با همکاری مشترک دانشگاه پیام نور و انجمن علمی قرآن و عهدین ایران

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

استادیار گروه تفسیر و علوم قرآن، دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم

چکیده

گام نخست در فهم قرآن کریم، درک معنای صحیح واژگان است. تحقق این امر در گرو بررسی دقیق منابع لغت زبان عربی است و گاهی نیز مراجعه به زبان‌های هم‌خانواده عربی کمک‌کننده است. یکی از واژگان مهمی که از قرون اولیه هجری میان مسلمانان رایج و تثبیت گردیده، واژه تفسیر است. این واژه در دو ساحت معنایی به کار رفته است: 1. توضیح و شرح آیات؛ 2. مجموعه‌های مدون شرح آیات. این واژه تنها یک بار در قرآن در سوره فرقان آیه 33 آمده است. با توجه به اینکه ریشه این واژه، پیشینه‌ای طولانی در زبان‌های سامی داشته و در مباحث بین‌الادیانی قابل بحث و بررسی است، اما پژوهشگران از جنبه زبان‌شناسی تاریخی-تطبیقی و بین‌الادیانی به بررسی آن نپرداخته‌اند. مقاله حاضر با این رویکرد و با روش تاریخی-تطبیقی به سیر تطور و تحول ساختار واژه و معنای نخست مذکور می‌پردازد. یافته‌ها حاکی از آن است که ریشه این واژه در زبان‌های مذکور هم در ساختار و هم در معنا تغییرات قابل توجهی داشته است. تنوع و گستردگی معنای ریشه با گذشت زمان تحدید گردیده و با ورود به قرآن و سنت اسلامی، ارتباط وثیقی با کلام وحی پیدا کرده تا جایی که به شرح و توضیح کلام خداوند، اختصاص یافت.

کلیدواژه‌ها

مقدمه

واژه تفسیر تنها یک بار در قرآن آمده و آن‌هم به معنای بیان و شرح است: وَلَا یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاکَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِیرً‌ا (فرقان/۳۳). لغت‌شناسان گاهی آن را از ماده «فَسْر» دانسته­اند و برای این ماده معانی: شرح دادن، آشکار ­ساختن امر پوشیده و اظهار معنای معقول ذکر نموده‌اند و گاه براساس قاعده اشتقاق کبیر مشتق از «‌سفر‌» دانسته­اند که این ماده نیز معنای کشف و آشکار ­شدن دارد، با این تفاوت که اولی بیشتر در مورد اظهار معنای معقول و آشکار ­کردن مطالب معنوی و دومی برای آشکار­ نمودن اشیای خارجی و محسوس استفاده می‌شود.

این دو ماده با معانی گوناگونی در عهدین که زبانشان هم‌خانواده عربی و از اصل سامی است نیز به‌کار رفته‌اند که لازم است برای دستیابی به شناختی ژرف از این دو ماده و سیر تطور و تحول معنایی و ساختاری آن دو، در سه شاخه زبانی مهم سامی از طریق زبان‌شناسی تاریخی-تطبیقی، مورد بررسی قرار گیرند؛ علمی که موضوع آن بررسی پدیده­های آوایی، صرفی، نحوی و قاموسی در زبان­های وابسته به یک خانواده زبانی واحد یا یکی از شاخه­های خانواده­های زبانی واحد است. لذا روش تطبیق در زبان‌شناسی براساس تقسیم زبان­ها به خانواده­های زبانی است (حجازی،1379: 39). در این روش لغت­های مشابه را در زبان­هایی که از یک خانواده هستند در کنار یکدیگر قرار داده و سعی می­کنند یک ارتباط نظام­مند بین آنها برقرار کنند، به‌عبارت‌دیگر تغییرات صوتی آنها را قاعده­مند دانسته و آنها را در یک نظام قرار می‌دهند (ایچسون، 1386: 195).

آنچه مطالعات ریشه­شناسی و به‌طور کلی زبان‌شناسی تاریخی جدید را از مطالعات سنتی متمایز می­سازد، یکی استفاده از رویکردی تطبیقی و درواقع آگاهی از روابط وراثتی بین زبان­های هم‌خانواده است و دیگری روشمندی، دقت و احتیاط بیشتر در برقراری روابط لفظی و معنایی است (گیررتس، 1393: 33-38).

 بحث حاضر، پژوهشی ریشه­شناسی از واژه تفسیر در سه زبان سامی عبری، عربی و سریانی است که در آن نخست ساختار و معنای این دو ماده و ارتباط آنها با یکدیگر در زبان عربی و قرآن مورد بررسی قرار می­گیرد و سپس از طریق زبان­شناسی تاریخی-تطبیقی به‌طور مستوفی به بررسی ساخت و معنای آن دو در متن عهدین پرداخته می­شود تا مشخص گردد که خاستگاه این دو واژه کدام زبان بوده است؟ تحول و تطور تاریخی این دو ماده چگونه رقم خورده است؟ و از دیدگاه تاریخی چه ارتباط اشتقاقی در سه زبان مذکور میان این دو ریشه وجود دارد؟

در رابطه با پیشینه این بحث، لازم به ذکر است که دکتر احمد پاکتچی در مقاله تفسیر در دانشنامه بزرگ اسلامی جلد 15، نخست نگاهی گذرا به کاربرد واژه تفسیر در زبان­های اکدی، آشوری، عبری، آرامی، سریانی و مندایی داشته و سپس به مباحث نظری تفسیر، تاریخ تفسیر و انواع آن در سده­های گوناگون پرداخته و در حقیقت بحث زبان­شناسی انجام نداده است. آرتور جفری در کتاب واژگاندخیل در قرآن مجید در ذیل واژه «تفسیر» اشاره­ای نیم‌صفحه‌ای به نظریه­های مختلف خاورشناسان داشته است که آن را از اصل آرامی، عبری یا سریانی دانسته­اند و ساخت و معنای آن را در این زبان­ها نیز ذکر نموده است. محمدجواد مشکور نیز در کتاب فرهنگ تطبیقی عربی با زبان­های سامی و ایرانی در ذیل «فسّر» ساخت و معنای آن را در زبان­های مندایی، اکدی، آرامی، عبری و سریانی آورده است که هیچ‌کدام از این پژوهش­ها ما را در شناخت خاستگاه واژگان «فسر» و «سفر»، ارتباط اشتقاقی این دو و سیر تطور ساختاری و معنایی­شان یاری نمی­رساند؛ اما آنچه این تحقیق را از دیگر نوشته­ها در این باب متمایز می­کند، ریشه­یابی ساختاری و معنایی دو ماده مذکور در متن عهدین و قرآن و بررسی سیر تحول و تطور آنهاست و در فرآیند پژوهش از متن عهدین به زبان اصلی و اصل زبان­های عبری و سریانی استفاده شده است.

