با همکاری مشترک دانشگاه پیام نور و انجمن علمی قرآن و عهدین ایران

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان

2 دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان

چکیده

براساس روایات ترتیب نزول تاریخ‌گذاری سوره حج به سال پنجم هجری خواهد رسید. لیکن بسیاری از مفسران برخلاف روایات مذکور، به‌سبب وجود آیات اذن قتال در این سوره، قائل به نزول آن در سال اول هجری شده‌اند. در عین حال سیاق مکی سوره حج موجب شده تا اغلب مفسران این سوره را آمیزه‌ای از آیات مکی و مدنی، بدون تعیین زمان دقیق نزول بدانند. مستندات مفسران در نزول مدنی سوره حج بر اقوال متقدمان، برخی روایات شأن نزول، روایات ترتیب نزول و مدنی بودن دستورِ به جهاد و به‌تبع آن آیات اذن قتال در این سوره، استوار است. درحالی‌که اقوال متقدمان متشتت بوده و روایات شأن نزول و ترتیب نزول با سیاق سوره ناهماهنگ است. درمقابل سیاق مکی سوره حج، روایات شأن نزول ذیل آیات اذن قتال و گزارش‌های تاریخی از وقایع نزدیک به هجرت پیامبر، نشانگر نزول این سوره در سال آخر حضور پیامبر در مکه است. این ایام مقارن با هجرت تدریجی مسلمانان به مدینه بوده است؛ لذا آیات اذن قتال در شهر مکه، خطاب به مهاجرانی که در مسیر هجرت در معرض تهاجم قرار داشتند، نازل شده تا برای حفظ حیات خود اجازۀ دفاع و مقابله با مشرکان را داشته باشند.

کلیدواژه‌ها

مقدمه

مفسران از عصر متقدمان تا دوران معاصر همواره در تاریخ­گذاری سوره حج با ابهامات زیادی مواجه بوده‌اند. از یک سو قرائن خارجی همچون روایات ترتیب نزول و برخی روایات سبب نزول نشانگر نزول مدنی این سوره است. از سوی دیگر در نگاه نخست به نظر می‌رسد سیاق این سوره ترکیبی از آیات مکی و مدنی به‌صورت درهم است.

آیاتی که مخاطبان را از تحقق حتمی قیامت آگاه ساخته و به‌صراحت به مشرکان وعده عذاب داده یا کردار آنان در تقابل با مؤمنان را مورد عتاب قرار داده، نشان از نزول مکی این سوره دارد. در مقابل آیاتی که به مؤمنان اذن قتال داده و جواز مقابله به مثلِ با مشرکان را صادر کرده یا به مهاجرانی که در راه هجرت به مدینه به مرگ طبیعی یا شهادت از دنیا رفته‌اند، ثواب اخروی را مژده داده، از نزول مدنی این آیات حکایت دارد.

تفاوتِ رویکرد این آیات موجب شده تا مفسران در تاریخ­گذاری این سوره، پنج دیدگاه متعارض اتخاذ نمایند. برخی قائل به نزول مکی سوره حج، برخی قائل به نزول مدنی این سوره، برخی قائل به نزول سوره حج در مدینه با وجود مکی بودن برخی آیات و برخی نیز قائل به نزول مکی این سوره و وجود معدود آیات مدنی در آن و عاقبت گروهی نیز قائل به نزول مکی-مدنی این سوره به‌گونه‌ای آمیخته شده­اند.

با وجود این یکی از برجسته­ترین آیات سوره حج، آیات اذن قتال مؤمنان اخراج شده از مکه با مشرکان است که هرچند غالب مفسران در نزول مدنی آن تردیدی نداشته­اند، لیکن سیاقِ مکیِ این آیات و قرائنی که نشان از آغاز جواز دفاع مسلمانان در این آیات دارد، مفسران را در تعیین تاریخ­گذاری این آیه و حکم آن دچار سرگردانی ساخته ­است. این مسأله زمانی پیچیده­تر خواهد شد که روایات ترتیب نزول این سوره را دست‌کم در سال پنجم هجری تاریخ­گذاری کرده­اند که نزول آیات اذن قتال در آن ایام که مسلمانان چندین جنگ دشوار را پشت سرنهاده­اند، امری بی­معنا است.

به همین منظور این نوشتار با محوریتِ بازخوانی آیات اذن قتال به مؤمنان، ابتدا آنها را در بافت مدنی سوره مورد خوانش قرار داده و پیامدهای نزول مدنی این آیات را مورد نقد و بررسی قرار داده و سپس با جایگزینی این آیات در بافت مکی سوره، چگونگی نزول آیات جواز قتال در بافت اجتماعی این شهر را مورد کاوش قرار داده و در نهایت با ترسیم سیاق متفاوتی از سوره حج، به تاریخ­گذاری نوینی از آیات اذن قتال دست یافته ­است.

 

1. آیات اذن قتال

﴿إِنَّ اللهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنُوا إِنَّ اللهَ لایُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ (38) أُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُم ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللهَ عَلى‏ نَصرِهِم لَقَدیرٌ (39) الَّذینَ أُخرِجُوا مِن دِیارِهِم بِغَیرِ حَقٍّ إِلاَّ أَن ­یَقُولُوا رَبُّنَا اللهُ وَ لَولا دَفعُ اللهِ النَّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَهُدِّمَت صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذکَرُ فیهَا اسمُ اللهِ کَثیراً وَ لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللهَ لَقَوِیٌّ عَزیزٌ (40) الَّذینَ إِن مَکَّنَّاهُم فِی الأَرضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالمَعرُوفِ وَ نَهَوا عَنِ المُنکَرِ وَ لِلهِ عاقِبَةُ الأُمُورِ﴾ (حج/41).

این آیات از دفاع خداوند از مؤمنانی که مشرکان با آنان می­جنگند خبر داده و به‌سبب ظلمی که به آنان وارد می­شود، به ایشان اذن قتال داده و به فرارسیدن نصرت خویش امیدوارشان ساخته ­است. سپس علت دشمنی و اخراج مؤمنان از سرزمینشان توسط کفار را اظهار ایمان آنان به خداوند یگانه بیان کرده و حکمت جواز قتال مؤمنان با مشرکان را این‌گونه بیان کرده که اگر آنان نتوانند شر دشمنان دین را از خود دور کنند، همه عبادتگاه­های توحیدباوران اعم از صومعه­ها، کنیسه­ها و مساجد (که نمادی از حیات ادیان الهی است) نابود خواهد شد. آخرین آیه نیز مؤمنان را پس از غلبه بر دشمنان، به نماز، زکات، امربه‌معروف و نهی از منکر توصیه نموده ­است.

 

2. خوانش مدنی آیات اذن قتال

مفسران در تاریخ­گذاری سوره حج همواره آراء متعارضی اتخاذ کرده­اند. در این میان برخی تمام سوره حج را مدنی یا مکی و برخی بخشی از آن را مکی و بخشی را مدنی دانسته­اند. آنچه در این بخش قابل بررسی است، رویکرد مفسرانی است که تمام یا بخشی از این سوره را مدنی معرفی کرده­اند. دراین‌باره به مفسرانی همچون هواری (1426: 3/86)، ابن ­ابی­زمنین (1424: 20)، طوسی (بی‌تا: 7/287)، سیوطی (1404: 4/342)، طباطبایی (1374: 14/476-477)، صادقی (1365: 20/9- 11) و قاسمی (1418: 7/229) می‌توان اشاره کرد که قائل به نزول مدنی سوره حج هستند. مفسرانی همچون ابن­عطیه (1422: 4/105)، قرطبی (1364: 12/1)، آلوسی (1415: 9/105)، ابن‌عاشور (بی‌تا: 17/131-133)، سیدقطب (1412: 4/2405-2406) و مراغی (بی‌تا: 17/83) نیز قائل به نزول چندپاره این سوره در مکه و مدینه هستند. در ادامه به مستندات نزول مدنی سوره حج اشاره می­گردد.

 

الف) اقوال متقدمان

متقدمان در تاریخ­گذاری سوره حج دارای اختلافات جدّی بوده­اند. برخی این سوره را به‌طور مطلق مدنی، برخی مدنی همراه با چند آیه مستثنای مکی و برخی مکی همراه با چند آیه مستثنای مدنی و برخی نیز به‌طور کامل مکی دانسته‌اند. در میان اقوال مؤیدِ نزول مدنی سوره حج، چهار روایت از ابن­ عباس، عبدالله ­بن زبیر (سیوطی، 1404: 4/342)، مجاهد و عیاش­ بن ­ابی ­ربیعه (طوسی، بی‌تا: 7/287) نقل شده که سوره حج را به‌طور مطلق مدنی توصیف کرده­اند. از قتاده نیز روایتی نقل شده که سوره حج را جز در آیات 52- 55، مدنی دانسته ­است (طوسی، بی‌تا: 7/287). همچنین نزول مدنی سوره حج به ضحاک نسبت داده­ شده ­است (ابن‌عطیه، 1422: 4/105).

