نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استاد گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه قم
2 عضو هیأت علمی جامعة المصطفی واحد اصفهان
چکیده
«سبک زندگی» از موضوعات حیاتی و مهم اجتماعات بشری است و ابعاد مختلف زندگی بشر را پوشش میدهد. از دیگر سوی، هدف قرآن کریم هدایت بشر است و یکی از کلیدیترین مؤلفههای هدایت، «سبک زندگی» است. جامعیت و جاودانگی قرآن اقتضا میکند آنچه بشر در مسیر رشد و کمال خود به آن نیاز دارد را بیان کرده باشد و چنین نیز هست. در قرآن کریم این قابلیت وجود دارد که برای زندگی تمامی انسانها با سلیقهها و شرایط گوناگون برنامهای جامع ارائه کند و سعادت دنیا و آخرت آنها را تأمین کند. روشن است که در زمان ما بیش از هر زمان دیگری، بشریت تشنه چنین برنامهای است. اینجاست که ضرورت «استنباط سبک زندگی از قرآن» آشکار میگردد که هدف از نگارش این مقاله، تأکید بر این مقوله و اثبات آن است. از این رو پس از بیان کلیات و مفهومشناسی، با تمسک به دلایل عقلی و نقلی، این ضرورت به اثبات رسیده و در ادامه، آثار استنباط سبک زندگی از قرآن و ویژگیهای تشریعات قرآنی تشریح شده است. در پایان نیز نمونههایی از آموزههای قرآنی در حوزه سبک زندگی، ارائه شده تا جنبه کاربردی این بحث روشنتر گردد. نتیجه این مقاله آن است که قرآن کریم پاسخگوی تمامی نیازهای بشر در حوزه سبک زندگی در هر زمان و مکان است و استخراج روشمند این ظرفیت عظیم از قرآن، برای قرآنپژوهان و فرهیختگان یک ضرورت به حساب میآید.
کلیدواژهها
مقدمه
تفاوت انسان با حیوانات عقل اوست و این عقل حکم میکند که انسان برای زندگی در این دنیا به «برنامه» نیاز دارد. برنامهای که تمام ابعاد فردی و اجتماعی، مادی و معنوی و جسمی و روحی او را در بر بگیرد و او را به سعادت برساند؛ اما آیا این عقل قدرت تنظیم و تولید چنین برنامهای را نیز دارد؟ آیا بشر میتواند بدون بهرهگیری از قدرتی ماورایی و آسمانی، تمامی نیازهای خود را برآورده نماید و مسیر کمال را طی کند؟ پاسخ مسلماً منفی است و بشر برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت به برنامهای که از سوی خالق او تنظیم شده باشد «اضطرار» و نیازی همچون نیاز به اکسیژن دارد و بدون آن ره به جایی نمیبرد.
قرآن کریم پاسخگوی نیاز بشر در هر عصر است و برای رشد و تعالی دنیا و آخرت او برنامه دارد. از دیگر سوی، مباحث مربوط به سبک زندگی بهصورت مستقیم با زندگی فردی و اجتماعی بشر در ارتباط است و رسالت مفسران قرآن کریم و عالمان دینی آن است که آموزههای مربوط به سبک زندگی را (با در نظر گرفتن مقتضیات هر عصر) به صورت شفاف و روشن از قرآن کریم استخراج کرده، فراروی طالبان آن قرار دهند.
مفهومشناسی
در طلیعه بحث لازم است تصویر روشنی از واژگان کلیدی و پرکاربرد در مقاله ارائه شود و تلاشهای پیشین دانشمندان در این زمینه منعکس گردد تا آخرین حلقه این زنجیره و گام جدیدی که قرار است این نوشتار بردارد نمایان شود:
در عنوان این مقاله چهار اصطلاح به کار رفته که عبارتاند از: «ضرورت»، «استنباط»، «سبک زندگی» و «قرآن»:
1. ضرورت
«ضرورت» و «اضطرار» هر دو از ماده «ض ر ر» هستند. ضرر در مقابل نفع قرار دارد و به معنای آسیب و نقصان وارد شدن به کسی است (جوهری، 1410؛ مصطفوی، 1360: ماده ضرر)؛ بنابراین هنگامی که شخصی در معرض آسیب و ضرر است، گفته میشود برونرفت از این شرایط برای او «ضرورت» دارد و اگر چنین نشود دچار آسیب و نقصان خواهد شد و او مضطر است. در این مقاله مراد از «ضرورت» و «اضطرار» دقیقاً همین معناست.
ممکن است کسانی «سبک زندگی قرآنی» را بهعنوان یکی از گزینههای موجود و در کنار سایر مکاتب بشری بپذیرند و یا ترویج نمایند. در حالی که فکر بشر از ارائه الگوی جامع زندگی برای سعادت دنیا و آخرت انسان عاجز است. درنتیجه بشر به کلام وحی «مضطر» است و استنباط سبک زندگی از قرآن، تنها راه پیش روی اوست که اگر آن را نپیماید هرگز به مقصود نخواهد رسید؛ بنابراین نگارنده بر دو تعبیر «ضرورت استنباط سبک زندگی از قرآن» و «اضطرار بشر به وحی» تأکید دارد.
2. استنباط
استنباط در لغت از ریشه نبط معنایی شبیه «نبع» دارد و به معنای بیرون زدن آب از چشمه یا چاه است و هنگامی که به باب استفعال برود به معنای استخراج و بیرون کشیدن کاربرد دارد (ابن فارس، 1387؛ جوهری، 1410: ماده نبط) براساس این معنای لغوی، استنباط را در اصطلاح چنین معنا کردهاند: «بیرون کشیدن معانى و مقاصد از اعماق و وراى ظواهر الفاظ» (ولایی، 1387: 70). لازم به ذکر است که قرآن کریم سبک زندگی مطلوبی را برای بشر (در تمامی ابعاد) ترسیم کرده است و هدف از استنباط، تنها کشف آن است نه تولید و ترسیم آن. چراکه این آموزهها در شریعت مقدس اسلام بیان شده و وظیفه ما تنها استخراج آنها به دور از هرگونه تحمیل بر قرآن است.
3. سبک زندگی
سبک در لغت به معنای قالب است و هنگامی که طلا یا فلزات دیگر در کوره گداخته و مذاب میگردد و در قالب ریخته میشود به آن سبک و به قالب آن سبیکه گفته میشود (فراهیدی، 1409 و ابن منظور، 1414، ماده سبک) بنابراین میتوان قالب و شکل ظاهری هر چیز را سبک آن دانست. واژهشناسان پارسیزبان نیز سبک را چنین معنا کردهاند: «روش خاص ادراک و بیان افکار و وسیله ترکیب کلمات و انتخاب الفاظ و طرز تعبیر» (دهخدا، 1373: مدخل سبک).
