نادیده انگاشته شده و برخی لغویان در تحلیلِ چندمعناییِ دو واژه بدون تبار مشترک، ...
بیشتر
یکی از مباحث نظری شایان توجه در واژهپژوهی، التفات و اعتنا به مقوله «اشتراک لفظی» است. جستاری در میراث زبانی مسلمانان نشان میدهد بسیاری از لغتشناسان، به این مسأله توجه داشته و مباحث نظری آن را پیش بردهاند. با این وجود گاه در مقام عمل، اشتراک لفظی نادیده انگاشته شده و برخی لغویان در تحلیلِ چندمعناییِ دو واژه بدون تبار مشترک، به سمت برقراری ارتباط میان تمامی معانی آن کلمات رفتهاند و یا، آن واژگان را در شمار «اضداد» جای دادهاند؛ رویکردی که لغزشهای بسیاری در پی داشته، و به تکلفهای فراوانی انجامیده است. نمونهای از این دست، ریشه پرکاربرد «قسط» است که به دو صورت باب افعال «أقسط» و مصدر «القسط»، و نیز صورت اسمی «القاسط»، با دو معنای متفاوت در قرآن بازتاب یافته است. گاه واژه «قِسطاس» نیز از همین ریشه انگاشته میشود و مجموعِ بسامد هر سه در قرآن کریم، 29 مرتبه است. بسیاری از لغتشناسان با این پندار که واژگان فوق از بناء واحدی ساخت یافتهاند، نوعی از ارتباط میانشان جستهاند. این نوشتار میکوشد با بهرهگیری از روش «ریشهشناسی» و «معناشناسی دَرزمانی» در علم زبانشناسی تاریخی، ابتدا وامواژگی «قسطاس» و «القسط» که مبتنی بر یک الگوی تعریب شناخته شده است را نمایان سازد؛ آنگاه با مطالعه تطبیقی واژه «القاسط» و نظایر آن در دیگر زبانهای سامی، معنای دقیقتری برای این واژه فرا روی نهد. در پایان، به این نتیجه دست یافتیم که واژگان فوق، سه تبار مختلف دارند و تلاقی این سه، نوعی اشتراک لفظی است.
حسین شجاعی؛ عباس مصلائیپور
چکیده
در تفسیرقرآن، نیازمند استفاده از شاخههای متعددی از علوم عقلی و نقلی هستیم که در میان آنها، تاریخ از اهمیتی قابل توجه برخوردار است؛ علیرغم اهمیت تاریخ در تفسیرنگاری، نحوه بهکارگیری این علم در تفاسیر متقدم و متاخر، آمیخته با آسیبهایی گسترده است که از زمره آنها میتوان به اشاعه دروغ و قلب حقایق تاریخی اشاره نمود. بهسبب وجود ...
بیشتر
در تفسیرقرآن، نیازمند استفاده از شاخههای متعددی از علوم عقلی و نقلی هستیم که در میان آنها، تاریخ از اهمیتی قابل توجه برخوردار است؛ علیرغم اهمیت تاریخ در تفسیرنگاری، نحوه بهکارگیری این علم در تفاسیر متقدم و متاخر، آمیخته با آسیبهایی گسترده است که از زمره آنها میتوان به اشاعه دروغ و قلب حقایق تاریخی اشاره نمود. بهسبب وجود این آسیبها امکان اعتماد کامل به گزارههای تاریخی موجود در تفاسیر وجود ندارد؛ فلذا لازم است این اخبار در سنجه نقد قرار گیرند تا علاوه بر رفع آسیبهای آن، به بهبود و ارتقاء این علم در تفسیر قرآن کمک شود. در این راستا اولین گامی که امکان سنجش سطح وسیعی از دادههای تاریخی تفاسیر را فراهم میآورد ارائه ملاکهایی علمی برای تفکیک دادههای درست از غلط است. مقاله پیش رو با ارائه مجموعهای از ملاکها بهدنبال طرح دستگاهی انتقادی در حوزه نقد گزارههای تاریخی تفاسیر میباشد. این دستگاه انتقادی با استفاده از ظرفیتهای نقد سنتی در علوم حدیث و همچنین ملاکهای عینیگرای علم تاریخ، سعی در آن دارد تا قابلیت نقد گزارههای تاریخی تفاسیر را فراهم آورد تا بدین نحو امکان سنجش گزارههای صحیح تاریخی از سقیم آنها فراهم آید.