نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه کاشان
چکیده
ترکیب عزم الامور که به گونههای اندکی متفاوت در سورههای لقمان و شوری و آل عمران آمده بهصورتهایی مختلف از سوی مترجمان قرآن مورد بازگردان فارسی قرار گرفته است. چنانکه از نگاه مفسران نیز، معرکهای برای ابراز برداشتهای گوناگون شده به نحوی که چهبسا در سایه این مایه گونهگونی، پیام اصلی آیات مشتمل بر ترکیب مزبور به زاویۀ فراموشی رانده شده است. نوشتۀ پیش رو در کار تحلیل و بررسی ترکیب یادشده در موارد سهگانه قرآن بوده بر آن است که عزمالامور برخلاف برداشت بیشتر مفسران و مترجمان قرآن عبارت است از فرمان حتمی و قطعی خداوند؛ بدین معنی که به هیچ روی، حقیقت مورد نظر در آیه مربوط را نباید سهل انگاشت. به طبیعت حال چنین ساختاری در مورد اموری به کار میرود که نزد گوینده از اهمیت بالایی برخوردار است بهگونهای که او هرگز راضی به ترک آن نیست.
کلیدواژهها
در قرآن کریم عبارتی با تفاوت یک یا دو حرف، سه بار تکرار شده است؛ نخست در سوره لقمان و در وصایای شخصیت پرآوازه قرآنی جناب لقمان حکیم به فرزندش که پس از فرمان به برپایی نماز و امر به معروف و نهی از منکر و شکیبایی بر سختیهایی که بر او وارد میشود سخنش را با این جمله کامل کرده است که:﴿اِنَّ ذلکَ مِن عزمِ الامُور﴾ (لقمان/17)؛ دو دیگر در سوره مبارکۀ شوری که خداوند در آیات 36 تا 40 آن از دادههای این جهانی بهعنوان متاع زندگانی فرودین یاد کرده نعمتهای واقعی و برین را بسی والاتر و ماندگارتر از آنها میشمارد و شایستگان چنان نعمتهایی را با عناوینی چند معرفی فرموده که هرکدام رسالت و تکلیفی را با خود حمل میکند مانند: آنان که اهل ایمان و توکلاند و از گناهان بزرگ دوری میکنند و به هنگامه خشم میبخشایند؛ همانان که دعوت پروردگار را اجابت کرده نماز برپا میدارند و در امور خود رایزنی میکنند و در هنگامۀ ستم و گرفتاری داد خود از بیدادگر میستانند و...؛ آنگاه خداوند در توجیه معقول دادستدن فرموده است: ﴿و جزاء سیّئهٍ سیّئتهٌ مثلها...﴾ (شوری/40). پس از ردیف این مایه مضمون بهمثابه منظومه و الگوی رفتاری و شخصیتی خوبان واقعی فرموده است: ﴿و لمن صبر و غفر انّ ذلک لمن عزم الامور...﴾ (شوری/43).
مورد سوم آیه 186 سوره آلعمران است که در آن، خداوند پس از بیان ماجرای جنگ احد و سختیها و آزمونها و دوروییهای ساکنان حریم ایمان و اسلام نیز تبیین جاودانگی و حیات پرافتخار شهیدان و مطالبی از این دست، فرموده است: ﴿لتبلونّ فی اموالکم و انفسکم...﴾ شما هم در اموال و جانهایتان دچار بلا و سختی و آزمون میشوید و از سوی اهل کتاب و مشرکان، فراوان نیش زبان میشنوید، آنگاه آیه را با این عبارت پایان داده است که: ﴿و ان تصبروا و تتقوا فانّ ذلک من عزم الامور﴾ (آلعمران/186).
مفسران و بهدنبال آنان مترجمان قرآن کریم، برگردان فارسی این ترکیبها و عبارات را به گونههای مختلف آورده و چهبسا ترجمۀ هر یک از این موارد سهگانه را نیز بهگونهای متفاوت از دو مورد دیگر بیان داشتهاند؛ این گونهگونی، ابهاماتی را سبب گشته است و بهدشواری میتوان و شاید نتوان به وجه جامعی برای تمامی برگردانهای گونهگون این عبارات دست یافت و چهبسا پیام اصلی آیه در این مایه، اختلاف به دست فراموشی سپرده شده در غبار وجوه ناهمگون پنهان بماند؛ نوشتۀ پیش روی بر سر آن است که با جستجو و تحلیل آنچه در این باب بر قلم ارباب ترجمه و تفسیر گذشته است، راهی بهسوی واقعیت معنای عبارت مورد بحث بیابد و پیام اصلی و مراد جدی از آن را فرادید جویندگان باز نماید.