 

ب) روایات ترتیب نزول

در روایات ترتیب نزولِ منسوب به امام صادق و ابن‌عباس سوره حج میان دو سوره مدنی نور و منافقون قرار گرفته و به‌عنوان صد و چهارمین سوره قرآن معرفی شده ­است (شهرستانی، 1368: 1/8-9؛ طبرسی، 1372: 10/613). با توجه به آنکه آیات ابتدایی سوره نور در پی حادثه افک در سال پنجم هجری (واقدی، 1369: 318-324) و آیات پایانی آن در رابطه با حفر خندق در آستانه جنگ احزاب در همان سال نازل شده (ابن­هشام، بی‌تا: 2/216؛ غازی، 1411: 292)، تاریخ نزول این سوره به سال پنجم هجری خواهد رسید.

از سوی دیگر مفسران و مورخان درباره سبب نزول سوره منافقون اجماع دارند که در پی درگیری عبد الله ­بن ­ابیّ با یکی از مهاجران در راه بازگشت از جنگ مریسیع (بنی­مصطلق) نازل شده­ است (طبری، 1412: 28/70- 71؛ سمرقندی، بی‌تا: 3/451- 453؛ واحدی، 1383: 228- 229؛ ابن­هشام، بی‌تا: 2/290؛ یعقوبی، بی‌تا: 2/53). بنا بر قول مشهور، زمان وقوع این نبرد شعبان سال پنجم هجری بوده ­است (واقدی، 1369: 309-315؛ ابن­سعد، 1410: 2/48-50؛ مسعودی، 1365: 227-228)؛ در نتیجه با توجه به نزول دو سوره نور و منافقون در سال پنجم هجری که قبل و بعد از سوره حج قرارگرفته­اند، تاریخ­گذاری سوره حج نیز براساس جایگاه آن در روایات ترتیب نزول در همان سال پنجم هجری تخمین زده می‌شود.

برخی محققان نیز بدون هیچ­گونه اشاره­ای به سیاق سوره حج و تنها برپایه روایات ترتیب نزول و روایات سبب نزول با اندکی تغییر و اصلاح، قائل به نزول این سوره در سال پنجم هجری شده­اند (اقبال، 1394: 134-135)، درحالی‌که سیوطی این سوره را از حیث مکی یا مدنی بودن، در زمره سور اختلافی معرفی کرده (سیوطی، 1421: 1/48) و دروزه نیز در فهرست ترتیب نزولِ تحقیقی خود، سوره حج را در شمار آخرین سور مکی قرار داده که البته برخی از آیات آن در سال­های بعد در مدینه نازل شده ­است (دروزه، 1383: 6/7-8).

 

ج) روایات شأن نزول

مفسران ذیل برخی آیات سوره حج به ذکر سبب نزول آنها پرداخته­اند که گزارش مختصر آن چنین است:

دو آیه نخست سوره حج که درباره وقوع حتمی قیامت است و طبق روایتی پیامبر آن را شبی در یک اردوگاهِ نبرد با مشرکان برای یاران قرائت کرد. مسلمانان در پی این آیات تا روز بعد از زندگی دست شسته و از خوف قیامت با اندوه اشک می­ریختند (طبری، 1412: 17/86؛ سمرقندی، بی‌تا: 2/447). برخی مفسران این حادثه را مربوط به اردوگاهِ جنگ مریسیع دانسته­اند (مقاتل، 1423: 3/13؛ سیوطی، 1404: 4/343) که در سال پنجم هجری حادث شد.

آیات 8-9 را مفسران در وصف ابوجهل و نضر بن حارثه دانسته­اند که قرآن و قیامت را انکار می­کردند و خداوند به آنان وعده خواری داد و در جنگ بدر نیز جانشان را ستاند (ثعلبی، 1422: 7/9؛ سیوطی، 1404: 4/346). این آیات نیز برحسب حیات این دو مشرک در مکه، دلالت ضمنی بر مکی بودن دارد.

برای آیه 11 که به مذمت منافقان پرداخته، دو سبب نزول ذکر شده ­است. نخست آنکه این آیه درباره گروهی از اعراب که ایمان آورده بودند و هرگاه وسعت مالی­شان خوب بود موحّد بودند و هرگاه سختی و فقر به آنان می­رسید از ایمان دست می­شستند، نزول یافته است (ابن­ابی­حاتم، 1419: 8/2476-247). طبق سبب دوم، این آیه درباره یهودی مسلمان شده­ای که در پی مشکلات به اسلام بدگمان شد، نازل گردید (بیضاوی، 1418: 4/66). هرچند این روایات دلالت روشنی بر زمان نزول آیه ندارد، اما برحسب ایمان اغلب اعراب پس از فتح مکه، دلالت ضمنی بر مدنی بودن دارد.

آیات 19-22 که به توصیف وضعیت اخروی دو گروه مسلمانان و مشرکان پرداخته را برخی مفسران درباره شش نفر از جنگجویان مسلمان و مشرک جنگ بدر دانسته­اند (سمرقندی، بی‌تا: 2/453؛ ثعلبی، 1422: 7/13) و برخی به‌طورکلی در وصف مسلمانان و اهل کتاب به‌عنوان بی­دینان (مقاتل، 1423: 3/120)، این سبب نیز اگر مصداق آیات نباشد، سبب نزول مدنی است.

آیه 25 که در مذمت مشرکان به سبب ممانعت از عبادت خداوند و (ورود به) مسجدالحرام است را برخی در وصف ممانعت مشرکان از عمره حدیبیه دانسته­اند (سمرقندی، بی‌تا: 2/455؛ فخررازی، 1420: 23/216). برخی نیز به شکل عجیب تنها برای قسمت آخر آیه که وعده به عذاب مشرکان داده، سبب نزولی نقل کرده­اند که درباره دو مسلمان که با هم اختلاف یافته و یکی دیگری را کشت و به مکه گریخت، دانسته­اند (مقاتل، 1423: 3/121-122). این آیه نیز بنا بر هر دو سبب مدنی است و طبق سبب دوم ظاهراً این آیه به دو بخش تقسیم شده و هریک در برهه­ای متفاوت نازل شده ­است.

برای آیات 38-41 که درباره اذن قتال سخن گفته روایات فراوانی نقل شده که همگی نشانگر نزول مکی این آیات در آستانه هجرت است که در ادامه به‌تفصیل بیان خواهد شد. آیات 52-55 درباره افسانه غرانیق نقل شده که نشانگر نزول مکی این آیات است. این روایت را اغلب، مفسران متقدم نقل کرده­اند (طبری، 1412: 17/131-133) درمجموع چنان که هویداست روایات سبب نزول دلالتی بر نزول مدنیِ مطلق سوره حج نداشته؛ بلکه این سوره را مخلوطی از آیات مکی-مدنی معرفی می­نماید.

 

د) مدنی بودن حکم جهاد

مستند برخی مفسران در اثبات مدنی بودن سوره حج، حضور آیات اذن قتال در این سوره است. این مفسران با باور به آنکه آیات قتال مختص سور مدنی است و پیامبر در ایام مکه هیچ­گاه به قتال روی نیاورده، وجود آیات 38-41 حج (آیات اذن قتال) را نشان از مدنی بودن این سوره دانسته­اند. برخی از مفسران هم روایتی از پیمان عقبه دوم نقل کرده­اند که مردم مدینه قصد قتال در مکه داشتند، لیکن پیامبر مخالفت کرده و فرمود: من به این امر مأمور نشده­ام (ابن­عاشور، بی‌تا: 17/132؛ سیدقطب، 1412: 4/2405-2406؛ طباطبایی، 1374: 14/476-477؛ صادقی­، 1365: 20/10-11).

 

3. پیامدهای نزول مدنی آیات اذن قتال

مفسران قائل به نزول مدنی سوره حج و غالب مفسرانی که بخش­هایی از سوره حج را مدنی در نظر گرفته­اند، نزول آیات اذن قتال را در مدینه تاریخ­گذاری کرده­اند. تاریخ­گذاری مدنی این آیات مستلزم پاسخ به چند سؤال است.

نخست آنکه جایگاه این آیه در میان آیات مدنیِ متعدد در حوزه جهاد چیست؟ دوم با در نظر گرفتن تاریخ­گذاری این آیه در حوزه جهاد، زمان نزول این سوره چه زمان خواهد بود؟ سوم با توجه به تخمین تاریخ­گذاری سوره حج در روایات ترتیب نزول، آیات اذن قتال چگونه تحلیل خواهد شد؟ چهارم با توجه به سیاق این آیات که نشانگر جواز قتال با مؤمنانی است که از مکه اخراج شده­اند، مخاطب این آیات تنها مهاجران هستند یا عموم مسلمانان و مصداق خارجی این قتال کدام نبرد است؟ در ادامه به‌منظور بررسی پیامدهای نزول مدنی آیات اذن قتال، پاسخ مفسران برای هر سؤال به طور مستقل ذکر خواهد شد.

نسبت به سؤال نخست، اغلب مفسران این آیه را نخستین آیه در حوزه قتال دانسته­اند (طوسی، بی‌تا: 7/321؛ ثعلبی، 1422: 7/25؛ ابوالفتوح، 1408: 13/335؛ زمخشری، 1407: 3/160؛ طبرسی، 1372: 7/138؛ فخررازی، 1420: 23/229؛ قرطبی، 1364: 12/68؛ شوکانی، 1414: 3/540؛ طباطبایی، 1374: 14/541؛ مراغی، بی‌تا: 17/117) و برای آن سه استدلال ذکر کرده­اند.

