نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار علوم قرآن و حدیث، پردیس فارابی دانشگاه تهران
2 استادیار علوم قرآن و حدیث، پردیس فارابی دانشگاه تهران
3 دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث، پردیس فارابی دانشگاه تهران
چکیده
قرآن، کتاب هدایتی است که بهدلیل جاودانگی، محدودۀ خطابش منحصر به مردمان عصر نزول نیست. احادیث معصومان علیهالسلام با جایگاهی که در تفسیر قرآن دارند، اصطیاد پیامهای ماندگار این کتاب را هموار میسازند. این مهم در تفسیر فرازهایی همانند «وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها» که مستقل از بستر تاریخی زمانۀ نزول، بر معنای دیگری هم دلالت دارند، بروز نموده و زمینۀ توجه بسیاری از مفسران نسبت به قاعدۀ «حجیت مفاد فرازهای مستقل قرآن» را تدارک دیده است. باور به مَثَل بودن این فراز و گرایش تفسیری برخی مفسران از دیگر عواملی است که زمینهساز نگاه استقلالی به این جمله است. نوشتار حاضر با تحلیل دیدگاههای گوناگون، ضمن اثبات معناداری فراز مذکور در خارج از سیاق آیۀ 189 بقره، نشان میدهد تفسیر روایات بر پایۀ استقلال مفاد آن، قاعدهای تفسیری و عملاً آموزشی برای مفسران است.
کلیدواژهها
قرآن کریم که کتاب هدایت و آییننامۀ سلوک فردی و اجتماعی است، سبک بیانی جامعی دارد اما در عین جامعیت، گزیدهگو و مختصر است. علاوه بر این، سویهای از خطابش، ناظر به مردمان عصر نزول و فضای حاکم بر آن دوره است. با وجود چنین ماهیتی، این پرسش پدید میآید که چگونه میتوان پیامهای جاودانۀ قرآن را اصطیاد کرد. بهطور قطع، با اعتقاد به هریک از مواضع معصومان علیهالسلام در تفسیر آیات؛ اعم از موضع مفسری یا معلمی، میتوان از توضیحهای آنان در تبیین گزیدهگوییهای خداوند بهره برد و به یاری روایات ایشان، راهکارهایی برای استخراج پیامهای ماندگار قرآن به دست آورد.
احادیث امامیه، نشان میدهد بسیاری از قواعدی که مفسران با تکیه بر آنها از محتوای آیات چهره گشودهاند، نخستین بار از سوی آن حضرات مطرح شده است. قاعدۀ «حجیت مفاد فرازهای مستقل قرآن»، از جملۀ این موارد است. پرسش جابر جعفی از امام باقر علیهالسلام دربارۀ علت تفسیر دوگانۀ حضرت از یک آیه و پاسخ به او دربارۀ تشکیل برخی آیهها[1] از فرازهای مستقل، نقش معصومان علیهمالسلام را در طرح این قاعده ثابت میکند (عیاشی، 1380: 1/11).
مطابق با این قاعده، فرازهای منقطع آیات اگر با سیاق کلام مغایرت نداشته باشند، در خارج از محدودۀ آیه نیز بهعنوان جملههایی تام، معنای مستقلی را افاده میکنند. این نوع جملات بهتنهایی در حل بسیاری از مسائل کلامی، فقهی، اخلاقی، اجتماعی و... به کار میآیند. ظاهراً نخستین بار علامه طباطبایی با تأکید بر مرجعیت اهلبیت علیهالسلام، این نظریه را بهعنوان قاعدهای تفسیری ذیل آیۀ 115 سورۀ بقره[2] مطرح ساخته و آن را سرّی از اسرار الهی در تفسیر قرآن معرفی کرده است. از نظر علامه هر جملهای از آیات قرآن، افزون بر مفادی که میتواند با توجه به هریک از قیود خود داشته باشد، بهطور مستقل، حاکی از حقیقت یا حکمی ثابت است. هرکدام از این صور و گونههای ترکیبی کلام الهی که امکان کاربرد مستقل را دارند، میتوانند معتبر تلقی شوند (طباطبایی، 1417: 1/260). تأمل در بسیاری از عبارتهای پایانی آیات قرآن مؤید همین مطلب است. بهعنوان نمونه، فراز پایانی آیات 140 آلعمران، 17 انفال، 28 غافر، 7 حشر[3] و... که در ارتباط و متناسب با سیاق آیه هستند، در خارج از سیاق نیز معنادار میباشند.
دیدگاه فوق با مستنداتی که دارد از استواری ویژهای برخوردار است و دقت در آن میتواند راه رسیدن به انبوهی از حقایق و معارف قرآنی را هموار سازد. اکنون با توجه به آنچه آهنگ آن داریم؛ چگونگی تعامل مفسران با سنت تفسیری اسلامی را در عین پیوند محکم فراز ﴿وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها﴾ (بقره/189)[4] با روایات سبب نزول آیه میکاویم و به تحلیل این موضوع میپردازیم که آیا جملۀ مذکور را در چارچوب ضیق تاریخیاش به تفسیر نشستهاند یا آن را از بافت زمانمند خود بیرون کشیده و معنا کردهاند. گام بعدی در انجام این پژوهش، تشخیص زمینههایی است که باعث شده مفسران به سمت کاربرد مستقل این فراز پیش روند.
نگاهی به فضای تاریخی نزول آیه (مستندات و اعتبارسنجی)
مطابق با روایات وارده دربارۀ آیۀ 189 سورۀ بقره، این آیه از دو قسمت تشکیل شده است. قسمت اوّل: ﴿یَسئَلُونَکَ عَنِ الأَهِلَّةِ قُل هِیَ مَواقِیتُ لِلنَّاسِ وَ الحَجِّ﴾، پاسخ به سؤالی است که از رسول اکرم صلیاللهعلیه والهوسلم دربارۀ سبب یا فواید تغییر شکل ماه پرسیده شد و بیان آن است که اینگونه تغییرات سبب تشخیص زمان و امتیاز هر ماه از ماه قبل و بعد خود میشود. قسمت دوم آیه: ﴿وَ لَیسَ البِرُّ بِأَن تَأتُوا البُیُوتَ مِن ظُهُورِها وَ لکِنَّ البِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُم تُفلِحُون﴾، مربوط به یکی از آداب اعراب جاهلی در زمان حج و توصیههای مربوط به مقابله با این رفتار است.
هرچند این دو بخش در ارتباط با موضوع حج و برخی وقایع مرتبط با آن بوده، اما بعضی از مفسران در تفسیر قسمت دوم با اعتقاد به عمومیت معنای جملات، علاوه بر معنای بهدستآمده از سببهای نزول آیه، به تبیین معانی دیگری هم پرداختهاند. با تفحص در تفاسیر، میتوان شواهدی ازایندست را ساماندهی و تحلیل کرد. بدینمنظور، در ادامه، پس از نگاهی گذرا به اسباب نزول آیه، اقوال و نظرات مطرح دربارۀ تفسیر آن واکاوی میگردد.
سبب نزول فقرۀ اول
براساس غالب روایات نقلشده دربارۀ فقرۀ اول آیه، معاذبنجبل و ثعلبه بن غنمه[5] انصاری خدمت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوالهوسلم میرسند و از تغییر هلال ماه و علت و نتایجى که این موضوع در بردارد میپرسند. بدینسان آیۀ ﴿یَسئَلُونَکَ عَنِ الأَهِلَّةِ قُل هِیَ مَواقِیتُ لِلنَّاسِ وَ الحَجِّ﴾ نازل میشود (مقاتل بن سلیمان، 1423: 1/165 و 166 و واحدی، 1411: 56، ح 98) و فواید تغییرشکل ماه را در نظام زندگى انسانها بیان میکند.
اما بنا بر دستۀ دیگری از روایات، معاذ این سؤال را از قول یهود مطرح کرده یا آنها بدون واسطه از پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلم پرسیدهاند (واحدی، 1411: 55، ح 96 و 97 و طبرسی، 1372: 2/508).
شمار دیگری از مفسران به نقل روایات مشابهی در این باره پرداختهاند؛ بهعنوان مثال، سمرقندی قول ضحاک را دربارۀ پرسش مسلمانان از پیامبر صلیالله علیهوالهوسلم بیان کرده (سمرقندی، بیتا: 1/126)، ابنابیحاتم و طبری نیز اقوالی از ابنعباس، قتاده و... آوردهاند که در آنها نامی از شخص یا اشخاص سؤالکننده نیامده است (ابنابیحاتم، 1419: 1/322، ح 1707 و 1708 و طبری، 1412: 2/108).