پیش از پرداختن به تفصیل مسأله، نگاهی گذرا به نمونههایی از آنچه در برگردان فارسی عبارات مزبور قرآنی بدان دست یافتهایم مناسب و بایسته مینماید:
همانطور که پیشتر اشاره شد مترجمان قرآن ترکیب مزبور را در آیات سهگانه چهبسا به گونههای متفاوت ترجمه کردهاند. بدین روی، نخست ترجمههای هر ترکیب را دستهبندی کرده جهت تسهیل دستیابی به نتیجه، معادلهای نسبتاً هماهنگ را در یک دسته قرار دادهایم:
الف. ترجمههای ارائهشده برای ﴿إن ذلک من عزم الأمور﴾ (لقمان/17)
دستۀ یکم
از کارهایی است که نباید سهل انگاشت (ترجمۀ شعرانی و آیتی)؛ از کارهایی است که ملازمت آن از واجبات است (ترجمۀ انصاریان)؛ بیگمان این از واجبات امور است (ترجمۀ حلبی و رهنما)؛ این از کارهایی است استوار و ناگزیر (ترجمۀ عاملی)؛ این از کارهای کردنی است (ترجمۀ خواجوی).
دستۀ دوم
این از امور مهم است (ترجمۀ برزی)؛ این از کارهایی سترگ است (ترجمۀ پورجوادی)؛ این از کارهای مهم انسان است (ترجمۀ ارفع).
دستۀ سوم
این نشانۀ عزم و ارادۀ مردم بلندهمت در امور عالم است (ترجمۀ الهی قمشهای)؛ صبر در بلا و مصیبت دلیل بر همت بلند و عزم ثابت شخص است (ترجمۀ بروجردی)؛ این حاکی از تصمیم استوار شما در کارهاست (ترجمۀ رضایی)؛ این نشانۀ قدرت اراده است (ترجمۀ طاهری)؛ این حاکی از عزم و ارادۀ تو در امور است (ترجمۀ فولادوند)؛ البته آنچه گفتم تو را نتیجۀ قدرت اراده در کارهاست (ترجمۀ سراج).
از این دستهها که بگذریم، مواردی هم دیده میشود که شاید نتواند در دستهای جای بگیرد چنانکه معنای چندان روشنی از آن نتوان دریافت کرد، مانند: بهدرستی که این از مفروضات کارهاست (ترجمۀ اشرفی) یا کمی از این روشنتر: این از کارهای اراده طلب است (ترجمۀ فارسی).
ب. ترجمههایی از آیۀ ﴿إن ذلک لمن عزم الأمور﴾ (شوری/43)
دستۀ یکم
این از کارهای قوی است (ترجمۀ اشرفی و شعرانی)؛ این از کارهای استوار است (ترجمۀ خواجوی و مجتبوی).
دستۀ دوم
این از کارهای پسندیده است (ترجمۀ آیتی)؛ این از کارهای پرارزش است (ترجمۀ ارفع و برزی)؛ بیگمان از ستودهترین کارهاست (ترجمۀ حلبی و رهنما)؛ هرآینه از کارهای ستوده و استوار است (ترجمۀ مجتبوی)؛ شکیبایی و گذشت از کارهای سترگ است (ترجمۀ پورجوادی)؛ کارهای شایسته و بزرگ و درخور تکریم انجام داده است (ترجمۀ بروجردی).
دستۀ سوم
این مقام از عزم در امور است (ترجمۀ الهی قمشهای)؛ این حاکی از تصمیم استوار در کارهاست (ترجمۀ رضایی)؛ بیگمان این کار نتیجۀ قدرت در کارهاست (ترجمۀ سراج)؛ نشانۀ قدرت ارادۀ اوست (ترجمۀ طاهری)؛ مسلماً این حاکی از ارادۀ قوی در کارهاست (ترجمۀ فولادوند).
دستۀ چهارم
بیتردید این از اموری است که ملازمت بر آن از واجبات است (ترجمۀ انصاریان)؛ بیشک از ارادهطلبترین کارهاست (ترجمۀ فارسی).
مترجمی نیز عبارت مزبور را بدینصورت معادلسازی کرده است: همتی مردانه دارد (ترجمۀ عاملی).
ج) ترجمههایی از آیۀ ﴿فإنَّ ذلک من عزم الأمور﴾ (آلعمران/186)
دستۀ یکم
نشان قدرت ارادۀ شماست (ترجمۀ آیتی و طاهری)؛ پس در حقیقت این حاکی از تصمیم استوار شما در کارهاست (ترجمۀ رضایی)؛ این حاکی از عزم استوار شما در کارهاست (ترجمۀ فولادوند).