اول آنکه در این آیات به‌صراحت از اذنِ قتال سخن گفته­ شده ­است. دوم آنکه در این آیات هدف از تشریع قتال که بقای ندای توحید است و در همه اعصار جریان داشته، سخن به میان آمده که این توضیحات مقدماتی متناسب با تشریع حکم جهاد برای نخستین بار است. سوم آنکه از نصرت الهی برای مؤمنان سخن گفته و وعده به نابودی مشرکان همانند بی­ایمانان سایر امت­ها داده که این تهییج و تثبیت متناسب با زمانی است که مسلمانان برای اولین بار با حکم دشوارِ جهاد مواجه می­شوند (طباطبایی، 1374: 14/541-542).

اغلب مفسران به سؤال دوم پاسخ صریحی نداده­اند؛ بلکه با تصریح بر آنکه این آیات اولین آیه در حوزه قتال است، تلویحاً بر نزول آن در اوایل مدینه صحه نهاده­اند؛ اما برخی مفسران به این مسأله پرداخته و زمان نزول این آیات را ابتدای ورود پیامبر به مدینه، قبل از جنگ بدر دانسته­اند (مقاتل، 1423: 3/129؛ سمرقندی، بی‌تا: 2/462؛ ثعلبی، 1422: 7/25؛ قرطبی، 1364: 12/68؛ طباطبایی، 1374: 14/476-477؛ صادقی­، 1365: 20/10-11؛ مراغی، بی‌تا: 17/118).

چنان‌که علامه طباطبایی درباره سیاق این سوره و از جمله آیات جواز قتال این­گونه نگاشته: «از خطاب­های این سوره به مشرکان و مشابهتشان به سور مکی برمى‏آید که مشرکین هنوز شوکت و نیرویى داشته‏اند. از سویی خطاب‌ها به مسلمانان به‌گونه‌ای است که نشان از شکل­گیری جماعت نوپایی در میان مسلمانان دارد که در ابتدای راه هستند و اندکی قدرت دارند. با این بیان به‌طورقطع باید گفت این سوره در مدینه نازل شده، هرچند نزول آن در اوایل هجرت و قبل از جنگ بدر بوده­ است» (طباطبایی، 1374: 14/476-477).

مفسران اغلب دغدغه پاسخ به سؤال سوم و حل این تعارض را نداشته­اند. بلکه بدون اشاره به روایات ترتیب نزول و نقد یا اثبات آنها، تنها به این مسأله که آیات جواز قتال نخستین آیه در حوزه جهاد است تصریح کرده­اند. درحالی‌که پیشتر بیان شد که در روایات ترتیب نزول، سوره حج پس از نور واقع شده که با توجه به نزول سوره نور در نیمه دوم سال پنجم هجری، نزول سوره حج دست‌کم به پایان سال پنجم هجری خواهد رسید. در این صورت با توجه به آنکه تا پایان سال پنجم هجری پیامبر غزوات مهمی از جمله سه جنگ بدر، احد و احزاب را پشت سرنهاده، از سویی تشریع اذن قتال امری بی­معنا خواهد بود و از سوی دیگر پذیرش این آیات به‌عنوان نخستین آیه در حوزه جهاد غیرممکن خواهد شد. در نتیجه اگر از بی‌دقتی مفسران به این تعارض با تساهل عبور نماییم، دست‌کم بی­اعتباری جایگاه سوره حج در روایات ترتیب نزول حتمی خواهد بود.

ابوحیان مفسر دیگری است که سوره حج را در سال ششم هجری و در آستانه صلح حدیبیه تاریخ­گذاری کرده و آیات اذن قتال را مژده به فتح مکه و پیروزی مسلمانان بر مشرکان دانسته و آیه 25 حج که از ممانعت مشرکان بر ورود مسلمانان به مسجدالحرام خبر داده را قرینه­ای بر نزول این سوره قبل از حدیبیه دانسته ­است (ابوحیان، 1420: 7/514)

در پاسخ به سؤال چهارم اغلب مفسران دغدغه کشف مخاطبان آیه با توجه به سیاق آن را نداشته­اند. بنابر نصّ صریح آیه 40 حج، خداوند اذن قتال را برای دفاع از مؤمنانی که تنها به جرم اعتقاد توحیدی از سرزمین خود بیرون رانده شدند، نازل کرده ­است. از سویی همه مفسران مراد از کسانی که از سرزمینشان اخراج شده­اند را مهاجران مکه دانسته‌اند و از سویی تنها به ذکر مدنی بودن آیات جواز قتال بسنده کرده­اند (طوسی، بی‌تا: 7/321؛ ابوالفتوح، 1408: 13/335؛ طبرسی، 1372: 7/138؛ فخررازی، 1420: 23/229).

درحالی‌که اگر این آیات در مدینه نزول یافته باشد، خطاب آیات جهاد همواره به طور مشترک با مهاجران و انصار بوده و تنها صدور اذن قتال به مهاجران امری بی­معناست. ضمن آنکه جز در جنگ بدر که مهاجران درصدد تصاحب اموال مشرکان برآمده و به‌طور پیش‌بینی‌نشده به جنگ بدر دچار شدند (مغازی، 1369: 14-15)، گزارش هیچ جنگی را نمی‌توان یافت که تنها مهاجران به جهاد رفته ­باشند که این آیات را بتوان اذن قتال برای جنگ خاصی در نظر گرفت. ضمن آنکه هیچ مفسری شأن نزول این آیات را هیچ‌یک از غزوات مدینه ذکر نکرده یا برای آن تخصیصی قائل نشده است. در نتیجه اگر به سیاق آیات پایبند باشیم، اذن قتال تنها برای مهاجران صادر شده و هیچ نبردی در مدینه رخ نداده که تنها مهاجران به جهاد رفته­ باشند. حتی فراتر از آن، در بافت مدینه که همواره مهاجران و انصار دوشادوش یکدیگر جنگیده­اند، صدور اذن قتال تنها برای یک گروه امری بی­معناست.

در این میان علامه طباطبایی به این نکته دقت کرده و ذکر مهاجران در این آیات را از باب مجاز جزء به کل دانسته و مدعی شده برخلاف ظاهر آیه، همه مسلمانان اذن قتال یافته­اند (طباطبایی، 1374: 14/541-542). درحالی‌که حمل آیه بر مجاز و گسترش معنای آیه برخلاف ظاهر آن بدون اقامه هیچ مدرکی، امری غیرقابل‌پذیرش است.

 

4. نقد و بررسی نزول مدنی آیات اذن قتال

مدنی بودن آیات اذن قتال از دو منبع سرچشمه گرفته است. نخست تصور مدنی بودن سوره حج که خود برپایه مستنداتی شکل گرفته و دوم تصریح مفسران بر مدنی بودن آیات اذن قتال. برهمین اساس در ادامه هریک به طور مستقل مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

نخستین مستند نزول مدنی سوره حج، اقوال صحابه و تابعین در این خصوص است که پیشتر بیان شد و آنان را از سه منظر می­توان نقد کرد.

نخست، برحسب تتبع فراوان این پژوهش، روایات نزولِ مدنی تمام سوره حج را تنها مفسران معدودی (طوسی، ابن عطیه و سیوطی) نقل کرده­اند که هریک از آنها نیز نام افراد مختلفی را ذکر نموده­اند؛ به‌گونه‌ای که موافقان نزول مدنی سوره حج در معرفی متقدمان، تقریباً هیچ اشتراکی ندارند. این بدان معناست که به‌عنوان‌مثال اگر مفسری از عبد الله ­بن ­زبیر یاد کرده، در انتساب این دیدگاه به ابن­ زبیر متفرد بوده­ است.

دوم، در ادامه از متقدمانی یاد خواهد شد که برخلاف صحابه و تابعینِ مذکور، قائل به نزول مکی سوره حج جز آیات انگشت‌شماری از آن هستند که نتیجه این تعارض بی­اعتباری اقوال همه متقدمان در تاریخ­گذاری سوره حج خواهد بود.

سوم، ابن عباس تنها صحابه­ای است که قائل به نزول مدنی سوره حج بوده است. لیکن نکته درخور آن است که موافقان نزول مکی سوره حج نیز با ذکر دو روایت، ابن عباس را قائل به نزول مکی این سوره دانسته­اند که این تعارض نشان از بی‌اعتباری انتساب این دیدگاه به ابن عباس و در رویکردی کلی‌تر تمامی صحابه و تابعین دارد.