سبب نزول فقرۀ دوم
روایات وارده دربارۀ فقرۀ دوم نیز متعددند. عدهای ماجرای قطبه بن عامر انصاری را در مورد تبعیت وی از پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلم در خروج از دربی در حال احرام نقل کردهاند. براساس این ماجرا، مرد انصاری برخلاف عادت و رسم قبلیاش عمل نمود، بدینجهت مورد اعتراض مردم قرار گرفت و در بیان علت پیروی خود از حضرت، بر احمس بودن[6] و همکیشی با ایشان تأکید کرد (مقاتل بن سلیمان، 1423: 1/166 و 167 و واحدی، 1411: 56 و 57، ح 100). این در حالی است که سمرقندی قول ضحاک را دربارۀ عدم دخول کافران از درب خانه در ماه حج و روایت ابنعباس را در مورد عادت برخی از اقوام جاهلی در آغاز اسلام آورده است (سمرقندی، بیتا: 1/127). واحدی هم روایت اخیر را از قول مفسران ذکر کرده و آن را با روایت براء که این عمل را به انصار نسبت داده، همراه نموده است (واحدی، 1411: 56، ح 99 و 57، ح 101)؛ اما در تفسیر ابنابیحاتم روایات مربوط به بخش دوم آیه در پنج وجه نظم یافتهاند. بنابراین اقوال، عادت مورد بحث مربوط به انصار در زمان برگشت از سفر بوده، یا با انصار، سایر اعراب و مردمی از مدینه در حال احرام ارتباط داشته است. گاهی این روایات دربارۀ برخی از اقوام جاهلی به دلیل به هم خوردن برنامۀ سفر بعد از خروج از خانه و عدم ورود به خانه در وقت اعتکاف مطرح شده و در مواردی این عادت به اهل یثرب بعد از بازگشت از مراسم عید نسبت داده شده است (ابنابیحاتم، 1419: 1/323 و 324، ح 1709-1714). تنوع روایات در تفسیر طبری نیز قابل توجه است. در این منبع، غالب اقوال، مربوط به زمان حج و عادت افراد در ورود به منزل در حال احرام است (طبری، 1412: 2/108-110). به غیر از روایات فوق، ابوالجارود نیز حدیثی از امام باقر علیهالسلام نقل کرده که در مواردی به ابنعباس، براء، قتاده و عطاء نسبت داده شده، مطابق با این روایت، آیۀ مورد نظر بر امر و نهی اقوام جاهلی در نحوۀ ورود به خانه در زمان احرام دلالت دارد (طوسی، بیتا: 2/142 و طبرسی، 1372: 2/508 و 509).
با این همه از نگاه برخی مفسران پارهای از این روایات، قابل نقد هستند. بهعنوان نمونه ابنعاشور پس از مراجعه به تفسیر ابنجریر و ابنعطیه، به نقد روایت سدی پرداخته است. براساس این روایت، پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلم در حال احرام از دربی وارد شد، اما مردی از حجاز که محرم بود، چون خود را از حُمس میدانست، با حضرت همراهی نکرد. اینجا بود که رسول خدا صلیاللهعلیهوالهوسلم نیز خود را اَحمَس معرفی فرمود و پس از آن، قسمت دوم آیه نازل شد. ابنعاشور این روایت را وهم و مخالف با روایتی شناخته که واحدی دربارۀ قطبه بن عامر آورده است. او بر این امر تأکید کرده که بنا بر روایت سدی، رسول خدا صلیاللهعلیهوالهوسلم ورود به خانه از پشت آن را باطل خواند و بر ورود از درب امر فرمود در حالی که در صحیح، مطلبی دلیل بر صدور این دستور از سوی حضرت صلیاللهعلیهوالهوسلم ذکر نشده است. وی همچنین، این موضوع را مغایر با سیاق آیه دانسته است (ابنعاشور، بیتا: 2/194 و 195) از نظر او، این هم بعید است که نزول آیه با هدف نهی افرادی که هنگام مواجهه با مشکلی نذر میکردند از درب خانه وارد نشوند، مرتبط باشد چون مخاطب آیه مسلمانان بودند و آنها چنین عملی انجام نمیدادند. علاوه بر این با تفحص او، به لحاظ سندی، هیچکس سبب نزول بودن این روایت را تأیید نکرده است (ابنعاشور، بیتا: 2/196).
ابوزهره نیز پس از نقل روایت مربوط به عدم ورود برخی از اقوام عرب از درب خانه در حال احرام، تذکر داده که این قول با برخی از مأثورات متفق است ولی صحتش بهصورت قطع و یقین ثابت نشده است (ابوزهره، بیتا: 2/574).
قاسمی هم روایت بخاری از براء را در بیان ورود انصار از پشت خانه، منطبق بر وقایع دانسته اما آن را سبب نزول به شمار نیاورده است (قاسمی، 1418: 2/56 و 57).
علامه از دیگر ناقدان بوده، وی آنچه را که از ظاهر روایت قطبه بن عامر برمیآید و نشانگر نسخ تشریع وارد شدن از پشت خانهها است، به نقد کشیده و بر این باور رفته که اولاً؛ این روایت با آیه سازگار نیست؛ ثانیاً، رسولالله صلیاللهعلیهوالهوسلم حکمی را صادر نمیکرده که پس از آن تقبیح و نسخ گردد (طباطبایی، 1417: 2/58 و 59)
صادقیتهرانی نیز بر مبرا بودن ساحت پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلم از نسخ تقریرش تأکید نموده است (صادقیتهرانی، 1365: 3/92).
موسویسبزواری هم روایت مربوط به قطبة بن عامر را نشانۀ مدارای پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلم با چنین اشخاصی به شمار آورده، آن را دلیل بر تقریر حضرت و تثبیت عادت نادرست افراد ندانسته و با ناسخ بودن آیه موافق نبوده است (موسویسبزواری، 1409: 3/118).
با تأمل در اقوال موجود و همچنین سیاق آیه، میتوان گفت جملۀ «وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها» بهمنظور مقابله با رفتار جاهلانۀ برخی از اعراب نازل شده است. با این همه بر پایۀ احادیث امامیه، این جمله پیام مستقلی دارد که خارج از سیاق نیز حجت است. رویکرد مفسران فریقین و برخی دیگر از اندیشمندان اسلامی در تبیین فقرۀ دوم این آیه و استفاده از آن در مباحث مختلف شاهد این مدعاست.
رهیافتهای مفسران
با توجه به محتوا و اسباب نزول آیه روشن شد که بعد تاریخی بخشی از تفسیر آن را در برگرفته است. تقریباً قریب بهاتفاق مفسران به این بعد از آیه نظر داشته، دستکم، اقوال و روایات مربوط به آن را نقل کرده یا علاوه بر آن، به تحلیل مختصر یا مفصل اخبار پرداختهاند (فراء، 1980: 1/115-116؛ هواری، 1426: 1/170-171؛ ماوردی، بیتا: 1/249-251؛ ابن العربی، بیتا: 1/98-101؛ ابوالفتوح رازی، 1408: 3/64-67؛ زمخشری، 1407: 1/234-235؛ میبدی، 1371: 1/514-515؛ طبرسی، 1372: 2/508-509؛ بیضاوی، 1418: 1/127؛ قرطبی، 1364: 2/341-347؛ ابوحیان،1420: 2/233-240؛ ابوالسعود، بیتا: 1/203؛ حقی، بیتا: 1/303-305؛ آلوسی، 1415: 1/467-470؛ ابنعاشور، بیتا: 2/190-195؛ دروزه، 1381: 6/323-325؛ سیدقطب، 1412: 1/180-184؛ طباطبایی، 1417: 2/55-59؛ حوی، 1424: 1/435-439؛ مکارم شیرازی، 1374: 2/9-13 و...).
در این میان، بعضی با تکیه بر سبب نزول فقرۀ دوم، تنها بر معنای ظاهری جملۀ «وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها» تأکید نموده درحالیکه گروهی دیگر، علاوه بر معنای سیاقی، به حجیت مفاد آن در خارج از بستر تاریخیاش هم توجه داشتهاند.
تفسیر آیه در بستر تاریخی نزول
با بررسی تفاسیر متعدد ثابت شد که اکثر آنها برای هریک از دو بخش آیه سبب نزول مجزایی نقل کردهاند. بسیاری از این مفسران، معنای «بُیُوت» و «أَبواب» و مراد از «وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها» را مطابق با این روایات و سیاق آیه تبیین نمودهاند. این گروه که بیشتر از معنای ظاهری آیه؛ یعنی نحوۀ ورود به خانه در حال احرام و رسم برخی از مردم در ورود به خانه سخن گفتهاند، به استقلال معنایی این جمله توجهی نداشته یا اهمیت چندانی برای آن قائل نبودهاند (سمرقندی، بیتا: 1/126-127؛ طبری، 1412: 2/108-110؛ ثعلبی، 1422: 2/85-86؛ ابنجوزی، 1422: 1/152؛ ابنعطیه، 1422: 1/261-262؛ بغوی،1420: 1/ 234-236؛ ابوحیان،1420: 2/237-240؛ بغدادی، 1420: 1/120-121؛ مظهری، 1412: 1/211-212؛ ابنعاشور، بیتا: 2/193-195؛ دروزه، 1381: 6/324-325؛ سید قطب، 1412: 1/184 و زحیلی، 1418: 2/169-171).