دستۀ دوم
این چیزی است که باعث تقویت کارها میشود (ترجمۀ ارفع)؛ ثبات و تقوا سبب قوت اراده در کارهاست (ترجمۀ الهی قمشهای)؛ همانا بردباری و پرهیزگاری سبب قوۀ اراده در کارهاست (ترجمۀ بروجردی)؛ آن از استواری در کارهاست (ترجمۀ رهنما).
دستۀ سوم
این از استوارترین کارهاست (ترجمۀ برزی)؛ کاری سترگ است (ترجمۀ پورجوادی)؛ این از اموری است که بسیار سترگ است (ترجمۀ حلبی)؛ البته این استقامت در کارهاست (ترجمۀ سراج)؛ همانا این از استوارترین، جدیترین و راست و درستترین کارهاست (ترجمۀ مجتبوی).
دستۀ چهارم
این از اموری است که ملازمت آن از واجبات است (ترجمۀ انصاریان)؛ این از کاریهای کردنی (واجب) است (ترجمۀ خواجوی)؛ آن از ارادهطلبترین کارهاست (ترجمۀ فارسی).
کسانی نیز بدین صورت ترجمه کردهاند: بهدرستی که آن از عزم امور است (ترجمۀ اشرفی و شعرانی).
پس از این نگاه کوتاه به کمی از بسیار بهمثابه تنها مسطورههایی از حاصل تلاش مترجمان قرآن، تأملی ریشهای بهمنظور بررسی چند مسأله بایسته است؛ 1. مفهوم دقیق عزم در لغت و موارد کاربرد آن در ادب عربی و قرآنی. 2. اقتضای قانون نحوی و زبانی در ترکیب اضافی عزم الامور. 3. توجه به سیاق و فضاهای گونهگون مشتمل بر عبارات. 4. اشاره «ذلک» در هرجمله با عنایت به افزونی تأکید وارد شده در بعضی از آنها نسبت به بعضی دیگر. 5. پس از این بررسیها تنها اشارهای به وجه نارسایی یا ناسازی کثیری از ترجمههای یادشده کافی خواهد بود تا نزدیکترین معادلها به محتوای آیات خود را نشان دهد.
مفهومیابی عزم
واژه عزم که واژهنامههای کهن، ترکیب یا عبارت فعلی «دل بر کاری نهادن» (سلطانی، 1363: 129-130) را در برابر آن مینهند (روزنی، 1340: 158؛ جرجانی، 1313: 81؛ قاسمی، 1366: 271؛ محقق، 1355: 321). در اصل برای افاده معنای قطعیت و حتمیت آمده است و به قول بزرگان لغت: عقد القلب علی امضاء الامر (راغب، 1332: 334؛ زبیدی، بیتا: 8/392)؛ بدین روی آنگاه که از بزرگی نسبت به مادونی صدور یابد معنای فرمان حتمی از آن فهمیده میشود (ابنفارس، 1404: 308)؛ از اینجاست که عزم را به دو معنی گرفتهاند: یکی به معنی قصد حتمی نسبت به امور مهم- تا تفاوت آن از تصمیم در امور جزئی معلوم باشد- دوم وجوب که به طبیعت حال از سوی مقام فرادستی صادر میگردد (جوادیآملی، 1388: 16/546-548). معانی و مفاهیم یادشده از کاربردهای قرآنی این واژه و مشتقات آن حسبمورد بهروشنی قابل فهم است؛ مانند: ﴿فاذا عزمت فتوکل علی الله...﴾ (آلعمران/159)، آنگاه که به تصمیم جدی در مسائل مهم رسیدی با توکل بر خدا آغاز کن؛ ﴿و ان عزموا الطلاق...﴾ (بقره/227)، آنگاه که زن و شوهر تصمیم جدی بر جدایی گرفتند... و بدین منوال: ﴿و لاتعزموا عقده النکاح حتی یبلغ الکتاب اجله﴾ (بقره/235)، گره و عقد نکاح را استوار و محکم نسازید تا آن مدت معهود به سرآید.
