نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار علوم قرآن و حدیث دانشگاه امام صادق علیهالسلام
2 استادیار علوم قرآن و حدیث دانشگاه امام صادق علیه السلام
چکیده
در قرآن کریم سرگذشت پیامبران و تلاش آنها برای هدایت اقوامی که به سوی آنها فرستاده شده بودند، به صورت مکرر ذکر شده است. در این کتاب آسمانی یکی از مسائل پرتکرار، برخورد اقوام انبیاء با ایشان است که این رفتارها خالی از اهانت به انبیاء و فرستادگان الهی نبوده است. این آیات نشان میدهد که اهانت به انبیاء الهی در امتهای سابق مسألهای فراگیر بوده و هیچ رسول و نبیای از این رفتار ناشایست قوم خود آسوده نبوده است. ازاینرو بررسی و گونهشناسی اهانتهایی که قرآن کریم گزارش کرده است میتواند در روشنکردن این روشهای دشمنی و شیوههای لازم برای مواجهه با آن مؤثر باشد. یافتههای تحقیق حاضر نشان میدهد، از میان انواع اهانتهای صورت گرفته بیشترین اهانتها به موارد زیر تعلق دارد: تمسخر و استهزاء، دروغگو خواندن، تکذیب و افتراء، ساحر و یا سحر زده خواندن، متهم کردن انبیاء به رذایل اخلاقی و عیوب. این امر نشان از آن دارد که دشمنان انبیاء برای مقابله با دعوت ایشان، از روشهای غیراستدلالی بیشتر استفاده میکردهاند. مقاله حاضر با استقصا، بررسی و دستهبندی گزارشهای قرآنی و مراجعه به تفاسیر مشهور فریقین تلاش میکند تا گونههای مختلف این اهانتها و شیوههای دشمنان اولیاء الهی را بازشناسی و زمینه طراحی شیوههای مواجهه با آن را فراهم آورد.***
کلیدواژهها
مقدمه
تبلیغ دین یکی از اصلیترین شئون انبیاء الهی بوده است. دربرابر پیام هدایت انبیاء، دشمنان دین از شگردها و روشهای مختلفی استفاده کرده و سعی در بیاثر ساختن حرکت تبلیغی انبیاء الهی داشتهاند. مطابق گزارشهای قرآن کریم ازجمله راهکارهای دشمنان دین، استفاده از انواع اهانتها برای جلوگیری از تحقق مقاصد انبیاء بوده است. میزان اهانت اقوام سابق به رسولان خود به حدی بوده که قرآن کریم بیان میدارد: ﴿أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَبَؤُا الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذینَ مِنْ بَعْدِهِمْ لا یَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَهُ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرَدُّوا أَیْدِیَهُمْ فی أَفْواهِهِمْ وَ قالُوا إِنَّا کَفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَ إِنَّا لَفی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونَنا إِلَیْهِ مُریب[1]﴾ (إبراهیم/9). این امر نشان میدهد که اقوام بعد از قوم نوح در مقام مقابله با رسولان خود بوده و به آنها اهانت میکردند. قرآن کریم در آیه دیگری میفرماید: ﴿وَ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ[2]﴾ (حجر/11) و همچنین: ﴿یا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ[3]﴾ (یس/30) و نیز خاطرنشان میسازد: ﴿وَ ما یَأْتیهِمْ مِنْ نَبِیٍّ إِلاَّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُن[4]﴾ (زخرف/7). ازاینجهت بررسی گزارشهای قرآن کریم از اهانتهای اقوام سابق به انبیاء الهی و رفتارهایی که انبیاء در پاسخ به این اهانتها انجام دادهاند و نیز توصیههای خدای متعال به انبیاء در قرآن کریم که در برابر اهانتهای اقوام خود چه رفتاری را پیشه کنند، ازجمله موضوعات اصلی و لازم در تبلیغ دین است. مقاله حاضر در پی پژوهشی قرآنی و تفصیلی است تا بتواند اولاً همه موارد اهانت به انبیاء که در قرآن کریم گزارش شده است را احصاء و بررسی نماید و ثانیاً با دستهبندی و گونهشناسی این اهانتها زمینه لازم برای بررسی راهکارهای انبیاء در مواجهه با اهانت را براساس آموزههای قرآن کریم، شناسایی و تبیین کند و ثالثاً با مراجعه به تفاسیر مشهور فریقین، محتوا و شکل این اهانتها و اهداف و برنامههای دشمنان دین از این اهانتها را بررسی نماید.
روش انجام پژوهش
برای انجام این پژوهش ابتدا با شیوهای تدبری، قرآن کریم از ابتدا تا انتها برای یافتن آیات مرتبط با این موضوع مورد بررسی قرار گرفته است و در ادامه آیات حاصله از تدبر اولیه با مراجعه به تفاسیر برجسته فریقین مورد تدقیق بیشتر قرار گرفته است. در نهایت محصول این تدبر و مراجعه به تفاسیر به دستهبندی گونههای اهانت و شیوههای دشمنان اولیاء الهی منجر شده است.