 

ن با «سفر»

واژه­ «تفسیر» در زبان عربی        

      واژه «تفسیر» علاوه بر معنای شرح و توضیح بر کتاب تفسیر نیز دلالت دارد. این واژه برای شروح آثار علمی و فلسفی نیز به کار می­رود که در این صورت معادل شرح است و اصولاً برای مقاصد غیردینی همچون شرح اشعار و آثار لغوی، نحوی، ادبی و نظایر اینها استفاده می­شود (ژیلیو، 1393: 160).

 این واژه در قرآن کریم تنها یک بار به کار رفته و آن زمانی است که خداوند پس از بیان برخی از ایرادهای کافران و پاسخ به آن می‌فرماید: ﴿وَلَا یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاکَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِیرًا﴾ (فرقان/33) و توسط لغت‌شناسان به‌عنوان یک واژه عربی مورد بررسی قرار ­گرفته ­است. به‌عنوان مثال در مقاییس اللغة آمده است: واژه «فسر» اصلی واحد است که بر بیان چیزی و شرح آن دلالت می­کند (ابن‌فارس، 1998م: ماده فسر).

راغب اصفهانی نیز چنین آورده است: «فَسْر» به معنای اظهار معنای معقول است و «تفسیر» از نظر مبالغه همچون فسر است و تفسیر گاهی به واژه­های مفرد و یا غریب اختصاص دارد و گاهی در مورد تأویل به کار می­رود. ازاین‌رو، واژه تفسیر و تأویل در مورد رؤیا نیز کاربرد دارد (راغب اصفهانی، 1416ق: ماده فسر). همچنین «تفسیر» در لغت به معنای شرح‌، بیان‌، توضیح و تبیین‌، اظهار معنا و به تعبیری دیگر به معنای برگرفتن نقاب از چهره و کنار زدن پرده‌ها و روشن کردن عبارات و جمله­‌ها می‌باشد» (همان: 394).

ازهری درباره این واژه گفته است: «برخی گفته‌اند: واژه فَسْر به معنای پرده‌برداری از چیزی است که پوشیده شده و برخی دیگر گفته­اند: فَسْر همان تفسیر است و تفسیر بیان و جداسازی مطالب کتاب است و برخی نیز ادعا کرده­اند که: تفسیر، پرده‌برداری از لفظ مشکل است» (الأزهری، 1387ق: 12/406).

ابن منظور در لسان­العرب می­گوید: «فَسْر» یعنی «بیان» چنان که گفته می­شود: «فسر الشیء و فسّره» آن را بیان کرد و تفسیر به معنی «بیان» و به عبارتی بیان مقصود الفاظ مشکل است و چون تمام مشتقات ماده «فَسْر» بر معنی «بیان، کشف، توضیح و اظهار» دلالت دارد، پس می­توان گفت: تفسیر کلام یعنی بیان معنی، شرح، توضیح، کشف مراد و برطرف نمودن اشکال آن (ابن‌منظور، 1406ق: ماده فسر).

قرشی در قاموس قرآن به استناد کتب لغت قدیم در مورد این واژه آورده است: فسر یعنی: ایضاح و تبیین. «فَسَرَ الشَّیْ ءَ بَیَّنَهُ وَ أوْضَحَهُ» تفسیر نیز بدان معنى است با مبالغه «فسّر الطّبیب» آنگاه گویند که دکتر به ادرار مریض براى تشخیص مرض نگاه کند. تفسیر قرآن نیز از این معنى است که مراد خدا را بیان و روشن می­کند و آن اگر مبتنى بر نص قرآن و سنت قطعیه باشد یعنى قرآن را با قرآن و حدیث مقطوع تفسیر کند درست و صحیح است و اگر فقط با نظر خود تفسیر کند و گوید: مراد خدا حتماً چنین است و یا خود نظرى داشته و قرآن را بر آن حمل کند، از آن بر حذر شده مگر آنکه بگوید: چنین به نظر می‌آید و مراد واقعى پیش خدا و برگزیدگان خدا است (قرشی، 1364ش: 5/176).

برخی نیز ریشه تفسیر را علاوه بر «فَسْر»، در اشتقاق کبیر مأخوذ از «سَفْر» و مقلوب آن دانسته­اند که هر دو به معنای «کشف و برداشتن پرده و پوشش» است، با این تفاوت که «فَسْر» در کشف باطنی و معنوی و «سَفْر» در کشف ظاهری و مادی به کار می­رود و مسافرت را ازآن‌جهت سفر گویند که اخلاق مردم در آن آشکار می­شود و مسافر هنگام سفر از صحنه­های جدید پرده برمی‌گیرد و مطلع می­شود (سیوطی، 1426ق: 2/192؛ زرکشی، 1415ق: 2/284؛ طریحی، 1375ش: ماده فسر؛  جفری، 1954م: 173). گرچه دیدگاه فوق در بین لغویون طرفدارانی دارد؛ اما مطالعه تطبیقی این واژه که در ادامه می­آید این دیدگاه را رد می­کند.

بدین‌ترتیب براساس آراء واژه‌شناسان، «فَسْر» در لغت به بیان، ابانه، جدا کردن، بیان و توضیح­دادن امور، آشکار ساختن امر پوشیده، کشف و اظهار معناى معقول، بیان معناى سخن و نظایر آن  معنا شده است و از آنجا که معناى مبالغه از جمله معناهاى باب تفعیل است، تفسیر نوعى مبالغه در معنا و مفهوم «فَسْر» را نیز مى‏­رساند.

از نظر اصطلاحی نیز هرچند مفسران قدیم و جدید قرآن در تعریف آن، آراء و اقوال متعددی دارند اما دیدگاه علامه طباطبایی دیدگاهی جامع است که دراین‌باره گفته است: «تفسیر، بیان کردن معانی آیات قرآن و کشف اهداف و دلالت‌های آن است» (طباطبایی، 1417ق: 1/7).

