نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه کاشان
2 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات عربی دانشگاه کاشان
چکیده
از جمله موضوعات مهم زبانشناسی نقشگرای هالیدی و رقیه حسن، انسجام و به هم پیوستگی متن است. هراندازه انسجام آوایی، واژگانی، دستوری و معنایی میان یک متن و عناصر آن بیشتر باشد؛ آن متن ماندگارتر خواهد بود. از این رو میتوان گفت یکی از دلایل ماندگاری قرآن مجید همین انسجامی است که میان عناصر آن برقرار است و مایه برخی از پژوهشهای ادبی ـ قرآنی گشته است. در این جستار با روش توصیفی– تحلیلی، «انسجام واژگانی» در سوره «عنکبوت» واکاوی شده است. از دستاوردهای این پژوهش آن است که در قرآن کریم انواع انسجامها چشمنواز است؛ از جمله انسجام واژگانی که در بافت زبانی به نحوی نمود مشترک دارند با پراکندگی خود در سطح متن باعث انسجامبخشی به پیکره متن شدهاند و معلوم شده تکرار واژه «الله» به صورتهای لفظی و معنایی، جزئی و کلی 64 درصد از انسجام واژگانی در سوره عنکبوت را به خود اختصاص داده است. همچنین در این سوره متناسب با بافت و سیاق سخن، الفاظ «کفر» و «ایمان» و زیرمجموعه آنها، بیشتر از واژههای دیگر تکرار میشوند و همین تکرار مایه انسجام گشته و به خواننده کمک میکند تا راحتتر با متن ارتباط پیدا کند و معنی آن را درک کند. واژگان متضاد بهمثابه عناصر دیگر انسجام واژگانی در این سوره پربسامدند تضاد اسمها با 23 مورد و تضاد فعلها با 7 مورد، خواننده را از حالت انفعالی خارج و به درک و ارتباط بین آیات و واژهها رهنمود میسازد.
کلیدواژهها
مقدمه
مطالعات و پژوهشهای زبانشناسی جدید در دورههای اولیه، به کشف و توصیف واحدهایی از قبیل آوا، واژه و جمله توجّه داشت. زبانشناسان، تجزیه و تحلیل واحدهای فراتر از جمله را امری مشکل و غیرعملی میدانستند، لذا دستور سنّتی از بررسی و مطالعه واحدی بلندتر از جمله، یعنی «متن»، غافل بود. در واقع، «جمله» بهعنوان یک واحد بزرگ زبانشناسی که به توصیف و تبیین رویدادها میپردازد؛ محل توجه و بررسی تحقیقات زبانشناسی بود؛ ولی به علت تفاوت در نگرش محققان و اختلاف در معیارهای زبانشناسی، اصطلاحات جدیدی مانند کلام و جمله به وجود آمد.
از اواسط نیمه دوم قرن بیستم، بهتدریج، توجه زبانشناسانی چون زلیگ هریس[1] (1952 م) و کنت لی پایک[2] (1967 م)، به بررسی توزیع عناصر زبانی در سطحی بزرگتر از محدوده جمله، یعنی متن، معطوف شد و متن به عنوان یک واحد فراتر از جمله کشف شد و ساختار آن مورد کندوکاو و بررسی قرار گرفت (آقاگلزاده و افخمی، 1383: 91). «هریس» یک تحقیق تحت عنوان تحلیل گفتمان[3] در سال 1952 م منتشر کرد. دیگر، زبان به شکل کلمات و جملات منفرد و تنها به شمار نمیرفت؛ بلکه در یک متن منظم و مرتبط به هم قرار گرفت (دیتر هینجر، 1997: 21). در این مرحله همچنین میتوان به «هارتمان[4] 1975 م» و مایکل هلیدی[5] و رقیه حسن[6] (1973 م) و اثر آنها یعنی کتاب انسجام در زبان انگلیسی[7] اشاره داشت. هلیدی و رقیه حسن از جمله نخستین زبانشناسانی هستند که سعی کردند از سطح جمله و مطالعات نحوی فراتر روند و به مفهوم متن، شکلگیری بافتار متنی و عوامل دخیل در آن بپردازند و بُعد ارتباطی، کاربردی و اجتماعی زبان را ملاک قرار داده و در واقع زبان را یک حقیقت و واقعیت اجتماعی بدانند.
در طول دهه شصت، زبانشناسی به طور فزایندهای متأثر از نظریات هلیدی شد؛ بهطوری که این نظریات، بهصورت محور اصلی در حوزه زبانشناسی نظاممند نقشگرا درآمد. در زبانشناسی نقشگرا مبحث انسجام موقعیت محوری یافت و در بررسی متنها معیار ارزیابی قرار گرفت از این رو در متن شناسی متون نظاممند مانند سورههای قرآن مجید، میتوان با واکاوی انسجام متنی به شناخت بیشتر آنها دست یافت. نگارندگان در این جستار سرِ آن را دارند که روش توصیفی ـ تحلیلی پدیده انسجام واژگانی را در متن سوره عنکبوت بررسی نمایند و به دنبال پاسخگویی به سؤالهای ذیل هستند:
أ. سوره عنکبوت دربردارنده کدامیک از عوامل انسجام واژگانی میباشد؟
ب.انسجام واژگانی سوره عنکبوت چه پیام معنایی را میرسانند؟
ج. کدامیک از انواع عناصر انسجام واژگانی در این سوره نقش مهمتری در پیوستگی و انسجام متن دارد؟
موضوع انسجام در متون قرآن کریم از دیرباز مورد توجه پژوهشگران حوزه علوم قرآنی قرار داشته و دراینباره، تحقیقاتی چه در داخل و چه در خارج از کشور به انجام رسیده است؛ از جمله:
- «پیوستگی معنایی آیات در سور قرآن کریم و راههای مطالعه آن» (بررسی موردی 14 سوره از قرآن کریم) پایاننامه دوره کارشناسی ارشد که بهوسیله آقای مهدی مطیع در سال 1379 در دانشکده الهیات، دانشگاه امام صادق به انجام رسیده است. در این پژوهش توقیفی بودن ترتیب آیات، روشهای نقد متون و نقش آنها در پیوستگی معنایی آیات تبیین شده همچنین روشهای سنتی، شکلمدارانه، نمادین، پدیدار شناختی، بلاغتی و روش کاربردی بررسی شده است.
-«عوامل انسجام در قرآن»: سوره یوسف (1380) مجید فصیحی هرندی، پایاننامه کارشناسی ارشد رشته زبانشناسی، دانشگاه علامه طباطبایی. از جمله دستاوردهای این پژوهش آن است که شناخت و نقش وصلهای انسجامی میتواند ما را در درک، ترجمه و احیاناً تفسیر آیات قرآنی کمک نماید.
- «الاتساق و الانسجام فی سوره الکهف»، پایاننامه دوره کارشناسی ارشد. محمود بوستة، از جامعة الحاج لخضر باتنة، سال 2008 م-2009 م، در نتایج این پژوهش تأکید شده است که فهم معنی بدون در نظر گرفتن سیاق کلام، حاصل نمیشود و شناخت عناصر انسجام متنی زمینه فهم آیه و پیوستگی عبارات را فراهم میآورد.
- «بررسی عوامل انسجامی در دو سوره نمل و فجر در مقایسه با ترجمه فارسی»، ابراهیمی محمد، زینب؛ پاینده، لیلا، مجله فلسفه و کلام: زمستان 1390 سال دوازدهم – شماره 48 از 155 تا 175: در این پژوهش از رهگذر بررسی مقایسهای بین عوامل انسجامی در دو سوره نمل و فجر با ترجمه این دو سوره و به این نتیجه رسیده است که به علت اختلاف زبان عربی و فارسی، ترجمه این آیات با عوامل انسجامی بکار رفته در این دو سوره مطابقت ندارد.