بنابراین دیدگاه این نوع مفسران با روایات سبب نزول سازگار است. شاید به همین جهت است که برخی، استناد به اسباب نزول و تفسیر آیه با تکیه بر حقیقت ماجرا را بر مجاز[7] خواندن فقرۀ دوم ترجیح داده (ابوحیان، 1420: 1/237 و مغنیه، 1424: 1/294) و یا مَثَل بودن آن و ارتباطش با بخش نخست آیه را مردود دانستهاند (ابنعاشور، بیتا: 2/196).
تفسیر آیه مستقل از بستر تاریخی نزول
گفتیم که برخی از مفسران با وجود توجه به معنای «وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها» در فضای نزول آیه، از استقلال معنایی آن نیز غافل نبودهاند. آنها غالباً پس از تحلیل مختصر روایات سبب نزول یا ضمن تبیین وجوه ارتباطی فقرات آیه، نسبت به معناداری این جمله خارج از سیاق، اشارات یا تصریحاتی داشتهاند. بهعنوان مثال، شیخ طوسی دربارۀ عادت گروهی از عرب جاهلی در ورود به خانه در حال احرام قولی نقل کرده اما وجه دیگر را که بر عمومیت و استقلال معنایی جملۀ مذکور دلالت دارد ترجیح داده (طوسی، بیتا: 2/142)، سید مرتضی علاوه بر نقل دو روایت تاریخی دربارۀ افکار خرافی برخی از اعراب و عملکرد آنها، اقوالی مربوط به مستقل بودن این جمله آورده (شریفمرتضی، 1431: 1/505)، طبرسی رسم برخی از اقوام عرب را در زمان حج توضیح داده و دراینباره اقوالی نقل کرده، اما در ادامه با تکیه بر روایاتی دیگر، از حجیت مفاد جمله در خارج از بافت آیه خبر داده است (طبرسی، 1372: 2/508 و 509). بیضاوی با بیان برخی وجوه ارتباطی نشان داده که با معنای ظاهری فقرۀ دوم موافق بوده، با این وجود، ضمن اشاره به حالت مَثَل بودن این قسمت از آیه، پذیرش استقلال معنایی جمله را در تفسیر خود آشکار نموده است. این نکته در بیان مفهوم «البِرّ» و نیز معنای فعل امر در جملۀ «وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها» قابل تأمل است. بیضاوی، «البِرّ» را عکس عمل نکردن در کلیۀ مسائل تعریف کرده و مراد از جمله را دستور یا توصیه به انجام همۀ امور از راهش دانسته است (بیضاوی، 1418: 1/127). حوی نیز معتقد بوده جملۀ مورد بحث، حکم مثالی را دارد که سؤالکنندگان را نسبت به پرسش نابجای آنان آگاه میکند. وی با نقل گفتار نسفی دربارۀ عمومیت معنای جمله، متذکر شده که همۀ امور را باید از راهش انجام داد و برخلاف آن عمل نکرد (حوی، 1424: 1/436).
این حالت در تفاسیر دیگر هم قابل مشاهده است (ابنالعربی، بیتا: 1/100 و 101؛ ابوالفتوح رازی، 1408: 3/65-67؛ زمخشری، 1407: 1/234 و 235؛ میبدی، 1371: 1/515؛ ابنعطیه، 1422: 1/261؛ قرطبی، 1364: 2/344-346؛ ابوالسعود، بیتا: 1/203؛ حقی، بیتا: 1/304 و 305؛ آلوسی، 1415: 1/469 و 470؛ طنطاوی، بیتا: 1/405 و 406؛ طباطبایی، 1417: 2/56-59؛ مکارمشیرازی، 1374: 2/11-13 و...).
بررسی تفاسیر فوق نشان میدهد نقطۀ اشتراک فریقین، آنجایی بیشتر بروز کرده که قائل به عمومیت معنای جمله بودهاند. در این خصوص، تکیه بر اقوال ابوعبیده معمر بن مثنی؛ ابوعلی جبائی معتزلی و ابومسلم بحر اصفهانی در تفاسیر هر دو گروه قابل توجه است؛ اما مستند مهمی که اهلسنت از آن بیبهره بوده، روایات معصومان علیهمالسلام است که در تفاسیر شیعی کاربرد زیادی دارد و پس از این بدان خواهیم پرداخت.
با تتبع صورت گرفته، به نظر میرسد پس از امام باقر علیهالسلام، ابوعبیده نخستین فردی است که معنای بخش دوم آیه را محدود به ظاهر آن ندانسته و مفهوم مستقل آن را در خارج از سیاق با استفاده از اصطلاح مجاز، تبیین نموده است. وی مراد از جملۀ «وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها» را طلب نیکی از اهلش و از راهش و عدم تبعیت از جاهلان دانسته است (ابوعبیده، 1281: 1/68). پس از ابوعبیده، برخی از مفسران شیعی و غیرشیعی، گاهی با تأکید بر مَثَل بودن قول وی و گاهی بدون ذکر این نکته، دیدگاهش را نقل نمودهاند[8] (شریفمرتضی، 1431: 1/506 و 507؛ ماوردی، بیتا: 1/250؛ میبدی، 1371: 1/515؛ طبرسی، 1372: 2/509؛ ابنعطیه، 1422: 1/261؛ قرطبی، 1364: 2/346؛ ابوحیان، 1420: 2/238؛ شوکانی، 1414: 1/218 و مکارمشیرازی، 1374: 2/12).
سیدمرتضی نظر ابوعبیده را با نقل شعری از ابن اعرابی همراه کرده (شریفمرتضی، 1431: 1/506 و 507)، میبدی در تحکیم آن از روایات پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلم: «اطلبوا المعروف من اهله» و «اطلبوا الخیر عند حسان الوجوه» بهره برده (میبدی، 1371: 1/515) و ابنعطیه با بیان نظر قاضی ابومحمد درمورد ارجحیت نظر ابوعبیده نسبت به سایر دیدگاهها بر آن مهر تأیید زده است (ابنعطیه، 1422: 1/261).
از دیگر عالمان متقدم که به استقلال معنایی جملۀ مذکور اذعان داشته، ابوعلی جبائی است. مطابق با قول او، جملۀ «وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها»، ضربالمثل و بیانگر آن است که برای انجام هر کار نیکی از راهی که خداوند امر فرموده و افراد را بدان ترغیب نموده باید وارد شد (طوسی، بیتا: 2/142؛ شریفمرتضی، 1431: 1/506 و 507 و قرطبی، 1364: 2/346). سیدمرتضی اشعار ابناعرابی را علاوه بر تأیید نظر ابوعبیده، مؤید دیدگاه جبائی هم دانسته است (شریفمرتضی، 1431: 1/506 و 507).
اما از نگاه ابومسلم، ورود به خانه از پشت آنکه عملی خلاف به شمار میآید، در حکم مثلی برای نشان دادن نادرستی مخالفت با امر واجب در حج و ماههای آن است. وی با تکیه بر نسی یا تأخیر در زمان حج که بهنوعی عدول از حلال و حرام الهی است، به این نکته اشاره کرده است (نیشابوری، 1416: 1/527؛ فخر رازی، 1420: 5/286 و 287؛ ابوحیان، 1420: 2/238 و قاسمی، 1418: 2/56).
ابنعاشور نیز قول ابومسلم را ذکر نموده ولی از آنجا که بحث نسی را مربوط به احوال اهل جاهلیت و آیه را خطاب به مسلمانان دانسته، با این دیدگاه موافق نبوده است (ابنعاشور، بیتا: 2/196).
بنا بر آنچه گذشت، دلالت هر سه قول بر عمومیتمعنا، از حالت مثل بودن جملۀ «وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها» نشئت میگیرد. این نوع عمومیت بار شده بر معنای جمله، میتواند یکی از نشانههای استقلال آن در خارج از سیاق باشد؛ بدین صورت که با برش جمله از بافت آیه، تحمیل معنای عام بر آن، امکان مییابد و بدینوسیله زمینۀ کاربست جمله بیرون از سیاق و در موقعیتهای مختلف فراهم میشود. این نکته را میتوان از لابهلای کلام برخی از مفسران هم برداشت کرد. بهعنوان مثال، طبری کیاهراسی در تفسیر فقهی خود نوشته است:
«فذکر إتیان البیوت من أبوابها مثلاً یشیر به إلى أن تأتی الأمور من مأتاها الذی ندبنا الله تعالى إلیه» (طبریکیاهراسی، 1405: 1/78) این قول که تا حدودی شبیه دیدگاه جبائی است، در تفسیر قرطبی هم بدون انتساب آن به فرد خاصی نقل شده و ظاهراً موردپسند مفسر بوده است (قرطبی، 1364: 2/346).
بعضی دیگر این نظر را بدون کاربرد عبارت مذکور تأیید کردهاند. بهعنوان مثال، راوندی به معنای عام جمله و لزوم تبعیت از احکام شرعی اشاره نموده است (راوندی، 1405: 1/188 و 189)، از نظر حسینی همدانی جملۀ مورد بحث بر این معنا دلالت دارد که وظائف بندگى باید طبق روش معین اجرا شود و هر عمل، خارج از دستور شرع نکوهیده است (حسینی همدانی، 1404: 2/138)، موسوی سبزواری نیز آیه را کنایه از مطلق تشریعات دانسته که گاهی از راه جاهلانه انجام میشود. از نگاه وی این موضوع محدود به قوم یا زمان خاصی نیست (موسویسبزواری، 1409: 3/113-119).