بر این اساس، مقاله حاضر شامل سه بخش اصلی خواهد بود: در بخش اول به احصاء همه آیات مرتبط با اهانت در قرآن کریم پرداخته خواهد شد. در این بخش برای پرهیز از تطویل صرفاً شماره و آدرس آیات در جدولی گردآوری و ارائه میشود.[5] در این جدول تلاش شده تا همه موارد مربوط به اهانت به انبیاء و رفتارهای آنها در برابر اهانت که در قرآن کریم ذکر شده است، گردآوری گردد. ازاینرو علاوه بر جستجوهای موضوعی و لفظی، قرآن کریم از ابتدا تا انتها مورد مطالعه و تدبر قرار گرفت و آیات مرتبط با بحث استخراج گردید.
بخش دوم به دستهبندی انواع اهانتهای گزارششده در قرآن کریم خواهد پرداخت. در این بخش همه اهانتهای ذکرشده در بخش قبلی بهصورت دستهبندیشده و بهجای ذکر ترتیبی و تکراری آنها، در یک نظم جدید ارائه شده است. برای فهم بهتر موضوع و نیز استفاده از آراء و آثار مفسران قرآن کریم، تلاش شده که در مورد تکتک آیات استفاده شده به تفاسیر معتبر خاصه و عامه مراجعه شود. هدف از این مراجعه آن است که جوانب مربوط به اهانت و نکاتی که در این زمینه قابل برداشت هستند، در آراء و آثار مفسران مورد بررسی قرار گیرد. در این بخش مؤلفان نظرات خویش را در یک شیوه تدبری در رابطه با مسأله اهانت و شیوههای مواجهه با آن به آراء مفسران مستند نمودهاند. چنین اقدامی میتواند زمینه یافتن راهکارهای قرآنی مواجهه با اهانت و اهانتکنندگان را نیز فراهم سازد.
سابقه پژوهش
در باب گونهشناسی اهانت به انبیاء الهی متأسفانه کار پژوهش قرآنی مستقلی صورت نگرفته است، تحقیقات موجود در باب اهانت بیشتر صبغه فقهی و حقوقی دارند. از کتب نگاشته شده در این زمینه میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
- · ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم (1998م). صارم المسلول علی شاتم الرسول. به کوشش: ابراهیم شمسالدین. بیروت: دار الکتب العلیمة.
- · سبکی، محمد بن عبدالکافی (1421ق). السیف المسلول علی من سب الرسول. به کوشش: احمد الغوج. عمان: دارالفتح.
- · احمدی کنگانی، موسی (1384ش). پژوهشی پیرامون مجازات توهینکننده به پیامبر و امامان علیهمالسلام از دیدگاه قرآن و سنت و فقهای مذاهب پنجگانه. قم: عالمه.
برخی از مقالات نگاشتهشده در این زمینه عبارتاند از:
- · زراعت، عباس (تابستان 1381). «بررسی جرم اهانت به مقدسات اسلام». مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی. شماره 56.: 143-165.
- · زراعت، عباس (پاییز 1381). «بررسی فقهی و حقوقی جرم سب النبی». مطالعات اسلامی. شماره 57. 75-104.
- · مرجانی، سعید (مرداد و شهریور 1387). «بررسی جرم اهانت به مقدسات مذهبی در قوانین موضوعه و متون فقهی». دادرسی. شماره 69. 3-8.
- · مرجانی، سعید (پاییز و زمستان 1386). «بررسی عناصر متشکله جرم اهانت به مقدسات مذهبی». کانون وکلا. شماره 198 و 199. 190-199.
- · اشرف، صدیقه؛ ساقی، طلعت (بهار 1388). «جایگاه فقهی حقوقی جرم اهانت به مقدسات اسلام». فقه و تاریخ تمدن. شماره 19. 47-76.
- · جواهری، محمدرضا (تابستان 93). «استنباط حکم ساب النبی از ابعاد سهگانه سنت اسلامی». پژوهشنامه فقه اسلامی و مبانی حقوق. شماره 2. 25-45.
- · شاکری، ابوالحسن؛ غلامنژاد، یاسر (بهار و تابستان 1390). «بررسی حکم قتل ساب النبی و ائمه اطهار». فقه و مبانی حقوق اسلامی. شماره 1. 99-115.
علاوه بر کتب و مقالات، پایاننامههای معدودی در این زمینه نیز تاکنون دفاع شده است که ازجمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- · صابر، حسن (1388)، «بررسی توهین به مقدسات اسلام در فقه و قوانین کیفری ایران». دانشگاه علوم اسلامی رضوی.
- · غلامی، مهدی (1376) «بررسی فقهی حقوقی جرم اهانت به مقدسات اسلام (موضوع ماده 513 قانون مجازات اسلامی) با نگرش به کتاب آیات شیطانی». دانشگاه تهران.
