حسین شجاعی؛ نقی رجبیان
چکیده
تعامل میانرشتهای قرآن و تاریخ از پیشینهای طولانی برخوردار است. همواره مفسران در تبیین بخشهایی از قرآن بر خود لازم میدانستهاند که از تاریخ استفاده نمایند. با گذشت زمان روشهایی که مورخان استفاده مینمودند پیچیدهتر شد و توانایی بالاتری را در حل مسائل خود به دست آوردند اما مفسران همسوی با این پیشرفتها حرکت ننمودند؛ به ...
بیشتر
تعامل میانرشتهای قرآن و تاریخ از پیشینهای طولانی برخوردار است. همواره مفسران در تبیین بخشهایی از قرآن بر خود لازم میدانستهاند که از تاریخ استفاده نمایند. با گذشت زمان روشهایی که مورخان استفاده مینمودند پیچیدهتر شد و توانایی بالاتری را در حل مسائل خود به دست آوردند اما مفسران همسوی با این پیشرفتها حرکت ننمودند؛ به همین خاطر در حوزه روشهای تاریخی به کارگرفته شده ایشان آسیبهای فراوانی قابل مشاهده است. روشهایی که مفسران معاصر در تبیین مسائل تاریخی به کار میگیرند تفاوت چشمگیری با روشهای مفسران متقدم ندارد ازاینرو با تکرار روشهایی ناکارآمد در این زمینه روبهرو هستیم. مقاله پیش رو با استفاده از روشی تحلیلی- توصیفی و با منظری انتقادی به دنبال بررسی نقاط قوت و ضعفی است که در روشهای تاریخی مفسران قابل ملاحظه است. بررسی این نقاط کمک میکند تا امکان رسیدن به الگویی پیشرفته و بومی در حوزه بهکارگیری از روشهای تاریخی در تفاسیر قرآن کریم فراهم بیاید.