دومین مستند نزول مدنی سوره حج، روایات ترتیب نزول است که این سوره را بین دو سوره نور و منافقون قرار داده و بدین‌سان تاریخ­گذاری آن را به اواخر سال پنجم هجری رسانده است. پیشتر به‌تفصیل بیان شد که این تاریخ‌گذاری از سویی با سیاق حتمی آیات اذن قتال که نشانگر آغاز جهاد مسلمانان با نزول این آیات است ناهمخوان بوده و از سوی دیگر با سیاق کلی سوره که نشان از قدرت فراوان مشرکان در زمان قبل از هجرت و ایجاد تشکلی نوپا در میان مسلمانان دارد، متعارض است؛ ازاین­رو اکثریت مفسران با تصریح بر آغاز جهاد با نزول آیات اذن قتال و یا تصریح بر نزول این آیات در ابتدای هجرت پیامبر، بر اعتبار روایات ترتیب نزول در تاریخ­گذاری این سوره خط بطلان کشیده­اند (مقاتل، 1423: 3/129؛ سمرقندی، بی‌تا: 2/462؛ ثعلبی، 1422: 7/25؛ قرطبی، 1364: 12/68؛ طباطبایی، 1374: 14/476-477؛ صادقی­، 1365: 20/10-11؛ مراغی، بی‌تا: 17/118).

سومین مستند نزول مدنی سوره حج، شأن نزول­های مطرح ذیل آن است که از جهات گوناگون قابل مناقشه است.

نخست، آنکه ذیل بسیاری از آیات که شأن نزول­های مدنی دارد، چندین سبب نزول متفاوت نقل شده که تعدد اسباب و تعارض آنها موجب بی­اعتباری سبب نزول­ها می­گردد. مگر آنکه بپذیریم این روایات در حقیقت سبب نزول نیستند و درصدد بیان مصداقی برای آیه بوده‌اند که در این صورت نمی‌توانند زمان نزول آیه را تعیین نمایند و نقش خود در کشف تاریخ‌گذاری سوره را از دست می­دهند.

دوم، اسباب نزول­های این سوره آمیخته­ای از اسباب مکی و مدنی هستند و اسباب مدنی آن نیز زمان نزول این سوره را از سال دوم تا هشتم هجری تاریخ‌گذاری می­نمایند که این تشتت و پراکندگی نقطه‌ضعف مهمی در پذیرش این اسباب خواهد بود.

سوم، برخی مفسران سبب نزول ذیل دو آیه نخست سوره حج را نیز ابتدا نقد سندی کرده و سپس با توجه به سیاق مکی آن آیات، ذکر آنها در جنگ مریسیع را تنها قرائت آنها توسط پیامبر و نه نزولشان دانسته­اند و ادعای یک صحابی درباره نزول این آیات در مریسیع را ناشی از بی­اطلاعی او از نزول آیات مذکور توصیف کرده­اند (ابن عاشور، بی‌تا: 17/133-134)؛ درعین‌حال اگر آن صحابی تعبیر «نزلت فی» برای این سبب نزول را از باب تسامح به کار برده باشد و مرادش زمان نزول این آیات در جنگ مریسیع نباشد، روایت اساساً از سبب نزول بودن خارج شده و تنها بیانگر قرائت این آیات توسط پیامبر در آن جنگ است که با نزول مکی آنها در سال‌های قبل قابل‌جمع است.

چهارم، آنچه به‌عنوان اسباب برخی آیات همچون آیات 19-22 که توصیف آخرت مسلمانان و مشرکان است نقل شده، بیشتر به مصداق شبیه هستند تا اسباب نزول. ازاین­رو بسیاری از مفسران سبب نزول عامی برای این آیات ذکر کرده­اند که پیشتر بیان شد و برخی نیز به‌صراحت به نقد اسباب نزول مذکور پرداخته­اند (ملاحویش، 1382: 6/165).

پنجم، ذیل آیه 25 سوره حج، سبب نزولی تنها سبب برای قسمت آخر آیه معرفی شده که لازمه آن نزول قسمت اول و دوم آیه در دو زمان مختلف است. درحالی‌که نزول دوپاره یک آیه ادعایی فاقد سند و برخلاف سیر طبیعی نزول قرآن است.

ششم، لازمه اعتماد مطلق به روایات اسباب نزول ذیل سوره حج، پذیرش نزول مکی-مدنی این سوره و حتی پذیرش نزول آیات 52- 55 این سوره به مناسبت افسانه غرانیق است. لذا از سویی با تکیه بر اسباب نزول نمی­توان به نزول مدنی این سوره و به‌ویژه آیات اذن قتال که به‌صراحت اسباب نزول مکی دارد[1] دست یافت و از سوی دیگر با وجود سبب نزول افسانه غرانیق در میان اسباب نزول این سوره، نمی­توان بدون نقد و بررسی به این روایات اتکا نمود.

چهارمین مستند تصریح مفسران بر تشریع حکم جهاد در مدینه و به‌تبع آن نزول آیات اذن قتال پس از هجرت است. هرچند در صحت این مسأله به‌عنوان قاعده کلی تردیدی نیست، اما این برداشت که آیات اذن قتال در آخرین برهه حضور پیامبر در مکه نازل شده باشد، با این قاعده قابل‌جمع بوده و محل بررسی است. ازاین‌رو در قسمت دوم این نوشتار به‌تفصیل به تاریخ نزول آیات اذن قتال پرداخته خواهد شد.

 

5. خوانش مکی آیات اذن قتال

در مقابل دیدگاه نخست، برخی مفسران سوره حج را در مکه تاریخ­گذاری کرده و مدنی بودن تعداد اندکی از آیات آن را پذیرفته­اند؛ چنان که برخی ده آیه این سوره از جمله آیات اذن قتال (مقاتل، 1423: 3/111-112)، برخی تنها سه آیه (سمرقندی، بی‌تا: 2/447؛ فخررازی، 1420: 23/199)، گروهی شش آیه (ثعلبی، 1422: 7/5؛ بیضاوی، 1418: 4/64) و برخی معدود آیاتی از این سوره را مدنی دانسته­اند (فیض، 1415: 3/361؛ دروزه، 1383: 6/7-8). آلوسی احتمال مکی بودن کل سوره حج را مطرح کرده­ است (آلوسی، 1415: 9/105).

دروزه ضمن بیان مکی بودن سوره حج در مصحف قدراوغلو، گزارش قابل‌توجهی از آیات مدنیِ سوره حج در این مصحف مورد اعتماد جامعه الازهر ارائه کرده که دسته‌بندی آن به شکل ذیل است: گروه اول آیاتِ مدنی، آیات 19-24 که در وصف عذاب مشرکان و پاداش بهشت نیکان در قیامت است. گروه دوم آیات 25-27 که از ممانعت مشرکان از دینداری و ورود مسلمانان به مسجدالحرام سخن گفته­ است. گروه سوم آیات 38-41 مربوط به اذن قتال؛ گروه چهارم آیات 52-55 منتسب به افسانه غرانیق؛ گروه پنجم آیات 58-60 درباره پاداش مهاجرانی که در راه هجرت شهید شدند (دروزه، 1383: 6/8). چنان که هویداست سیاق آیات گروه اول نه‌تنها دلالتی بر مدنی بودن ندارد، بلکه با سیاق آیات مکی هماهنگ­تر است. آیات ردّ غرانیق نیز هرچند دربارۀ این افسانه نازل نشده، اما سیاقی کاملاً مکی دارد. دروزه نیز آیات 25-27 را در خلال تفسیرش مکی دانسته­ است (دروزه، 1383: 6/34-35). در نتیجه در نهایت 24 آیه در این سوره مدنی معرفی شده که سه گروه از آنها دچار مناقشات جدی است و تنها احتمالِ مدنی بودن آیات اذن قتال و آیات مربوط به پاداش مهاجرانی که قبل از رسیدن به مدینه از بین رفتند، محل تأمل است که این نوشتار نزول مدنی آنها را مورد بررسی قرار می­دهد.

 

الف) اقوال متقدمان

مفسران در گزارش دیدگاه متقدمان به آراء برخی از آنان در خصوص مکی بودن سوره حج پرداخته­اند. چنان‌که طبق روایتی از ابن­عباس، سوره حج تنها با سه آیه مدنی، مکی شناخته شده و در روایت دیگری از او آیات مدنی این سوره تنها 4 آیه گزارش شده ­است (ابن­عطیه، 1422: 4/105؛ قرطبی، 1364: 12/1). فیض نیز مکی بودن سوره حج جز آیات انگشت‌شماری از آن را به ابن­ عباس، حسن بصری و عطاء منتسب ساخته­ است (فیض کاشانی­، 1415: 3/361).

 

ب) روایات شأن نزول

برخی مفسران متقدم به بیان شأن نزول آیات اذن قتال پرداخته­اند که در بازشناسی زمان نزول آنها راهگشاست. گزارش این روایات چنین است:

روایت نخست از ابن ­عباس نقل شده که آیات اذن قتال هنگامی که پیامبر درصدد هجرت از مکه به مدینه بوده، نازل شده و بر فرارسیدن نصرت الهی (که برای غلبه در قتال به آن وعده داده شده­) تصریح کرده (طبری، 1412: 17/122-123) که از آن بروز قتال میان مسلمانان و مشرکان در ایام هجرت استنباط می‌شود.

روایت دوم از سعید بن­ جبیر نقل شده که هنگامی که پیامبر از مکه خارج شد، مردی از مشرکان گفت: «پیامبرشان خارج شده» که آیات اذن قتال نازل گشت (طبری، 1412/17: 123). این گفتار مرد مشرک طبعاً برای جلوگیری از خروج پیامبر از مدینه و قتل ایشان در مکه بوده ­است. لذا اقتضای نزول این آیات، رخ دادن درگیری میان مسلمانان و مشرکان در راه هجرت بوده تا مسلمانان با غلبه بر دشمن امکان خروج از مکه را بیابند.