برخی هم در بیان معنای عام جمله چنین گفتهاند:
«و إن اعتبرت عموم اللفظ فهو الدخول فی الأمر من بابه» (نیشابوری، 1415: 1/138)، «و باشروا الأمور من وجوهها التی یجب أن تباشر علیها و لا تعکسوا» (زمخشری، 1407: 1/235)، «إنما البر أن تأتوا الأمور من وجوهها التی یجب أن تؤتى منها و هذا باب مشهور فی الکنایه» (نیشابوری، 1416: 1/526-527)، «إذ لیس فی العدول بر فباشروا الأمور من وجوهها.» (بیضاوی، 1418: 1/127؛ ابوالسعود، بیتا: 1/203؛ عاملی، 1413: 1/168 و آلوسی، 1415: 1/470) و «و باشروا الأمور على وجهها الذی ینبغی أن تباشر علیه و من ذلک أخذ أحکام الدین من أهلها، أی من محمد و أوصیائه صلوات الله علیهم أجمعین. فهم أبواب الله...» (سبزوارینجفی، 1406: 1/228 و 1419: 1/35).
بر مبنای شواهد موجود، میتوان گفت باور به عمومیت فراز «وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها» در منابع تفسیری، زمینههایی دارد که پرداختن به آن، نقش قاعدۀ «حجیت مفاد فرازهای مستقل» را در تبیین آیه روشنتر میسازد. بخش اصلی پژوهش حاضر به بحث و بررسی این زمینهها اختصاص دارد.
زمینههای نگاه استقلالی به جملۀ «وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها»
با تتبع در تفاسیر میتوان عوامل طرح نگاه استقلالی به جمله را شامل موارد زیر دانست:
روایات
روایات امامیه یکی از زمینههای توجه به حجیت مفاد جمله خارج از بستر تاریخی نزول آن بوده است. مجموع این روایات در دو گروه زیر قرار میگیرند.
الف) روایاتی که بهطور مستقیم به تفسیر آیه پرداختهاند.
ب) روایاتی که نسبت به تعیین مصداق واژگان کلیدی فراز مورد بحث؛ یعنی «بُیُوت» و «أَبواب» نظر داشته و بهطور غیرمستقیم آیه را تفسیر کردهاند.
روایات گروه اول
ظاهراً امام باقر علیهالسلام برای نخستین بار در روایت معروف خود که از جابر و ابوالجارود نقلشده: «ایتُوا الأُمُورَ مِن وَجهِهَا» یا «أَن یَأتِیَ الأَمرَ مِن وَجهِهَا أَیُّ الأُمُورِ کَان»، معنای جمله را بدون تکیه بر بستر تاریخی نزولش بیان فرموده و مراد از آن را اقدام به هر کاری از راه صحیح آن دانسته است (برقی، 1371: 1/224، ح 143). غالب مفسران شیعی که با محوریت اخبار معصومان علیهالسلام راه تفسیر را پیموده یا با اعتقاد به صحت این روایت آن را به کار گرفتهاند، خودآگاه یا ناخودآگاه، از قاعدۀ «حجیت مفاد فرازهای مستقل» بهره بردهاند (عیاشی، 1380: 1/68، ح 211 و 213؛ طوسی، بیتا: 2/142؛ ابوالفتوح رازی، 1408: 3/67؛ طبرسی، 1372: 2/509؛ کاشانی، 1336: 1/412؛ بلاغی، 1420: 1/165؛ طباطبایی، 1417: 2/59؛ فضلالله، 1419: 4/72؛ حائریتهرانی، 1377: 2/31؛ طیب، 1378: 2/350؛ قرشی، 1377: 1/349؛ مکارمشیرازی، 1374: 2/12؛ ثقفیتهرانی، 1398: 1/237؛ صادقیتهرانی، 1365: 3/92 و 93؛ موسوی سبزواری، 1409: 3/119 و...).
روایات گروه دوم
پیش از این آمد که برخی از مفسران با تکیه بر اقوالی، جملۀ «وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها» را توصیه به انجام کار نیک از راهش و یا مراجعه به اهلش تعریف کردهاند. روایتی از امیرالمؤمنین علیهالسلام: «قد جعل الله للعلم أهلا و فرض على العباد طاعتهم بقوله: «وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها»؛ و البیوت هی بیوتالعلم الّذی استودعته الأنبیاء و أبوابها أوصیاؤهم»، در همین راستا، با معرفی انبیاء و اوصیاء ایشان بهعنوان مصادیق «بُیُوت» و «أَبواب»، نشان میدهد دستیابی به علم، از راه آنها که اهل علماند امکانپذیر است (طبرسی، 1403: 1/248).
نقل این روایت در بعضی تفاسیر از موافقت با معنای فرا سیاقی جمله حکایت دارد (فیضکاشانی، 1415: 1/227 و 228 و 1418: 1/92؛ بحرانی، 1416: 1/407- 409، ح 914- 916، 922 و 924؛ ثقفیتهرانی، 1398: 1/238؛ صادقیتهرانی، 1365: 3/93 و ...).
در این میان گروهی که امیرالمؤمنین علیهالسلام یا عترت ایشان را مصداق ویژۀ «أَبواب» شناختهاند، برای تأیید این نظر از گفتار پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلم در معرفی خود و علی علیهالسلام بهعنوان شهر علم و درب آن[9] یاد کردهاند (قمی، 1363: 1/68؛ فراتکوفی: 1410، 1/63 و 64، ح 29؛ طبرسی، 1372: 2/509؛ کاشانی، 1336: 1/ 412؛ عاملی، 1413: 1/168؛ سبزوارینجفی، 1406: 1/228 و 1419: 1/35؛ طیب، 1378: 2/349؛ قرشی، 1377: 1/349؛ موسوی سبزواری، 1409: 3/114 و ...)
از احادیث فوق برمیآید که شرط پیروى کامل از دستورات آن حضرت، اطاعت از وسائط تبلیغ احکام یعنى اوصیاء ایشان علیهالسلام است (حسینیهمدانی، 1404: 2/139). بدین ترتیب مرجعیت ائمه علیهالسلام در بسیاری از امور اثبات میگردد. شاید بدین رو برخی از مفسران، پس از تأکید بر کلیت مفهوم آیه، آموختن احکام از امیرالمؤمنین علیهالسلام و عترت ایشان را از جمله مواردی به شمار آوردهاند که در حدیث جابر بهطور عام به آن اشاره شده است (فیض کاشانی، 1415: 1/227 و 1418: 1/92 و سبزواری نجفی، 1406: 1/228).
از مستندات این مفسران، حدیث مشهور و مفصلی است که در قالب پاسخ علی علیهالسلام به بعضی از پرسشهای ابنکوّاء[10] بیان شده است. بخشی از این روایت که بر لزوم پذیرش ولایت ائمه علیهالسلام و جایگاه علمی ایشان تأکید دارد، در بسیاری از تفاسیر شیعی آمده است. ظاهراً فراتکوفی اولین کسی است که آن را بهطور کامل ذیل آیۀ 46 سورۀ اعراف[11] نقل کرده (فراتکوفی، 1410: 142 و 143، ح 174)؛ و پس از او برخی دیگر از مفسران در تفسیر آیۀ 189 بقره از آن بهره بردهاند (فیضکاشانی، 1415: 1/228؛ بحرانی، 1416: 1/408، ح 916؛ طیب، 1378: 2/349؛ حسینیهمدانی، 1404: 2/139؛ ثقفیتهرانی، 1398: 1/238؛ صادقیتهرانی، 1365: 3/93 و...). برخی از تفاسیر با نقل حدیثی از امام باقر علیهالسلام، بخش پایانی پاسخ امیرالمؤمنین علیهالسلام را بهتفصیل آوردهاند (بحرانی، 1416: 1/409، ح 924، 2/551، ح 3906 و صادقی تهرانی، 1365: 3/93).
مفسران شیعه به این نوع روایات بسنده نکرده و به احادیثی هم که بدون اشاره به بحث اهل علم، ائمه علیهالسلام را «بُیُوت» و «أَبواب» را، راه رسیدن به آنها شناسانده (عیاشی، 1380: 1/68، ح 212 و بحرانی، 1416: 1/407 و 408، ح 919) و یا ایشان را راه وصول به خدا و دعوتکنندگان بهسوی بهشت و راهنمایان آن تا روز قیامت معرفی کرده، توجه داشتهاند (عیاشی، 1380: 1/68، ح 210؛ طبرسی، 1372: 2/509؛ بحرانی، 1416: 1/408، ح 917؛ کاشانی، 1336: 1/412؛ طیّب، 1378: 2/349؛ قرشی، 1377: 1/349؛ مکارمشیرازی، 1374: 2/13 و صادقیتهرانی، 1365: 3/93 و 94).