پیامبران را نیز اولوالعزم خواندند چون به قول کشاف: «اولو الجد و الثبات و البصر» (زمخشری، بیتا: 4/313) بودند. نمونههای دیگر قرآنی چون: ﴿...فاذا عزم الامر...﴾ (محمد/21) و ﴿...و لم نجد له عزما﴾ (طه/115). بدین روی در ادب رایج میان مسلمانان نخستین، هرگاه از سخنان پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلم معنای فرمان و وجوب میفهمیدند، بر آن عنوان (عزیمت) مینهادند، در برابر آنچه با شناسه رخصت از آن یاد میشد که وجوب و الزامی در آن نبود؛ از ابوسعید خدری نقل است: در رمضان سال فتح مکه با پیامبر صلیاللهعلیه والهوسلم بیرون شدیم تا به یکی از منزلها رسیدیم حضرت فرمودند: شما به دشمن نزدیک شدهاید و افطار به شما بیشتر نیرو میدهد؛ «فکانت رخصه فمنا من صام و منا من افطر» از این سخن رخصت فهمیدیم بدین جهت بعضی از ما روزه را به سر برده و بعضی افطار کردند، سپس به منزل دیگری رسیدیم حضرت فرمودند: «انکم مصبحو عدوکم و الفطر اقوی لکم فافطروا»، اینک شما رویاروی دشمنید و افطار برای نیرومندی شما بهتر است پس افطار کنید، فکانت عزیمه فافطرنا، این دیگر فرمان بود و ما همه افطار کردیم (ابنحنبل، بیتا: 3/35؛ ابوداود، 1425: 449). در بیان دیگری آمده است: «ان رسول الله کان یرغب فی قیام رمضان من غیر ان یأمرهم بعزیمه امرٍ» (نسائی، 1348: 4/155)؛ یا «بعزیمةٍ...» (ابنحنبل، همان: 2/281، 529؛ مسلم، 1407: 6/40). چنانکه روشن است و عموم شارحان برآنند کلمه عزیمت در این موارد همان ایجاب و الزام و مانند آن است و هرگاه جملهای مشتمل بر نهی «فرمان بر ترک» از حضرت میرسید تأمل میکردند و چنانچه تحریم از آن نمیفهمیدند میگفتند «لیست بعزیمه» (بخاری، 1978: 3/320)؛ بدین معنی که نهی مزبور برای تحریم نیست (قسطلانی، 1427: 9/483)، یا این سخن امیرالمؤمنین علیهالسلام که فرمودند: «لاتجتمع عزیمه و ولیمه و ما انقض النوم لعزائم الیوم» (شریف رضی، 1387: 359) و موارد دیگر که نیازی به یادکرد شواهد بیشتر نیست.
حاصل اینکه اصل معنی و موارد کاربرد به طور عموم نشان میدهد که عزم بهصورت عمده برای امور بایسته و دارای اهمیت خاص به کار میرود. اموری که به هر روی نباید سهل انگاشته شود و از سوی امت اسلامی مورد غفلت قرار گیرد؛ بهویژه آنگاه که از سوی آفریدگار هستی باشد؛ بر این پایه، مترجمانی که عبارت «عزم الامور» را به: کارهای استوار (ترجمۀ مجتبوی و خواجوی و رضایی و...) یا: کارهای قوی (ترجمۀ شعرانی و اشرفی و...) ترجمه کردهاند از آن ریشه و اساس معنایی غافل ماندهاند.
تحلیل ترکیب اضافی عزم الامور
چون مصدر عزم در ترکیب مزبور بهعنوان طرفی برای اسناد قرار گرفته است باید بهمدد یکی از راههای مورد عمل در اینگونه موارد حسب دلایل و قرائن علاج گردد؛ یا باید گفت: اینجا به دلیل ارادۀ تأکید و مانند آن به جای معزومات مثلاً از مصدر عزم استفاده شده است مانند ﴿ولکن البر من آمن الله...﴾ (بقره/177) که یکطرف نسبت مصدر «البر» است برابر شیوهای که در میان عرب معمول بوده و هست (سیدمرتضی، 1428: 1/208)؛ برخی از ترجمهها بدین اشعار دارد که معنای مصدری یا دستآخر حاصل مصدری، مورد نظر آنان بوده است (معین، 1356: 9)؛ مانند «این از کارهای مهم انسان است» یا «این از کارهای کردنی است» یا «این از کارهای سترگ است» یا «این کاری است استوار و ناگزیر» یا «این از استواری کارهاست» و مانند آن؛ یا باید: مصدر به معنی صفت «معزوم» و به دلیل وجود «من» آن صفت بهصورت جمع فرض شود و از قبیل اضافه صفت به موصوف تلقی گردد که به دلیل اخص بودن از موصوف، مجاز شمرده میشود (جامی، 1271: 106؛ حجتهاشمی، 1392: 3/39)؛ چنانکه بعضی از مترجمان در برابر آن عبارت نوشتهاند: «این از مفروضات کارهاست»، «بیگمان این از واجبات امور است»، «اینها از اموری است که ملازمت بر آنها از واجبات است»، «این از کارهایی است که نباید سهلش انگاشت» و مانند آن.