روایت سوم از ابن­ عباس نقل شده که هنگامی که پیامبر از مکه خارج شد، مردی از مشرکان گفت: «پیامبرشان خارج شده» که ابوبکر گفت: إنّا لله و إنّا إلیه راجعون؛ قطعاً کشته می­شویم. در این زمان آیات اذن قتال نازل شد و ابوبکر دانست که قتال به‌زودی رخ خواهد داد و این اولین آیه در اذن قتال بود (طبری، 1412: 17/123؛ ابن­ابی­حاتم، 1419: 8/2496).

روایت چهارم از سعید بن ­جبیر از ابن ­عباس نقل شده که متنی همانند متن روایت سوم دارد (طبری، 1412: 17/123).

روایت پنجم از ابن ­زید نقل شده که پس از ده سال فرمان به عفو در برابر مشرکان، با نزول آیات اذن قتال جهاد آغاز گردید (طبری، 1412: 17/123؛ ابن ابی­حاتم، 1419: 8/2496). طبعاً اگر دوران رسالت پیامبر در مکه را ده سال بدانیم، با تکیه بر این روایت، آیات اذن قتال در ایام هجرت نازل شده و اگر دوران مکه را سیزده سال بدانیم، این آیات حتی قبل از هجرت پیامبر که دوران هجرت تدریجی مسلمانان به مدینه بوده، فرود آمده است.

روایت ششم از ضحاک نقل شده که با نزول این آیات، گروهی از مسلمانان از مکه به‌قصد هجرت خارج شدند که مشرکان مانع آنان گردیدند (و طبعاً قتال برای نخستین بار رخ داد) (طبری، 1412: 17/123). طبق این روایت این آیات در آخرین روزهای حضور پیامبر در مکه و در آستانه هجرت نازل شده ­است.

روایت هفتم از مجاهد نقل شده که گروهی از مؤمنان از مکه به‌سوی مدینه به‌قصد مهاجرت خارج شدند که مشرکان مانع آنها گردیدند. در این هنگام خداوند آیات اذن قتال را فرو فرستاد و مؤمنان با این اذن، مشرکان را به قتل رساندند (طبری، 1412: 17/123؛ ابن­ابی­حاتم، 1419: 8/2496). این روایت چنان‌که هویداست به‌صراحت تمام، از نزول این آیات در آستانه هجرت و بروز نخستین درگیری در راه مکه تا مدینه خبر داده ­است.

روایت هشتم از عروة ­بن ­زبیر نقل شده که اولین آیه درزمینه جهاد، آیات اذن قتال بود. هنگامی که مشرکان در مکه مسلمانان را آزار می­دادند تا از دینشان بازگردند و آنان را از سرزمینشان اخراج می­کردند و بر آنان تعدی می­نمودند، این آیات نازل شد و این زمانی بود که پیامبر اذن مهاجرت به مدینه یافته ­بود که در این هنگام اذن قتال را هم دریافت­ کرد (ابن­ابی­حاتم، 1419: 8/2496). این روایت به‌وضوح از هم‌زمانی هجرت و نزول آیات اذن قتال پرده برداشته ­است.

لازم به ذکر است که مفسرانی که قائل به نزول مدنی این آیات بوده­اند، از این روایات به‌غفلت عبور نموده و در مقابل هیچ روایتی شأن نزولی درباره زمان نزول این آیات ذکر نکرده­اند؛ بلکه این آیات را بدون هیچ شأن نزولی صرفاً برپایه اذنی که برای دفاع صادر کرده، مدنی دانسته­اند.

 

ج) سیاق سوره

در سیاق سوره مبارکه حج، قرائن قابل‌توجهی مبنی بر مکی بودن این سوره یافت می­شود یا دست‌کم با تکیه بر سیاق، به‌سادگی می­توان این سوره را در بافت مکه تفسیر کرد.

آیات 1-24 سوره حج شبیهِ بسیاری از سور مکی با توصیف عظمت قیامت و هشدار به تحقق حتمی آن آغاز شده و بلافاصله به انذار مشرکان و سست‌ایمانان پرداخته و سپس جزای اخروی این دو گروه و مؤمنان را بیان کرده که همگی نه‌تنها با مکی بودن این سوره سازگار است بلکه به سبب تمرکز بر مسأله معاد و انذار مشرکان از عذاب قیامت در آیات مختلف، به سیاق سور مکی شباهت فراوانی دارد.

در ادامه آیات 25-37 سوره حج همچنان به نقد مشرکان پرداخته و آنان را به سبب کارشکنی در ایمان مؤمنان و مانع گذاشتن در راه مکه که برای همه اعم از مقیم و مسافر آزاد قرار داده ­شده، برحذر داشته[2] و به همین مناسبت آیات فراوانی را به توصیف اعمال حج و دعوت گسترده پیامبر از مردم برای انجام حج اختصاص داده­ است.

دروزه با مکی دانستن آیات مذکور به تبیین عبارت ﴿إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ یَصُدُّونَ‏ عَن سَبیلِ اللهِ وَ المَسجِدِ الحَرام‏...﴾ پرداخته و آن را همچون آیات سوره علق که درباره جلوگیری مشرکان از اقامه نماز نازل شده، به معنای جلوگیری آنان از طواف و عبادت مسلمانان در مسجدالحرام دانسته ­است (دروزه، 1383: 6/34-35)؛ به این معنا که مشرکان هرگاه مسلمانان مکه وارد مسجدالحرام می­شدند، آنان را آزار داده و مانع عبادت ایشان می­گردیدند. چنان‌که گزارش­های تاریخی فراوانی از آزار مسلمانان حتی پیامبر از سوی مشرکان در حین عبادت نقل شده­ است (مسلم، 3: 1418-1420؛ ابن­حجر، 1408: 1/594).

ضمن آنکه با توجه به توصیفی که از یکسانی امکان استفاده از مسجدالحرام برای زائر و مقیم بیان شده، محتمل است این آیه در نقدِ ممانعت مشرکان از ورود تازه‌مسلمانان مدینه به مسجدالحرام باشد که طبق گزارش­های تاریخی دست‌کم دو سال در حج حضور داشته و با پیامبر پیمان بستند (برای مشاهده حضور انصار تازه‌مسلمان در مکه و پیمان‌های آنان رجوع کنید به: ابن­کثیر، 1407: 147-168). این احتمال با توجه به آیه 27 حج مبنی بر دعوت گسترده پیامبر از مردم که با هر مرکبی به حج بیایند که طبعاً دعوت از یاران مسلمان خود در پوشش دعوت عمومی برای حج بوده تقویت می­شود.[3]

فراخواندن مردم به حج در آیه مذکور زمانی معنادار است که پیامبر خود یا در مکه حضور داشته باشد و یا امکان حج‌گزاری داشته ­باشد. در غیر این صورت در نزول این آیه از سال اول هجری تا فتح مکه در پایان سال هشتم که مسلمانان امکان حج‌گزاری نداشته و مشرکان از ورود آنان به مکه ممانعت می‌ورزیدند، امری بی­معناست.

از دیگر سو، طبق گزارش­های تاریخی، پیامبر دو بار قبل از هجرت که یکی از آنها آخرین سال حضورشان در مکه بوده و یک‌بار هم در سال دهم هجری، به حج رفتند که به حجة‌الوداع مشهور شده­ است (طبری، 1387: 3/159-160)؛ در نتیجه اقتضای نزول آیه 27 حج آن است که یا در سال سیزده بعثت در مکه یا سال دهم هجری در مدینه نازل شده باشد که بنا بر سیاق سوره و اتفاق‌نظر مفسران، قطعاً در سال دهم هجری نازل نشده­ است.

ضمن آنکه در آیات 28-37 سوره حج، احکام متعددی از مراسم حج ذکر شده که اگر این سوره طبق نظر برخی مفسران در سال اول هجری نازل شده ­باشد، صدور این‌همه احکام جزئی برای حج درحالی‌که مسلمانان تا سال‌ها بعد به مکه نخواهند رفت، توجیه منطقی ندارد، بلکه طبعاً این آیاتِ احکامی در شرایطی که مسلمانان نزدیک به ایام حج­گزاری هستند، نازل گردیده که باز نزول این آیات در سال آخر حضور پیامبر در مکه را تقویت خواهد کرد.

درنهایت با توجه به قرائن متعددِ مکی بودن آیات مذکور، می­توان احتمال داد نتیجه فراخوان عمومی پیامبر برای مراسم حج­گزاری، حضور 70 نفر از مسلمانان انصار در این مراسم و پیمان عقبه دوم بوده که نقش عمده­ای در هجرت پیامبر به مدینه داشت. با پذیرش این فرض، طبعاً سوره حج در حدود شوال تا ذی­الحجه سال سیزدهم بعثت نازل شده و پیامبر در ربیع‌الاول سال چهاردهم (سه ماه بعد) به مدینه هجرت نموده ­است.