این نوع روایات ضمن تأکید بر مصداق اتمّ «بُیُوت» و «أَبواب»، میتواند استقلال معنایی جملۀ «وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها» را در خارج از سیاق آیه ثابت کند. دیدگاه برخی مفسران ذیل این احادیث، موافقت آنها را در این باره ظاهر میسازد: علامه طباطبایی پس از نقل حدیثی از امام صادق علیهالسلام که اوصیاء را «ابواب الله» معرفی فرموده، این روایت را از باب جری و بیان مصداق شناخته و بر عام بودن معنای آن علیرغم خاص بودن مورد نزولش، تأکید کرده است (طباطبایی، 1417: 2/59).
طیب نیز در پایان تفسیر آیه ضمن یادآوری مصادیق «بُیُوت» و «أَبواب» در اخبار وارده، متذکر شده که تفاسیر مختلف ذیل آیات، غالباً برای بیان مصادیق است و منافاتی با عمومیت آیه ندارد (طیب، 1378: 2/350).
برخی هم معتقدند این نوع احادیث اشارهاى به یکى از مصداقهاى مفهوم کلى آیه است زیرا مىگوید در تمام امور مذهبى خویش از طریق اصلى؛ یعنى اهلبیت پیامبر علیهالسلام که طبق حدیث ثقلین قرین قرآن و پرورشیافتگان مکتب آن هستند وارد شوید و برنامههاى خود را از آنها بگیرید (مکارمشیرازی، 1374: 2/13).
کاربرد برخی احادیث با مضامین فوق در منابع روایی، مؤیدی بر عملکرد مفسران در تفسیر آیه است. روایتی از «سعد اسکاف» از امام باقر علیهالسلام در بیان مراد از اعراف و فضایل ائمه علیهالسلام (صفار، 1404: 1/499، ح 11 و دیلمی، 1427: 181)، احتجاج امیرالمؤمنین علیهالسلام با زنادقه و معرفی اوصیای پیامبران بهعنوان خانههای علم (طبرسی، 1403: 1/248)، احتجاج امیرالمؤمنین علیهالسلام با ابنکوّاء (ابوحیون، 1404: 2/343 و 344، ح 687 و طبرسی، 1403: 1/227 و 228)، احادیثی که مراد از «بیوت» را ائمه علیهالسلام معرفی کردهاند (مجلسی، 1403: 2/105، ح 62 و 1404: 7/294-297، ح 3) و روایات مربوط به علم، عصمت و فضایل علی علیهالسلام (طوسی، 1414: 558 و 559، ح 8- 1172 و مجلسی، 1403: 40/203 و 204، ح 10 و 40/205، ح 12) از نمونههای در خور تأملاند.
منابعی هم که به شرح حدیث پرداختهاند، اهمیت کاربرد این نوع روایات را اثبات میکنند. این موضوع ضمن معرفی ائمه علیهالسلام بهعنوان «أَبواب» (ابن ابی الحدید، 1404: 9/164-166 و مازندرانی، 1382: 5/207 و 8/144)، تأکید بر نقش ایشان در دستیابی به معرفت (فیضکاشانی، 1406: 4/137 و 1425: 287 و 288) و امکان ورود به «بُیُوت»؛ یعنی خانههای ایمان، علم و حکمت بهواسطۀ آن حضرات (مجلسی، 1404: 7/295) دیده میشود.
برخی دیگر از منابع غیرتفسیری نیز این نوع نگاه را تأیید کردهاند (حامدی، 1416: 219؛ طبری، 1426: 1/31؛ حلی، 1411: 52؛ مقدساردبیلی، 1383: 1/212 و 213؛ مرعشی، 1409: 7/459 و 460؛ حسینیتهرانی، 11/276-281؛ تیجانی، 1428: 143-145 و حمود، 1421: 2/115 و 116).
بدین ترتیب استناد به روایات امامیه، یکی از زمینههای مهم طرح قاعدۀ «حجیت مفاد فرازهای مستقل» است. کاربرد مستقل جملۀ «وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها» در منابع غیرتفسیری؛ بهویژه در شروح احادیث و تألیفات کلامی و در بحث از مصادیق آیه، مؤید دیگری بر درستی کاربست این قاعده است.
بهعنوان مثال، ملاصدرا در شرح اصول الکافی، در بحث از شواهد ربوبی، به موضوع نزول باران از آسمان و حکمت خداوند اشاره نموده و از آنجا که ظاهراً قصد داشته بین عملکرد راسخان در علم و افراد بیبصیرت مقایسه کند، بعد از توصیه به حرکت به سمت مطلوب و نکاتی پیرامون آن، تذکر داده که هر علم و معرفتی دربی دارد. وی بدین مناسبت از جملۀ مذکور یاد کرده است (صدرا، 1383: 1/288 و 289).
او در جایی دیگر در بحث از هدایت عامه و خاصه، به موضوع هدایت ربانی و تصرف تدریجی در باطن پرداخته و پس از تذکر این نکته که دخول در باطن بهجز از راه ظاهر صورت نمیگیرد، به جملۀ مذکور اشاره داشته است (صدرا، 1383: 3/412).
نمونۀ دیگر مربوط به استفادۀ محمدتقی مجلسی از این جمله در بخشی از کتاب روضه المتقین و در شرح قسمتی با عنوان «زِیَارَةُ قَبرِ أَبِی عَبدِ اللَه الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أَبِی طَالِبٍ علیهالسلام المَقتُولِ بِکَربَلَاء» است (مجلسی، 1406: 5/430، ح 3199). وی در شرح جملۀ «البَابُ المُبتَلَى بِهِ النَّاسُ» از زیارت جامعه نیز این آیه را به کار گرفته و پس از بیان مشابهت حال امت اسلام و قوم بنیاسرائیل در لزوم متابعت از رهبر، از فراز مذکور در تأیید این موضوع استفاده نموده است (مجلسی، 1406: 5/482) او در لوامع صاحبقرانى و در شرح زیارت جامعه هم به بیان ارتباط جملۀ «وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها.» با بهرهمندی از علم پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلم و ائمه علیهالسلام و اطاعت از آنها پرداخته است (مجلسی، 1414: 8/728 و 729).
مازندرانی نیز در شرح الکافی و در بیان موضوع «حدود»، از تغییر آنها در شرایط اضطراری و از راه مشخص سخن گفته و بدین مناسبت آیۀ مذکور را آورده است (مازندرانی، 1382: 2/339 و 340) او در شرح حدیثی از امام صادق علیهالسلام[12] و در بیان مراد از «باب» در جملۀ «وَ بَابَهُ الَّذِی یَدُلُّ عَلَیهِ»، با ذکر فراز مورد بحث، به درب علم اشاره کرده است (مازندرانی، 1382: 4/292 و 293).
و اما جیلانی؛ از دیگر شارحان حدیث، در الذریعة إلى حافظ الشریعة اطاعت را از وجوه عبادت شناخته و معرفت ائمه علیهالسلام، آموختن آموزههای دینی از آنها و تسلیم شدن در برابر ایشان را از موارد اطاعت برشمرده است. وی معتقد است این نکات از جملۀ «وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها» به دست میآید (جیلانی، 1409: 2/288).
حر عاملی هم در کتاب إثبات الهداه بالنصوص والمعجزات و در باب «وجوب ادلۀ نقلی در تحصیل معارف»، به این جمله استناد کرده است (حر عاملی، 1425: 1/78).
محمدباقر مجلسی نیز از بهکار گرفتن آیۀ مذکور غافل نمانده، در باب «الدین الذی لا یقبل الله أعمال العباد إلا به» کتاب بحارالأنوار و بابهای «مَعرِفَةِ الإِمَامِ وَ الرَّدِّ إِلَیه» و «النوادر» کتاب مرآة العقول در شرح احادیثی، از آیۀ مذکور بهره برده است (مجلسی، 1403: 66/12 و 1404: 2/116-118 و 308 و 309).
توجه به حجیت مفاد جملۀ مورد بحث در شمار دیگری از منابع غیرتفسیری؛ آنجا که محققان بهطور خاص از فضائل اهلبیت علیهالسلام و لزوم تبعیت از ایشان سخن میگویند، قابل مشاهده است.
مثلاً، قاضی نعمان در تأویل الدعائم، به مناسبت نقل آیۀ 80 نحل[13] و ذکر واژۀ بیوت، توضیح داده معنای باطنی این کلمه، پناهگاه مؤمنان؛ یعنی اولیاء خدا و ابزارهایشان برای اصلاح بندگان است. مستند وی در بیان این نکته، فراز مذکور و حدیث «مدینه العلم» میباشد (قاضینعمان، بیتا: 2/113 و 3/84). او در بخش دیگری از کتاب، ضمن بیان نکاتی دربارۀ آیۀ 36 توبه[14] پس از ذکر فضایل علی علیهالسلام و حدیث «مدینه العلم»، جملۀ مورد نظر را آورده است (قاضی نعمان، بیتا: 2/116 و 3/87).