همانطور که میبینیم پژوهشهای مختلفی درباره انسجام در قرآن کریم، به انجام رسیده ولی هیچکدام، به بررسی مشخصه انسجام در سوره عنکبوت نپرداختهاند. شایسته است که در طرحی نو و جدید به این موضوع پرداخته شود تا خوانندگان با زوایای پنهان و نهان این سوره آگاهی یابند. ساختار مقاله بدیع و جدید است و حاصل ابتکار نویسندگان مقاله است.
1. «انسجام» در میراث غربی و اسلامی
درباره معنای لغوی انسجام آمده است: «انسجمَ الماءُ و الدمعُ...» (ابن منظور، 2005: 2/1762) انسجام به معنای ریختن، جاری شدن و تداوم باران و مانند آن میباشد.
معنای اصطلاحی «انسجام» جدا از معنای لغوی آن نیست. «انسجام به مناسبتهای معنای اشاره دارد که به کلام یکپارچگی و وحدت میبخشد و آن را بهمثابه یک متن، از مجموعهای از جملات جداگانه و نامربوط جدا میکند» (مهاجر و نبوی، 1376: 63). بنا بر آنچه در فوق گفته شد به این دریافت میرسیم که معنای لغوی «سجم» جدای از معنای اصطلاحی «انسجام» نیست؛ چرا که ریختن آب یا اشک یا تداوم باران، بهمثابه ریختن معانی در قالب خاصی است که متن نام دارد؛ زیرا تداوم قطرات آب موجب تجمع و پیوستگی آن میشود و نتیجه آن تشکیل رود یا دریا میشود و تجمع معانی، نیز موجب تشکیل متن یا شعر یا قطعه ادبی میشود.
«هالیدی» و «رقیه حسن»، انسجام را «به روابط معنایی و ساختار و بافت یک متن و ارتباط کلمات با یکدیگر از جهت ارتباط با قبل یا بعد از خود میپردازد و عوامل انسجامی، مجموعهای از روابط نحوی و واژگانی است که یا جملات را به هم ارتباط میدهد یا بین اجزای یک جمله ارتباط برقرار میکند» (هالیدی و حسن، 1976: 4). هرچند بیشتر زبانشناسان، انسجام را امری درونی و معنایی میدانند؛ اما نظر «براون و یول[8] 1983 م» در این زمینه کمی متفاوت است. آنها انسجام را یک داده یا چیزی موجود نمیدانند که فقط باید به جستجو و کشف آن پرداخت؛ بلکه انسجام چیزی است که توسط خوانندگان ایجاد میشود (براون و یول، 2000: 236 -237)؛ بنابراین آن دو معتقدند «انسجام در متن نمایان نیست، بلکه مخاطب یا خواننده با حضورش در متن بر حسب تجارب قبلی خود آن را کشف میکند؛ به عبارت دیگر، گفتمان، انسجام متن بر اساس درک و فهم مخاطب معلوم میشود و این مخاطب است که برحسب درک و فهم خود به تأویل متن و کشف انسجام میپردازد» (کریمة صوالیحة، 2011: 36)؛ اما محمد خطابی نسبت به این نظریه واکنش نشان میدهد و «انسجام براون ویول را انسجام مربوط به تأویل و تفسیر خواننده تلقی میکند نه انسجام متن و گفتمان» (محمد، 2006: 15)
زبانشناسان عربی- اسلامی نیز به تعریف این اصطلاح پرداخته و از زوایای مختلف به آن توجه کردهاند. اینان سه گروهاند: «یک گروه مثل عزه محمد و الهام ابو غزاله، رویکردی وابسته به زبانشناسان غربی دارند و حداقل تغییر را در عناصر انسجامی مطرح و از الگوی هلیدی و حسن پیروی کردهاند. گروهی دیگر مانند الفقی و محمد خطابی، از عوامل و عناصر مهم زبانی مختص عربی غافل نبوده و الگویی تلفیقی ارائه دادهاند و سرانجام گروه سوم، رویکرد محض عربی را براساس ویژگیهای متمایز عربی مطرح کردهاند مانند محمد العبد و حماسه عبداللطیف» (پروینی، نظری، 1394: 141).
«سعد مصلوح» بر این باور است که: «انسجام، معیاری است که از ارتباط درونی بین کلمات و مفاهیم داخل متن حاصل میشود و پیوستگی مفاهیم و ارتباط آنها و اتصال جملهها را مورد بررسی قرار میدهد» (مصلوح سعد، 1991: 154). به عبارتی واضحتر، مقصود وی از انسجام، روابطی معنایی است که اجزای متن و بندهای آن را به هم متصل میکند و این کار از طریق همبستگی معنایی که باعث میشود متن را بهعنوان یک واحد کل و منسجم قرار دهیم حاصل میشود. «فقی» به نقل از سعد مصلوح، انسجام را ابزاری در راستای استمرار صوری متن معرفی میکند و به گفته کریستال در این باره اشاره دارد که انسجام را به بنای صوری و سطحی متن مربوط میداند (فقی، 2000: 95- 96).
تا پیش از قرن بیستم، توجه سخنشناسان بهویژه نحویان و منطقیان بیشتر معطوف به مقوله انسجام درونمتنى بود. در سال 1976 مایکل هالیدى و رقیه حسن مقوله بنیادین پیوستگى متن[9]، انسجام برونی را پیشنهاد دادند. این دو زبانشناس عوامل متنیت[10] را انسجام و پیوستگى عنوان کردهاند؛ ولى عامل درهمتنیدگى متن را تنها در انسجام نمىدیدند؛ چرا که جملاتى از نوع زبانپریشى ممکن است ویژگیهاى انسجام را داشته باشند ولى به لحاظ منطقى فاقد پیوستگى و وحدت موضوعى باشند. از این رو، سازوکار ارتباط منطقى و چسبندگى به کار رفته درک متن را «پیوستگى» نام نهادند؛ همان ابزارى که مخاطب (خواننده/ شنونده) را در فهم و درک متن و ایجاد رابطه (روابط) منطقى بین وقایع و حقایق کمک مىنماید و از گسست مفاهیم مرتبط در راستاى موضوع اصلى پیام جلوگیرى به عمل میآورد.
شعبانلو (1387) بر آن است که عامل انسجام فقط رابطه بین کلمات و عناصر پیوندی درون متن نیست، بلکه عامل دیگری است فراتر از جمله که آن را پیوستگی[11] یا ارتباط مطالب مینامیم. او به نقل از تاکی (1378: 73-81) مینویسد: «منظور از پیوستگی یا ارتباط مطالب، تعبیر و تفسیر متن با توجه به موقعیتهای بیرون از متن یا شرایط اجتماعی آن و نیز تجربیات پیشذهنیتهای ما در درک و فهم متن است» (شعبانلو، 1387: 5).
برای آشکارتر شدن فرق میان انسجام و همبستگی، نظر یول روشنگر است. او به دوگونه انسجام قائل است: cohesion را انسجام درونمتنی و coherence را انسجام برونمتنی مینامد اما «فقی» بین دو اصطلاح cohesion (انسجام) و coherence (پیوستگی) تفاوتی قائل نیست و هر دو را بهعنوان «انسجام متنی» (التماسک النصی) میداند (فقی، 2000: 95- 96).
ناگفته نماند که برخی بین انسجام و اتساق فرق میگذارند. اتساق را مربوط به روابط سطح رویین متن و پیوستگی و انسجام را مربوط به ساخت عمیق و سطح زیرین متن میدانند. هلیدی و حسن آن را به نام «cohesion» و محمد الفقی، در عربی به عنوان «التماسک النصی» و در زبان فارسی به نام «انسجام» میشناسند. عبدالراضی (2008) انسجام را جنبه لغوی یا صوری متن و پیوستگی را جنبه معنایی و ضمنی متن میداند (عبدالراضی، 2008: 28). در فهم مبحث انسجام برخی مفاهیم کلیدی همچون «بافت» و «سیاق» وجود دارند؛ از این رو قبل از ورود به اصل موضوع، بررسی بافت و سیاق ضروری به نظر میرسد.