پس از آیات مربوط به فرایند حج، آیات 38-40 به مسلمانان مکه که به سبب ظلم مشرکان مجبور به هجرت شده­اند، اذن قتال با مشرکانی که با آنان می‌جنگند را صادر فرموده­ است. هرچند عموم مفسران به‌سبب اذن قتال، این آیات را مدنی تلقی کرده­اند، لیکن با ارائه قرائن درون‌متنی و برون‌متنی، می­توان خوانش متفاوتی از آنها در فضای مکه ارائه کرد.

در حوزه قرائن درون‌متنی آیات که نشان از نزول مکی آنان دارد، به موارد ذیل می­توان اشاره کرد:

نخست آنکه این آیات اذن قتال را تنها برای مهاجران صادر نموده ­است.

دوم، جواز قتال در این آیات تنها در حدّ دفاع مسلمانان در برابر هجوم مشرکان است تا زمانی که دفع حمله شود.

سوم، آیه 40 توجیهاتی برای حکمت اذن قتال بیان کرده که احتمالاً درصدد تقویت برخی مسلمانانی است که از کشتن مشرکان ابا داشته و دچار عذاب وجدان می­شدند یا گمان می­کردند قتال با مشرکان با رأفت و صبر اسلامی که سال‌ها به آن مأمور بودند، در تضاد است.

چهارم، در این آیات از فرارسیدن نصرت الهی برای مسلمانان و دفاع خداوند از آنان و در ادامه از سرنوشت دیگر اقوام تکذیب­گر سخن گفته که همگی با تقویت روحیه مسلمانان برای آغاز مبارزه مسلحانه با مشرکان و رفع ترس از آنان مناسب است.

پنجم، آیه 41 دستورات اخلاقی- عبادی به مسلمانان پس از تمکن بر زمین و غلبه بر دشمن صادر نموده که این موقعیت با نزول این آیه در آستانه ورود آنان به مدینه و تشکیل اولین جامعه مستقل اسلامی همخوانی دارد.

با تتبع فراوان، ثعالبی تنها مفسری است که به تبیین آیات اذن قتال با تکیه بر فضای جامعه مکه پرداخته ­است. وی ابتدا آیه 38 که وعده دفاع خداوند از مؤمنان در برابر کسانی است که کافر و خیانت‌پیشه‌اند را چنین تفسیر کرده که جمعیت مسلمانان در مکه زیاد شده بود، اما همچنان تحت‌ فشار مشرکان بودند؛ ازاین­رو درصدد قتل غافلگیرانه کفار برآمدند که خداوند از غیرمسلمانان به‌سبب کفر و خیانت اعلام برائت جست تا مسلمانان با مکر و حیله کافرکشی نکنند؛ اما در برابر مشرکانی که آنان را می‌کشتند، به ایشان اذن دفاع داد و صدور جواز دفاع زمانی بود که پیامبر و مسلمانان در آستانه هجرت قرار گرفته­ بودند (ثعالبی، 1418: ۴/۱۲۵-۱۲۶).

در حوزه قرائن برون‌متنی نیز به روایات و گزارش­های تاریخی می­توان استناد کرد.

در زمینه نخست روایات شأن نزول که پیشتر بیان شد، نشانگر نزول آنها در آستانه هجرت پیامبر است.

در زمینه دوم، توجه به دو گروه از گزارش­های تاریخی که نشانگر نزول آیات اذن قتال در آخرین ماه‌های حضور پیامبر در مکه است، حائز اهمیت است که در قسمت بعد بیان می­گردد.

چنان‌که پس از آیات اذن قتال و آیات پس از آنکه مشرکان را به‌سختی از ابتلا به عاقبت شوم اقوام تکذیب­گر قبلی برحذر داشته، آیات 58-60 به مسأله مهاجران پرداخته و به گروهی از آنان که در پی سختی راه گرفتار مرگ شده یا شهید می­شوند، وعده بهشت داده ­است. شهادت برخی مهاجران از یک‌سو دلیل واضحی بر صحت گزارش­های تاریخی مبنی بر درگیری میان مهاجران و مشرکان است و از سوی دیگر پیوند این آیات با آیات اذن قتال را در تاریخ­گذاری برجسته نموده و نشانگر نزول جواز مبارزه در آخرین برهه دوران مکه برای مسلمانانی است که قصد هجرت داشته و در معرض هجوم مشرکان در راه قرار گرفته­اند. برهمین اساس به‌صراحت در آیه 60 سوره حج، اذن مقابله به مثل برای مسلمانان صادر شده تا مانع از تجاوز مشرکان شوند. طبعاً با توجه به شهادت گروهی از مهاجران، مراد از مقابله به مثل، کشتن مشرکانی است که حمله می­کنند. لازمه این مسأله نیز نزول آیات اذن قتال در مکه است تا در راه هجرت نمود عملی آن تحقق یابد.

دروزه از آیات مکی 126 نحل و 36-43 شوری که اذن مقابله به مثل با مشرکان درباره آزارهای آنان را صادر کرده، مثال زده تا نشان دهد نه‌تنها در مدینه، بلکه گاه در مکه نیز قدرت مسلمانان به حدی افزایش یافته که توانایی دفع نسبی شرِ دشمنان را داشته­اند (دروزه، 1383: 6/68-70).

پس از آن، آیات 61-66 به توصیف قدرت مطلق الهی در آفرینش هستی، اداره آن و احیای آن در رستاخیز پرداخته که هم به‌وضوح به سایر آیات مکی در این حوزه شبیه است و هم با بیان قدرت لایزال الهی مسلمانان را قوت بخشیده و مشرکان را غیرمستقیم انذار نموده­ است. آیات 67-68 با توصیف آنکه خداوند بر امتی مناسکی تعیین کرده که درباره آن نباید نزاع کرد و خداوند خود در قیامت درباره حقانیت آنها داوری خواهد نمود، گام جدی در آرام کردن فضای متشنج اواخر دوران بعثت نموده و مسلمانان را از هر نوع جدالی با مشرکان برحذر داشته است؛ اما عمق ناآرامی اجتماعی مکه در این دوران با آیات 71-74 آشکار می­گردد. در این آیات خداوند تندترین توصیف را از خشم مشرکان نسبت به مسلمانان بیان کرده که گویی آنان با شنیدن آیات قرآن از شدت ناراحتی می‌خواهند به مسلمانان حمله­ور شوند.[4] این حالت تهاجمی مشرکان و آستانه تحمل اندک آنان در برابر مسلمانان از سویی به‌وضوح نشانگر آن است که راه تعامل و زیستن در مکه برای مسلمانان بسته شده و از سوی دیگر موجب انذارهای تند و مستقیم خداوند در آیات بعد به مشرکان شده­ است. توصیف این آیات از تعامل مسلمانان و مشرکان نیز به‌وضوح نشانگر رویارویی مستقیم آنان در شرایط بدون جنگ اما سرشار از خشونت است که این موقعیت بدون تردید در اواخر دوران مکه قابل مشاهده است.

درنهایت، آخرین فراز سوره حج نیز مسلمانان را به پیروی از ابراهیم خلیل که پدر مؤمنان لقب گرفته فراخوانده و از آنان خواسته تا در راه خداوند به شایستگی جهاد کنند و برحسب آنکه دین خداوند دین عسر و حرج نیست، خود را از گرفتاری برهانند. طبعاً هجرت ابراهیم از میان امت خود برای دفاع از عقیده، وجه اشتراک مهم او با مسلمانان در این دوران است و عبارت ﴿وَ ماجَعَلَ عَلَیکُم فِی الدِّینِ مِن حَرَجٍ‏﴾ نشانگر دشواری غیرقابل‌تحمل زیستن مسلمانان با مشرکان در مکه است.

درمجموع از این برداشت سوره حج به دو دستاورد می­توان رسید.

نخست، سیاق پیوسته آیات سوره حج، برخلاف قول مشهور نه‌تنها مؤید نزول مکی- مدنی این سوره نیست، بلکه سیاق نشانگر نزول مکی و البته پیوسته آیات این سوره از ابتدا تا انتها در برهه زمانی چندماهه است.

دوم، نزول مکی این سوره و به طور دقیق نزول آن در آخرین برهه حضور پیامبر در مکه که با توجه به آیات حج در این سوره، طبیعتاً نزول آن در حوالی ماه‌های حج‌گزاری آخرین سال حضور پیامبر در مکه بوده و پیامبر یک تا دو ماه پس از آن هجرت فرموده است.

 

د) گزارش­های تاریخی

آخرین مستند نزول مکی سوره حج، گزارش­های تاریخی است که همگام با سیاق، نشانگر نزول این سوره در آخرین سال بعثت است که پیامبر خود هنوز در مکه بوده اما مسلمانان پیوسته و اغلب مخفیانه هجرت می­کردند و در راه هجرت امکان درگیری با مشرکان وجود داشته است. در این باره تنها به ذکر چند گزارش تاریخی بسنده می­شود.