ابنشهرآشوب هم در متشابه القرآن و در بیان عصمت امیرالمؤمنین علیهالسلام از جملۀ «وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها» بهره برده است. از نگاه وی، حدیث «مدینه العلم» نشانۀ ولایت و امامت علی علیهالسلام و بیانگر این موضوع است که علم و حکمت را باید از آن حضرت آموخت. به عقیدۀ وی فراز مورد بحث با اشاره به این معنا، شاهدی بر عصمت امام علیهالسلام است. او چنین استدلال میکند که چون از غیرمعصومان عمل قبیح سر میزند، اقتدا به آنان نادرست است و از آنجا که پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلم در فرمودۀ خود امر به عمل قبیحی نمیکند، امیرالمؤمنین علیهالسلام معصوم است (ابنشهرآشوب، 1369: 2/33).
هاشمیخویی نیز در کتاب منهاجالبراعه فی شرح نهجالبلاغه، در بخشی با عنوان «العلم» و در بیان اوصاف علی علیهالسلام، وجوب مراجعه به آن حضرت و تأکید بر عصمت ایشان، جملۀ مذکور را به کار گرفته (هاشمیخویی، 1400: 2/400)، ذیل عنوان «الفرقة الخامسة الرّزاقیّة» پس از بیان توضیحاتی دربارۀ طایفۀ رزاقیه و انحراف آنها نسبت به شیعه، به این جمله و نیاز به پیروی از حجج الهی اشاره نموده (هاشمیخویی، 1400: 13/394-398) و در بخشی با عنوان «تنبیه على مذهب الصوفیه و هدایه»، لزوم مراجعه به قول حجج و پیروی از راه آنها را با ذکر جملۀ «وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها» یادآوری کرده است (هاشمیخویی، 1400: 13/132-134).
کاربرد این جمله در عبقات الأنوار» و استناد به آن را میتوان در توضیح و تأیید روایت «مدینة العلم» و موارد مشابه آن در بخشهای مختلف کتاب مشاهده کرد (میرحامد حسین، 1366: 14/509، 684 و 690؛ 15/6، 568 و 569). ذکر این جمله در کنار جملات ﴿کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ﴾ (توبه/119)، ﴿وَ اعتَصِمُوا بِحَبلِ اللهِ جَمِیعاً﴾ (آلعمران/103)، حدیث «باب حطه»، حدیث «ثقلین»، حدیث «مدینه العلم» و حدیث «على مع القرآن و القرآن مع على»، در اثبات انحصار علم اهلبیت علیهالسلام و امتیاز ایشان از دیگر صحابۀ رسول خدا صلیاللهعلیهوالهوسلم در بحث از کلام شیخ عبدالحق دهلوی پیرامون حدیث «أنا دار الحکمه» و ردّ بخشى از آن و در ضمن پاسخهاى متعدد به کلام «شاه ولىالله» پیرامون حدیث «مدینه العلم» قابل تأمل است (میرحامد حسین، 1366: 15/481).
کاربست جملۀ مذکور در بخشهای مختلف کتاب نفحات الأزهار مانند آنچه در عبقات الأنوار آمده، مشهود است (میلانی، 1414: 10/316، 11/181-183، 189، 190، 249، 12/291-293 و 12/205).
سلطان الواعظین شیرازی از دیگر محققانی است که به استقلال معنایی جملۀ «وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها» توجه داشته است. او در بحث از روایت «أنا دار الحکمه و علی بابها» در کتاب لیالی بیشاور، پس از ذکر منابعی از اهلسنت که حدیث «مدینه العلم» را نقل کردهاند، فراز مورد نظر در آیۀ 189 بقره را مؤید دیدگاه عالمان در موضوع امامت و علم علی علیهالسلام دانسته است (شیرازی، 1419: 1122).
خراسانی نیز در کتاب هدایة الأمة إلى معارف الأئمة، ذیل عنوان «حقیقه التوسل»، جملۀ فوق را در بیان این نکته که ولی خدا واسطۀ بین پروردگار و خلق است، به کار گرفته و به این نتیجه رسیده که توسل به لحاظ مفهوم وضعی و حقیقت اعتقادی آن شرک نیست (خراسانی، 1416: 398).
باور به تناسب انداموار اجزای آیه
گروهی از مفسران با اعتقاد به تناسب اجزای آیه، کیفیت ارتباط دو فقرۀ آن را تبیین نموده و از این طریق، استقلال مفاد فراز مذکور را در خارج از فضای آیه نیز ظاهر ساختهاند. از نگاه آنان جملات «لَیسَ البِرُّ بِأَن تَأتُوا البُیُوتَ مِن ظُهُورِها» یا «وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها» در حکم مثل بوده و با معنای عامی که دارند، مفهوم بخش نخست آیه را در برگرفته و از این جهت با آن در ارتباطاند. بدین ترتیب آنان با تأکید بر کلیت مفهوم جملات، ناخودآگاه، معنای آنها را مستقل از بستر تاریخی آیه نیز حجت دانستهاند.
به عبارت دیگر چون این مفسران دو فراز فوق را عام و در حکم مثلی شناختهاند که برای نشان دادن عمل خلاف یا شایسته به کار رفته و کیفیت سؤال افراد از هلال ماه را نمونهای از کارهای اشتباه به شمار آوردهاند (فخر رازی،1420: 5/286؛ زمخشری، 1407: 1/234؛ بیضاوی، 1418: 1/127؛ نیشابوری، 1416: 1/527؛ ابوالسعود، بیتا: 1/203؛ آلوسی، 1415: 1/470؛ طنطاوی، بیتا: 1/405؛ ابوزهره، بیتا: 2/574؛ مکارمشیرازی، 1374: 2/13 و صادقی تهرانی، 1365: 3/87 و 92)، ضمن تبیین ارتباط اجزای آیه، باور به معناداری این فرازها در خارج از سیاق آیه و حجیت مفاد آنها را بهطور مستقل قوت بخشیدهاند.
البته آنها در بیان علت خطای افراد در پرسیدن سؤال از هلال ماه و ارتباط آن با بخش دوم آیه، اتفاق ندارند. برخی معتقدند بهجای پرسش دربارۀ هلال ماه، باید از مسائل مهمتری سؤال میشد. به نظر آنان، سؤال بیفایده دربارۀ حقایق هستی و اکتفا به ظواهر شرع، نوعی عمل عکس در شناخت عالم و مانند ورود به خانه از پشت آن است (فخر رازی،1420: 5/286؛ ابنجزی، 1416: 1/112؛ مظهری، 1412: 1/211؛ آلوسی، 1415: 1/470؛ فضلالله، 1419: 4/66 و ابوزهره، بیتا: 2/574). بعضی دیگر بر این باورند که با وجود گستردگی حکمت پروردگار در نظام خلقت، پرسیدن از سبب تغییر شکل ماه بهجای پرسش از فایدۀ این تغییر صحیح نبود. به عقیدۀ ایشان، چون راه مستقیم در حل مسئله، استدلال به معلوم برای رسیدن به مجهول است و نه برعکس، سؤالکنندگان نباید بهخاطر جهل خود از علّت اختلاف در شکل ماه، نسبت به حکمت خداوند که نکتۀ معلومی است، مردد میشدند و چنین سؤالی میکردند (نیشابوری، 1416: 1/527 و صادقیتهرانی، 1365: 3/87 و 92)؛ برخی هم تأکید کردهاند سؤال از علت تغییرات ماه، با علم نبوت ارتباطی نداشته و پرسش از پیامبر صلیاللهعلیه والهوسلم در این مورد مناسب نبوده است[15] (بیضاوی، 1418: 1/127؛ ابوالسعود، بیتا: 1/203؛ مظهری، 1412: 1/211 و طنطاوی، بیتا: 1/405)، اما از نگاه دیگر، سؤال از اختلاف هلال ماه بدون اطلاع بر هیئت افلاک و علوم مربوط به آن، طلب علم یا ورود به آن از راه غیرمرسوم است (گنابادی، 1408: 1/177).
با این همه بعضی تناسب دو فقره را به سؤال از هلال ماه ربط نداده و معتقدند همانطور که اختلاف شکل ماه، معیار شناسایى زمان و سبب اندازهگیرى است، هر چیز دیگر و از جمله آداب حج نیز باید ملاک داشته و بر محور فرمان الهى استوار گردد (طوسی، بیتا: 142؛ طبرسی، 1372: 2/509؛ حائریتهرانی، 1377: 2/31 و مکارمشیرازی، 1374: 2/12). با توجه به نحوۀ تعامل این نوع مفسران با آیه، به نظر میرسد تحلیل آنها بر مبنای روایات امام باقر علیهالسلام و معنای عام جملۀ «وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها» در آن حدیث صورت گرفته است.