اما در رابطه با عربی بودن یا بیگانه‌بودن این واژه، لازم به ذکر است که فرانکل آن را در این معنای فنی خاص برگرفته از واژه سریانی (ܦܫܪ)(fshr) به‌معنای شرح­دادن می­داند که در متون قدیمی سریانی به‌معنای شرح کتاب مقدس فراوان به کار رفته است و شکل سریانی و عبری (פְּשַׁר)(feshar) آن در اصل از زبان آرامی (פְּשַׁראֹ)(fesharā) است (Fraenkel, 1886, P26 ). آرتور جفری نیز با فرانکل هم­عقیده است و می­گوید صیغه­های تفسر و تفسیر بعدها از این فعل قرضی ساخته ­شده ­است (جفری، 1386: 156).

قابل ذکر است که واژه «فَسْر» و مشتقاتش در شعر جاهلی نیامده؛ اما از مشتقات «سَفْر» در اشعار جاهلی آمده است. شاهد در شعر خنساء است که این‌چنین سروده است:

وَللأضیافِ اذْ طرقُوا هدوءًا

 وَللمَکَلِ المکلّ وَکلّ سفرِ

«و میهمانان او که در نیمه‌شب درِ خانه او را می­کوبند و فقیران و مسافران» (خنساء، 2004م: 43).

شاهد در این بیت واژه «سفر» می­باشد که جمع سافر و به معنای مسافران است. یا در شعر طرفة­­ ­بن­ عبد این‌چنین آمده است:

وَضِبابٍ، سَفَرَ الماءُ بها

غَرِقَتْ أولاجُها غَیرَ السُّدَدْ

 «و چه بسیار سوسمارانی که آبی اندک آنها را از پناهگاهشان پراکنده است؛ پناهگاه­هایی که محکم و استوار نیست و در آب غرق می­شود» (طرفة، 2000م: 140)؛ در این بیت «سَفَرَ» به‌معنای بیرون آمدن از پناهگاه است که باعث آشکار­شدن می‌باشد.

این شواهد دلیل بر آن است که این واژه در زبان عربی وجود داشته و در زمان نزول مردم با معنا و ساختار آن آشنا بوده­اند، اما فقدان واژه «فَسْر» در شعر جاهلی فرض وام‌واژه بودن آن را تقویت می­کند.

با توجه به مطالب فوق مشخص شد که لغت‌شناسان برخی اصل واژه تفسیر را از فَسْر و برخی از سَفْر می‌دانند. لغت­شناسان عرب ارتباط بین مسافرت کردن و سَفْر را این‌گونه بیان می‌کنند که شخص در مسافرت ویژگی‌های خود را آشکار می‌کند (ابن‌منظور، 1406ق: ذیل سفر) و این با معنای آشکارکردن که برای سفر آورده‌اند قابل جمع است؛ این ذوق اعراب در استخراج معانی جدید از واژگان را می‌رساند. شباهت‌های این دو واژه در ساختار و معنا منجر به این دو دیدگاه گردیده است. در قرآن کریم تنها یک بار واژه تفسیر به کار رفته است اما از مشتقات سَفْر چند واژه از جمله: سفره، اسفار، سفر و مسفره به کار رفته ‌است. در اینجا این سؤال مطرح می­شود که حقیقتاً چه ارتباطی بین واژگان فَسْر و سَفْر وجود دارد و چرا لغت‌شناسان ارتباط بین این واژگان را ارائه نداده‌اند و کلام خود را در حدس و گمان رها کرده‌اند؟ شاید پژوهش پیش رو در زبان عبری و سریانی به این سؤالات پاسخ دهد.

قبل از ورود به بحث لازم است متذکر شویم که سه زبان عبری، عربی و آرامی از مهم­ترین زبان­های سامی و سریانی از شاخه‌های زبان آرامی است و تمام اینها به زبان­های سامی مشهورند که با هم اشتراکات فراوانی دارند. از آنجایی که زبان حضرت موسی عبری و زبان حضرت عیسی سریانی و زبان حضرت محمد (علیهم‌السلام) عربی است و کتاب‌های آسمانی تورات به زبان عبری، انجیل به زبان سریانی و قرآن به زبان عربی است و هر سه زبان از یک اصل منشعب می‌شوند، بررسی تطبیقی برخی از واژگان ما را به منبع اصلی رهنمون می‌کند و از طرفی می‌توان به سیر تحول و تطور ساختاری و معنایی برخی واژگان پی برد. با این مقدمه کوتاه به بحث اصلی برمی‌گردیم و به بررسی این واژه در زبان عبری و سپس در زبان سریانی پرداخته و نهایتاً نتایج به‌دست‌آمده را ارائه می‌دهیم.

 

بررسی واژه فَسْر و سَفْر در زبان عبری و عهد عتیق

در زبان عبری واژه «פְּשַׁר» (peshar) معادل واژه فَسْر عربی و یکی از معانی آن تعبیر و تفسیر­کردن، ‌است. (strong, 1890: 97). مطلبی که اکنون باید بررسی شود تلفظ دو حرف «פְּ ، שׁ» است. در رابطه با حرف «פְּ» (p) در اینکه ساختارش شبیه حرف فاء است ولی به‌صورت «پ» تلفظ می‌شود باید گفت در زبان عبری این حرف، هم نماینده حرف فاء است و هم نماینده پ و تنها تفاوت آنها در نوشتار، نقطه­ای است که در وسط حرف قرار می‌گیرد، بدین‌صورت که هرگاه حرف با نقطه باشد «پ» تلفظ می‌شود و هرگاه بدون نقطه باشد «فاء» تلفظ می‌شود؛ و این بدان معنا نیست که این دو حرف باشد بلکه به نحوه تلفظ برمی‌گردد به این صورت که با ترقیق «پ» و با تغلیظ «فاء» تلفظ می‌شود. این مورد در زبان سامی شمالی غربی و مخصوصاً در زبان عبری کتاب مقدس و در آرامی عهد جدید دیده­ می‌شود (موسکاتی، 1414: 52). این نکته را نیز نباید فراموش کرد که در زبان عربی حرف «پ» نداریم؛ بنابراین با این توضیح حرف اول واژه «פְּשַׁר» (peshar) همان حرف «فاء» است. در مورد حرف «שׁ» (sh) ضمن اینکه ظاهراً به حرف «سین» عربی نزدیک است؛ اما باید توجه کرد که در زبان‌های سامی جابه‌جایی بین دو حرف «س» و «ش» بسیار اتفاق می‌افتد، مانند واژه سلام که در عبری شالوم تلفظ می‌شود یا خمس که در عبری و سریانی خمش تلفظ می‌شود (موسکاتی، 1414: 52). با این توضیح مشخص می‌شود که حرف «ش» در این واژه همان «س» است که جا‌به‌جایی اتفاق افتاده است. حرف «ר» (r) نیز در واژه «פְּשַׁר»(peshar) همان حرف «راء» عربی است البته با کمی چرخش. نتیجه اینکه واژه «פְּשַׁר» (peshar) عبری همان «فَسْر» عربی است و تغییرات حاصله در واژه، محصول تطور و تحول فرایند زمان و مکان است.

 

1. معنای واژه «פְּשַׁר»(peshar)

در مطلب قبل گفتیم که در زبان عبری واژه «פְּשַׁר»(peshar) به‌معنای تفسیر و تعبیر ­کردن آمده ‌است و بیشتر، قرین تعبیر خواب است. این واژه با معنای فوق در عهد عتیق در چند جای کتاب دانیال آمده است، مانند: «درباره تو شنیده‌ام که می‌توانی معانی مخفی را تعبیر کنی و اسرار پنهانی را فاش‌سازی. حال اگر بتوانی این نوشته را بخوانی و معنی آن را بگویی، ردای ارغوانی بر تو می‌پوشانم و طوق زرین بر گردنت می‌اندازم و تو را حاکم سوم مملکت خود می‌سازم» (دانیال 5: 16).

در معنای تعبیر خواب در کتاب دانیال چند مرتبه تکرار شده است از جمله: «حکما به زبان آرامی در جواب پادشاه گفتند: پادشاه تا به ابد زنده بماند. خواب را برای بندگان خود بگویید تا آن را تعبیر کنیم» (دانیال 2: 4). این واژه با این معنا در عهد عتیق فقط در کتاب دانیال آمده است و این شگفتی وقتی دوچندان می‌شود که بدانیم در قرآن هم فقط یک بار واژه تفسیر ذکر شده است. درهرحال وجود واژه «פְּשַׁר» (peshar) در عهد عتیق حاکی از آن است که واژه «فَسْر» پیشینه طولانی به قدمت عهد عتیق دارد اما در فرایند زمان مشمول تغییر ساختار گردیده است.

 

2. واژه «פָּתַר» (pathar)

در زبان عبری واژه «פָּתַר» (pathar) نیز به معنای تفسیر و تعبیر کردن آمده است (Strong, 1890: 98; Brown, 1907: 837). این واژه در عهد عتیق فقط در کتاب پیدایش در فصل 40 و 41 به کار رفته است (پیدایش 40: 8،16،22 و 41: 8،12،13،15). نکته قابل توجه این است که این واژه با مشتقاتش در کتاب پیدایش 9 مرتبه به کار رفته و تمامی این 9 بار درباره خواب فرعون و دو زندانی همراه یوسف در زندان است که حضرت یوسف خواب‌های آنان را تعبیر کرد. در رابطه با خواب دو زندانی همراه یوسف در زندان در پیدایش آمده است که: «آنها جواب دادند: هریک از ما خوابی دیده‌ایم و در اینجا کسی نیست که خواب ما را تعبیر کند. یوسف گفت: خدا قدرت تعبیر خواب‌ها را می‌بخشد. بگویید چه خوابی دیده‌اید» (پیدایش 40:8).

در کتاب پیدایش فصل 40 داستان دو زندانی و تعبیر خواب آنها توسط حضرت یوسف با این واژه آمده است و در فصل 41 داستان خواب فرعون و تعبیر آن توسط حضرت یوسف نیز آمده است، مانند «صبح آن روز فرعون نگران بود، پس دستور داد تا همه جادوگران و حکیمان مصری را حاضر کردند. سپس خواب خود را برای آنها بیان کرد. ولی هیچ‌کدام نتوانستند خواب فرعون را تعبیر کنند» (پیدایش 41:8).

در توضیح واژه «פָּתַר» (pathar) باید گفت این واژه از سه حرف (پ- ث –ر) تشکیل شده است در رابطه با دو حرف (پ- ر) در مطالب قبل سخن به میان آمد؛ اما در این واژه حضور حرف «ث» باعث می­شود که کمی تأمل کنیم و این سؤال را بپرسیم که این واژه چه ارتباطی با «פְּשַׁר» (peshar) دارد. این واژه کاربرد فراوانی ندارد و گفتیم که در عهد عتیق فقط در کتاب پیدایش آن هم در فصول محدودی ذکر شده ‌است. اگر دو واژه «פָּתַר» (pathar) و «פְּשַׁר» (peshar) را با هم مقایسه کنیم می‌بینیم که شباهت‌های فراوانی با هم دارند. از نظر معنا یکسان هستند و در ساختار هم حروف «پ-ر» در هر دو واژه یکی است. دو حرف «שׁ» (sh) و «תַ» (ث) در ظاهر با هم تفاوت دارند. به نظر می­رسد که «תַ» (ث) همان حرف «ش» است با این توضیح که در زبان عبری حرف «ث» در حروف الفبا نماینده‌ای ندارد و هرگاه حرف «ت» ترقیق تلفظ شود حرف «ث» حاصل می­شود و از طرفی حرف «ث» از حروف سامی اصل است که برخی از شاخه‌های زبان‌های سامی فاقد آن می­باشد و در عبری معادل آن می‌تواند حرف «ش» باشد، مانند واژه ثور که معادل آن در عبری شور و در سریانی تورا و در عربی جنوبی قدیمی ثور و در أکدی شُورُ می‌باشد (موسکاتی، 1414: 54-55).

با توجه به توضیح فوق این سؤال مطرح می­شود که چرا در کتاب پیدایش از واژه «פָּתַר» (pathar) برای تعبیر­کردن استفاده شده و در کتاب دانیال واژه «פְּשַׁר» (peshar) به کار رفته ‌است؟ آیا این نشانگر تطور و تحول واژگانی است که مشمول زمان شده ‌است؟ شاید این دو کتاب یعنی پیدایش و دانیال در دو منطقه نگارش یافته­اند که لهجه متفاوت این دو منطقه باعث این اختلاف شده است. با توجه به اینکه عهد عتیق این واژگان را برای تعبیر خواب آورده‌، می‌توان فهمید که به‌نوعی واژه تفسیر، مترادف واژه تأویل است و این، صحه بر دیدگاه برخی واژه­شناسان است که قائل به ترادف تفسیر و تأویل، شده‌اند؛ زیرا قرآن برای تعبیر رؤیا از واژه تأویل استفاده کرده‌ است درحالی‌که عهد عتیق از واژه «פְּשַׁר» (peshar) و «פָּתַר» (pathar) که همان فسر است استفاده ­کرده ­است. یا شاید بتوان گفت این دو واژه در آن زمان، مترادف بوده‌اند و با حضور در زبان عربی و ظرافت‌های این زبان این دو واژه، معانی عام و خاص به خود گرفتند. درهرحال فقدان واژه تأویل در عهدین و کاربرد معنای تفسیر برای تأویل در عهد عتیق می­تواند شاهدی باشد که واژه تأویل از اصطلاحات خاص قرآنی است؛ زیرا در عهد عتیق از واژه «אֶחָד» (ekhad') که همان واژه احد است برای معانی «اول» به کار رفته است؛ به‌عبارت‌دیگر در عهد عتیق از واژه «اول» و مشتقاتش استفاده نشده است در حالی که این واژه در زبان عبری به معنای آغاز، اول آمده است (Gesenius, 1882: 22)؛ اما کاربردش نادر است.

3. واژه «סֵפֶר» (sepher) در عبری و عهد عتیق

در زبان عبری واژه «סֵפֶר» (sepher) معادل واژه «سَفْر» عربی است. این واژه در عبری معانی زیادی دارد از جمله: تراشیدن، خط زدن، چرک‌نویس، کاتب، ثبت­کردن، نسخه مهروموم، کتاب، کتاب­ها و طلاق‌نامه (Jastrow, 1903: 1017).

واژه فوق به واژه سَفْر عربی از نظر ساختار و معنا شباهت دارد. درباره دو حرف «פֶ-ר» (پ – ر) در واژه‌شناسی واژه قبل سخن گفته شد. حرف «סֵ» (س) در این واژه هیچ شباهتی به حرف «س» عربی ندارد. عدم شباهت این دو حرف با توجه به تلفظ یکسان و شباهت در کتابت و تلفظ دو حرف دیگر این واژه در عربی و عبری دلالت بر تغییر ساختار واژه در طول زمان دارد.

معنای این واژه در عهد عتیق بسیار گسترده است و آنچه در اینجا بیشتر اهمیت دارد کاربرد معانی چون: کاتب، کتاب، طومار، ثبت کردن، مکتوب، نسخه مهروموم و طلاق­نامه است. بیشترین کاربرد این واژه در عهد عتیق در معنای کتاب است.[1]معنای کتاب برای این واژه هم شامل کتاب انسانی و هم شامل کتاب آسمانی می‌شود. به‌عنوان مثال در کتاب پیدایش این‌گونه آمده است: «این است کتاب تاریخچه نسل آدم. روزی که خدا انسان را آفرید، او را شبیه خدا ساخت» (پیدایش 5: 1).

این واژه در معنای کتابِ عهد و کتابِ شریعت در چند جای عهد عتیق آمده است. در کتاب خروج خداوند به موسی می‌گوید: «این را برای یادگاری در کتاب بنویس» (خروج 17 :12). یا در جای دیگر از همین کتاب می‌گوید: «موسی کتاب عهد را گرفته به سمع قوم خواند پس گفتند هر آنچه خداوند گفته است را خواهم کرد و گوش خواهیم داد» (خروج 24: 7). در این عبارت از کتاب خروج واژه «סֵפֶר» (sepher) به معنای کتاب عهد آمده است.

یکی دیگر از معانی واژه «סֵפֶר» (sepher) در عهد عتیق، ثبت­کردن است. در خروج، موسی به نزد خداوند می‌رود و می‌گوید: «حالا از تو تقاضا می‌کنم، گناه آنها را ببخشی، اما اگر حاضر نیستی که گناه آنها را ببخشی، پس اسم مرا هم از دفتری که نوشته‌ای، پاک کن» (خروج 32: 32) و ادامه همین عبارت، به‌خوبی نشانگر این است که منظور از نوشتن توسط خداوند، ثبت اعمال است. خداوند در جواب موسی می‌گوید: «من نام کسانی را که بر ضد من گناه کرده‌اند را از دفتر خود پاک می­کنم» (خروج 32: 33). خداوند در این آیه قول می‌دهد که گناه گناهکاران را ببخشد و به‌نوعی اسم گناه‌کاران را از دفتر یا کتاب گناه­کاران پاک کند. این نوع ثبت­کردن و پاک­کردن را قرآن در آیه ﴿یَمْحُوا الله مَا یَشَاءُ وَیُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْکِتَاب﴾ (رعد/39) آورده است.

یکی دیگر از معانی واژه «סֵפֶר» (sepher) در عهد عتیق، کاتب و نویسنده است (داوران 5: 14؛ مزامیر 4: 51؛ حزقیال 9:2،3). لغت­شناسان عرب نیز سافر را کاتب معنا می‌کنند (ابن‌منظور، 1406ق: ذیل سفر)؛ و حتی ابن­منظور می‌گوید در نبطی کاتب را سافرا می‌خوانند (همان: ذیل سفر). شواهد عهد عتیق بیانگر این است که این واژه در معنای کاتب، مصطلح و رایج بوده است و در قرآن کریم نیز واژه سفره در آیه ﴿بِأَیْدی سَفَرَة﴾ (عبس/15) در معنای نویسندگان و کاتبان آمده است و برخی مترجمان که سفره را به معنای سفیران الهی گرفته‌اند احتمالاً معنای دقیقی ارائه نداده‌اند (ترجمه الهی قمشه­ای، انصاریان، المیزان، جوامع الجامع، خسروی، روض­الجنان، فولادوند، مجتبوی، مخزن العرفان، مکارم، طبری، صفارزاده).

واژه «סֵפֶר» (sepher) در عهد­عتیق به معنای طومار نیز به کار رفته‌است. در کتاب اشعیا آمده است که: «خورشید و ماه و ستارگان به گردوخاک مُبدّل خواهند شد. مثل طوماری که بپیچند، آسمان هم همان‌طور ناپدید خواهد شد و ستارگان مانند برگ‌های یک تاک یا درخت انجیر بر زمین خواهند ریخت» (اشعیا 34: 4). عبارت اشعیا همانند آیه ﴿یَوْمَ نَطْوِی السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ﴾ (انبیا/104) است و دلالت دارد بر اینکه دگرگونی آسمان در روز قیامت که خداوند آن را به پیچیدن طومار تشبیه کرده از زمان حضرت موسی معروف بوده است با این تفاوت که در عهد عتیق از واژه «סֵפֶר» (sepher) در معنای طومار استفاده­شده؛ اما در قرآن از واژه «کَتْب» و این دلالت بر ترادف این دو واژه دارد؛ لذا اگر در برخی آیات قرآن، کتاب به شریعت یا کتابِ شریعت معنا شده، بی‌جهت نیست؛ ازاین‌جهت که سفر در عهد عتیق در برخی کاربردها به معنای کتابِ شریعت یا شریعت است و مشاهده گردید که در دو آیه شبیه به هم در قرآن و عهد عتیق برای معنای طومار دو واژه به کار رفته‌است؛ یکی سفر و دیگری کتاب.

یکی دیگر از معانی «סֵפֶר» (sepher) در عهد عتیق، نسخه مهروموم‌شده به‌عنوان گواه و شواهد است (ارمیا 32: 10،11،12،14،12،14). چنان که پیشتر گفتیم کاربرد واژه «סֵפֶר» (sepher) در عهد عتیق و واژه کتاب در قرآن در یک آیه شبیه به هم می‌تواند دلیل بر ترادف این دو واژه باشد. شاهدی دیگری مؤید این قول، عبارت کتاب ارمیا است که در آنجا «סֵפֶר» (sepher) به معنای نسخه مهروموم‌شده به‌عنوان شاهد و گواه آمده است، در قرآن نیز، کتاب به معنای نسخه مهروموم، به‌عنوان شاهد آمده است، مانند: «اقْرَأْ کِتابَکَ کَفى‏ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیبا» (اسرا/14) لغت‌شناسان عرب معنای اولیه «کَتْب» را چیزی که مهر و موم می­شود آورده‌اند؛ به‌طوری که راغب می‌گوید: «الکتب: ضمّ أدیم إلی أدیم بالخیاطة»(راغب: ذیل کتب).

از دیگر معانی «סֵפֶר» (sepher) در عهد­عتیق، ثبت­کردن ­است. شاهد آن در کتاب نحمیا است که می‌گوید: «و خدای‌ من‌ در دلم‌ نهاد که‌ بزرگان‌ و سروران‌ و قوم‌ را جمع‌ نمایم‌ تا برحسب‌ نسب‌نامه‌ها ثبت‌ کردند و نسب‌نامه‌ آنانی‌ را که‌ مرتبه اول‌ برآمده‌ بودند یافتم‌ و در آن‌ بدین‌ مضمون‌ نوشته‌ دیدم» (نحمیا 7:5).

 

4. بررسی واژگان فَسْر و سَفْر در زبان سریانی و عهد جدید

وجود چهار واژه «ܣܦܪ» (safar)، «ܦܫܪ» (fashar)، «ܦܣܪ» (fasar) و «ܫܦܪ» (shafar) در زبان سریانی که از نظر شکل و معنا شباهت‌هایی به هم دارند باعث تعجب است. پژوهش ذیل به بررسی این چهار واژه می‌پردازد.

 

الف) واژه «ܦܫܪ» (fashar)

این واژه در زبان سریانی به معنای، هضم، حل شدن و توضیح­دادن آمدن است (Costaz, 2002: 294;؛ Margoliouth, 1903: 470). واژه «ܦܫܘܪܐ» (fashora) در معنای مفسر است مخصوصاً مفسر و معبر خواب (Costaz, 2002: 294). این واژه و هیچ‌یک از مشتقاتش در عهد جدید نیامده است. در رابطه با این واژه نکاتی قابل ملاحظه است که به آنها اشاره می‌شود. این واژه با واژه عبری «פְּשַׁר» (peshar) هم در ساختار و هم در معنا شباهت زیادی دارد. حرف اول واژه عبری «پ» تلفظ می­شود. حرف «ܦ» (فاء) سریانی در صورت تغلیظ «پ» در صورت ترقیق «ف» تلفظ می­شود. حرف «ܫ و ܪ»(ش- ر) در هر دو زبان، تلفظ یکسان دارند، با این تفاوت که حرف «שַׁ» (ش) عبری به حرف «س» عربی نزدیک‌تر است تا «ܫ» سریانی. در مورد معنا نیز قابل‌ذکر است که در هر دو زبان یا بهتر بگویم در هر سه زبان عبری، سریانی و عربی برای این واژه معنای، توضیح دادن، ذکر شده است، اما در زبان سریانی، به معنای هضم و حل شدن نیز آمدن است. می‌توان گفت تفسیر هم نوعی هضم و حل است و به کسی مفسر گویند که مسائل را هضم و حل می‌کند.

 

ب) واژه «ܦܣܪ» (fasar)

این واژه در زبان سریانی به معنای رد و طرد است (Costaz, 2002: 282) و در عهد جدید نیامده است. با توجه به اینکه این واژه در ساختار بسیار شبیه «فَسْر» عربی است اما می‌بینیم در معنا هیچ قرابتی ندارد.

 

ج) واژه «ܫܦܪ» (shafar)

این واژه در زبان سریانی به معنای، نیکو گرداند، مزین کرد، آمدن است (Margoliouth, 1903: 592). خود این واژه در عهد جدید نیامده ‌است ولی مشتقاتش به کار رفته­ است. این واژه با سَفْر عربی شباهت زیادی دارد. دو حرف «ܦ و ܪ» (ف - ر) تقریباً در هر دو زبان یکسان هستند. حرف «ܫ» (ش) نیز شباهت جزئی با حرف «س» عربی دارد و از آنجایی که قبلاً گفتیم جابه‌جایی این دو حرف در زبان‌های عبری، سریانی و عربی معمول است، قریب‌به‌یقین این واژه همان «سَفْر» عربی است و دلیل آن واژه «ܫܰܦ݂ܪܳܐ» (shafra) به معنای صبح زود است، این معنا در عهد جدید در اعمال رسولان 5: 21 و مرقس 16: 12 آمده است. از آنجایی که در عربی یکی از معانی «سَفْر» صبح است این ادعا تقویت می‌شود که واژه سریانی «ܫܦܪ» (shafar) همان واژه «سَفْر» است. به نظر می‌رسد این یک نوع گویش منطقه‌ای از همان واژه «ܣܦܪܐ» (sefra) است که حرف «س» را «ش» تلفظ می‌کرده‌اند و برایش در معاجم مدخلی اختصاص یافته است.

 

د) واژه «ܣܦܪܐ» (sepra)

این واژه از سه واژه پیشین هم پرکاربردتر است و در بحث ما اهمیت بیشتری دارد. در زبان سریانی این کلمه به معنای، کتابت، کتاب، حروف، زبان و مدرسه آمده است (منَّا، 1975: 439؛ Costaz, 2002: 235). شباهت ساختاری و معنایی این واژه با «סֵפֶר» (sepher) عبری و «سَفْر» عربی قابل تأمل است. حرف «ف:» و «ر» در هر سه زبان شبیه یکدیگرند. حرف «ܣ» اندک شباهتی با سین عربی دارد. در رابطه با این واژه نکاتی قابل ملاحظه است که به آنها اشاره می­کنیم.

1. یکی از معانی اصلی این کلمه در زبان عبری و عربی، آشکار­شدن است در حالی که در زبان سریانی چنین معنایی نیامده است. شاید تراشیدن مو در معنای این کلمه که در زبان عبری و سریانی ذکر شده است به‌نوعی با آشکار­شدن ارتباط دارد بدین‌صورت که وقتی موی کسی تراشیده می‌شود سرش آشکار می‌شود.

2. این واژه در معنای کتاب آن هم کتابی که حامل شریعت است در انجیل لوقا آمده است. در انجیل لوقا بیان می‌کند: «و به ناصره جایی که پرورش یافته بود، رسید و به‌حسب دستور خود در روز سَبَّت به کنیسه درآمده، برای تلاوت برخاست. آنگاه صحیفه اِشْعَیا نبی را بدو دادند و چون کتاب را گشود، موضعی را یافت که مکتوب است» (لوقا 4: 16-17).

این عبارت لوقا مبین این است که اولاً اشعیای نبی صاحب کتاب بوده و تا زمان حضرت عیسی موجود بوده و کتابش، کتاب شریعت بوده است. ثانیاً این واژه در معنای کتاب شریعت به کار رفته ‌است، همان‌طور که در عهد عتیق این چنین بوده است. عبارتی دیگر از انجیل یوحنا صراحت دارد که واژه «ܫܰܦ݂ܪܳܐ» (shafra) به‌معنای کتاب مقدس و شریعت مستعمل و رایج بوده است. آن عبارت این چنین است: «در اواسط روزهای عید، عیسی به معبد بزرگ آمد و به تعلیم دادن پرداخت یهودیان با تعجب می‌گفتند: این شخص که هرگز تعلیم نیافته است، چگونه کتب مقدس را می‌داند؟» (یوحنا 7: 14-15). این واژه در معنای معلم شریعت نیز آمده است به‌طوری که در انجیل متی می­گوید: «عیسی به آنان فرمود: پس هرگاه یک معلم شریعت، در مکتب پادشاهی آسمان تعلیم بگیرد، مانند صاحب‌خانه‌ای است که از گنجینه خود چیزهای تازه و کهنه بیرون می‌آورد» (متی 13: 52). این عبارت متی نشان می‌دهد که حضرت عیسی علیه‌السلام دارای علم لدنی بوده است و آنچه می‌آورده، شریعت بوده است و همان‌طور که قبلاً گفتیم یکی از معانی کتابِ پیامبران، نفس شریعت است نه کتاب به معنای بین ­الدّفّتین.

 

بحث و نتیجه‌گیری

1. واژه «סֵפֶר» (sepher) در زبان عبری و عهد عتیق معانی گسترده‌ای دارد و معانی‌ای چون شمردن، حساب کردن، تراشیدن در زبان عربی برای این واژه نیامده است.

2. ساختار و معنای این واژه حاکی از آن است که هم از نظر ساختار و هم‌معنا در فرایند زمان دچار تحول و تطور شده است؛ به‌طوری که تغییر محسوس در حرف «סֵ» (س) مشهود است و مرور ایام معنای واژه را در عربی محدود کرده است.

3. از نکات قابل توجه اینکه در زبان عربی یکی از معانی سَفْر، مسافرت­کردن است و مشتقات این واژه با این معنا در قرآن آمده، اما این معنا در زبان عبری نیامده است. در زبان عربی ارتباط بین مسافرت کردن و سَفْر این‌گونه بیان شده که شخص در مسافرت ویژگی‌های خود را آشکار می‌کند و این با معنای آشکارکردن که برای سفر آورده‌اند قابل جمع است.

4. پژوهش فوق نشان داد که هر دو واژه فَسْر و سَفْر قدمت طولانی دارند و احتمال اینکه یکی از دیگر اشتقاق یافته باشد ضعیف است. واژه فَسْر به معنای تفسیر و تأویل کردن و واژه سَفْر به معنای آشکار­کردن و معانی دیگرش از زمان عهد عتیق کاربرد داشته است؛ بنابراین، این واژگان قدمتی به‌اندازه قدمت تورات داشته و در هر سه زبان کاربردهای یکسان و گاهی متفاوت دارند که دلالت بر تطور این دو واژه در ساختار و معنا در طول زمان دارد.

5. تنوع این چهار واژه در زبان سریانی حاکی از آن است که این واژه در زبان سریانی تغییرات زیادتری نسبت به زبان عبری و عربی داشته است و احتمالاً دلیل آن وسعت مناطقی بوده که به این زبان سخن می‌گفته­اند؛ زیرا قلمرو این زبان حتی تا مرزهای هند و از آن طرف تا اروپا وسعت داشته است.