ابتدا گزارش­های فراوانی که نشان از تدریجی‌بودن فرایند هجرت مسلمانان در سال­های آخر حضور پیامبر در مکه دارد. به‌گونه‌ای که مسلمانانی که قصد هجرت داشتند به‌تدریج و به‌صورت پنهانی قبل از پیامبر هجرت کردند و با هجرت پیامبر این فرایند به پایان رسید؛ نه آنکه هجرت به شکل دفعی و یک‌باره تنها با هجرت رسول خدا رخ داده­ باشد. براین اساس انتهای هجرت خروج پیامبر بوده و ابتدای آن مدت‌ها قبل (به طور تخمینی یک الی دو سال قبل از هجرت پیامبر) آغاز شده ­است (احمد العلی، 1385: 60-62). ازاین­رو آیه 110 نحل که به مقوله هجرت می­پردازد را برحسب جایگاه این سوره که هفتادمین سوره مکی است (دروزه، 1383: 1/16)، می­توان آغاز فرایند هجرت دانست که با بشارت به آینده، مؤمنان را به مهاجرت فراخوانده و آیات عتاب‌آمیز سوره عنکبوت را که مسلمانان سست‌ایمانی که قصد هجرت ندارند را مذمت کرده، آخرین مراحل این فرایند دانست. نتیجه این مسأله آن است که آیات مربوط به مشکلات مهاجران و اذن قتال به آنان بدون تردید در اواخر دوران بعثت در مکه (زمانی که مسلمانان در حال هجرت بودند اما پیامبر هنوز در مکه حضور داشته) نازل شده­ است.

ابن اسحاق در این­ باره نخست به نزول آیات اذن قتال پس از بیعت عقبه دوم اشاره کرده و آغاز هجرت مسلمانان به مدینه را یک سال قبل از عقبه دوم (بعد از عقبه اول) دانسته ­است. وی در ادامه به‌تفصیل از هجرت گروه­های چند نفره مسلمانان به مدینه با ذکر نام آنان سخن گفته که اغلب بعد از عقبه دوم به‌تدریج هجرت نمودند. سپس تأکید کرده هر آن کس که در پی مهاجرت بود هجرت کرده­ بود و پیامبر خود در مکه مانده ­بود تا فرمان هجرتش صادر گردد. در این زمان تنها حضرت علی و ابوبکر با اجازه پیامبر در مکه باقی مانده­ بودند اما سایر مسلمانانی که تخلف نموده و هجرت نکرده ­بودند یا به حبس یا به فتنه و آزار مبتلا شدند (ابن­هشام، بی‌تا: ۱/۴۶۷-۴۸۰).

علامه جعفر مرتضی نیز آغاز هجرت مسلمانان به مکه را بعد از عقبه دوم دانسته که سیزده ماه قبل از هجرت پیامبر در حجةالوداع منعقد شد (عاملی، بی‌تا: 3/346). لازم به ذکر است مورخان، سه عقبه در ذی‌الحجه سه سال آخر بعثت برای دیدارهای مردم مدینه با پیامبر ذکر کرده­اند که برخی اولی را نام­گذاری نکرده و دومی و سومی را عقبه اول و دوم نامیده­اند که سومی در ذی­الحجه سه ماه قبل از هجرت پیامبر با حضور 70 نفر از انصار تحقق یافته ­است. درحالی‌که برخی اولی و دومی را به نام دو عقبه نام‌گذاری کرده و سومی را بیعت جنگ نامیده­اند که مردم مدینه متعهد به دفاع نظامی از پیامبر شدند (یوسفی­غروی، بی‌تا: 2/141-142). چنان که از گزارش علامه جعفر مرتضی هویداست، وی دیدگاه دوم را اتخاذ نموده که عقبه دوم را یک سال و اندی قبل از هجرت پیامبر دانسته و هجرت تدریجی مسلمانان به مدینه را از آن زمان تاریخ­گذاری کرده ­است.

دومین گزارش ماجرای هجرت عمر و عیاش بن ­ابی ربیعه به مدینه که قبل از هجرت پیامبر به مکه رفته­اند و عمر در زمره معدود افرادی بود که با بیست سوار از مکه خارج شد و مشرکان را تهدید کرد که در صورت تعقیب او با آنان خواهد جنگید. با وجود این پس از رسیدن به مدینه، برادران عیاش که همراه با عمر بودند، به تعقیب او آمده و وی را به مکه بازگرداندند و سال‌ها با اسارت او مانع از هجرت مجدد وی شدند (ابن­کثیر، 1407: 3/172؛ ذهبی، 1413: ۳/۲۲۵). طبق این گزارش هم مسلمانان در صورت هجوم مشرکان در راه هجرت اذن دفاع و جنگ داشته­اند که لازمه آن نزول آیات اذن قتال پیش از آن است.

نمونه سوم باب مستقل و مفصلی است که بیهقی برای مسلمانانی که قبل از پیامبر به مدینه هجرت کردند، گشوده­ و نام­های آنان را ذکر کرده ­است (بیهقی، 1405: 2/458-464).

در گزارش چهارم نیز برخی محققان درباره تدابیر پیامبر در خصوص چگونگی هجرت اصحاب که اغلب مخفیانه و برخی آشکار از مکه خارج می­شدند سخن گفته و سپس به تبیین تلاش­های وافر قریشیان همچون حبس و شکنجه و تفتیش عقاید مسلمانان و تعقیب آنان در راستای ممانعت از هجرت آنان پرداخته­اند (­عاملی، بی‌تا: 3/350-352).

 

6. پیامدهای نزول مکی آیات اذن قتال

طبق تفسیر مکی سوره حج، آیات اذن قتال نخستین آیاتی است که درباره جهاد در آخرین ماه­های حضور پیامبر در مکه نازل شده و مخاطب آن مهاجرانی هستند که اذن قتال یافته­اند تا در صورت تهاجم مشرکان به آنان در راه مکه به مدینه، اجازه دفاع از خویشتن را داشته ­باشند و برخلاف تمام سال­هایی که با عفو در برابر آزار مشرکان صبوری کردند، از موجودیت خود دفاع نمایند.

7. نقد و بررسی نزول مکی آیات اذن قتال

شباهت بسیار سوره حج به سور مکی از جمله آیات فراوانی که به نقد عملکرد و باور مشرکان پرداخته، از چشم بسیاری از مفسران دور نمانده و موجب شده تا به وجود آیات مکی در این سوره اذعان نمایند؛ تا حدّی که برخی غالب این سوره را مکی دانسته و وجود آیات مستثنای مدنی را در آن پذیرفته­اند.

اما لزوم مدنی بودن دست‌کم برخی از آیات این سوره از نگاه مفسران، به باور راسخ آنان در خصوص عدم نزول آیات اذن قتال در مکه و سپس دفعی دیدن مقوله هجرت بازمی­گشت که به‌تبع آن آیات اذن قتال را مدنی تلقی کرده و نزول آیات مربوط به سرنوشت مهاجران را نیز پس از هجرت تصور ­نموده­اند. لیکن با تبیین فرایند تدریجی هجرت مسلمانان و درگیری مسلحانه مشرکان با آنان در این مسیر، لزومِ نزول آیات اذن قتال قبل از هجرت پیامبر آشکار گردید. چنان‌که روایات شأن نزول و گزارش­های تاریخی نیز دراین‌باره سیاق را تأیید نمودند. ازاین­رو نه‌تنها برخی آیات سوره حج مختص فضای مدینه نیست، بلکه تمامیِ آیات آن با وقایع آخرین سال بعثت و بافت مکه همخوان است. در نتیجه مفسرانی که بر نزول این سوره در ابتدای هجرت تأکید نموده­اند، گام بلندی در راستای فهم آن برداشته­اند؛ جز آنکه بر دو باور رایج تاریخی ناصواب تکیه کرده­اند؛ اما این نوشتار با اصلاح دو باور رایج تاریخی درباره زمان جواز اذن قتال و چگونگی فرایند هجرت مسلمانان، سعی در اصلاح و تکمیل دیدگاه این گروه از مفسران نموده و تاریخ­گذاری این سوره را از سال نخست هجری به سال آخر حضور پیامبر در مکه منتقل کرد.

بحث و نتیجه‌گیری

دیدگاه غالب مفسران بر مدنی بودنِ دست‌کم بخشی از آیات سوره حج، به‌ویژه آیات اذن قتال استوار است. مستند آنان در مدنی بودن این سوره روایات ترتیب نزول، برخی روایات شأن نزول، اقوال متقدمان و مدنی بودن حکم جهاد است؛ اما تکیه بر همین مستندات، موجب سردرگمی مفسران در تاریخ­گذاری سوره حج شده­ است. چنان‌که برخی برای جمع میانِ سیاق مکیِ سوره و پیش‌فرض مدنی بودن حکم اذن قتال، نزول این سوره در سال اول هجری دانسته­­اند. درحالی‌که روایات ترتیب نزول تاریخ­گذاری آن را به سال پنجم هجری رسانده و تکیه بر روایات شأن نزول، این تاریخ‌گذاری را از سال دوم تا هشتم هجری بسط می­دهد.