به هر رو بنا بر دیدگاه همۀ مفسران، مفهوم بخش دوم آیه، کلی و در حکم مثلی است که انجام هر کاری را از راه غیرمنطقی ابطال میکند. بر این اساس، اشتباه افراد در نوع پرسش، در حکم ورود آنان از راه نادرست به مسئله تلقی میشود؛ بنابراین پذیرش هرکدام از وجوه ارتباطی اخیر، زمینۀ موافقت مفسران با معنای عام جمله و پذیرش استقلال معنایی آن را در خارج از سیاق آیه فراهم کرده است.
گفتنی است در میان وجوهی که مفسران در بیان چگونگی اتصال دو فقره، ذکر نمودهاند، تنها برخی بر استقلال معنایی فراز مزبور دلالت دارند. از این رو مواردی چون نزول هر دو بخش آیه بهصورت یکجا و در پی رخدادهایی همزمان؛ یعنی سؤال از سبب تغییر هلال ماه و نحوۀ ورود به خانه در حال احرام در یک زمان، استطرادی بودن فقرۀ دوم آیه، لزوم پرسش از مسائل مهمی چون حکم ورود به خانه در حال احرام بهجای سؤال از علت تغییرات ماه، شباهت پندار باطل برخی نسبت به نیکو بودن تغییر عادات در زمان احرام با صحیح نبودن پرسش از تغییرات ماه (فخر رازی،1420: 5/286؛ زمخشری، 1407: 1/234؛ بیضاوی، 1418: 1/127؛ قرطبی، 1364: 2/344؛ ابوحیان،1420: 2/237 و 238؛ نیشابوری، 1416: 1/526 و 527؛ ابوالسعود، بیتا: 1/203؛ مظهری، 1412: 1/211 و 212؛ آلوسی، 1415: 1/469 و 470؛ شوکانی، 1414: 1/218؛ ابنعاشور، بیتا: 193؛ دروزه، 1381: 6/324؛ سید قطب، 1412: 1/184؛ حوّی، 1424: 1/436؛ زحیلی، 1418: 2/71 و مکارمشیرازی، 1374: 2/11) مورد نظر این تحقیق نیست.
گرایش تفسیری
در طول تاریخ تفسیر قرآن، مفسران با گرایشهای متعددی به تبیین مفاهیم آیات پرداختهاند. از عوامل این گوناگونی، پیشفرضهای بنیادین و مسلّم صاحبان تفاسیر بوده که جهتگیریهای بعدی آنها را شکل داده است. تعدادی از تفاسیر موردمطالعه در این پژوهش که بهطور معمول گرایش عرفانی یا اجتماعی دارند، با تکیه بر مبانی خاص خود، حجیت مفاد جملۀ «وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها» را در فضایی خارج از سیاق آیه ثابت کردهاند. با بررسی این نوع تفاسیر مسئلۀ فوق را پی میگیریم.
گرایش عرفانی
از مبانی مطرح در تفاسیر عرفانی که مستمسک برخی از مفسران قرار گرفته و زمینۀ استقلال معنایی جملات آیه را تدارک دیده، باور به وجود معنای رمزی یا اشاری برای آیات قرآن است. ظاهراً ابنعربی بر همین اساس، در تفسیر بخش دوّم آیه، مراد از «بُیوت» را قلوب و ورود از پشت آن را توجه به حواس ظاهری دانسته و در مقابل، امر به ورود از درب خانه را توصیه به پیمودن راههای باطنی برای رسیدن به حق و حقیقت معنا کرده است (ابنعربی: 1422، 1/70). ابنعجیبه، «بُیوت» را که مرید به آن وارد میشود، اعم از خانۀ شریعت، طریقت و حقیقت شناخته، به وجود دربهایی برای هر خانه اشاره کرده و متذکر شده هرکس از درب بیاید، داخل میشود و هرکس از راه دیگری بیاید، طرد میگردد. وی پس از این به توضیح مفهوم هر یک از دربها پرداخته است (ابنعجیبه، 1419: 1/221 و 222). حقّی پس از بیان اینکه هر چیزی سبب و مدخلی دارد و رسیدن به آن جز از طریق پیروی از آن سبب ممکن نیست، بر این نکته تأکید کرده که وصول به پروردگار و ورود به محضر او از راه تقوا امکانپذیر است و بهاندازۀ سلوک در مراتب تقوا، میتوان به خداوند متصل شد (حقّی، بیتا: 1/305). از نگاه گنابادی، درب همۀ امور و سمت و سوی همۀ چیزها ولایت است. وی در تأیید این دیدگاه، روایت معروف امام باقر علیهالسلام: «أَن یَأتِیَ الأَمرَ مِن وَجهِهَا أَیُّ الأُمُورِ کَان» را آورده و نتیجه گرفته که جملۀ مورد نظر، ورود به تمام امور دنیوی و اخروی را از راهش توصیه کرده است. بر این اساس، اهمیت راه وصول را مطرح نموده و در همین راستا به بیان جایگاه رجوع به عالم الهی و عدم پیروی از تقلیدهای نابجا در دریافت علوم الهی پرداخته است (گنابادی، 1408: 1/177 و 178).
با این نوع نگاه، جملۀ «وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها» بیرون از فضای آیه معنای مستقلی دارد و کاربردی بودن قاعدۀ «حجیت مفاد فرازهای مستقل» در تفسیر آن تأیید میشود.
گرایش اجتماعی
شمار زیادی از مفسران اجتماعی با این باور که غالب معضلات جامعه را میتوان با مراجعه به قرآن حل کرد، در تعامل با شرایط و مسائل روزگار و متأثر از دغدغههای فکری خود، برخی آیات را فراتر از بستر تاریخی نزول تفسیر میکنند. آیۀ 189 بقره از جمله آیاتی است که برخی مفسران با این نگاه به تفسیر آن روی آوردهاند.
در میان تفاسیر اجتماعی مورد بررسی در این پژوهش، طالقانی بهگونهای متمایز قلم زده است. وی با یادآوری رسالت اسلام و قرآن براى برانگیختن عقول و فطرت، بر این امر تأکید فرموده که هدف، شناساندن حقایق و عظمت آفریننده و آفرینش است تا بدینوسیله مسلمانان درهاى بستۀ علوم را بگشایند و گام به گام به نهانخانۀ اسرار علمى وارد شوند. این مفسر با اشاره به هجوم دشمنان برای دستیابی به گنجینههاى طبیعت و استفادۀ نادرست آنان از دستاوردها برای جنگافروزی، به بحث از اهمیت پایهگذاری تقوا در نفوس برای رسیدن به کمال و خیر پرداخته است (طالقانی، 1362: 2/77 و 78).
عاملی از مفسران دیگری است که با نگاه اجتماعی خود، مخاطب را بر بیراهه بودن توسل به وسایل غیرعادى براى انجام مقصود توجه داده و یادآور شده برای رسیدن به رستگاری باید در افکار و عقاید یا معاشرت و معامله و به عبارتی در تمام شئون زندگى راه شایسته را برگزید (عاملی، 1360: 1/316).
به عقیدۀ مفسر من وحی القرآن نیز، مفهوم آیه فراتر از مورد نزول، متناسب با جو عام قرآنی و مربوط به همۀ امور؛ اعم از حیات علمی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و دفاعی است. از نظر فضلالله، جملۀ مذکور به آدمی توصیه نموده در تمامی امور از راههایی وارد شود که او را با همۀ جوانب و قضایا رو به رو کند و دستیابی به فرصتهای موفقیت را برای او فراهم سازد. وی معتقد است بارزترین مصادیق «أَبواب»، درهایی هستند که به روی خصلتهای شخصی انسان باز میشوند. این مفسر با تأکید بر ضرورت شناخت عمیق شخصیت انسان و نقاط ضعف و قوت او، منشأ بسیاری از مشکلات در اجتماع بشری را عدم کشف دربهای فرهنگی، روحی، اجتماعی و ناشناخته ماندن حقیقت انسان تشخیص داده است (فضلالله، 1419: 4/62، 71-73).
از نگاه جعفری هم جملۀ مذکور علاوه بر معنای ظاهری، به حقیقتی بسیار مهم؛ یعنی دستور ورود به هر کارى از راههای درست اشاره مىکند. وی این نکته را در مورد عبادت پروردگار، نزدیکى به خدا، درک پیامهاى او، داشتن اعتقادات درست و درک صحیح اسلام، قرآن و سنت پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلم مطرح نموده، راه مناسب را ورود از درب خانۀ اهلبیت علیهالسلام شناخته و سرپیچی گروهی از ایشان را پس از رحلت رسولالله صلیاللهعلیهوالهوسلم، عامل خسارت عظیمى معرفی کرده که دامنگیر جامعۀ اسلامى شده است (جعفری، بیتا: 1/477 و 478).
از نوع کلام این مفسران، نگاه کلان آنان به آیه و توجه ایشان به معنای استقلالی «وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها» هویدا است؛ بنابراین میتوان گفت آنها نیز حجیت مفاد فراز مورد بحث را مستقل از بستر تاریخی آیه باور داشتهاند.
