محسن قاسم پور؛ پروین شناسوند
چکیده
موضوع محبت در ادبیات دینی و عرفانی جایگاه والایی را به خود اختصاص داده است، بهگونهای که این مقوله افزون بر موقعیت ویژۀ عرفانیاش، از ارکان مهم مفاهیم اخلاقی در ادیان ابراهیمی نیز به شمار میآید. در تعریف محبت، بین عالمان و اخلاقپژوهان اختلافنظر وجود دارد و این اختلاف تا آن حد و اندازه است که برخی تعریف حقیقی آن را اساساً غیرممکن ...
بیشتر
موضوع محبت در ادبیات دینی و عرفانی جایگاه والایی را به خود اختصاص داده است، بهگونهای که این مقوله افزون بر موقعیت ویژۀ عرفانیاش، از ارکان مهم مفاهیم اخلاقی در ادیان ابراهیمی نیز به شمار میآید. در تعریف محبت، بین عالمان و اخلاقپژوهان اختلافنظر وجود دارد و این اختلاف تا آن حد و اندازه است که برخی تعریف حقیقی آن را اساساً غیرممکن دانسته و بر این باورند محبت زبان حال است نه قال. عارفان مفسر مسلمان با الهام از آموزههای قرآنی و روایی، موضوع محبت را در آثار خود مورد بحث قرار داده و در چیستی، ابعاد و آثار آن سخن گفتهاند. عالِمی نظیر فیض کاشانی، بهمثابۀ مفسر، محدث و متفکری اخلاقپژوه، اولاً با پیروی از سیرۀ گفتاری و عملی معصومان و ثانیاً با تأثیرپذیری از اندیشههای برخی عارفان و فیلسوفان همچون غزالی، ابنعربی و ملاصدرا، به موضوع محبت در آثار خود عنایت داشته است. در این میان، یکی از فرازهای مهم بحث محبت، در بین چنین عالمانی ازجمله فیض کاشانی رابطۀ آن با معرفت است. این مهم در دیدگاه عارفان نقشی محوری داشته و عارفان با تأسی از آموزههای روایی این مقوله را مورد توجه قرار دادهاند. فیض کاشانی نیز با الهام از احادیثی همانند احادیث موسوم به کنز مخفی و حدیث «قُرب نوافل» و تأثیرپذیری از اندیشۀ عارفان، این رابطه را در تبیین موضوع محبت برجسته دیده است. این مقاله با روش توصیفی و تحلیلی، رهیافتهای عرفانی محبت را در نگاه فیض با عنایت بهمراتب یادشده، مورد بررسی و تحلیل قرار داده است.
رحمتالله عبداللهزاده آرانی
دوره 1، شماره 1 ، مهر 1391، ، صفحه 87-98
چکیده
درک مفاهیم و بیان مقاصد آیات قرآن همواره مورد توجه مفسّران و قرآنپژوهان بوده است. در این زمینه قرآن نیز خود به تأمّل و تدبّر در آیات دعوت نموده و اینگونه بر فهمپذیر بودن کلام وحی پای فشرده است. از سوی دیگر، برخی روایات، از تفسیر به رأی و از آنچه از آن به «ضرب آیات به یکدیگر» نام برده شده، نهی نموده و گروهی بر این اساس، بهرهگیری ...
بیشتر
درک مفاهیم و بیان مقاصد آیات قرآن همواره مورد توجه مفسّران و قرآنپژوهان بوده است. در این زمینه قرآن نیز خود به تأمّل و تدبّر در آیات دعوت نموده و اینگونه بر فهمپذیر بودن کلام وحی پای فشرده است. از سوی دیگر، برخی روایات، از تفسیر به رأی و از آنچه از آن به «ضرب آیات به یکدیگر» نام برده شده، نهی نموده و گروهی بر این اساس، بهرهگیری معنای یک آیه از آیات دیگر را در دایره شمول نهی یاد شده قرار داده و آن را از مصادیق تفسیر به رأی شمردهاند. فیض کاشانی و علامه طباطبایی با تبیینی درخور از روایات «منع از تفسیر به رأی» و «ضرب آیات به آیات» به خوبی از عهده بیان عدم تعارض بین اینگونه روایات از یکسو و «ادله تدبّر در قرآن» از سوی دیگر برآمدهاند؛ اما آنچه پس از آن در نگرش هر یک رخ مینماید بهگونهای متفاوت از دیگری است. فیض کاشانی تدبّر در قرآن را زمینهای برای درک حقایق آیات و باطن الفاظ و عبارات میداند و به استناد دستهای از روایات و اخبار برای اهل تدبّر در این عرصه مجالی فراخ پیشروی قرار میدهد؛ ولی علامه طباطبایی آن را زمینهای برای تبیین مبنای خود در تفسیر آیات به آیات قرار میدهد، و با بهرهگیری از دستهای دیگر از روایات، زوایای دیگری از تدبّر در قرآن را پیشروی مینهد و بر امکان فهم مستقل آیات قرآن با توجه به مبین بودن آیات تأکید مینماید و نقش روایات در این زمینه را رهنمون کردن بهسوی بهرهگیری از آیات برای فهم آیات با تدبّر در آنها میداند.