«سبک» غالباً مضاف واقع میشود و منظور از آن، قالب و هیأت ظاهری مضافالیه آن است، لذا سبک زندگی در لغت به معنای قالب و شیوه زندگی کردن خواهد بود. معادل رایج واژه «سبک» در زبان عربی تعبیر «اسلوب» و در زبان انگلیسی «style» است (آذرنوش، 1384: مدخل سلب).
در تعریف اصطلاحی «سبک زندگی» اظهارنظرهای فراوانی مشاهده میشود که در یک جمعبندی میتوان تعریف زیر را برای سبک زندگی برگزید: «شیوههایی از زندگی است که انسان با تکیه بر نظام ارزشی و مبانی اعتقادی خود در زندگی فردی و اجتماعی برای ایجاد ارتباط با محیط و جامعه، پاسخ به خواستهها و تأمین نیازهایش بهکار میگیرد» (کاویانی، 1391: 16).
مقام معظم رهبری (دامت برکاته) که سردمدار احیاء سبک زندگی اسلامی در سالهای اخیر به شمار میآیند نیز سبک زندگی را در یک کلام «رفتار اجتماعی و شیوه زیستن» تعریف نمودهاند (جعفرزاده، 1393: 109).
ایشان در ادامه برای سبک زندگی نمونههایی برمیشمارند که منظور ایشان را از این تعریف واضحتر مینماید. این نمونهها عبارتاند از: ازدواج، مسکن، الگوی مصرف، خوراک، نوع آشپزی و تفریح، خط و زبان، کسبوکار، رفتار در محل کار و دانشگاه و مدرسه، فعالیتهای سیاسی، ورزش، رسانه، رفتار با پدر و مادر و همسر و فرزند، رفتار با پلیس و مأموران دولتی، رفتار با دوست و دشمن، مسافرتها، طهارت و نظافت و در یک کلام آنچه با «عقل معاش» مدیریت میشود (همان: 110).
از تعاریف و نمونههای فوقالذکر روشن میشود که قلمرو سبک زندگی فراتر از «آداب معاشرت» است و موضوعات مختلف فقهی و سیاسی نیز در آن وارد میشود. در این مقاله نیز منظور ما از سبک زندگی همین معنای عام است؛ لذا در ادامه، نمونههایی از «سبک زندگی رهبر جامعه اسلامی»، «سبک زندگی نظامی و سیاسی» و همچنین برخی موضوعات فقهی مرتبط با شیوه زیستن و رفتار اجتماعی مورد بحث قرار خواهد گرفت.
4. قرآن
واژه قرآن از ماده «قرأ» به معنای جمع کردن است و قرآن، قرآن نامیده شد، زیرا عبارات و آیات را کنار هم جمع میکند یا اینکه ثمرات کتب نازلشده قبل از خود را جمع کرده است؛ یا اینکه تمام انواع علوم را در جاى خود جاى داده است (راغب، 1412: ماده قرأ).
پیشینه
«سبک زندگی» (به معنای کلی خود) مقولهای است که پیشینهای بسیار دور و دراز دارد و نهتنها از صدر اسلام تاکنون که در امتهای پیشین نیز مورد توجه بوده و تاریخچه پرداختن به آن را میتوان از آغازین روز پا گذاشتن بشر بر این کره خاکی جستجو کرد.
آیات متعددی از قرآن کریم و طیف وسیعی از روایات به این موضوع اختصاص دارد (که در ادامه به بخشی از آنها اشاره خواهد شد) و دانشمندان مسلمان نیز کتب متعددی در این زمینه نگاشتهاند. البته آثار دانشمندان مسلمان عمدتاً رنگ و بوی «آداب معاشرت» دارد و از تعریف ارائهشده برای سبک زندگی، اخص است. برخی از آثار شاخص در این زمینه عبارتاند از: الآداب الدینیه شیخ حر عاملی ره، حلیة المتقین علامه مجلسی ره، سنن النبی علامه طباطبایی ره، مفاتیح الحیاه آیتالله جوادی آملی دامت برکاته و آداب معاشرت آیتالله مکارم شیرازی دامت برکاته؛ اما سبک زندگی به معنای مصطلح امروزی در قرن اخیر به کار رفته است و اولین بار توسّط «آلفرد آدلر» در روانشناسی به سال 1929 میلادی ابداع شد. هرچند آدلر آن را ابداع کرد، ولی پیروان کلاسیک او و دیگران بهتفصیل آن پرداختهاند.
نظر به اینکه مسأله سبک زندگی از مسائل بنیادین و تأثیرگذار در فرهنگ هر جامعه است، در بسیاری از جوامع مورد توجه دانشمندان واقع شده و در کشور ما نیز کم و بیش مورد توجه واقع شده است؛ اما پس از توصیه مقام معظم رهبری حفظه الله مبنی بر احیای سبک زندگی اسلامی، گرایش به پژوهش در این زمینه افزایش یافته است. با توجه به توصیه مذکور در طول سالهای اخیر همایشها، سخنرانیها، مقالات و حتی کتب و نرمافزارهای متعددی پیرامون سبک زندگی ارائه شده است. در این میان میتوان به کتاب سبک زندگی اسلامی و ابزار سنجش آن از دکتر محمد کاویانی و دین و سبک زندگی نوشته محمدسعید مهدوی کنی اشاره کرد.
از نشریاتی که در سالهای اخیر منتشر شده و موضوع سبک زندگی اسلامی را دنبال میکند نیز به سه مورد اشاره میشود: فصلنامه سبک زندگی دینی، سازمان تبلیغات اسلامی، پژوهشکده باقرالعلوم علیهالسلام؛ فصلنامه مطالعات سبک زندگی، سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران؛ دوفصلنامه پژوهشنامه سبک زندگی، مؤسسه فرهنگی هنری سبک زندگی آل یاسین.
چنانکه سلسله سخنرانیها، همایشها، مقالات و نرمافزارهایی نیز با عناوینی همچون «سبک زندگی قرآنی»، «سبک زندگی علوی»، «سبک زندگی فاطمی»، «سبک زندگی عاشورایی»، «سبک زندگی رضوی» و ... مشاهده میشود که نشان از اقبال اهالی فرهنگ جامعه به این موضوع دارد؛ اما با توجه به ابعاد مختلف زندگی و وسعت موضوعاتی که بشر در دوران معاصر با آنها در ارتباط است، به نظر میرسد هنوز فعالیت مضاعفی در این رابطه نیاز است. در نوشتار حاضر ضرورت پرداختن به این موضوع در سه محور دلایل، ویژگیها و نمونهها سامان یافته است:
دلایل
مکاتب بشری به دنبال ترسیم ساختاری برای سبک زندگی هستند که بیشترین سود و بهره نصیب بشر شود و او را از آفات و موانع موجود در زندگی مصون بدارد؛ اما تردیدی وجود ندارد که بهترین برنامه زندگی آن است که بر پایه وحی و کلام خالق ترسیم شود. چرا که علم ما محدود است و بسیاری از جوانب جسم و روح انسان بر ما پوشیده است و تنها خالق است که میتواند با احاطه و علم و قدرت خود برنامهای کامل برای زندگی ما ترسیم نماید و سعادت ابدی ما را تضمین کند.