ناگفته نماند، خطیب، صادقی تهرانی و نویسندگان تفسیر نمونه نیز ضمن یادآوری جنبۀ هدایتی قرآن و تأکید بر فراخوان آیه برای ورود به همۀ امور از راهش، بهنوعی از قاعدۀ تفسیری مورد بحث حمایت کردهاند (خطیب، بیتا: 1/210؛ صادقیتهرانی، 1365: 3/93 و 94 و مکارمشیرازی، 1374: 2/12).
بحث و نتیجهگیری
مطالعۀ تفاسیر متعدد فریقین؛ اعم از منابع متقدم تا معاصر، نشان داد که توجه به استقلال فراز «وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها» ریشهای دیرینه دارد. در این میان، شیعیان به دلیل تکیه بر روایات ائمه علیهالسلام، در تبیین این موضوع نقش پررنگتری داشتهاند. با این وجود، جایگاه برخی از مفسران غیرشیعی و از جمله افراد وابسته به فرقۀ اعتزال نیز محفوظ است، اما خاستگاه نظرات آنها احادیث نیست. این در حالی است که اگر از چنین آبشخوری بهره میبردند، درک مناسب آنها از تفسیر آیه معلوم میشد و تعداد زیادی از صاحبنظران به ایدههای آنها مراجعه میکردند.
در جمع، باید گفت اگر مفسری مفهوم تاریخی جملۀ «وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها» را پذیرفته و با تکیه بر سبب نزول، بر آن تأکید ورزیده و در عین حال در تفسیر، معنای مستقل آن را هم مورد توجه قرار داده، ظاهراً هیچ مبنای استواری برای پذیرفتن این استقلال بهجز قاعدۀ «حجیت مفاد فرازهای مستقل آیات» نداشته است.
بهعلاوه چون زبان قرآن، زبانی فطری است، میتوان با نگاه مستقل به واژهها و جملات آن، به نکاتی دست یافت که در حل بسیاری از مسائل تمدنی، کشاکشهای کلامی و غیر آن به کار میآید. درواقع یکی از نتایج باور به استقلال معنایی فراز «وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها.» همین نکته است.
[1]. عَن جَابِرٍ قَالَ: «قَالَ أَبُو عَبدِ اللهِ علیهالسلام: «یَا جَابِرُ إِنَّ لِلقُرآنِ بَطناً وَ لِلبَطنِ ظَهراً- ثُمَّ قَالَ یَا جَابِرُ وَ لَیسَ شَیءٌ أَبعَدَ مِن عُقُولِ الرِّجَالِ مِنهُ، إِنَّ الآیَةَ لَتَنزِلُ أَوَّلُهَا فِی شَیءٍ- وَ أَوسَطُهَا فِی شَیءٍ وَ آخِرُهَا فِی شَیءٍ، وَ هُوَ کَلَامٌ مُتَّصِلٌ یَتَصَرَّفُ عَلَى وُجُوه.»»
[2]. «وَ لِلَّهِ المَشرِقُ وَ المَغرِبُ فَأَینَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجهُ اللهِ إِنَّ اللهَ واسِعٌ عَلِیمٌ.»
[3]. «إِن یَمسَسکُم قَرحٌ فَقَد مَسَّ القَومَ قَرحٌ مِثلُهُ وَ تِلکَ الأَیَّامُ نُداوِلُها بَینَ النَّاسِ وَ لِیَعلَمَ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَتَّخِذَ مِنکُم شُهَداءَ وَ اللهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمِین.»
«فَلَم تَقتُلُوهُم وَ لکِنَّ اللهَ قَتَلَهُم وَ ما رَمَیتَ إِذ رَمَیتَ وَ لکِنَّ اللهَ رَمى وَ لِیُبلِیَ المُؤمِنِینَ مِنهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.»
«وَ قالَ رَجُلٌ مُؤمِنٌ مِن آلِ فِرعَونَ یَکتُمُ إِیمانَهُ أَ تَقتُلُونَ رَجُلاً أَن یَقُولَ رَبِّیَ اللهُ وَ قَد جاءَکُم بِالبَیِّناتِ مِن رَبِّکُم وَ إِن یَکُ کاذِباً فَعَلَیهِ کَذِبُهُ وَ إِن یَکُ صادِقاً یُصِبکُم بَعضُ الَّذِی یَعِدُکُم إِنَّ اللهَ لا یَهدِی مَن هُوَ مُسرِفٌ کَذَّابٌ.»
«ما أَفاءَ اللهُ عَلى رَسُولِهِ مِن أَهلِ القُرى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی القُربى وَ الیَتامى وَ المَساکِینِ وَ ابنِ السَّبِیلِ کَی لا یَکُونَ دُولَةً بَینَ الأَغنِیاءِ مِنکُم وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُم عَنهُ فَانتَهُوا وَ اتَّقُوا اللهَ إِنَّ اللهَ شَدِیدُ العِقاب.»
[4]. «یَسئَلُونَکَ عَنِ الأَهِلَّةِ قُل هِیَ مَواقِیتُ لِلنَّاسِ وَ الحَجِّ وَ لَیسَ البِرُّ بِأَن تَأتُوا البُیُوتَ مِن ظُهُورِها وَ لکِنَّ البِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أتُوا البُیُوتَ مِن أَبوابِها وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُم تُفلِحُون.»
[5]. در برخی منابع به صورت «ثعلبه بن عنمه» آمده است.
[6]. براساس برخی از اقوال، قریش و تعدادی از قبائل دیگر که در دین خود تعصب داشتند و اصولاً مردمى با صلابت بودند، «حُمس» (جمع أحمس، به معنای شدت و سختی) نام گرفتند. آنان در زمان احرام، برخلاف عادت انصار و سایر اعراب، از درب وارد میشدند؛ اما به عقیدۀ بعضى، آنها نیز مانند سایر قبیلهها عمل میکردند (طبرسی، 1372، 2/508 و 509؛ سیوطی، 1404: 1/204 و طباطبایی، 1417: 2/58).
[7]. مراد از مجاز در این مقاله، معنای مستقل جمله بدون توجه به بسترتاریخی آیه است.
[8]. در این جا فقط به تفاسیری ارجاع داده شد که از ابوعبیده به صراحت یاد کرده و یا عین قول او را آوردهاند.
[9]. «أَنَا مَدِینَةُ العِلمِ وَ عَلِیٌّ ع بَابُهَا وَ لَا تَدخُلُوا المَدِینَةَ إِلَّا مِن بَابِهَا»
[10]. وی یکی از مخالفان حضرت علی علیهالسلام و از خوارج بود. طبرسی احتجاجهای آن حضرت با او را در کتاب الإحتجاج علی أهل اللجاج آورده است (طبرسی، 1403: 1/227).
[11]. «وَ بَینَهُما حِجابٌ وَ عَلَى الأَعرافِ رِجالٌ یَعرِفُونَ کُلاًّ بِسِیماهُم وَ نادَوا أَصحابَ الجَنَّةِ أَن سَلامٌ عَلَیکُم لَم یَدخُلُوها وَ هُم یَطمَعُون»
[12]. «إِنَّ اللهَ خَلَقَنَا، فَأَحسَنَ خَلقَنَا؛ وَ صَوَّرَنَا، فَأَحسَنَ صُوَرَنَا؛ وَ جَعَلَنَا عَینَهُ فِی عِبَادِهِ، وَ لِسَانَهُ النَّاطِقَ فِی خَلقِهِ، وَ یَدَهُ المَبسُوطَةَ عَلى عِبَادِهِ بِالرَّأفَةِ وَ الرَّحمَةِ، وَ وَجهَهُ الَّذِی یُؤتى مِنهُ، وَ بَابَهُ الَّذِی یَدُلُّ عَلَیهِ، وَ خُزَّانَهُ فِی سَمَائِهِ وَ أَرضِهِ؛ بِنَا أَثمَرَتِ الأَشجَارُ... وَ بِعِبَادَتِنَا عُبِدَ اللهُ، وَ لَو لا نَحنُ مَا عُبِدَ اللهُ» (کلینی، 1429، 1/352).
[13]. «وَ اللَهُ جَعَلَ لَکُم مِن بُیُوتِکُم سَکَناً وَ جَعَلَ لَکُم مِن جُلُودِ الأَنعامِ بُیُوتاً تَستَخِفُّونَها یَومَ ظَعنِکُم وَ یَومَ إِقامَتِکُم وَ مِن أَصوافِها وَ أَوبارِها وَ أَشعارِها أَثاثاً وَ مَتاعاً إِلى حِینٍ.»
[14]. «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللهِ اثنا عَشَرَ شَهراً فِی کِتابِ اللهِ یَومَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرضَ مِنها أَربَعَةٌ حُرُمٌ ذلِکَ الدِّینُ القَیِّمُ فَلا تَظلِمُوا فِیهِنَّ أَنفُسَکُم وَ قاتِلُوا المُشرِکِینَ کَافَّةً کَما یُقاتِلُونَکُم کَافَّةً وَ اعلَمُوا أَنَّ اللهَ مَعَ المُتَّقِین.»
[15]. ظاهراً ابنعاشور تنها مفسری است که بر این مورد نقد وارد کرده و صحت آن را بعید دانسته است (ابنعاشور، بیتا: 2/196).