محسن قاسمپور راوندی؛ سمیه مسعودینیا
چکیده
شیخ طوسی در تفسیر تبیان بهمثابه متکلّمی بزرگ و تحت تأثیر اساتید برجستهای مانند شیخ مفید و سید مرتضی وارد مباحث عقلی- کلامی شده است. مباحث کلامی در تفسیر تبیان برجسته است و این موضوع بیانگر جایگاه کلامی و ویژه شیخ طوسی است. از سویی دیگر تأثیر مبانی فکری و گرایش شیخ طوسی در مواجهه با آیات قرآن بر مفسّران بعدی هم چون طبرسی، نکتهای ...
بیشتر
شیخ طوسی در تفسیر تبیان بهمثابه متکلّمی بزرگ و تحت تأثیر اساتید برجستهای مانند شیخ مفید و سید مرتضی وارد مباحث عقلی- کلامی شده است. مباحث کلامی در تفسیر تبیان برجسته است و این موضوع بیانگر جایگاه کلامی و ویژه شیخ طوسی است. از سویی دیگر تأثیر مبانی فکری و گرایش شیخ طوسی در مواجهه با آیات قرآن بر مفسّران بعدی هم چون طبرسی، نکتهای است غیرقابلانکار. بازتاب عقلگرایی در تفسیر تبیان بهویژه با توجه به پیوند فکری میان مکتب کلامی بغداد - که شیخ طوسی از آن بیبهره نبوده است – و مکتب عقلی اعتزال محسوس است. انعکاس چنین مباحثی در تفسیر مجمعالبیان هم - البته نه به گستردگی تبیان - مشهود است. تحولات فکری قرن پنجم و ششم و مواجهه شیخ طوسی و طبرسی را با آنها میتوان با توجه به جولان فکری – عقیدی گروههای مختلف کلامی در قالب احتجاجات، مناظرات، تبیین عقاید و نقدهای این دو مفسّر به آرای کلامی معتزله جستجو کرد. سه رویکرد تبیینی، تقریبگرایانه و نقّادانه با آرای تفسیری معتزله، محورهای اساسی این پژوهش است که با رویکرد توصیفی – تحلیلی و گزارش و بیان دادههای تفسیری و همراه با شواهد و قرائنی سامان یافته است. هردو مفسّر از رهگذر این رویاروییها به دفاع از مبانی کلامی شیعه پرداختهاند.
سهیلا پیروزفر؛ حسن زرنوشه فراهانی؛ حمید ایماندار
چکیده
امینالخولی (1895- 1966م) با تأکید بر اولویت داشتن پژوهش ادبی در مطالعه قرآن، مکتب ادبی معاصری در تفسیر قرآن پایهریزی کرد که از سوی محققانی نظیر محمد احمد خلف الله، عایشه بنتالشاطی و نصر حامد ابوزید مورد استقبال قرار گرفت و امتداد یافت؛ اما بهرهگیری این جریان از بعضی آراء مفسران معتزلی مانند زمخشری و نیز تأکید بر اندیشه خلق قرآن سبب ...
بیشتر
امینالخولی (1895- 1966م) با تأکید بر اولویت داشتن پژوهش ادبی در مطالعه قرآن، مکتب ادبی معاصری در تفسیر قرآن پایهریزی کرد که از سوی محققانی نظیر محمد احمد خلف الله، عایشه بنتالشاطی و نصر حامد ابوزید مورد استقبال قرار گرفت و امتداد یافت؛ اما بهرهگیری این جریان از بعضی آراء مفسران معتزلی مانند زمخشری و نیز تأکید بر اندیشه خلق قرآن سبب شد که برخی، آنها را متأثر از اندیشههای معتزله بدانند. در این مقاله، پس از معرفی مکتب ادبی در تفسیر، به معرفی الگوهای اثرگذار بر این جریان پرداخته و معلوم میگردد که نظریات مطرح شده از سوی این جریان، ارتباط روشن و مشخصی با اندیشههای معتزله ندارد. تنها مطلب قابل ذکر، تأکید ابوزید بر نظریه خلق قرآن است که آن نیز کاملاً بهصورت گزینشی و در راستای اثبات تاریخمندی قرآن مورد استفاده قرار گرفته است؛ بنابراین حتی نتیجهای که ابوزید از این نظریه گرفته به لحاظ مبنایی با معتزله متفاوت است.