الف- ادله بروندینیِ اضطرار به وحی
سیر منطقی اقتضا میکند پیش از پرداختن به آیات و روایات، ادله بروندینی و عقلی مطرح شوند تا برای مخاطبانی که هنوز قرآن کریم را نپذیرفتهاند، قانعکننده باشد:
1. عدم احاطه عقل به تمامی نیازهای بشر
انسان ترکیبی از جسم و روح است و به تبع آن نیازهای او نیز به دو دسته جسمی و روحی تقسیم میشوند. حداکثر توان انسان (پس از تجربه و آزمون و خطای بسیار) آن است که برای نیازهای جسمی خود راهحلی بیندیشد و پاسخی درخور بیابد؛ اما نیازهای روحی از آنجا که با عالم ماوراءالطبیعه دستبهگریبان است و عقل بشر دسترسی به آن ندارد، نیاز به آییننامه و نقشه راهی دارد که با تسلط و سیطره بر همان عالم تنظیم شده باشد و آن چیزی نیست جز کتاب آسمانی و وحی. آیتالله جوادی آملی (دامت برکاته) این برهان عقلی را در قالب چهار مقدمه بیان مینماید.
اثبات ضرورت نزول وحی و بعثت، برای رساندن انسان به سعادت واقعی و حقیقی خود او با این مقدمات تبیین میشود:
الف: آفریدگار انسان، خدای علیم و حکیم است که او را برای مقصد و هدفی عالی آفریده است.
ب: انسان، حقیقتی جاودانه است و باید در «صراط مستقیم» بهسوی ابدیت حرکت کند تا از این راه، سعادت ابدی خود را تأمین کند و اگر در این راه مرتکب خطا شود، دچار شقاوت و محرومیت از سعادت ابدی خواهد شد.
ج: چون انسان مخلوق خدای علیم و حکیم است، فقط خداوند به حقیقت انسان و ابعاد وجودی او و نیازهای وی واقف است.
د: اگر غیر خدا بخواهد در این راه قدمی بردارد، چون معصوم نیست، دچار اشتباه شده، با فراهم کردن زمینههای سقوط انسان، موجب محرومیت ابدی وی میشود و سقوط و محرومیت ابدی انسان با عنایت و حکمت خداوند سازگار نیست (جوادی آملی، 1389: 36).
2. خطاپذیری مکاتب بشری
هر قانونی که با تکیه بر عقل و تجربه بشر نوشته شده باشد احتمال خطا در آن بسیار است و نمیتواند بهطور کامل قابل اعتماد باشد چرا که براساس تجربه و استقراء استوار است. از سوی دیگر با توجه به زندگی جمعی و بهتبع آن نیازهای اجتماعی بشر و همچنین غرایزی همچون سودجویی و حب ذات، قوانینی که بشر وضع کند همواره در معرض جانبداری و خروج از مسیر عدالت است؛ اما وحی الهی از هرگونه خطا و انحراف مبرا است و عادلانهترین مقررات را برای بشر وضع میکند (رکنی، 1379: 11).
خطاپذیری مکاتب بشری در طول قرنهای گذشته بهصورت مکرر تجربه شده و تاریخ مکاتب بشری گواه بر این مطلب است. یکی از بزرگان معاصر در این زمینه مینویسد: «وجود مکاتب مختلف و متضادّ حقوقى و تغییرات مداومى که بشر پیوسته در مواد قوانین موضوعۀ خود اعمال مىکند کاشف از این است که بشر همچنان نیازمند به وحى است و از احاطۀ کامل علمى براى وضع قوانین برخوردار نیست» (مکارم شیرازی، 1427: 567).
در ادامه به نمونههایی از آزمون و خطای بیحاصل بشر در وضع مقررات زندگی اشاره خواهد شد.
3. صفات سلبی و ثبوتی حقتعالی
خدای متعال تنها کسی است که از علم، قدرت، حکمت، ولایت، جود و سخا و مالکیت عالم بهطور مطلق برخوردار است و برای تدوین نقشه زندگی بشر همگی صفات فوق در حد اعلا لازم است. از سوی دیگر باریتعالی از بخل و حسد و هرگونه نیازی مبرا است و مصلحت و مفسده بشر را به او رهنمون میشود. بنابراین هرکسی جز خدا برنامه زندگی انسان را تدوین کند به لحاظ کمبودی که در صفات فوق دارد بدون شک برنامهریزی او دارای نقصان خواهد بود. آیتالله مصباح یزدی دامت برکاته در این زمینه چنین مینگارد:
بهموجب اتصاف خدای متعال به چندین صفت، باید وضع قانون تنها در اختیار او باشد:
1. همه اشیاء و ارتباطات میان آنها را او آفریده است؛ 2. اوست که علم بیکران دارد؛ 3. اوست که غنی مطلق و جواد علی الاطلاق است؛ سود نمیخواهد، فقط جود میکند؛ 4 و 5. اوست که حکمت بالغه دارد و مالک حقیقی همه جهان آفرینش است؛ 6. اوست که ربوبیّت تشریعی و مولویّت دارد.
پس ملاک احتیاج به قانونگذاری الهی، مجموع همه اوصاف قدرت، خلق، ربوبیّت تکوینی، علم، غنا، جود و فیّاضیت، حکمت، مالکیّت حقیقی، حاکمیّت و ولایت است، نه یک یا چند مورد از اینها (مصباح یزدی، 1391: 177).
با توجه به مقدمات سهگانه فوق، عقل سلیم حکم میکند که تنها راه سعادت و کمال همهجانبه بشر، تمسک به وحی است و هر راهی جز این، او را به مقصد نمیرساند.
آنچه گذشت مهمترین دلایلی بود که برای اثبات اضطرار به وحی میتوان به آنها تمسک کرد. در کنار این ادله، شواهدی نیز وجود دارد که از مهمترین آنها میتوان به «برجستگیهای تشریعات قرآن و مقررات اسلام» اشاره کرد.
احکام و آموزههای قرآنی از جهات مختلف بر دیگر قوانین تفوّق و برتری دارند و این امتیازات نشاندهنده آن است که هر مکتبی که دستورات خود را از غیر وحی گرفته باشد ناقص است و توان به سعادت رساندن بشر را ندارد.
ویژگیهای تشریعات قرآنی
قرآن کریم از آن جهت که سخن خالق است از هر نقصان و کمبودی مبرا است و همه نیازهای مخلوق را در نظر گرفته است. جهت تکمیل ادله اضطرار به وحی، به پارهای از این ویژگیها (متناسب با موضوع بحث) اشاره میشود:
1. ملاحظه هر دو بعد انسان
قرآن کریم در کنار در نظر گرفتن جسم انسان و نیازهای آن، به روح و اقتضائات آن نیز توجه دارد و متناسب با هر دو بعد انسان حکم صادر میکند. این در حالی است که غالب مکاتب بشری از بعد روحانی بشر غافل شدهاند و تنها به نیازهای جسم پرداختهاند. در حالی که سلامت روح اصل است و سلامت جسم بهعنوان مقدمه و ابزار برای رسیدن به سلامت روحی اهمیت دارد.