2. بافت و سیاق
بافت[12] یا سیاق یکی از عناصر مهمی است که بر متن اثرگذار میباشد. بافت دو نوع است؛ یکی بافت متنی و دیگری بافت موقعیت. بافت متنی همان عوامل درونی متن (عوامل درون زبانی) و بافت موقعیت همان عوامل برونی متن (عوامل برون زبانی)؛ مثل بافت اجتماعی، تاریخی، فرهنگی و موقعیتی میباشد (لطفیپور، ساعدی، 1371: 10). در جریان تحلیل بافت موقعیتی، برخی از محققان معتقدند: «گفتمان براساس پیشینههای فرهنگی، اجتماعی و تاریخی، قابلیتهای زبانی و زمانی و مکانی شکل میگیرد که فرایند گفتمان همواره تحت تأثیر آن قرار میگیرد» (شعیری، 1385: 15). بافت به عنوان مبنای اصلی ساخت کلام نقش مهمی در فهم مراد گوینده دارد. منظور از بافت در زبانشناسی ذیل مبحث معنیشناسی کاربردی، فضایی است که جملههای زبان در آن تولید میشود که منظور آن «شبکه روابطی است که میان صورت (دستور و واژگان) و جهان بیرون وجود دارد و در حقیقت معنی خارجی زبان را تشکیل میدهد.» در بافت موقعیت یک عنصر یا متن در چارچوب موقعیتی خاص که تولید شده است بررسی میشود (بهرام پور، 1379: 142).
از این روی میتوان سیاق را مطمئنترین و مهمترین ابزار مفسّر برای ورود به تحلیل متون بهویژه آیات قرآن دانست. در زبان فارسی یا زبانهای دیگر این تعبیر در حوزهها و رویکردهای مختلف با عبارتهای مختلف از جمله: زمینه، بافت، بافت موقعیتی و بافتار و مواردی از این دست بیان شده است. در میان مسلمانان اصطلاحی چون مقام و در سنت تفسیر قرآن، اصطلاحهایی چون شأن نزول، یا اسباب نزول با تعبیری کموبیش مشابه – و البته با ویژگیهای متفاوت به کار رفته است. مالینوفسکی[13] (1923 م) بهطور مشخص از لفظ بافت موقعیت[14] یا بافت موقعیتی برای اشاره به این تعبیر استفاده میکند. در تحلیل و شناخت عناصر انسجام، بافت موقعیت اهمیت زیادی دارد.
بافت موقعیتی سوره عنکبوت
امتحان و ابتلاء از آغاز، یک سنت پایدار و ثابت بوده است. در قرآن کریم به نمونههایی از آزمایشهای پیامبران و به ارتباط حقانیتی که خداوند ذکر کرده با حقانیتی که آسمانها و زمین بر آن استوارند اشاره شده است. در ابتدای سوره عنکبوت نیز به این امر مهم پرداخته شده است و به مؤمنان گوشزد میکند تا در مقابل سختیها و امتحانات الهی پایداری کنند و به غیر خدا تکیه نکنند؛ چراکه تکیه بر غیر خدا همانند اعتماد عنکبوتی است که به خانه خود میکند در حالی که خانه او طبق فرموده خداوند سستترین خانههاست و نامگذاری این سوره به «عنکبوت» نیز از آیه 41 آن گرفته شده است. در آن آیه، بتپرستان را که تکیه بر غیر خدا مىکنند؛ تشبیه به عنکبوت مىکند که تکیهگاهش، تارهاى سست و بىبنیاد است: ﴿مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَولِیَاءَ کَمَثَلِ العَنکَبُوتِ اتَّخَذَت بَیتًا وَإِنَّ أَوهَنَ البُیُوتِ لَبَیتُ العَنکَبُوتِ لَو کَانُوا یَعلَمُونَ﴾ (1) (41/عنکبوت).
سوره مبارکه عنکبوت 69 آیه دارد و قبل از هجرت پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله وسلم در اواخر زندگى مسلمانان در مکه معظمه نازل شد. این سوره از بخشهای مختلفی تشکیل شده است و هر بخش آن با توجه به بافت موقعیتی و مناسبت آن، نازل شده است.
بر این اساس، با توجه به اینکه موضوع اصلی سوره عنکبوت، بیان قدرت مؤمنان، ضعف کافران، پایداری در دین همراه مقاومت در انکار منکر و اعتراف به معروف و کار نیک است؛ بر این اساس، اسم سوره (عنکبوت) با این محتوا همخوانی دارد. آن زمان براى مؤمنان از زمانهاى سخت و مشکل به شمار مىرفت؛ به همین خاطر این سوره، مؤمنان و مسلمانان را به تثبیت ایمان وادار مىکرد و مشهور در میان مفسران این است که تمام این سوره پیش از هجرت نازل شده است؛ چرا که محتواى آن هماهنگ با محتواى سورههاى مکى است (مکارم شیرازی، 1387: 16/203).
3. انسجام واژگانی (معجمی) سوره عنکبوت
روابط مفهومی در سطح واژهها را «انسجام واژگانی» میگویند. انسجام واژگانی معمولاً در دو سطح بررسی میشود، یکی تکرار و دیگری همآیی (همآیش). در این پژوهش به تکرار و همآیی و انواع آن همراه با شاهد مثالهای قرآنی از سوره عنکبوت و تحلیل هرکدام با رسم جدول و نمودار پرداخته میشود؛ اما قبل از هر چیز به مهمترین عنصر واژگانی که نقش زیادی در ارتباط آیات و عبارات این سوره دارد یعنی «تکرار» میپردازیم:
الف. تکرار
یکی از مهمترین عناصر انسجام واژگانی تکرار است. «تکرار، به کارگیری متعدد برخی عناصر جمله و متن است که سبب به وجود آمدن شبکهای از روابط بین عناصر متن میشود و ساختار متن را محکم و جانب دلالی آن را تقویت میکند» (حلوه، 2012 م:20). سالکی معتقد است در یک متن، واژههای بسیاری وجود دارند که بیش از یک بار تکرار شدهاند؛ اما آنچه که سبب انسجام متن میشود، تکرار واژههای مهم است. بسیاری از واژههای دستوری مانند حروف اضافه و حروف ربط ممکن است در متن زیاد مورد استفاده قرار گیرند. هرچند که این واژهها نیز در انسجام متن تأثیرگذارند؛ اما در نقش مورد نظر بر این واژهها تأکید نمیشود؛ بلکه فقط واژههایی که به واژههای متنی معروفاند، دارای نقش انسجام متنی هستند.
تکرار در حقیقت باعث ایجاد ارتباط بین آیات و تسهیل فهم معنی میشود؛ به طوری که لاحق (لفظ تکراری دوم) را در خدمت سابق (لفظ اول) قرار میدهد (نوال خلف، 2006: 192). این تکرار گاهی کلی و در مواردی جزئی است.
تکرار کلی
در تکرار کلی عین واژه بدون هیچگونه تغییری در متن تکرار میشود. اینگونه تکرار دو نوع است:
الف. تکرار نزدیک: در این نوع، واژگان تکرار شده در مجاور هم یا در یک جمله قرار میگیرند. (هالیدی و حسن، 1976: 278)
ب. تکرار دور: در این نوع، واژگان تکراری در جملات مختلف، قرار میگیرند.