کسانی هم با تقدیر گرفتن چیزی چون «علائم» بهعنوان مضاف به علاج مسأله برخاستهاند؛ از برخی از ترجمهها برمیآید که به این راه نظر داشتهاند، مانند «این نشانه قدرت اراده در کارهاست»، «آنچه گفتم تو را نتیجه قدرت اراده در کارهاست» و... چهبسا کسانی هم صفت برگرفته از مصدر عزم را بهصورت اسم فاعل گرفته و آن را لازم تلقی کردهاند، چنانکه استعمال بدین صورت نیز در زبان عرب، رایج و سابقه قرآنی هم دارد: ﴿...فاذا عزم الامر...﴾ (محمد/21)، آنگاه که کارزار جدی شود...؛ کسانی که چنین مطلبی را در ذهن داشتهاند در برابر آن عبارت آوردهاند: این از کارهای جدی است و این از جدی بودن در انجام امور است؛ چنانکه پس از این گفته خواهد شد. باید دانست که «عزم» در این آیات، کار خداوند است یعنی خواست جدی باریتعالی نسبت به چیزی که بایسته است: از سوی بندگان بهمثابۀ امری جدی انجام پذیرد و این گمان که حقیقت یادشده تنها در حوزه عقل و حکمت عملی مطرح است و چون فیالمثل صبر از اموری است که باید روی آن تصمیم گرفت بدین روی بهعنوان عزمالامور از آن یاد شده، چنانکه بعضی از بزرگان برآنند (جوادیآملی، 1385: 7/602، 644؛ همو، 1390: 23/306؛ همو، 1389: 18/29) سخنی است که نمیتواند دارای وجهی فراگیر و همهجایی تلقی گردد.
سیاقشناسی آیات عزم الامور
پیداست که نسبت به مشارالیه واژه «ذلک» در هر سه عبارت هر مفسر و مترجمی تلاش کرده است با تأمل در عبارات پیش از آن به مرجعی دست یابد و بهصورت اجمال با واژه «این» یا «آن» حق ترجمه را ادا کند و اگر نتوانست، بهناچار عنوان یا عنوانهای بهدستآمده از سیاق را بهصورت مشارالیه «ذلک» مورد توجه و تصریح قرار دهد. اینجاست که درنگ بیشتری باید روا داشت تا در پرتو تأمل بایسته به توفیق الهی غبار ابهام زدوده گردد.
اینک با نگاهی، اندکی بهتفصیلتر آیات را مورد بررسی قرار میدهیم:
آیه یکم: ﴿یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلى ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور﴾ (لقمان/17)
میدانیم که: «إنَّ» در عبارت «إنَّ ذلک من عزم الامور» برای تعلیل یا بهصورت جمله مستأنفه و در پاسخ پرسشی برخاسته از عبارات پیشین است که برابر قانون بلاغی باید در قالب کلامی طلبی و با تأکیدی استحسانی آغاز گردد (تفتازانی، 1374: 39-40). تو گویی پرسشی پیش میآید که شکیبایی بر آسیبها و رنجهای حاصل از امر به معروف و نهی از منکر چرا باید صورت پذیرد؟ پاسخش این است که: «ان ذلک...» چون امر به معروف و نهی از منکر حقیقتی است که باید به هر قیمتی صورت پذیرد و ترک آن به هیچ بهانهای مجاز نیست، بدین روی بزرگانی که در عبارت ترجمه واژگانی بهمثابه مضاف افزودهاند از روح تعلیل یا استیناف بلاغی غافل ماندهاند؛ بنابراین عباراتی چون: این نشانۀ قدرت اراده است (ترجمۀ طاهری) یا، این حاکی از عزم و ارادۀ تو است (ترجمۀ فولادوند) یا، این کار نتیجۀ قدرت در کارها است (ترجمۀ سراج) و مانند آن، همه از این نظر دچار مسامحهای جدی است چه به سان کثیری از ترجمههای دیگر مناسبتی معقول میان این عبارات و روح تعلیل و یا استیناف دیده نمیشود.
اسم اشاره «ذلک» با حیثیت معنایی دلالت بر دور، دستکم، شماری از مترجمان را بر آن داشته است که واژه «آن» را در برابرش قرار دهند؛ در تأملات زبانی و تفسیری به دست میآید که این اسم در عبارت سوره لقمان بیگمان جز به بخش امر به معروف و نهی از منکر در آیه اشاره ندارد چه اگر پرسش مفروض پیشگفته، این باشد که چرا باید بر آزارهای ناشی از انجام این فریضه شکیبایی ورزید نمیتوان بدینگونه پاسخ داد که چون صبر یا صبر و نماز واجب و عزیمت است؛ زیرا آنچه برابر توضیحات پیشین، محور پرسش است صبر بر آزارهای ناشی از انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر است نه صبر تنها یا چیز دیگر و نمیتواند «ذلک» به هر سه عنوان اقامه نماز، امر به معروف و نهی از منکر و صبر اشاره داشته باشد که وجوب این هر سه خود مؤدای صیغههای امر مرتبط با آنها است؛ بنابراین، تعلیل و پاسخ پرسش، بیگمان در کار بیان چیزی فراتر از اصل وجوب است که عبارت است از اهتمام ویژه شارع مقدس که تحمل آسیب و آزار در راه آن را توجیهپذیر میسازد، بنابراین «ذلک» در این آیه تنها به امر به معروف و نهی از منکر بازمیگردد و برخلاف آنچه بعضی از بزرگان آوردهاند نمیتوان به قرینه اراده صبر از «ذلک» در آیات دیگر در اینجا نیز بدان قائل شد (مکارم، 1367: 17/54).