2. هماهنگی با فطرت
برخی از پژوهشگران از اصل فوق با عنوان «اصل تطابق دستگاه تشریع با دستگاه تکوین» یاد کردهاند (رحیمیان، 1379: 25).
در سرشت تمامی انسانها ویژگیهای مشترکی (فراتر از غرایز مادی) وجود دارد که آنها را فطرت مینامیم. گرایش به خوبیها، جمالدوستی و کمالطلبی، عشق و پرستش، گرایش به خلاقیت و ابداع و... از این قبیل هستند (مطهری، 1372: 50).
قوانین قرآنی با فطرت بشری مطابق هستند و آن را ارضاء میکنند. برخلاف بسیاری از مقررات بشری که فطرت سالم انسانهای پاک، آنها را پس میزند.
3. اهتمام به کرامت انسان
قرآن کریم برای انسان کرامت ویژهای قائل است و او را بر جمیع مخلوقات برتری میدهد (اسراء/70؛ کهف/۲۷؛ ابراهیم/3۲ و بقره/۳۰). این کرامت در تکتک مقررات و آموزههای قرآنی خود را نشان میدهد. درعینحال قرآن کریم برای انسان اصالت قائل نیست و او را محور هستی نمیداند.
همچنین از منظر قرآن کریم جان انسانها محترم است و اگر کسی متعرض جان یک انسان شود جنایت جبرانناپذیری مرتکب شده است (مائده/32). گذشته از لزوم احترام به جان یکدیگر کسی حق ضایع کردن جان خود را نیز ندارد (بقره/195).
4. انعطافپذیری و تدریج
قرآن کریم هرگز بر بشر سخت نگرفته و درعینحال که او را مسئولیتپذیر و متعبد تربیت میکند از سختگیری و تکالیف دشوار و غیرقابلتحمل پرهیز نموده است: ﴿ما یُریدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ﴾ (مائده/6)؛ «خدا نمىخواهد تا بر شما هیچ تنگ بگیرد.»
در راستای همین انعطافپذیری و آسانگیری است که قرآن کریم برخی از تشریعات خود را بهصورت تدریجی و طی چند مرحله بیان داشته و اقتضائات مخاطب را در نظر گرفته است.
بهعنوان نمونه میتوان به حکم ممنوعیت شرب خمر در قرآن کریم اشاره کرد. با توجه به عمومیت شرابخواری در جامعه صدر اسلام، ممنوعیت شراب در اسلام بهصورت تدریجى صورت گرفت و در هر مرحله بسترسازی لازم جهت بیان حکم در مرحله بعد، مشاهده میشود؛ بدین ترتیب که:
در مرحلهى اول بیان شد که مىتوان از میوههاى شرابساز، رزق نیکو هم به دست آورد (نحل/67).
در مرحله دوّم گفته شد که ضرر شراب بیش از منفعت آن است (بقره/219).
در مرحلهى سوم دستور داده شد که در حال مستى نماز نگذارید (نساء/43).
در مرحله چهارم بهصورت قاطع شرابخوارى ممنوع شد (مائده/90) و شراب بهعنوان چیزى پلید و از اعمال شیطانى معرفى شد (رضایی اصفهانی، 1387: 2/189).
در احکام دیگری همچون وجوب پرداخت زکات و رعایت حجاب و حرمت قمار، ربا، بردهداری و ... نیز این شیوه به کار رفته است.[1]
5. جامعیت و شمول
آموزههای قرآنی متناسب با همه نیازهای جسمی و روحی، فردی و اجتماعی، دنیوی و اخروی، فعلی و شأنی و در یک کلام هرآنچه در مسیر سعادت به آن نیاز دارد طراحی شده و هیچ کاستی در آن مشاهده نمیشود. قرآن در این زمینه میفرماید: ﴿وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ﴾ (نحل/89). «و کتاب (قرآن) را بر تو فرو فرستادیم که بیانگر همه چیز است.»
6. وسعت مخاطبان
خطابهای قرآن عام است و همه انسانها در هر زمان و مکانی مخاطب قرآن کریم هستند. این ویژگی منحصر به فرد قرآن به دلیل خاتمیت دین مبین اسلام و پیامبر آن است که وظیفه هدایت بشر تا قیامت را بر عهده دارد.
7. عدالتمحوری
در سراسر تشریعات قرآنی، بر عدالت و رعایت حقوق متقابل افراد و اصناف مختلف تأکید شده است (سبحانی، 1378: 8).
تعابیری مانند ﴿لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ﴾ (بقره/279)، ﴿وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِبٌ بِالْعَدْل﴾ (بقره/282)، ﴿وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى مَیْسَرَهٍ﴾ (بقره/280) و... منعکسکننده این رویکرد هستند. ضمن آنکه مقایسه احکام و قوانین قرآن با سایر مکاتب، این ویژگی تشریعات قرآنی را روشنتر خواهد کرد.
8. نظاممندی و ضمانت اجرایی
قرآن کریم مجموعهای بههمپیوسته و جامع از احکام و آداب زندگی را پیش روی بشر نهاده و ضمانت داده است که در صورت عمل کردن به تمامی این مقررات (و پرهیز از پیروی گزینشی و سلیقهای) هر فرد و جامعهای به رستگاری خواهد رسید (مائده/16 و اسراء/9).
9. مطابقت با عقل
قرآن کریم در آیات متعددی بر اهمیت تعقل و بهرهگیری از این حجت باطنی پافشاری کرده است.[2]
بر این اساس، برهانهای توحیدی و کلامی استواری نیز در قرآن مشاهده میشود که هر مخاطب غیرمتعصبی در برابر آنها خاضع خواهد شد. در سایر موضوعات و احکام نیز هیچ گزینه عقلستیزی در قرآن کریم مشاهده نمیشود (جوادی آملی، 89: 56).
برای تشریعات قرآنی ویژگیهای دیگری همچون بیان تشویقی و کارکردی، تنوع در لحن بیان، پراکندگی در عین انسجام و... نیز بیان شده است (کریمی، 1392: 152).
ب- ادله دروندینی
به این مسأله در آیات و روایات فراوانی اشاره شده که مهمترین آنها عبارتند از:
1. آیات
در آیات متعددی از قرآن کریم بر وجود «برنامه جامع زندگی» در این کتاب آسمانی تأکید شده است. ازجمله:
الف. ﴿مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ﴾ (نحل/97)؛ «هر کس از مرد یا زن، [کار] شایستهاى انجام دهد، در حالى که او مؤمن است، پس قطعاً او را به زندگانى پاکیزهاى زنده مىداریم و حتماً مزدشان را بر طبق بهترین چیزى که همواره انجام مىدادند، به آنان پاداش خواهیم داد.»