لیکن تشتت اقوال متقدمان و تعارض روایات مذکور موجب بی­اعتباری مستندات نقلیِ نزول مدنی این سوره شده­ است. در مقابل سیاق مکی این سوره، روایات شأن نزول ذیل آیات اذن قتال و گزارش­های تاریخی مبنی بر روند تدریجی هجرت مسلمانان قبل از هجرت پیامبر و درگیری برخی از آنان با مشرکان در مسیر مکه به مدینه، گواهی بر نزول مکی سوره حج به‌ویژه آیات اذن قتال است. بدین‌سان هرچند جهاد در مدینه ظهور یافته، اما به‌سبب حمله مشرکان به برخی مهاجران، آیات اذن قتال در مکه بر پیامبر نازل شد تا مهاجران در مسیر حرکت به‌سوی مدینه، در صورت هجوم دشمن بتوانند از خود دفاع نمایند. لذا با توجه به هجرت تدریجی مسلمانان قبل از پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم و لزوم مقابله آنان با مشرکان، این آیات در مکه نازل گردیده و در اندک زمانی در مسیر هجرت نمود عملی یافته ­است.



[1]. روایات مربوط به آیات اذن قتال در ادامه­ی مقاله به‌تفصیل ذکر خواهد شد.

[2]. ﴿إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ یَصُدُّونَ‏ عَن سَبیلِ اللَّهِ وَ المَسجِدِ الحَرامِ الَّذی جَعَلناهُ لِلنَّاسِ سَواءً العاکِفُ فیهِ وَ البادِ وَ مَن یُرِد فیهِ بِإِلحادٍ بِظُلمٍ نُذِقهُ مِن عَذابٍ أَلیمٍ﴾ (حج/25).

[3]. ﴿وَ أَذِّن‏ فِی النَّاسِ بِالحَجِّ یَأتُوکَ رِجالاً وَ عَلى‏ کُلِّ ضامِرٍ یَأتینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمیقٍ﴾ (حج/27).

[4]. ﴿وَ إِذا تُتلى‏ عَلَیهِم آیاتُنا بَیِّناتٍ تَعرِفُ فی‏ وُجُوهِ الَّذینَ کَفَرُوا المُنکَرَ یَکادُونَ یَسطُونَ‏ بِالَّذینَ یَتلُونَ عَلَیهِم آیاتِنا...﴾ (حج/72).

قرآن کریم.
ابن ابى حاتم، عبد الرحمن بن محمد (1419). تفسیر القرآن العظیم‏. اسعد محمد طیب‏. ریاض: مکتبة نزار مصطفی الباز. چاپ سوم.
ابن­ ابی­ زمنین، محمد بن ­عبد الله (1424). تفسیر ابن ابی زمنین. بیروت: دارالکتب العلمیه.
ابن­ سعد، محمد (1410). الطبقات الکبرى. محمد عبدالقادر عطا. بیروت: دارالکتب العلمیة.
ابن­ عاشور، محمد بن ­طاهر (بی‌تا). التحریر و التنویر. بیروت: مؤسسة التاریخ.
ابن­ عطیه، عبد الحق­ بن­ غالب (1422). المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز. بیروت: دارالکتب العلمیة.
ابن­ کثیر، اسماعیل ­بن­ عمر (1407). البدایة و النهایة. بیروت: دارالفکر.
ابن­ کثیر، اسماعیل ­بن­ عمر (1419). تفسیر القرآن العظیم. محمدحسین شمس‌الدین. بیروت: دارالکتب العلمیة. منشورات محمدعلی بیضون.
ابن­ هشام، عبد الملک (بی‌تا). السیرة النبویة. مصطفى السقا و ابراهیم الأبیارى و عبدالحفیظ شلبى. بیروت: دارالمعرفة.
ابوالفتوح، حسین­­ بن ­­على (1408). روض الجنان و روح الجنان فى تفسیرالقرآن‏.‏ محمدجعفر یاحقى و محمدمهدی ناصح‏، مشهد: آستان قدس رضوى‏.
ابوحیان، محمد بن یوسف اندلسی (1420). البحر المحیط فی التفسیر. بیروت: دارالفکر.
اقبال، ابراهیم و عبدالهادی فقهی زاده (1394). «تاریخ­گذاری سوره حج». فصلنامه پژوهش‌های قرآنی. دوره 20. شماره 76. 112-139.
آلوسی، سید محمود (1415). روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم. علی عبدالباری عطی. بیروت: دارالکتب العلمیه.
احمد العلی، صالح (1385). دولت رسول خدا (تاریخ تفصیلی. تحلیلی مدینه). هادی انصاری. قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
بیضاوی، عبد الله ­­بن ­عمر (1418). أنوار التنزیل و أسرار التأویل. محمد عبد الرحمن ­المرعشلی. بیروت: دار احیاء التراث ­العربی.
بیهقی، احمد بن الحسین (1405). دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعة. عبد المعطى قلعجى. بیروت: دارالکتب العلمیة.
ثعالبى، عبد الرحمن بن محمد (1418). جواهر الحسان فى تفسیر القرآن. شیخ محمد على معوض و شیخ عادل احمد عبد الموجود. بیروت: دار احیاء التراث العربى.
ثعلبى، احمد بن ­ابراهیم (1422). الکشف و البیان عن تفسیر القرآن. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
حسینی عاملی، سید جعفر مرتضی (بی‌تا). الصحیح من سیرۀ النبی الاعظم. تهران: سحرگاهان.
دروزه، محمدعزت (1383). التفسیر الحدیث. قاهره: دار احیاء الکتب العربیة. چاپ دوم.
ذهبی، محمد بن ­احمد (1413). تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام. عمر عبد السلام تدمرى. بیروت: دار الکتاب العربى. چاپ دوم.
زمخشری، محمود (1407). الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل. بیروت: دار الکتاب العربی. چاپ سوم.
سمرقندى، نصر بن­ محمد (بی‌تا). بحر العلوم. بیجا: بی‌نا.
سیدقطب، ابراهیم (1412). فی ظلال القرآن. قاهره- بیروت: دارالشروق. چاپ هفدهم.
سیوطی، جلال‌الدین (1404). الدر المنثور فی تفسیر المأثور. قم: کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی.
سیوطی، جلال‌الدین  (1421). الاتقان فی علوم القرآن. بیروت: دار الکتاب العربی. چاپ دوم.
شهرستانى، محمد بن ­­عبد الکریم (1368). مفاتیح ­الاسرار و مصابیح ­الابرار. پرویز اذکائی. تهران: مرکز انتشار نسخ خطی.
شوکانى. محمد بن ­على (1414). فتح القدیر. دمشق- بیروت: دار ابن­کثیر. دار الکلم الطیب.
صادقی ­تهرانی، محمد (1365). الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن. قم: انتشارات فرهنگ اسلامی. چاپ دوم.
طباطبایی، سید محمدحسین (1374). تفسیر المیزان. سید محمدباقر موسوى ­همدانى. قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسین. چاپ پنجم.
طبرسی، فضل­ بن ­حسن (1372). مجمع البیان فی تفسیر القرآن. محمدجواد بلاغی. تهران: انتشارات ناصرخسرو. چاپ سوم.
طبرى، محمد بن ­­جریر (1412). جامع­ البیان فى تفسیر القرآن‏. بیروت: دارالمعرفة.
طبرى، محمد بن ­­جریر  (1387). جامع الامم و الملوک. محمد ابوالفضل ابراهیم. بیروت: دار احیاء التراث العربی. چاپ دوم.
عسقلانی، ابن حجر (1408). فتح‌ البا‌ری بشرح‌ صحیح‌ الاما‌م‌ ابی‌ عبدالله‌ محمد بن‌ اسمعیل‌ البخا‌ری. قا‌هره‌: المطبعة‌ البهیة‌ المصریة‌.
غازی، عنایۀ (1411). أسباب النزول القرآنی. بیروت: دارالجیل.
فخررازی، محمد بن­ عمر (1420). مفاتیح الغیب. بیروت: داراحیاء التراث العربی. چاپ سوم.
فیض کاشانی، ملا محسن (1415). الصافی. تهران: انتشارات الصدر.
قاسمی، محمد جمال‌الدین (1418). محاسن التأویل. بیروت: دارالکتب العلمیة.
قرطبی، محمد بن ­احمد (1364). الجامع لاحکام القرآن. تهران: انتشارات ناصرخسرو.
مراغى، احمد­ بن ­مصطفى (بی‌تا). تفسیر المراغى. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
مسعودی، على ­بن ­حسین (1365). التنبیه و الإشراف. ابوالقاسم پاینده. تهران: انتشارات علمى و فرهنگى. چاپ دوم.
مقاتل­ بن­ سلیمان (1423). تفسیر مقاتل بن سلیمان. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
ملاحویش، سید عبدالقادر (بی‌تا). بیان المعانى‏. دمشق: مطبعة الترقى.
واحدى نیشابورى، على ­بن­ احمد (1383). اسباب النزول‏. علیرضا ذکاوتی. تهران: نشر نى.
واقدی، محمد بن ­عمر (1369). مغازى تاریخ جنگ‌های پیامبر (ص). محمود مهدوى دامغانى. تهران: مرکز نشر دانشگاهى. چاپ دوم.
هوارى، هود بن­ محکم‏ (1426). تفسیر کتاب الله العزیز. الجزایر: دار البصائر.
یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب (بی‌تا). تاریخ الیعقوبى. بیروت: دارصادر.
یوسفی غروی، محمد هادی (بی‌تا). تاریخ تحقیقی اسلام. تهران: مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی.