سعید امینائی؛ مهراب صادقنیا
چکیده
پس از ترجمه متون فلسفی به زبان عربی و ورود فلسفه به جامعه اسلامی، عدهای با فلسفه بهعنوان دانشی بیگانه که با دین سازگار نیست و حتی گاه با آن در تضاد است، به مخالفت پرداختند. فیلسوفان برای مقابله با این مخالفتها، تلاش کردند نشان دهند فلسفه نهتنها با دین در تضاد نیست، بلکه بسیاری از آموزههای دینی را میتوان با فلسفه اثبات کرد. ...
بیشتر
پس از ترجمه متون فلسفی به زبان عربی و ورود فلسفه به جامعه اسلامی، عدهای با فلسفه بهعنوان دانشی بیگانه که با دین سازگار نیست و حتی گاه با آن در تضاد است، به مخالفت پرداختند. فیلسوفان برای مقابله با این مخالفتها، تلاش کردند نشان دهند فلسفه نهتنها با دین در تضاد نیست، بلکه بسیاری از آموزههای دینی را میتوان با فلسفه اثبات کرد. آنها با این انگیزه کمکم نگاه فلسفی را وارد تفسیر قرآن کرده و مدعی شدند زبان قرآن لایههای زیرینی دارد که در پی القای معارفی عمیق و درخور فهم خواص است و جز با فلسفه قابل کشف نیست. دیدگاه آنان درباره تفسیر و همچنین تفاسیر فلسفی آنان مخالفانی داشته که آن را از ابعاد گوناگون از جمله اشاره به پیامدهای آن، نقد کردهاند. از میان این پیامدها میتوان به دگرگونی معنایی در الفاظ قرآن، گرایش به تفسیر خلاف ظاهر، نادیدهانگاشتن عناصر احساسی و عاطفی در قرآن، دورشدن از مقصد اصلی قرآن یعنی هدایت و تزکیه نفوس، مشکل جلوهدادن فهم قرآن و لزوم وابستگی فهم قرآن به مرجعی دیگر اشاره کرد.