قرآن در آیه فوق به بندگان وعده قطعی میدهد که در صورت رعایت حریم الهی در مقام عمل، در دنیا برای آنها «حیات طیبه» رقم بزند و رستگاری اخروی آنها را نیز تأمین نماید.
حیات طیبه مفهوم عامی است که تمامی ابعاد زندگی را در بر میگیرد و نشاندهنده جامعیت قرآن و شمول آن نسبت به همه شاخصههای «سبک زندگی» است.
ب. ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ﴾ (انفال/24)؛ «اى کسانى که ایمان آوردهاید! [دعوت] خدا و فرستادهاش را بپذیرید، هنگامى که شما را به سوى چیزى فرا مىخواند، که شما را حیات مىبخشد.»
ویژگی «حیاتبخش بودن» سبک زندگی اسلامی در این آیه برجسته شده است.
حیات در این آیه گذشته از معنای ظاهری زندگی دنیایی، میتواند حیات معنوی را نیز شامل شود که قرآن کریم دستیابی به آن را برای پیروان خود ضمانت کرده است (طباطبایی، 1417: 9/44)
ج. ﴿کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلى صِراطِ الْعَزیزِ الْحَمید﴾ (ابراهیم/1)؛ «[این] کتابى است که آن را به سوى تو فرو فرستادیم، بخاطر اینکه مردم را به رخصت پروردگارشان، از تاریکىها بهسوی نور بیرون آورى، بهسوی راهِ (خداى) شکستناپذیر و ستوده.»
ظلمات و نور در این آیه، استعاره از گمراهی و هدایت هستند (زمخشری، 1407: 2/537). مفرد آمدن «نور» در برابر ظلمات که جمع است میتواند به این نکته اشاره داشته باشد که راه هدایت تنها یکی است و سایر شیوههای زندگی گرچه متعددند اما همگی در رساندن بشر به سعادت ناکارآمد هستند (رازی، 1420: 19/58).
این آیه شریفه هدف اساسی قرآن و رسالت پیامبر صلیالله علیه واله وسلم را هدایت بشر از تاریکیها بهسوی زندگی نورانی معرفی میکند و نمونه بارز این تحول و «فرهنگآفرینی» نیز در زمان نزول قرآن به نمایش گذاشته شد تا وجود این قابلیت برای سبک زندگی قرآنی به اثبات برسد (مغنیه، 1424: 4/422).
د. ﴿قَدْ جَاءَکُم مِّنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتَابٌ مُّبِینٌ؛ یَهْدِى بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إِلىَ صرِاطٍ مُّسْتَقِیمٍ﴾ (مائده/15و16)؛ «به یقین براى شما از جانب خدا، نور و کتابى روشنگر آمده است. خدا کسى را که از خشنودى او پیروى کند، بهوسیله آن، به راههاى سلامت، راهنمایى مىکند و به رخصت خویش، آنان را از تاریکىها بهسوی نور بیرون مىبرد و بهسوی راهى راست راهنمایى مىکند.»
براساس آیه فوق، هر کس در راه رضاى خدا گام بردارد و شیوه زندگی خود را از قرآن اتخاذ کند، در سایه قرآن به سه نعمت بزرگ دست مییابد: هدایت به سلامت همهجانبه؛ حرکت از تاریکىها بهسوی نور؛ و هدایت به راه مستقیم که سعادت دنیا و آخرت او را تأمین مینماید.[3]
ه. ﴿إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدی لِلَّتی هِیَ أَقْوَمُ﴾ (اسراء/9)؛ «همانا این قرآن، بدان (شیوهاى) که آن پایدارتر است، راهنمایى مىکند.»
مقصود از اقوَم، «عادلانهتر (ابنمنظور، 1414: ماده قوم)، صافتر و استوارتر» بودن هدایتهای قرآنی نسبت به سایر هدایتها است (ابن عاشور، بیتا: 4/422).
قرآن به آیین، قوانین و راهى راهنمایی مىکند که پابرجاترین و صافترین راههاست؛ چرا که:
- عقایدى را ارائه مىکند که روشن و خالى از خرافات است.
- هماهنگى بین عقیده، عمل و عالم طبیعت برقرار مىکند و همه را به سوى خدا مىخواند.
- قوانین اجتماعى، اقتصادى و سیاسى ارائه مىکند که همه جنبههاى مادى و معنوى انسان را رشد مىدهد.
- از افراط و تفریط در برنامههاى عبادى و صفات اخلاقى و مواد غذایى جلوگیرى مىکند.
- نظامى حکومتى براساس عدل و مبارزه با ستمکارى پیشنهاد مىکند (رضایی اصفهانی، 1387: 12/40).
پس قرآن در همه زمینهها به روشنترین، صافترین و استوارترین سبک زندگی دعوت مىکند که با ساختمان روح و جسم و جان انسان هماهنگتر است. اگر چنین ظرفیتی در قرآن هست (که هست و در جوامع گوناگون تجربه شده است) توجیهی برای استنباط سبک زندگی از غیر قرآن وجود ندارد.
2. روایات
در روایات نیز تأکید فراوانی بر «ضرورت استنباط سبک زندگی از قرآن» مشاهده میشود. روایات ناظر به این موضوع را میتوان در چهار دسته زیر سامان داد:
دسته اول: روایاتی که ریشه همه آموزههای دینی را در قرآن میداند؛ مانند روایت زیر که از امام باقر علیهالسلام نقل شده است:
«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمْ یَدَعْ شَیْئاً یَحْتَاجُ إِلَیْهِ الْأُمَّةُ إِلَّا أَنْزَلَهُ فِی کِتَابِهِ وَ بَیَّنَهُ لِرَسُولِهِ وَ جَعَلَ لِکُلِّ شَیْءٍ حَدّاً وَ جَعَلَ عَلَیْهِ دَلِیلًا یَدُلُّ عَلَیْهِ وَ جَعَلَ عَلَى مَنْ تَعَدَّى ذَلِکَ الْحَدَّ حَدّاً» (کلینی، 1365: 1/59)؛ خداى تبارک و تعالى چیزى از احتیاجات امت را وانگذاشت جز آنکه آن را در قرآنش فرو فرستاد و براى رسولش بیان فرمود و براى هرچیز اندازه و مرزى قرار داد و براى رهنمایی آن رهبرى گماشت و براى کسى که از آن مرز تجاوز کند کیفرى قرار داد.
دسته دوم روایاتی هستند که به مسلمانان توصیه میکنند در ناملایمات فردی و اجتماعی به قرآن پناه ببرند. رسول خدا صلیالله علیه واله وسلم در روایت مشهوری میفرمایند:
«... فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ ... مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَى النَّارِ وَ هُوَ الدَّلِیلُ یَدُلُّ عَلَى خَیْرِ سَبِیل.» (عیاشی، 1380: 1/2)؛ هر گاه آشوبها چون شب تار شما را فرا گرفت به قرآن رو آورید... هر که آن را پیشواى خود کرد به بهشتش رهبرى کند و هر که آن را پشت سر قرار دهد به دوزخش کشاند و قرآن راهنمایی است که به بهترین راهها راهنمایی میکند.