تکرار کلی در سوره عنکبوت در جایی بهصورت تکرار عین فعل است این فعل ممکن است بهصورت ماضی، مضارع یا امر باشد. تکرار ماضی مانند کلمه «قالوا»، آیات 31، 32 و 33 که 3 بار تکرار شده است. تکرار فعل مضارع نیز در این سوره از بسامد زیادی برخوردار است تکرار فعل «تأتون» در آیات ﴿وَ لُوطًا إِذ قَالَ لِقَومِهِ إِنَّکُم لَتَأتُونَ الفَاحِشَةَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِن أَحَدٍ مِنَ العَالَمِینَ (آیه ۲۸)﴾ (2). ﴿أَئِنَّکُم لَتَأتُونَ الرِّجَالَ وَتَقطَعُونَ السَّبِیلَ وَتَأتُونَ فِی نَادِیکُم﴾ (آیه 29) (3) تکرار این فعل بر استمرار و تجدد دلالت دارد و نشان میدهد کاری بارها و بارها تکرار میشود. در آیات 28 و 29 سه بار این فعل تکرار شده است و این نشانه آن است که قوم لوط کارهای زشت خود را مدام و پیوسته تکرار میکردند؛ از این رو تکرار این واژه فعلی سبب انسجام معنایی و متنی بین فعل «تأتون» و اعمال قوم لوط شده است. نمونه دیگر تکرار فعل «یستعجلون» در این آیات است ﴿وَ یَستَعجِلُونَکَ بِالعَذَابِ﴾ (آیه 53) (4) و ﴿یَستَعجِلُونَکَ بِالعَذَابِ﴾ (5) (آیه 54).
مشرکان، پیوسته از رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم درخواست نزول عذاب میکردند؛ لذا خداوند نیز این تکرار درخواست آنها را با تکرار فعل «یستعجلون» نشان داده است و آن را به صورت مضارع آورده تا این استمرار و حدوث را بیشتر نشان دهد. ضمن اینکه این تکرار «بر کمال جهل و نادانى کفار و تباهى فهمشان دلالت میکند و نشان میدهد، استعجال آنان، استعجال به امرى است که به طور قطع خواهد آمد و به هیچ وجه دروغ نمیشود، چون کیفر اعمالشان است و کیفر اعمال از صاحب عمل جداشدنی نیست» (طباطبایی، 1417: 16/93). علاوه بر این، «یستعجلونَ» با کلمه بعد از خود «العذاب» و کلمه «العذاب» نیز با محتوای بعد از خود ارتباط و انسجام معنایی دارد؛ زیرا با توجه به بافت موقعیت و ساختار کلام، در آیه 53، منظور خداوند، عجله و شتاب مشرکان در عذاب دنیایی است درحالیکه در آیه 54، منظور از عجله در نزول عذاب، عذاب جهنمی میباشد.
نمونه دیگر از تکرار فعل مضارع، کلمه «لَیعلمنَّ» در آیه: ﴿وَلَقَد فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبلِهِم فَلَیَعلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعلَمَنَّ الکَاذِبِینَ﴾که کلمه «لیعلمنَّ» بدون کوچکترین تغییر در همین آیه تکرار شده است تا با توجه به بافت و سیاق کلام و آوردن حرف قسم «لام» مشخص کند که خداوند قطعاً انسانهای راستگو را از دروغگو جدا میکند و این با آغاز و پایان سوره که تأکید میکند ما انسانها را آزمایش میکنیم؛ ارتباط شدیدی دارد. نمونه دیگر در آیه:﴿إِنَّمَا تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَوثَانًا وَتَخلُقُونَ إِفکًا إِنَّ الَّذِینَ تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَا یَملِکُونَ لَکُم رِزقًا فَابتَغُوا عِندَ اللَّهِ الرِّزقَ وَاعبُدُوهُ وَاشکُرُوا لَهُ إِلَیهِ تُرجَعُونَ﴾ (آیه ۱۷) (6) کلمه «تعبدون» دو بار تکرار شدهاند. در این قسمت نیز تکرار فعل «تعبدون» نشان از آن است که مشرکان پیدرپی بتها را میپرستند و آنها را شریک خداوند قرار میدهند. فعل امر نیز مانند فعلهای ماضی و مضارع در این سوره تکرار شده است؛ آیات 63، 52، 50، 20 واژه «قُل» چهار بار تکرار شده است. یکی دیگر از انواع تکرار کلی، تکرار جمله است. در سوره مبارکه عنکبوت قسمتی از آیات 24 و 30: ﴿فَمَا کَانَ جَوَابَ قَومِهِ إِلا أَن قَالُوا﴾ (7) و همچنین قسمتی از آیات 53 و 54 ﴿وَیَستَعجِلُونَکَ بِالعَذَابِ﴾ تکرار شده است. آخرین نوع تکرار کلی که باعث انسجام معنایی در این سوره شده است؛ تکرار اسم است در آیهای که ذکر آن قبلاً گذشت، کلمه «الرزق» دو با تکرار شده است تا بین «رزق» اول و دوم یک ارتباط و انسجام معنایی برقرار شود؛ چرا که بتپرستان، رزق و روزی خود را در اطاعت از بتها میدانستند ولی خداوند با تکرار «الرزق» نشان داده است که این رزقی که شما دنبال آن هستید در وجود بتها نیست؛ بلکه فقط از جانب خداوند متعال میباشد. نمونه دیگر تکرار کلمه «أثقال» در آیه:﴿وَ لَیَحمِلُنَّ أَثقَالَهُم وَأَثقَالًا مَعَ أَثقَالِهِم وَ لَیُسأَلُنَّ یَومَ القِیَامَةِ عَمَّا کَانُوا یَفتَرُونَ﴾(آیه 13) (8) است که کلمه «أثقال» تکرار شده است و به همراه فعل مضارع «یَحملُنَّ» نشان از آن است که آنها این بارها را بر دوش خود میکشند و این کار را تکرار میکنند. یکی از واژههای تکراری در اکثر سورههای قرآن کریم، تکرار لفظ «الله» است. در سوره عنکبوت لفظ «الله»43 بار تکرار شده است چه آنکه این سوره مکی است و موقعیت و بافت سخن اقتضا دارد که از وجود یک حقیقت یعنی خداوند متعال نام برده شود؛ حقیقتی که تمام صفات اعم از رحمانیت و رحیم بودن و ...دارا است و از طرف دیگر، مشرکان به وجود آن واقف هستند و آن را قبول دارند هرچند که آنها صفات خداوند را نمیشناختند. یکی دیگر از اهداف تکرار آن، اثبات وجود خداوند تعالی، اهمیت یاد خدا در زندگی و عدم تکیه بر غیر خدا است. واژه دیگر کلمه «ربّ» است که 5 بار و «العزیز الحکیم» که از صفات خداوند است 2 بار تکرار شده است.
از دیگر موارد تکرار عینی، تکرار کلمه «الکتاب» در آیات 27، 45، 46، 47 و 51 است که هفت بار تکرار شده و هر بار با توجه به سیاق و بافت موقعیتی سخن بر معنی خاصی دلالت میکند.
تکرار کلی واژگان در این سوره به قرار ذیل است:
جدول 1. تکرار کلی (عینی) در سوره عنکبوت و بسامد هر یک از آنها
واژه |
تعداد |
واژه |
تعداد |
واژه |
تعداد |
الله |
43 |
ربّ |
5 |
أهل |
6 |
الناس |
4 |
جهنّم |
2 |
عذاب |
7 |
السّماوات |
3 |
السماء |
3 |
یشاء |
3 |
آمَنوا |
7 |
کفروا |
5 |
أثقال |
3 |
یستعجلونَکَ بالعذاب |
2 |
لَیعلمنَّ |
4 |
أوثان |
3 |
فما کان جواب قومه الّا أن قالوا |
2 |
لَتأتونَ |
3 |
رزق |
4 |
تکرار جزئی
گاهی ریشه برخی از واژگان یکی است و واژه با اندکی تغییر در صیغه تکرار میشود، اینگونه تکرار را تکرار جزئی نامند (عبدالمجید، 1998 م: 82). در سوره عنکبوت تکرار از نوع جزئی بسیار است. تکرار کلمه و صیغهها و شکلهای مختلف آن یکی از موارد مهم تکرار جزئی است. تکرار واژه «قول» و مشتقات آن در این سوره پربسامد است علت این نوع تکرارها در این سوره برای عبرت گرفتن مؤمنان از سرگذشت اقوام و پیامبران پیشین اشاره شده است و از آنجا که بین این پیامبران و دشمنان آنها گفتگو و احیاناً مجادله صورت گرفته است؛ به همین خاطر از ماده «قول» و مشتقات آن بسیار استفاده شده است، ضمن اینکه تکرار این فعل (قال) یک انسجام معنایی بین آیات برقرار کرده است.
﴿وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنَا وَلنَحمِل خَطَایَاکُم وَمَا هُم بِحَامِلِینَ مِن خَطَایَاهُم مِن شَیءٍإِنَّهُم لَکَاذِبُونَ﴾ (آیه 12) (9) تکرار کلمات «ولنَحمل وحاملین» از نوع تکرار جزئی است.
از نمونههای دیگر تکرار جزئی، تکرار واژه «جاهد» به صورت «یجاهد» در آیه شریفه﴿وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا یُجَاهِدُ لِنَفسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ العَالَمِینَ﴾ (آیه 6) (10) است. با توجه به اینکه یکی از اهداف این سوره تأکید بر جهاد در راه خدا است، تکرار «یجاهدُ» باعث تقویت معنی و تثبیت آن در ذهن مخاطب گردیده است؛ نباید فراموش کنیم این آیه که بر امر جهاد تأکید دارد با آیه پایانی این سوره ﴿وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحسِنِینَ﴾ (11) ارتباط معنایی و انسجام متنی دارد و بین آیات ابتدایی و آیه پایانی انسجام معنایی برقرار شده است. در این آیات، «قال» و مشتقات آن 24 بار به کار رفته است نمونه دیگر از تکرار جزئی، تکرار ماده «ولی» و «نصیر» است: ﴿وَمَا لَکُم مِن دُونِ الله مِن وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ﴾ (آیه 22) (12) و ﴿وَمَأوَاکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِن نَاصِرِینَ﴾ (آیه 25) (13) و ﴿قَالَ رَبِّ انصُرنِی عَلَى القَومِ المُفسِدِینَ﴾ (آیه 30) (14) و ﴿مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَولِیَاءَ کَمَثَلِ العَنکَبُوتِ اتَّخَذَت بَیتًا﴾ (41) (15). این تکرارها متناسب با حال و هوا و بافت و موقعیت سخن است؛ چرا که محور اصلی این سوره تأکید بر حقانیت خداوند متعال و رد باطل یعنی کفر و ستم است.
واژههای «ولی»، «نصیر»، «ناصرین»، «مودّة»، «اُنصری» و «أولیاء» در آیات (22 ـ 25 ـ 30 ـ 41) و همچنین تکرار متغیر واژههای «آمن» به صورت «آمنّا ـ آمنوا ـ یؤمنون» و کلمه «کُفر» به شکل «کفروا ـ کافرین»، واژه «عَمَل» به گونه «عملوا ـ یعملون» و کلمه «عِلم» به صورت «علیم ـ یعلم»، از مصادیق تکرار جزئی میباشند. پرواضح است که به دلیل مکی بودن سوره عنکبوت (زرکشی، 1419: 1/194) و اینکه در این سوره تقابل و مقایسه دو گروه حق و باطل و شرح صفات آنها در میان است؛ از این رو متناسب با بافت و سیاق سخن، الفاظ «کفر» و «ایمان» و زیرمجموعه آنها، بیشتر از واژههای دیگر تکرار میشوند و این تکرار مایه انسجام واژگانی و پیوند معنایی فزونتر این سوره است. تکرار جزئی واژگان در این سوره به قرار ذیل است:
جدول 2. تکرار جزئی واژگان در سوره عنکبوت
واژه |
تعداد |
صورت های تکرار |
علم |
7 |
فَلَیعلَمنَّ اللهُ| و لَیعلَمنَّ الکاذبینَ لیسَ لک به علم | أ وَ لیسَ اللهُ بأعلَمَ و لَیعلَمنَّ المنافقینَ | إن کنتم تعلمون نحن أعلمُ بمَن فیها | لو کانوا یَعلمونَ إنّ اللهَ یَعلمُ ما یَدعونَ | فسوف یعلمونَ و اللهُ یَعلمُ ما تصنعونَ | الذینَ اُوتوا العلمَ یعلمُ ما فی السماوات و الأرض |
ظُلم |
7 |
و ما کان اللهُ لِیظلمَهُم أنفسَهم یظلمونَ الذین ظلموا و من أظلَمُ ممّن افتری إنّ أهلَها کانوا ظالمینَ |
قالَ |
7 |
و قال الذین کفروا أن قالوا اقتلوهُ و یقول ذوقوا لیقولُنَّ الله أن یقولوا آمنّا |
کُفر |
7 |
و کفروا بالله و قالَ الذینَ کفروا یکفُرُ بعضُکُم ببعض لیکفروا بما آتیناهُم و بنعمةِ الله یکفرونَ لَنُکفِّرنَّ عنهم سیّآتِهم |
أتی |
6 |
و لَنأتینَّهُم بغتةً و آتیناهُ أجرَهُ الذین آتیناهم الکتابَ بما آتیناهم لَتأتون الرجالَ |
عَمل |
5 |
الذینَ یعملون السیّئآت و عمِلوا الصالحات کانوا یعملونَ بما کنتم تعملونَ ذوقوا ما کنتم تعملونَ |
ب. اشتراک لفظی (همنامی)
همنامی[15] عبارت است از کاربرد دو واژه در یک متن که دارای صورتی یکسان و معنایی متفاوت هستند. «تکرار از نوع اشتراک لفظی مقابل ترادف (هم معنایی) است و در علم بلاغت از آرایههای ادبی به شمار میرود و به آن جناس تام گفته میشود» (پروینی؛ نظری، 1391: 41). در این سوره دو واژه «کتاب» و «عذاب» در معنای مختلف به کار رفته است و جالب این است که «هرکدام هفت بار در این سوره بکار رفتهاند» (محمد فؤاد، 1412: 575 و 754)
واژه کتاب در آیات:51، 48، 47، 46، 45، 27 به کار رفته است. در آیه 27 کتاب در معنی عام خود یعنی، همان کتاب آسمانی آمده است. در آیه 45 مقصود از کتاب، قرآن کریم و در آیه 46 مقصود، تورات و انجیل و در آیه 47 کتاب اول یعنی قرآن و کتاب دوم یعنی تورات و انجیل، در آیه 48 منظور از کتاب هر نوع نوشتهای است و در آیه 51 مقصود از کتاب همان قرآن کریم است.
با بررسی این آیات معلوم میشود واژه «کتاب» در معانی مختلف به کار رفته و این شیوه سخن، مخاطب را از حالت انفعالی خارج میکند تا در این آیات تفکر کند و با توجه به قرائن و سیاق کلام معنی مقصود آیه را درک کند.
«عذاب» از دیگر واژههایی است که در این سوره به کار رفته است. این واژه در آیات 55، 54، 53، 29، 23، 10 آمده و بین این آیات ارتباط معنایی برقرار کرده است. بدینصورت که در آیه 10 به معنی عذاب الهی (هر نوع عذاب دنیوی را شامل میشود)، در آیه 23 نوع خاصی از عذاب که بسیار دردناک است، در آیه 29 عذاب در معنی خاص یعنی عذاب دنیوی، در آیه 53 هر دو عذاب به معنی عذاب آخرت و در آیه 54 و 55 منظور از عذاب، عذاب جهنم است. ازآنجا که در این سوره هر یک از اقوامی که مخالف دستورات پیامبران عمل کردند به عذابی دنیوی گرفتار شدند؛ بدین ترتیب واژه «عذاب» در معانی مختلف آمده است؛ ضمن اینکه در آیات 55 و 54 به عذاب آخرتی یعنی جهنم نیز اشاره شده است.
تغریض
در زبانشناسی نوین، «نقطه آغاز هر متن را که عمدتاً عنوان آن متن است، تغریض[16] میگویند و آن از مهمترین اسباب تحقق انسجام متنی است» (القوارة، 2012 م: 70)؛ زیرا که در عنوان، مجموعه دلالتهای مرکزی متن رخ مینماید. درواقع عنوان یک استراتژی کاربردی در متن است که تفسیرکننده را در فهم دلالتهای متن و رمزگشایی آن یاری میدهد و درواقع یک پیشینه شناختی در اختیار تحلیلگر قرار میدهد که با آن از معانی ظاهری متن عبور کرده و به عمق معانی دست مییابد (هیاس، 2015 م: 93). نشانه شناسان نیز به «عنوان متن» توجه ویژهای نشان دادهاند و برای آن جایگاه ویژهای قائل شدهاند؛ چرا که عنوان یک راهبرد استراتژیک برای فهم متن و فهم اندیشه شاعر به شمار میرود و به کشف رموز متن کمک میکند؛ از این رو «تغریض» یکی از عناصر مهم انسجامی به حساب میآید به طوری که موضوع اصلی هر متن و عنوان آن را به تک تک عبارات و بندها پیوند میزند.
محتوای اصلی سوره عنکبوت، بیان قدرت مؤمنان، ضعف کافران، پایداری در دین همراه مقاومت در انکار منکر و اعتراف به معروف و کار نیک است؛ لذا اسم سوره (عنکبوت) با این محتوا همخوانی دارد؛ به همین خاطر، خداوند برای اثبات ضعف و سستی کافران، آنها را به خانه عنکبوت تشبیه کرده است؛ خانهای که هر لحظه ممکن است با کوچکترین اشاره از بین برود: ﴿مثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَولِیَاءَ کَمَثَلِ العَنکَبُوتِ اتَّخَذَت بَیتًا﴾ (آیه 41) (16). پس عنوان سوره با اینکه جزئی از ساختار کلی سوره است؛ اما نقش مفهومی مهمی ایفاء میکند تا مخاطب را برای پی بردن به ساختار معنایی متن آماده نماید و در رفع ابهامات سوره، خواننده را یاری رساند.
باهمآیی (همایش)
یکی از مهمترین ابزار انسجام متن در سطح واژگانی، «باهمآیی» است که زبانشناسان عرب به آن «التضام» میگویند. این اصطلاح را اولین بار زبانشناس انگلیسی، فرث در سال 1957 م به کار برد. وی معتقد است «معنای واژگان در ارتباط با واژگانی که آنها را همراهی میکنند دانسته میشود با این وجود، فرث تعریفی دقیق از با همآیی ارائه نداده است» (سانگ، 16:2003)؛ برای این اصطلاح، تعریفهای زیادی از سوی زبانشناسان مطرح شده است؛ ازجمله اینکه گفتهاند: «مبنای این نوع انسجام آن است که برخی از واژهها به خاطر همنشینی با واژههای مختلف تغییر معنی میدهند» (برکاوی، 1991: 71). هلیدی و حسن (1976) و سینکلیر (1991) تعریف متفاوتی از باهمآیی ارائه میدهند و میگویند: «وقوع دو یا چند واژه که در برخی از ویژگیهای متداعی مانند نقش انسجامی با یکدیگر متفاوت هستند» (سانگ، 2003: 17)
منظور از همایش (باهمآیی)، باهم آمدن کلمات مرتبط است؛ یعنی آن گروه از کلماتی که از نظر معنای انفرادی یا عرف زبانی با هم سنخیت دارند، در کنار هم قرار میگیرند. بیتردید با هم آمدن واژگان در سطح کلام، موجب پیوستگی و انسجام متن میگردد.
همانگونه که در تعریف باهمآیی بین زبانشناسان اختلافاتی وجود دارد، در تقسیمبندی انواع با همآیی نیز به علت تفاوت ساختاری در زبانها و نوع نگاه تکبعدی به این اصطلاح، باعث شده تا به تقسیمبندیهای متفاوتی دست بزنند.
در یک تقسیمبندی که هلیدی و حسن (1975) بر آن تأکید دارند، همآیی به 8 قسمت تقسیم میشود: تضاد، ارتباط با موضوعی معین، رابطه جزء به کل، رابطه جزء جزء، شمول مشترک، واژگان مربوط به یک مجموعه منظم، واژگان مربوط به یک مجموعه غیرمنظم و هم معنایی (آلبویه و نظری، 1391: 26) یک نوع تقسیمبندی که جدیداً توسط شهلا شریفی و مجتبی نامور فرگی (1391) در زبان فارسی ارائه شده، همآیی را به پنج قسمت تقسیم کرده است که البته برخی از آنها در زبان عربی کاربرد ندارد: با همآیی معنایی، باهمآیی صوتی، باهمآیی بافتی، باهمآیی موقعیتی، باهمآیی فرهنگی (شریفی، نامور فرگی، 1391: 49).
ما در این پژوهش، باهمآیی را بر اساس تقسیمبندی هلیدی و حسن دنبال میکنیم.
همآیی از نوع رابطه تعارض و تضاد
تضاد[17] معنایی مربوط به کلماتی است که دارای معنای مخالف هم هستند. تضاد از این جهت باعث انسجام متنی و معنایی میشود که با شنیدن واژهای، به طور طبیعی واژهی دیگر تداعی میشود و بین این دو واژه و مفهوم متن ارتباط معنایی حاکم میشود.
در سوره عنکبوت، تضاد، از بسامد بالایی برخوردار است مانند آیه ﴿وَلَقَد فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبلِهِم فَلَیَعلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعلَمَنَّ الکَاذِبِینَ﴾ (آیه 3) (17) و ﴿وَلَیَعلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَلَیَعلَمَنَّ المُنَافِقِینَ﴾ (و آیه 11) (18) در این دو آیه کلمات «الذین صدقوا» در مقابل «الکاذبین» و «الذین آمنوا» در مقابل «المنافقین» قرار گرفته و خواننده با خواندن یا شنیدن آن، ارتباط معنایی حاصل از آن را درک میکند.
واژههای متضاد مثل «المؤمنین و الکافرین»، «صدقوا و کذبوا» و «یؤمنون و یکفرون» در این سوره از بسامد زیادی برخوردار است. بسامد این قبیل کلمات با موضوع باور توحیدی و تقابل پیامبران با طاغوتها، مطابق با بافت موقعیت و سیاق کلام است و بر انسجام و پیوند معنایی دلالت دارد. از بررسی جدول مربوط به تضاد در این سوره و مقایسه بین اسمها و فعلها نتیجه میگیریم تضاد بین اسمها بیشتر از تضاد بین فعلها است؛ زیرا تضاد بین اسمها 10 مورد است اما بین فعلها فقط 6 مورد.
جدول 3. بسامد تضاد در سوره عنکبوت
تضاد |
نوع تضاد |
آیه |
تضاد |
نوع تضاد |
آیه |
|
||
آمنوا المنافقین |
فعل اسم |
11 |
صَدقوا الکاذبینَ |
فعل اسم |
3 |
|||
کفروا آمنوا |
فعل فعل |
12 52 |
دون الله عند الله |
اسم اسم |
17 |
|||
یبدئُ یُعیدُ |
فعل فعل |
19 |
یُعذّبُ یرحمُ |
فعل فعل |
21 |
|||
الفُلک البرّ |
اسم اسم |
65 |
بالباطل بنعمة الله |
اسم اسم |
67 |
|||
یؤمنون یکفرون |
فعل فعل |
67 |
الدنیا القیامة |
اسم اسم |
25 |
|||
الدنیا الآخرة |
اسم اسم |
27 |
مهلکو مُنجّو |
اسم اسم |
31 33 |
|||
مُهلِکو لَنُنجّینَّ |
اسم فعل |
31 32 |
الأحیاء موت |
اسم اسم |
63 |
|||
یؤمِنُ یجحدُ |
فعل فعل |
47 |
یؤمنون الکافرون |
فعل اسم |
47 |
|||
الباطل الله |
اسم اسم |
52 |
یبسطُ یقدرُ |
فعل فعل |
62 |
|||
فوقهم تحت |
اسم اسم |
55 |
الجنَّة جهنّم |
اسم اسم |
58 54 |
|||
همآیی از نوع رابطه جزء- کل
به رابطهای گفته میشود که اجزای یک کل با خود آن کل دارند مثلاً درخت که کلی است دربرگیرنده ریشه، تنه، ساقه، برگ، میوه و جزء آن میباشد و نویسنده «با ذکر بعضی از اجزا و صفات همراه یک موضوع تصوری خاص از آن ارائه میدهد» (فرج، 2007: 114).
رابطهای که پیامبران با خداوند دارند از نوع جزء- کل است. رابطه خدا با ملائکه و پیامبرانی چون حضرت نوح، ابراهیم، لوط، اسحاق، یعقوب، شعیب، موسی و محمد که در این سوره بدان اشاره شده باعث انسجام معنایی بین آیات شده است.
همآیی از نوع رابطه جزء – جزء
رابطه اجزای کل با یکدیگر: مانند زلف، گیسو، طرّه، چشم، لب، گونه، ساق، ساعد که اجزای بدن هستند. یک نوع از رابطه جزء-جزء در این سوره، رابطهای است که بین پیامبران الهی، نوح، ابراهیم، لوط، اسحاق، یعقوب، شعیب، موسی و حضرت محمد در آیات این سوره برقرار است و باعث انسجام معنایی بین آیات شده است.
رابطه دوم بین کافران و ستمگرانی مانند قارون، فرعون، هامان و اقوام عاد، ثمود و لوط حاکم است. رابطه سوم بین ارض و سماوات و قمر وجود دارد. در تمام این مجموعهها که بیان شد بین اجزاء و افراد آن روابط از نوع جزء به جزء حاکم است. این روابط باعث شده است که بندها، آیات و عبارات این سوره درهمتنیده شوند و کل سوره در حکم یک متن کامل، منظم و منسجم که بین ارکان آن نظم و انسجام برقرار است تبدیل شود.
همآیی از نوع رابطه میان شیء و عناصر آن (شمول معنایی)
«شمول معنایی» یعنی مفهوم یک واژه، مفاهیم چند واژه دیگر را شامل میشود (پالمر، 1374 ش: 132) شمول معنایی رابطهای است که بین عناصر واژگانی «خاص» و «عام» برقرار است. مثلاً بین واژههای «گل» و «نیلوفر» رابطه شمول معنایی برقرار است؛ به عبارت دیگر، گستره مفهوم واژه «گل»، مفهوم واژه «نیلوفر» را در بر میگیرد؛ در مثال یاد شده کلمه «گل»، فراگیرنده[18] و کلمه «نیلوفر» فراگرفته[19] است. گستره مفهوم واژه فراگیرنده ممکن است مفاهیم واژههای بسیاری را در برگیرد؛ مثلاً مفهوم واژه گل گسترههای مفاهیم نامهای کلیه گلها، از جمله مریم، نرگس، یاس، محمدی، رز و ... را در بر میگیرد. (فرج حسام احمد، 2007 م: 114) در این صورت واژههای یادشده را «هم شمول» مینامیم.
در سوره عنکبوت از انواع تکرار معنایی، از شمول معنایی استفاده شده است. رابطهای که بین «عذاب» که «شامل» نام دارد با انواع آن: الصیحه، حاصباً، خسفنا، أغرقنا، الطوفان، النار، الرجفة، جهنّم و رجزاً که مشمول نام دارد؛ به طوری که با شنیدن این واژهها، کلمه «عذاب» تداعی میشود. همچنین واژههای غرفاً، أحسنَ، نُدخلنَّ، خیرٌ، الجنّة، أجر و نهدینَّهُم (مشمول) برای «الجنة» (شامل) بهکار رفته است. پراکندگی این واژهها در این سوره باعث انسجام و ارتباط معنایی شده است و این واژهها توانستهاند بین این آیات و مفهوم اصلی آن ارتباط برقرار کنند.
همآیی از نوع ارتباط با موضوعی معیّن
«گاهی برخی کلمات به دلیل کثرت حضور مشترک در یک بافت یکسان همدیگر را تداعی میکنند؛ مثلاً با ذکر جنگ جهانی کلماتی مانند متفقین، متحدین و جز آن به ذهن متبادر میشود. یا رابطه بیمار، پزشک، بیمارستان، دارو، عمل جراحی و داروخانه» (آلبویه و نظری، 1391: 4).
کلماتی مثل عزیز، حکیم، سمیع و علیم، آیات 60، 42، 26، 5 مربوط به صفات خدا و الکتاب، النبوّة آیه 27 (دلایل بیّنة پیامبران)، اسحاق و یعقوب آیه 27 (نام پیامبران)، عاد و ثمود (آیه 38)، اقوام عصیان گر، قارون، فرعون و هامان آیه 39، (سرکشان طغیانگر) سماوات، ارض، شمس و قمر 44، 6 (منظومه شمسی)، رحمة و ذکری 50 (یاد و رحمت) و نوح، طوفان و سفینة 14، 15 (داستان حضرت نوح) هر یک از این واژهها که در قرآن آمده است بر موضوعی معین دلالت دارد؛ به عنوان مثال با شنیدن واژه عاد، ثمود و با شنیدن آسمان، ارض و قمر و شمس به طور طبیعی در ذهن تداعی میشود. وجود این واژگان در متن باعث ارتباط اجزای متن و نیز فعال کردن مخاطب و خواننده و همراهی او با متن میگردد.
همآیی از نوع هم معنایی (ترادف):
یکی دیگر از عناصر انسجام واژگانی که موجب ارتباط معنایی بین عبارات و جملهها میشود «ترادف» است. در این نوع باهمآیی دو یا چند واژه مترادف با هم تشکیل با همآیی میدهند (شریفی، و نامور فرکی، 1390: 16). یهوذا همزه ابوبکر (2012) هممعنایی را به قسمتهای مختلفی تقسیم کرده است؛ ازجمله: ترادف عینی – کامل (آثر و فضَّلَ)، شبه ترادف (سنة، عام و حول)، تقارب معنایی (رمقَ، لمحَ، حدجَ، نظرَ و لحظَ)، ترجمه از زبانی به زبان دیگر (حسان و نیکی / رفعت و بزرگی) و آوردن صفات واژه مترادف: سیف، مهنّد (همزه ابوبکر، 2012: 43).
در سراسر سوره عنکبوت از این عنصر استفاده شده است. در آیه 14 ﴿فَلَبِثَ فِیهِم أَلفَ سَنَةٍ إِلا خَمسِینَ عَامًا﴾ (19) به طور مشخص این عنصر به کار رفته است و با آوردن این دو واژه مترادف (سنة و عام) بین این دو طرف آیه ارتباط معنایی از طریق انسجام واژگانی از نوع ترادف ایجاد شده است.
جدول 4. بسامد ترادف در سوره عنکبوت
واژه |
ترادف |
نوع ترادف |
آیه |
نُکفّرنّ |
نجزینَّ |
شبه ترداف |
7 |
سنة |
عام |
شبه ترداف |
14 |
تخلقون |
یُنشئُ |
شبه ترداف |
20،17 |
تُقلبون |
تُرجُعون |
کلی |
21 |
ولیّ |
نصیر |
شبه ترداف |
22 |
لاتخف |
لاتحزَن |
شبه ترداف |
33 |
محیطة |
یغشاهم |
جزیی |
54،55 |
لهو |
لعب |
شبه ترداف |
64 |
مأوی |
مثوی |
کلی |
25 و 68 |
4. بسامد عناصر انسجام
نمودارهای زیر نشان میدهد که هریک از عناصر انسجام در این سوره از چه بسامدی برخوردارند:
نمودار1. بسامد عناصر انسجام واژگانی در سوره عنکبوت
نمودار 2. بسامد عناصر واژگانی
بحث و نتیجهگیری
برآیند این واکاوی معلوم میسازد:
1. در سوره عنکبوت، انسجام واژگانی در انواع مختلف آن پربسامد است؛ اما عنصر واژگانی که نقش مهمی در انسجام این سوره دارد، تکرار و انواع مختلف آن است که 62% از مجموع را به خود اختصاص داده است و علت اصلی بهکارگیری این عنصر در این سوره، تأکید بر یگانگی و اقتدار خداوند مثل تکرار واژه «الله» (43 بار) و برطرف کردن شک و تردید خواننده و مخاطب، مانند تکرار «ولیعلمنَّ اللهُ» تأکید بر موضوع اصلی سوره و تکرار برخی از کارها از سوی کافران، مثل فعل «تأتون» و «یستعجلونکَ بالعذاب» است.
2. تکرارهای سوره عنکبوت نشان میدهد که مردم پیدرپی از رسولان درخواست عذاب میکردند به طوری که خداوند درخواست مکرر آن را با آوردن و تکرار این جملات پاسخ داده است.
3. تکرارهای جزئی نیز در این سوره پربسامد است و باعث انسجام واژگانی و ارتباط معنایی شده است و به خواننده کمک میکند تا راحتتر با متن ارتباط پیدا کند و معنی آن را درک کند. از این رو متناسب با بافت و سیاق سخن، الفاظ «کفر» و «ایمان» و زیرمجموعه آنها، بیشتر از واژههای دیگر تکرار میشوند. دومین عنصر انسجامی که در این سوره از بسامد زیادی برخوردار است.
4. همآیی و انواع مختلف آن با 35% که بیشترین بسامد آن مربوط به تضاد اسمها با 23 مورد و تضاد فعلها با هفت مورد که خواننده را از حالت انفعالی خارج و به درک و ارتباط بین آیات و واژهها رهنمود میسازد.
5. تغریض یکی دیگر از عناصر واژگانی است که نقش مهمی در ارتباط آیات با محور اصلی سوره دارند و نام این سوره «عنکبوت» در آیه 41 به خاطر این است که نشان دهد تکیه کافران بر غیر خدا، مثل تکیه و اعتماد عنکبوت به لانه خود است که هر لحظه ممکن است از هم بپاشد.
6. از بررسی عناصر واژگانی در این سوره به این نتیجه میرسیم که پیوستگى و انسجام آیات این سوره چنان است که ایجاب میکند همه آنها را مکى بدانیم. تمام عناصر انسجام واژگانی در این سوره با بسامدهای مختلف آن موجب ارتباط معنایی و پیوستگی آیات این سوره شده است و میانبندها و جملات آن، ارتباط و هماهنگی برقرار کرده است.
7. مقایسه بسامد عناصر انسجام معلوم میسازد که عنصر تکرار که در تثبیت معنی و اقناع مخاطب نقش آفرینند از بسامد بیشتری برخوردار است.
8. در سوره عنکبوت علاوه بر انسجام واژگانی، مصادیق دیگر انواع انسجام متنی مانند انسجام دستوری-نحوی، ارجاع و... پربسامد است و هریک شایان توجه و پژوهشی مستقل میباشند.
پیوست
1. مثل کسانى که غیر از خدا را اولیاى خود برگزیدند، مثل عنکبوت است که خانهاى براى خود انتخاب کرده درحالیکه سستترین خانههاى خانه عنکبوت است اگر مىدانستند! (۴۱)
2. و لوط را فرستادیم هنگامى که به قوم خود گفت: «شما عمل بسیار زشتى انجام مىدهید که هیچیک از مردم جهان پیش از شما آن را انجام نداده است!» (۲۸)
3. آیا شما به سراغ مردان مىروید و راه (تداوم نسل انسان) را قطع مىکنید و در مجلستان اعمال ناپسند انجام مىدهید؟! اما پاسـخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست مىگویى عذاب الهى را براى ما بیاور! (۲۹)
4. آنان با شتاب از تو عذاب را مىطلبند؛ (۵۳)
5. آنان با شتاب از تو عذاب را مىطلبند؛ (54)
6. شما غیر از خدا فقط بتهایی (از سنگ و چوب) را مىپرستید و دروغى به هم مىبافید؛ آنهایی را که غیر از خدا پرستش مىکنید، مالک هیچ رزقى براى شما نیستند؛ روزى را تنها نزد خدا بطلبید و او را پرستش کنید و شکر او را بجا آورید که بهسوی او بازگشت داده مىشوید! (۱۷)
7. اما جواب قوم او (ابراهیم) جز این نبود که گفتند
8. آنها بار سنگین (گناهان) خویش را بر دوش مىکشند و (همچنین) بارهاى سنگین دیگرى را اضافه بر بارهاى سنگین خود و روز قیامت بهیقین از تهمتهایی که مىبستند سؤال خواهند شد! (۱۳)
9. و کافران به مؤمنان گفتند: «شما از راه ما پیروى کنید، (و اگر گناهى دارد) ما گناهانتان را بر عهده خواهیم گرفت!» آنان هرگز چیزى از گناهان اینها را بر دوش نخواهند گرفت؛ آنان بهیقین دروغگو هستند! (۱۲)
10. کسى که جهاد و تلاش کند، براى خود جهاد مىکند؛ چرا که خداوند از همه جهانیان بینیاز است. (۶)
11. ما کسانى را که پیش از آنان بودند آزمودیم (و اینها را نیز امتحان مىکنیم)؛ باید و آنها که در راه ما (با خلوص نیت) جهاد کنند، قطعاً به راههاى خود، هدایتشان خواهیم کرد و خداوند با نیکوکاران است. (۶۹)
12. «و براى شما جز خدا، ولى و یاورى نیست!» (۲۲)
13. (ابراهیم) گفت: «شما غیر از خدا بتهایی براى خود انتخاب کردهاید که مایه دوستى و محبت میان شما در زندگى دنیا باشد؛ سپس روز قیامت از یکدیگر بیزارى مىجویید و یکدیگر را لعن مىکنید؛ و جایگاه (همه) شما آتش است و هیچ یار و یاورى براى شما نخواهد بود!» (۲۵)
14. (لوط) عرض کرد: «پروردگارا! مرا در برابر این قوم تبهکار یارى فرما!» (۳۰)
15. مثل کسانى که غیر از خدا را اولیاى خود برگزیدند، مثل عنکبوت است که خانهاى براى خود انتخاب کرده در حالى که سستترین خانههاى خانه عنکبوت است اگر مىدانستند! (۴۱)
16. مثل کسانى که غیر از خدا را اولیاى خود برگزیدند، مثل عنکبوت است که خانهاى براى خود انتخاب کرده در حالى که سستترین خانههاى خانه عنکبوت است اگر مىدانستند. (۴۱)
17. علم خدا درباره کسانى که راست مىگویند و کسانى که دروغ مىگویند تحقق یابد! (۳)
18. مسلماً خداوند مؤمنان را مىشناسد و بهیقین منافقان را (نیز) مىشناسد. (۱۱)
19. او را در میان آنان هزار سال مگر پنجاه سال، درنگ کرد. (۱۴)
[1] .Harris
[2]. Kenneth Lee Pike
[3]. Discoure analyisis
[4]. Erich Alfred Hartmann
[5]. M.A.k.Hallid ay
[6]. Roqaiya hasan
[7]. Cohesion in english
[8]. Brown, G. & G. Yule
[9]. Coherence
[10]. Textuality
[11]. Coherence
[12]. Context
[13]. Malinowski
[14]. Context of Situation
[15]. Homonymy
[16]. Matisation
[17]. Antonym
[18]. Superordinate
[19]. Hyponyms