6. وجود هر دو واژه فَسْر و سفر در هر سه زبان عبری، سریانی و عربی دلیلی بر سامی بودن این واژه است و احتمال اشتقاق یکی از دیگری را منتفی می‌کند، لذا واژه تفسیر از ریشه فسر است نه سفر.

7. براساس پژوهش فوق واژه سِفر و کتاب مترادف است و دلیل آن کاربرد معانی یکسان در عهد جدید و قرآن است.



[1]. پیدایش 5: 1، خروج 17: 14؛ 24: 7؛ 32: 32، 33، تثنیه 17: 18؛ 28: 58، 61؛ 29:20، 21، 27؛ 30: 10؛ 31: 24، 26، یوشع 1: 8؛ 8: 31، 34؛ 10: 13؛ 18: 9؛ 23: 6؛ 24: 26، اول پادشاهان 11: 41؛ 14: 19، 29؛ 15: 7، 23، 31؛ 16: 5، 14، 20، 27؛ 22: 39، 45، دوم پادشاهان 1: 18؛ 8: 23؛ 10: 34؛ 12: 19؛ 13: 8، 12؛ 14: 6، 15، 18، 28؛ 15: 6، 11، 15، 21، 26، 31، 36؛ 16:19؛ 20:20؛ 21: 17، 25؛ 22: 8، 8، 10، 11، 13، 13، 16؛ 23:2، 3، 21، 24، 28؛ 24: 5 و...

قرآن کریم.
کتاب مقدس. ترجمه مژده، هزاره نو، دری، قدیم: همگی از نرم‌افزار مژده.
کتاب مقدس، عهد جدید. براساس کتاب مقدس اورشلیم (1387ش). ترجمه پیروز سیار. تهران: نشر نی.
عهد عتیق، کتاب­های شریعت یا تورات براساس کتاب مقدس اورشلیم (1393ش). ترجمه پیروز سیار، تهران: هرمس. چاپ اول.
ابن فارس (1998م). معجم مقاییس اللغة.تحقیق عبدالسلام محمدهارون. مکتبة الخانجی: القاهرة.
ابن منظور الأفریقی، محمد (1406ق). لسان العرب. بیروت: داراحیاء التراث العربی. الطبعة الأولى.
الأزهری، محمد بن أحمد، تهذیب اللغة (1387ق). تحقیق هارون عبدالسلام‌ محمد نجار. قاهره: المؤسسة المصریة العامة، الدار المصریة.
جفری، آرتور (1386ش). واژه های دخیل در قرآن مجید. ترجمه فریدون بدره ای. تهران: انتشارات توس. چاپ دوم.
جفری، آرتور (1954م). مقدّمتان فی علوم القرآن وهما مقدمة کتاب المبانی و مقدمة ابن عطیة. مصر: مکتبة الخانجی.
جین، ایچسون (1386ش). بذرهای گفتار. ترجمه حبیب اصل سلیمانی و طیبه فخار. گیلان: دانشگاه گیلان. چاپ اول.
حجازی، محمود فهمی (1379ش). زبان شناسی عربی. ترجمه سیدحسین سیدی. تهران: سمت. چاپ اول.
الخنساء (2004م). دیوان الشعر. شرح حمدو طماس. بیروت: المؤسسة العربیة للدراسات و النشر.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1416ق). مفردات ألفاظ القرآن. تحقیق صفوان عدنان داودی. دمشق: دارالعلم و بیروت: الدار الشامیة.
زرکشی، محمدبن عبدالله (1415ق). البرهان فی علوم القرآن. تصحیح یوسف عبدالرحمن مرعشلی، جمال حمدی ذهبی و ابراهیم عبدالله کردی. بیروت: دارالمعروفة.
ژیلیو، کلود (1393ش). تفسیر قرآن، دوره آغازین و میانه. ترجمه مهرداد عباسی. دایرة­المعارف قرآن، جین دمن مک اولیف. جلد 2. تهران: انتشارات حکمت. چاپ اول.
سباتینو موسکاتی و دیگران (1414ق). مدخل الی اللغات السامیه المقارن. ترجمه مهدی المحزونی و عبدالجبار المطبی. بیروت: عالم الکتب. الطبعة الاولی.
سیوطی، جلال الدین (1426ق). الاتقان فی علوم القرآن. تحقیق فواز احمد زمرلی. بیروت: دارالکتاب العربی.
طباطبایی، محمد حسین (1417ق). المیزان فی تفسیر القرآن. قم: دفتر انتشارات اسلامی. چاپ پنجم.
طرفة بن العبد (2000م). دیوان الشعر. شرح الأعلم الشنتمری، بیروت: المؤسسة العربیة للدراسات والنشر. الطبعة الثانیة.
طریحی، فخرالدین بن محمد (1375ش). مجمع البحرین ومطلع النیرین. تحقیق احمد حسینی اشکوری. تهران: مرتضوی.
قریشی، سید علی‌اکبر (1364ش). قاموس قرآن. تهران: دارالکتب الإسلامیة.
گیررتس، دیرک (1393ش). نظریه‌های معناشناسی واژگانی. ترجمه کورش صفوی. تهران: علمی.
یعقوب اوجین منَّا، المطران (1975م). قاموس کلدانی عربی. بیروت: منشورات مرکز بابل.
 
Costaz, Louis, SJ (2002). Dictionnaire Syriaqus- Français, Syriac-English Dictionary. Beyrouth: dar el- machreq. Third Edition.
Francis Brown (1970). A Hebrew and English Lexicon of the Old Testament with an Appendix Containing the Biblical Aramiac. Boston: Houhont Mifflin Company.
Fraenkel (1886). Die Aramaisecben, Fremdworter, im Arabischen. Leiden.
James Strong (1890). A concise Dictionary of the words in the Hebrew Bable with their Renderings in the Authorized English Version. New York: Nashville.
Marcus Jastrow's (1903). A Dictionary of the Targumim, the Talmud Babli and Yerushlami and the Midrashic Literature, New York.
Margoliouth. MRS (1903). A Compendius Syriac Dictionary, A Founded upon The Thesarus Syriacus of R.Payne Smith. Oxford at the Clarendon Press.
Peshitta new testament (1886). New York.
The Holy Bible in the Original Hebrew and Greek (1888). Boston: Hartford. Elwoodg. Tewksbury.
Wilhelm Gesenius (1882). A Hebrew and English Lexcion of the Old Testament. Boston: Houghton, Mifflin and Company.