دسته سوم روایاتی هستند که مسلمانان را به آموختن معارف و حلال و حرام قرآن ترغیب میکنند. روشن است که این آموزش، مقدمه «استنباط از قرآن» است. در روایتی از رسول خدا صلیالله علیه و اله و سلم میخوانیم:
«تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ، وَ تَعَلَّمُوا غَرَائِبَهُ، وَ غَرَائِبُهُ فَرَائِضُهُ وَ حُدُودُهُ، فَإِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ عَلَى خَمْسَةِ وُجُوهٍ: حَلَالٍ، وَ حَرَامٍ، وَ مُحْکَمٍ، وَ مُتَشَابِهٍ، وَ أَمْثَالٍ، فَاعْمَلُوا بِالْحَلَالِ، وَ دَعُوا الْحَرَامَ، وَ اعْمَلُوا بِالْمُحْکَمِ، وَ دَعُوا الْمُتَشَابِهَ، وَ اعْتَبِرُوا بِالْأَمْثَالِ» (طوسی، 1411: 357).
علم قرآن را بیاموزید و غرائب آن را فراگیرید؛ غرائب آن احکام واجب و حدود آن است، چه قرآن بر پنج وجه (موضوع) نازل شده است: حلال و حرام و محکم و متشابه و امثال. پس به حلال عمل کنید و حرام را فرو گذارید، محکم را به کار بندید و متشابه را رها کنید و از امثال عبرت بگیرید.
دسته چهارم روایاتی هستند که «تجلی قرآن در سبک زندگی اهلبیت علیهمالسلام» را به نمایش میگذارند. ائمه علیهمالسلام بهعنوان انسانهای کامل و والاترین الگوهای بشری، «سبک زندگی» خود را به قرآن مستند میکردند. بهعنوان نمونه در روایتی میخوانیم کنیزی نزد امام حسین علیهالسلام آمد و او را به یک دسته گل تحیت گفت. آن حضرت فرمود: تو براى رضاى خداى تعالى آزادى! راوی پرسید: او تو را به یک دسته گل تحیت گفت که چندان قدر و قیمتى ندارد و تو او را آزاد کردى؟! فرمود: حق سبحانه و تعالى چنین ما را تأدیب فرمود که: «إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها» و بهتر از آن تحیت، آزادى او است (حلوانی، 1408: 183).
اینگونه روایات، جایگاه آموزههای قرآنی را در متن زندگی نشان میدهند.
اضطرار بشر به وحی در شیوه زندگی کردن
در ابتدای مقاله عنوان شد که نیاز بشر به وحی فراتر از یک نیاز عادی و در حد اضطرار است. اکنون که این مسأله بهعنوان پیشفرض به اثبات رسید، ضرورت استنباط همه ابعاد زندگی بشر و ازجمله «سبک زندگی» از قرآن کریم روشن میشود. چنانکه در خود قرآن به این هدایتگری اشاره شده است:
﴿کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ﴾ (ابراهیم/1)؛ «[این] کتابى است که آن را بهسوى تو فرو فرستادیم، به خاطر اینکه مردم را به رخصت پروردگارشان، از تاریکىها بهسوی نور بیرون آورى.»
همچنین قرآن کریم دستورات سازنده خود را تنها راه رشد و بالندگی جهانیان و کسانی که به دنبال یافتن شخصیتی سرِپا و استوار هستند معرفی مینماید:
﴿فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ؛ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ؛ لِمَن شَاءَ مِنکُمْ أَن یَسْتَقِیم﴾ (تکویر/26 – 28)؛ «پس به کجا مىروید؟! آن (قرآن) جز یادآورى براى جهانیان نیست، براى کسى از شما که بخواهد به (راه) راست برود (و شخصیتی استوار پیدا کند).»
چنان که گذشت هر مکتبی که بر درایت و تشخیص و عقل بشر تکیه کرده و مقررات زندگی را بر آن استوار نموده است، نهتنها تلاش بیهوده و بیحاصل کرده که انسان را از مسیر سعادت دورتر و کار او را دشوارتر کرده است.
در اینجا جهت روشنتر شدن «اضطرار به وحی در سبک زندگی» یک نمونه از نسخههایی که مکاتب بشری برای انسان پیچیدهاند را با آموزههای قرآنی مقایسه میکنیم:
یکی از عاداتی که مکاتب بشری در قرون اخیر تجویز کردهاند، پرهیز از پایبندی به خانواده و حتی تشکیل دادن آن و ترویج تنها زندگی کردن است. با توجه به حس مسؤولیتگریزی و راحتطلبی انسانها، این توصیه مورد استقبال برخی جوامع واقع شد و عده زیادی از مردم رو به زندگی فردی آوردند.
اما همین نسخه نامبارک پس از چندین دهه آثار شوم خود را نمایان کرد و ضربات جبرانناپذیری بر پیکره این جوامع وارد کرد که افسردگی و اضطراب و افزایش قتل و جنایات جنسی از جمله آنها است.
اکنون همان مکاتب جهت جبران این ضایعه، به فکر ترویج زندگی دیجیتالی و پر کردن این خلأ توسط ماشین و عروسک و ربات خدمتکار افتادهاند. برخی دیگر نیز «حیوانات» را برای پر کردن جای خالی اعضای خانواده پیشنهاد میکنند. این تفکر، کار را به جایی رسانده است که فروشگاهها و آرایشگاههای حیواناتی همچون سگ، بازار پررونقی پیدا کردهاند و حتی در سالهای اخیر عمل جراحی زیبایی سگ و سایر حیوانات، هزینههای هنگفتی را بر صاحبان آنها تحمیل میکند! غافل از اینکه هیچیک از این راهحلها نمیتواند خلأ خانواده را در یک جامعه پر کند و همنشین کردن انسان با حیوانات جز اهانت به او و پایین آوردن جایگاه انسانی او ثمره دیگری ندارد.
این در حالی است که قرآن کریم اولاً برای انسان جایگاه ویژهای در میان مخلوقات قائل است که هیچ مخلوق دیگری نمیتواند جایگزین او باشد؛ (اسراء/70) ثانیاً انسان کامل را انسانی میداند که علاوه بر رعایت اصول حاکم بر سبک زندگی فردی، پایبند به خانواده خویش است و اعضای خانواده برای او اهمیت و احترام ویژهای دارند (اسراء/23؛ نور/32؛ تحریم/6؛ و روم/21).
مقایسه این آموزهها با سوغاتی که در زمان ما از فرهنگ غربی وارد برخی کشورهای مسلمان میشود، شیفتگان سبک زندگی غربی را به این فکر فرو خواهد برد که چه فرهنگ غنی و پرباری را رها کردهاند و در مقابل چه به دست آوردهاند.
نمونهها
اکنون که خطوط کلی و راهکارهای اصلی استنباط بهطور اجمالی روشن شد نوبت به تطبیق آنها بر مصادیق و بهکارگیری قواعد پیشگفته است. قرآن کریم تنها کتاب آسمانی تحریفنشده و مرجع وحیانی پاسخگویی به نیازهای بشر تا قیامت است که سبک زندگی هم یک از این نیازهاست. در این قسمت تعدادی از آیات که به طرز ملموستری به سبک زندگی (به معنای خاص آن) ناظر هستند مورد بحث قرار گرفتهاند:
الف. سبک زندگی فردی
قرآن کریم در سوره سبأ، ضمن بیان نعمتها و معجزاتی که به حضرت داود عنایت کرده، دو توصیه راهبردی به ایشان مینماید:
﴿وَ لَقَدْ ءَاتَیْنَا دَاوُدَ مِنَّا فَضْلًا یَاجِبَالُ أَوِّبىِ مَعَهُ وَ الطَّیرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الحَدِیدَ أَنِ اعْمَلْ سَابِغَاتٍ وَ قَدِّرْ فىِ السَّرْدِ﴾ (سبأ/10و11)؛ «و به یقین به داود از جانب خود بخششى دادیم و گفتیم اى کوهها همراه پرندگان با او (در تسبیح حق) همآواز شوید و آهن را براى او نرم کردیم و به او دستور دادیم که زرههاى فراخ بساز و حلقههاى (متناسب) اندازه زن.»
ظاهر آن است که این دو سفارش خدا به حضرت داود («اعْمَلْ سَابِغَات» و «قَدِّرْ فىِ السَّرْد») منحصر به ایشان نیست و دو توصیه فراگیر است که کاربرد همگانی دارد و لازم است در ترسیم سبک زندگی قرآنی به آنها پرداخته شود.
«سابغات» جمع مؤنث سالم سابغ و از ریشه سبغ به معنای وسعت، گستردگی و کمال یک شیء است (راغب، 1412؛ ابن منظور، 1414: ماده سبغ)؛ «سرد» نیز در لغت به معنای وصل کردن اجزای یک شیء به همدیگر (مانند بافندگی) است (مصطفوی، 1360: ماده سرد).
لذا تعبیر «اعْمَلْ سَابِغَات» توصیه به فراخی حلقههای زره است که حضرت داود با دست خود تولید میکرد. توصیه به گستردگی و فراخی حلقههای زره به این جهت بوده است که بهرهوری از آن توسط رزمندگان بیشتر باشد و چنان تنگ نباشد که پوشیدن آن کار را بر رزمنده دشوار سازد و احساس سختی و سنگینی نماید. سپس بلافاصله تأکید میکند این فراخی بیش از اندازه نباشد که زره کارایی خود را از دست بدهد و مانع ضربات دشمن نشود. بلکه «قَدِّرْ فىِ السَّرْد»؛ اندازه متعارف و لازم را در بافتن زره رعایت کن و از هرگونه افراط و تفریطی که کیفیت محصول را پایین میآورد در تولید آن دوری کن.
بهراستی آیا این دو توصیه، صرفاً خطاب به حضرت داوود و منحصر به ساخت زره هستند؟ هرگز چنین نیست. بلکه براساس آنچه گفته شد، از خصوصیاتی همچون حضرت داوود و زمان ایشان، زره و فاصله حلقههای آن و تناسب زره با نیازی که رزمندگان به آن دارند دست میکشیم و مناط آن را استخراج میکنیم.
بنابراین این دو عبارت ما را به اصل «رعایت کیفیت و بهرهوری بالا در تولید» و «لزوم محکمکاری و صحیحکاری» رهنمون میشوند که یکی از آموزههای مهم اسلام در عرصه کار و تولید است.
ب. سبک زندگی خانوادگی
ارتباط دوستانه و پنهانی دختر و پسر نامحرم، پدیدهای است که در عصر حاضر بیش از هر دوران دیگری به چشم میخورد و لازم است که موضع قرآن کریم و روایات اهلبیت علیمالسلام درباره آن و جایگاه آن در سبک زندگی اسلامی بهروشنی تبیین گردد. در قرآن کریم دو مرتبه به این پدیده تصریح شده است (نساء/25 و مائده/5) که در یک آیه این ارتباط را برای دختران ممنوع میشمارد و آیه دوم برای پسران؛ اما موضوع آیه اول عمومیت ندارد و در مورد کنیزان است. در حالی که در آیه دوم سخن از ازدواج معمولی زن و مرد آزاد و غیرمملوک است.
با این وجود آیا میتوان ادعا کرد که قرآن کریم ارتباط دوستانه با جنس مخالف را هم برای دختران و هم برای پسران مذمت کرده است؟ پاسخ مثبت است. چراکه در آیه اول نیز با بهرهگیری از قاعده «الغاء خصوصیت» حکم مزبور بر سایر دختران جاری میشود.
شاهد آنکه در همین آیه شریفه دو مرتبه قید «الْمُؤْمِنات» برای دخترانی که شایستگی ازدواج با مردان مؤمن را دارند، به کار رفته است: یکی برای زنان و دختران آزاد و دوم برای کنیزان؛ لذا میتوان نتیجه گرفت که در هر دو مورد ملاک و معیار، ایمان است و در ادامه یکی از جلوههای مهم ایمان که پرهیز از انحرافات جنسی است بیان شده و دو مصداق آن (زنای آشکار و ارتباط پنهانی با نامحرم) ذکر شده است. بنابراین آیه مذکور انحصار در کنیز و ملک یمین ندارد و همگان را شامل میشود.
ج. سبک زندگی اجتماعی
قرآن کریم در سوره مبارکه مجادله میفرماید:
﴿یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ وَ إِذا قِیلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا﴾ (مجادله/11)؛ «اى کسانى که ایمان آوردهاید! هنگامى که به شما گفته شود: در مجلسها جاى گشایید، پس جاى گشایید، که خدا براى شما جاى مىگشاید و هنگامى که گفته شود: برخیزید، پس برخیزید.»
سبب نزول این آیه شریفه، آموختن آداب مجالست به عدهای از مسلمانان است که در سکوی صفه اقامت داشتند و در یکی از محافل شلوغ روز جمعه، عده از مسلمانان بر آنها وارد شدند و کسی برای آنان جا باز نکرد. تا آنجا که رسول خدا صلیالله علیه و اله و سلم ناچار شدند به عدهای از افراد تذکر بدهند و برای افراد تازهوارد جا باز کنند (طبرسی، 1372: 9/252؛ محقق، 1361: 784).
اما روشن است که این سبب نزول، از عمومیت و شمول آیه نمیکاهد و از عناصری همچون اصحاب صفه، مسجد پیامبر صلیالله علیه و اله و سلم ، روز جمعه و... الغاء خصوصیت میشود. لذا در خود آیه نیز بهصورت یک قاعده کلی، به «جا باز کردن برای دیگران در مجالس» توصیه شده است که یکی از آموزههای سبک زندگی قرآنی در آداب معاشرت به شمار میرود.