اکنون ذهن آمادۀ دریافت مضامین و پیامهای بلند مندرج در احادیث امر به معروف و نهی از منکر میگردد. نمونه را حدیث شریفی است که بهرغم ارسال، (مجلسی، 1401: 18/399؛ همو، 1407: 9/476) مرحوم مجلسی اول آن را قوی به گونه صحیح شمرده (مجلسی، 1398: 11/42) و امام خمینی در بیان اهمیت والای این فریضه بزرگ الهی بدان استناد جسته است (خمینی، بیتا: 2/463). در این حدیث شریف، فریضه مزبور، «اسمی الفرایض و اشرفها» نیز «فریضه عظیمه بها تقام الفرایض» خوانده شده است؛ همچنین، امنیت راهها، حلیت شغلها، ردّ مظالم، آبادانی زمین، گرفتن داد از دشمنان و راستی امور و... همه و همه درگرو انجام این فریضه عظیم است (کلینی، 1362: 5/55-56).
برپاداشتن نماز اگرچه خود بدون سختی نیست ﴿و إنّها لکبیرة...﴾ (بقره/45)؛ اما میتواند بهگونهای انجام پذیرد که نمازگزار هرگز در تیررس آسیب مخالفان قرار نگیرد؛ اما امر به معروف و نهی از منکر چون بهحسب ماهیت خود در پیوند با دیگران تحقق مییابد، به طبیعت خود با زوایای پنهان شخصیت آدمیان درگیر میشود و لایههای عاطفی مخاطبان را دستخوش چالش میکند (مغنیه، 1424: 6/163). احتمال اصطکاک و درگیری و آسیب و فشار و درنتیجه ترک تکلیف نسبت بدان میرود؛ بدین صورت توصیه و تأکید بر صبر توجیه مییابد و چنین زمینهای در چیزی مانند نماز نیست، اگرچه کسانی خواستهاند لزوم شکیبایی را با تکلف به ساحت نماز نیز تعمیم دهند (آلوسی، 1405: 21/89)؛ اما با این بیان امر به شکیبایی از فضای اقامه نماز فاصله جسته، در پیوند مستقیم با امر به معروف و نهی از منکر قرار میگیرد؛ این برداشت با سخنی که در برخی از منابع تفسیری به امیرالمؤمنین علیهالسلام نسبت داده شده است تأکید و تأیید میپذیرد (حویزی، بیتا، 4/207؛ بحرانی، 1393: 3/276).
بدین روی گرایش روشن مفسران از سدههای نخست بدینسو آن است که لزوم شکیبایی در پیوند با امر به معروف و نهی از منکر است (طبری، 1398: 21/47؛ طوسی، 1431: 8/213؛ طبرسی، 1377: 3/281؛ رازی 1405: 25/150).
آیه دوم: ﴿وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُور﴾ (شوری/43)
چنانکه به اجمال گذشت خداوند از پس بیان مواردی از آیات آفرینش و اشاره به دانش بیپایان خود، تمامی دادههای اینجهانی را متاعی برای زندگی فرودین دنیا نام نهاده و نعمتهای فرازین (ما عندالله) را بهتر و پایاتر معرفی کرده و آن را ویژۀ کسانی با برجستگیهایی خاص، مقرر داشته است؛ ازجمله: آنان که به هنگامه ستم و تجاوز دشمن ایستاده و داد خود میستانند و از ستمگران انتقام میگیرند که ﴿جزاء سیئتهٍ سیئتهُ مثلها...﴾ (شوری/41) ضمن آنکه خاطرنشان ساخته است که در همین هنگامه جواز انتقام هم هرآن کس که ببخشاید و راه اصلاح گشاید اجر ویژه او با خود خداست ﴿فاجره علی الله...﴾ (شوری/40) که این عبارت در عین ایجاز، از بار عاطفی و اوج معنایی شگفتی برخوردار است و چونان کلیدی ذهن مفسر را برای دریافت پیام اصلی آیه مددکار میشود. پس آنگاه آورده است: ﴿و لمن صبر و غفر ان ذلک لمن عزم الامور﴾ که درنگی را بایسته است.
در آغاز این آیه «لام» ابتدا برای تأکید و در پایان هم «لامی» در خبر برای «ذلک» آمده است. از میان مجموعه آیات 35 تا 42 مضمون آیه 43 پیوند تنگاتنگی با آیه 37 ﴿و اذا ماغضبوا هم یغفرون﴾ و آیه 40 و 41 دارد که از سویی دادستانی و انتقام از ستمگر را بهعنوان یکی از ویژگیهای اهالی سرای نعمتهای برین دانسته و هرگونه خردهای بر انتقام از ستمگر را ناروا شمرده، از دیگر سو اهمیت بخشایش و اصلاح را چندان والا بیان داشته که هر وجدان خداباوری را بهسوی خود میکشد. اینجاست که فرض بروز حالتی حیرتگونه برای مخاطب دور نیست؛ چه اگر انتقام بهمثابه یکی از ویژگیهای اهل بهشت و سرای فرازین دانسته شده پس چرا شارع مقدس روی عفو و اصلاح، این میزان اهتمام نشان داده است؟ و بدین منوال ابهام و حیرت پیشآمده با آیه 43 زدوده میشود که دانستی هر آنکس شکیبایی ورزد و ببخشاید به افتخار اجر ویژه خداوندی دست مییابد؛ زیرا که این بخشایش و اصلاح و شکیب از اموری است که در منظومۀ حکمت خداوندی تعبیه شده است و نباید آن را سهل انگاشت؛ عزم الامور در این آیه نیز به معنای فرمان و عزیمت الهی است ولیکن چون پیش از آن حکم جواز انتقام صادر شده در اینجا نیاز به تأکید بیشتر پیش آمده و دو لام در آغاز و انجام آیه این نقش را انجام داده است. ناگفته پیداست که عبارت ﴿ان ذلک لمن عزم الامور﴾ نه خبر برای «مَن» بلکه جملهای است که حاصل تعلیل خبر بوده و به جای آن نشسته است بنابراین نیازی به تقدیر «منه» بهعنوان رابط بین مبتدا و خبر نیست اگرچه بزرگانی بدان تصریح کردهاند و طبعاً موضوعی برای این سخن نمیماند که حذف رابط جمله خبریه به جهت طولانی شدن کلام است یا به علت وجود قرینه کلامی (رازی، 1366: 17/140) که اساساً حذف و تقدیری در این نقطه صورت نگرفته است.
میدانیم: بخشایش در کنار قدرت بر انتقام از صفات الهی است؛ بدین روی در آموزههای دینی بر آن تأکید فراوان شده است که در منابع روائی به فراوانی میتوان یافت که پرداختن بدان خارج از محدوده این نوشته است. با این تأمل هم «ذلک» جای خود را مییابد و هم وجه بلاغی حروف تأکید در آغاز و پایان آیه روشن میشود؛ با این توضیح هر آنچه از ترجمهها جز این مفهوم یا مفهومی مشابه آن را میرساند چندان دقیق نیست.
آیه سوم: ﴿لَتُبْلَوُنَّ فی أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذىً کَثیراً وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ﴾ (آل عمران/186)
همانگونه که در مقدمه بحث اشاره شد، عبارت ﴿فان ذلک من عزم الامور﴾ (آلعمران/186) پس از بیان ماجرای غزوۀ احد و مسائل مرتبط با آن و پیدایی جریان نفاق و پیامدهای دشوار آن برای مسلمانان آمده است و آیۀ 184 از پس بیان سنگاندازیهای پرآسیب آنان در مسیر جنگ حق و باطل و رهنمودهای مکرر و گونهگون خداوندی در هر مرحله حسب مورد در کار گونهای دلجویی از پیامبر و مسلمانان در برابر رنجهای تحمیلی دشمنان حق است که ﴿فان کذبوک قد کذب رسل من قبلک﴾ اگر تو را ای پیامبر تکذیب کردند، میدانی که این شیوه نابکاران روزگار است و در تاریخ پیامبران الهی نمونههای فراوان دارد.
اگر تکذیب حق و اهل آن را آسیب زبانی دشمن تلقی کنیم، میتوانیم آیۀ پس از آن را در مقوله آسیب مالی و جانی بشناسیم و دلجویی خداوند را در این بدانیم که میفرماید: کار این جهان برای همه –خوبان و بدان – با مرگ پایان میپذیرد ﴿کل نفس ذائقه الموت﴾ با این تفاوت که راستپویان این سرا در آن جهان از اجر کامل خداوند و رستگاری و فردوس جاوید و دوری از دوزخ بهرهمندند و کژراهان را آتش خشم خداوندی در انتظار است.
پس آنگاه با مضمونی مشابه آنچه از سوره شوری آیه 36 گذشت، فرمود: زندگانی فرودین این جهان چیزی جز متاع گول و فریب نیست؛ از پس تمامی این مسائل افزود: شما حتماً و هرآینه نسبت به اموال و جانهایتان مورد آزمون الهی قرار میگیرید: ﴿لتبلون فی اموالکم و انفسکم...﴾ و از سوی کافران اهل کتاب و شرکپیشگان مورد آسیب و آزار فراوان خواهید بود.
در پایان فرمود: ﴿وان تصبروا و تتقوا فان ذلک من عزم الامور﴾ پیداست که شکیبایی و پرواپیشگی در برابر زیانهای مالی و جانی و نیشها و آزارهای زبانی دشمن منظور است. چه آنکه آدمی به طبیعت زمینی خود در اینگونه موارد از خویش عکسالعمل نشان داده و چهبسا از مرز شکیبایی و حدود مقرر الهی پای فراتر نهد و زوال دستآوردهای مثبت کار خود را سبب گردد. بدین روی در آیه هم از شکیبایی سخن رفته است و هم از مرزپایی حدود الهی و پرواپیشگی یعنی رعایت تقوای الهی؛ پاداش صبر و تقوی هم پیش از این در آیه 185 بیان گردید که همان رسیدن اجر کامل راستکیشان است ﴿انما توفون اجورکم...﴾.
جای این پرسش فرضی مانده است که این مایه اجر و فلاح و فردوس خداوندی در برابر شکیب و پروا برای چیست؟ پاسخ این است که فرمان به صبر و تقوا در برابر آسیب و آزار دشمنان، از دستورات و عزیمتهای مهم خداوند است که در نظام حکمت محور شریعت تعبیه شده است و بههیچروی نباید سهل انگاشته شود؛ با این بیان روشن است که جمله ﴿فان ذلک من عزم الامور﴾ نه جواب شرط ﴿ان تصبروا...﴾ بلکه جایگزین آن است و به قرینه آیه 185: ﴿انما توفون اجورکم﴾ حذف شده است و به جای آن سخنی مهمتر بهمثابه پاسخ پرسش مقدر نشسته است. تو گویی خداوند فرمود: اگر صبر و تقوا در برابر آسیبها و آزارهای دشمن پیشه کنید اجر شما چنانکه پیشتر گفتیم به تمام و کمال داده خواهد شد، چه به هر روی این شکیبایی و پرواپیشگی شما در برابر مشکلات، خواست جدی و عزیمت حکمتمدار خداوندی است و باید به هر صورت انجام پذیرد.
آوردن فرمان و عزیمت به صورت جمله شرطیه مایهای از تحبیب و قرابت را بر پیوند گوینده و شنونده میافشاند که لطافت آن پنهان نیست. همانسان که در آیات آغازین سوره انفال آمده است: «شما راحت و آسایش میخواستید اما خداوند اراده دارد حق را به کرسی نشاند و دنباله کافران را قطع کند و بهرغم کراهت بزه پیشگان حق بر جای خود آید و باطل از میان برود» (انفال/8-9).
بحث و نتیجهگیری
1. برگردان کثیری از مترجمان قرآن نسبت به ترکیب قرآنی «عزم الامور» بر پایه قواعد نحوی و لغوی و فضای آیات مشتمل بر آن دچار مسامحه جدی است.
2. برای فهم مشارالیه (ذلک) پیش از ترکیب مورد بحث در هر سه آیه باید سیاق با دقت مورد توجه قرار گیرد و تنها به آوردن واژههای «این» یا «آن» در ترجمه نباید بسنده شود.
3. تفاوت ساختاری هریک از سه ترکیب مانند شرطیه بودن و حروف تأکید و مانند آن در تفسیر باید مورد توجه قرارگرفته و در ترجمه لحاظ گردد.
4. با تمامی تفاوتها در هر سه ترکیب معنای «عزمالامور» در قرآن چیزی جز فرمان قطعی و حتمی خداوند نیست.
5. در عین همسانی معادلهای درست در ترکیب مورد بحث، چنان که ملاحظه گردید مباحث مرتبط با هر آیه متفاوت از آیات دیگر است که باید مورد توجه قرار گیرد.
6. در این بررسی وجه نارسایی یا ناسازی کثیری از معادلهای یادشده برای ترکیب «عزم الأمور» را میتوان دریافت که به پارهای از آنها اشاره شد؛ نیز روشن شد: نزدیکترین معادلها عبارت است از اینکه حقیقتی که در متن آیه مورد توجه قرار گرفته موضوعی است که به هیچ روی و با هیچ بهانهای نمیتوان آن را سهل انگاشت و از آن گذشت چون امر به معروف و نهی از منکر و مانند آن.