بدون شک این قاعده کلی در زمان حاضر مصادیق جدیدی دارد که به برخی از آنها اشاره میشود:
- جا دادن به دیگران (خصوصاً افراد بیمار و کهنسال) در وسایل نقلیه عمومی؛
- واگذار کردن صندلی خود به دیگران، در صف پزشک، آزمایشگاه و سایر اماکن پرازدحام؛
- جا باز کردن برای مؤمنین در مجالس سخنرانی، عزاداری و سفرههای اطعام عمومی؛
- اکتفا به زیارت مختصر و واگذاری جا به دیگران، در اماکن مقدسه و زیارتگاهها.
این توصیه قرآنی بر احترام متقابل بین مؤمنان تأکید دارد و در صورتی که همه شهروندان بلاد اسلامی به آن عمل کنند، صمیمیت و احترام خاصی بر جامعه حاکم میشود و شیرینی سبک زندگی قرآنی را برای همگان محسوستر خواهد کرد.
آثار استنباط سبک زندگی از قرآن
اکنون که ضرورت و لزوم استنباط سبک زندگی از قرآن کریم روشن شد، لازم است پارهای از ثمرات گوارای این بحث ذکر شود تا اهمیت آن بیش از پیش روشن گردد. مهمترین این آثار عبارتاند از:
1. تأمین سعادت دنیا و آخرت بشر
چنان که گذشت، قرآن کریم تمامی ابعاد زندگی بشر را در نظر گرفته و در صورتی که به آموزههای انسانساز قرآن عمل شود، دنیا و آخرت انسانها آباد میشود. این همان وعدهای است که در خود قرآن نیز به آن اشاره شده است (نحل/97)
2. مهجوریتزدایی از قرآن
قرآن کریم گلایه رسول خدا صلیاللهعلیهوالهوسلم را در روز قیامت نسبت به رها شدن قرآن توسط امت، گزارش میکند (فرقان/30). مهجوریت قرآن ابعاد مختلفی دارد و شامل کوتاهی مسلمانان در تلاوت، حفظ، تدبر، ترجمه، تفسیر و... میشود؛ اما مهمترین بُعد مهجوریت قرآن، فاصلهگرفتن آن از صحنه زندگی مسلمین است.
استنباط سبک زندگی از قرآن موجب حضور قرآن در متن زندگی میشود و از این رهگذر میتوان (در حد توان) از قرآن مهجوریت زدایی کرد.
3. عینیتبخشی به آموزههای قرآنی
چنان که در ادامه تشریح خواهد شد، قرآن کریم دستورات خود را در قالب قواعد کلی و فراگیر بیان میکند و نوعاً به جزئیات و مصادیق نمیپردازد.
از اینرو ممکن است کارایی آن در صحنه زندگی بشر (خصوصاً در عصر حاضر) چندان برای عموم مردم ملموس نباشد؛ اما اگر این قواعد کلی بهصورت روشمند استخراج و بر مصادیق امروزی خود تطبیق شوند و در صحنه اجتماع مجسم گردند، جامعه اسلامی شیرینی هدایتهای قرآنی را بیش از پیش خواهد چشید.
این مسأله همچنین در «اثبات کارآیی دین» و «نقشآفرینی دین در تمامی عرصهها» تأثیر بسزایی خواهد داشت.
4. صدور فرهنگ اسلامی به اقصی نقاط جهان
بدون تردید قرآن کریم ظرفیت هدایت کل بشر را در تمامی زمانها و مکانها دارد و طیف وسیعی از مردم جهان از این توفیق محروم هستند. به نظر میرسد جهت بهرهمند کردن آنان از هدایتهای قرآنی لازم است آموزههای قرآن در حوزه سبک زندگی بهصورت روشمند استخراج شود و الگویی از زندگی قرآنی پیش روی آنان قرار گیرد. بیشک با توجه به عطشی که جهانیان نسبت به یک برنامه جامع زندگی دارند چنین کاری علاقه و انگیزه آنان را نسبت به قرآن و دستورات آن بیشتر خواهد کرد.
5. یکپارچگی امت اسلام و زدودن اختلافات مذهبی
اگر سبک زندگی اسلامی در تمام جوامع مسلمان حکمفرما شود زمینه وحدت امت اسلامی مهیا خواهد شد چرا که در این صورت همه مسلمانان حول یک محور خواهند چرخید و شیوه زندگی واحدی خواهند داشت. گذشته از آنکه یکی از آموزههای سبک زندگی قرآنی پرهیز از اختلاف و تفرقه است که نتیجه عمل کردن به آن، وحدت و یکپارچگی امت اسلام خواهد بود.
6. ترسیم نقشه راه آیندگان
روششناسی استنباط سبک زندگی از قرآن، الگوی مناسبی برای تطبیق اقتضائات هر عصری بر آموزههای قرآنی است. لذا با تدوین این روششناسی، الگویی فراگیر از قرآن استخراج میشود و نسلهای آینده نیز میتوانند با تکیه بر آن، سبک زندگی خود را بر آموزههای قرآنی تطبیق نمایند.
بحث و نتیجهگیری
از آنچه گذشت روشن شد که گرچه احکام ثابت قرآنی تا قیامت پابرجا و لایتغیر هستند اما برخی موضوعات همواره در حال تغییر و تحولاند و در هر زمان مصداق جدیدی پیدا میکنند.
«استنباط سبک زندگی از قرآن» ضرورتی اجتنابناپذیر است که بهصورت روشمند و متناسب با این تحولات، این نیاز جامعه بشری را پاسخ میگوید. شایسته است قرآنپژوهان و دانشمندان علوم اسلامی بیش از پیش به تدوین روششناسی معتبر در این زمینه بپردازند تا در هر زمان تطبیق آموزههای دینی بر مصادیق عصری، عالمانه صورت گیرد و از آسیبهایی همچون تفسیر به رأی و برداشتهای سلیقهای مصون بماند.
[1]. علامه طباطبایی ره بر این باورند که در اینگونه موارد تحریم از ابتدا مدنظر بوده و قالب بیان «نهی تحریمی» در هر مرحله شدیدتر شده است (طباطبایی، 1417: 6/117) البته این دیدگاه منافاتی با مدعای ما ندارد.
[2]. ماده عقل و مشتقات آن 49 مرتبه در قرآن به کار رفته است که در غالب این موارد بر بهرهگیری از برهان و استدلال و پرهیز از تقلید کورکورانه تأکید شده است.
[3]. مقام معظم رهبری در این رابطه عبارت جامعی دارند: «در همه چیزها (موضوعات مربوط به سبک زندگی)، یا به طور خاص در منابع اسلامی ما موجود است، یا تحت یک عنوان کلی وجود دارد که اهل استنباط و اهل نظر میتوانند آن چیزی را که مورد نیازشان است، از آن به دست بیاورند و پیدا کنند.» (سخنرانی در جمع جوانان خراسان شمالی تاریخ ۲۲/۷/۱۳۹۱. به نقل از سایت www.leader.ir.