چنان که مشاهده میشود وجهه غالب بر این پژوهشها جنبه فقهی و حقوقی مسأله اهانت است و پژوهش قرآنی مستقلی در هیچیک از این موارد انجام نشده است. در غالب این پژوهشها تلاش شده است تا حکم فقهی و حقوقی اهانتکننده به پیامبر یا مقدسات دینی مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
استقصاء همه موارد گزارش اهانت به اولیاء الهی در قرآن کریم
جدول ذیل نشاندهنده همه موارد احصاءشده گزارش اهانت به اولیاء الهی در قرآن کریم است:
مرسلات 15/19/24/28/34/37/40/45/47/49 |
یس 14/15/16/17/18/19/21/30/69 |
آلعمران 184 |
فاطر 4/25 |
نساء 46/78/156 |
صافات 12/18/36/127 |
مائده 57/70/75 |
ص 4/7/8/12/14/17 |
انعام 10/25/34/57/108/147 |
زمر 48/56/ |
مؤمنون 24/25/26/33/39/44/47/48/70/81/83 |
هود 8/12/13/27/28/29/32/35/38/39/54/55/62/91/93 |
غافر 5/24/26/28/٣٧/83 |
فصلت 5/43 |
توبة 12/13/58/61/64/65/79/90 |
قمر 2/3/6/9/10/18/23/24/25/27/33 |
یونس 2/38/39/41/71/72/73/74/76/77/78 |
بقره 13/14/15/67/87/104/212 |
أنفال 30 |
دخان 14 |
یوسف 8/25/77/92/95 |
جاثیه 9/33 |
رعد 32/43 |
احقاف 7/8/9/11/26/35 |
ابراهیم 9/10/11/12/13 |
حجرات 2/4 |
حجر 6/11/15/70/80/94/98 |
ق 12/14 |
نحل 34/101/103/105/113 |
ذاریات 39/52/54/55/ |
إسراء 47/76/101/102 |
طور 11/29/41/48 |
کهف 56/106 |
نجم 11/12/17 |
مریم 27/28/46/48 |
شوری 24 |
طه 56/57/71/130 |
فرقان 4/5/6/7/8/20/37/41/42 |
انبیاء 3/5/36/41/55 |
منافقون 8 |
حج 42/44/47/72 |
ملک 9/10/29 |
نوح 7/10 |
قلم 2/44/46/51 |
صف 6 |
حاقة 40/47/49 |
شعراء 6/27/34/35/49/105/107/109/111/115/116/123/125/127/136/139/141/143/145/153/154/160/162/164/167/176/180/185/186/187/189 |
أعراف 60/62/64/66/68/82/84/88/89/92/93/96/101/109/127/131/132/184/194/196 |
نمل 47/68 |
مزمل 10/13 |
قصص 36/37/48/49 |
مدثر 24/26 |
عنکبوت 18/37/53/54/ |
زخرف 7/31/32/47/49/51/53 |
روم 10/58/59/60 |
نازعات 20/21 |
سجدة 3 |
تکویر 22/25 |
احزاب 12/57/69 |
مطففین 10/17/29/30 |
سبأ 7/8/43/45/46/47 |
شمس 11/14 |
پیش از آنکه به دستهبندی انواع اهانتهای ذکرشده در جدول پیوست بپردازیم، شایسته است که به برخی از نکات توجه داشته باشیم.
چنانکه از جدول مذکور میتوان برداشت کرد تعداد موارد گزارش اهانت به اولیاء الهی در قرآن کریم در 62 سوره و بالغ بر 231 مورد است (توجه شود تعداد آیات بسیار بیش از این است؛ زیرا در مواردی که در جدول نیز مشخص شده، چند آیه در کنار هم، یک واقعه اهانت را شرح میدهند). همین امر نشان میدهد مسأله اهانت به اولیاء الهی توسط دشمنان و مخالفان امری پربسامد در قرآن کریم بوده است و قرآن کریم اهتمامی جدی بر گزارش این امر و برملاکردن شیوههای ناصحیح رفتار مخالفان با انبیاء داشته است.
همچنین نگاهی به محتوای آیات ذکر شده در جدول فوقالذکر حاکی از آن است که غالب اهانتهای صورتگرفته به انبیاء الهی، از سوی سران اقوام و قدرتمندان و اشراف بوده است. این امر نشان میدهد که اهانت به رسولان الهی بیشتر از موضع خودبرتربینی و کبر بوده است. نکته دیگر این است که قرآن کریم در بیان سرگذشت انبیاء الهی بر اینکه انبیاء مورد تکذیب و استهزاء قرار گرفتند بسیار تأکید کرده است، به حدی که گاه برای تسلای خاطر رسول اعظم سابقه اهانت به انبیاء الهی بیان گشته است تا مایه آرامش و دلگرمی و تسلیت به پیامبر باشد. نکته دیگر آن است که اهانت به رسول اکرم بیشتر از ناحیه مشرکان و کفار قریش در دوران مکه صورت گرفته است. از این جهت آیات مکی قرآن کریم دراینباره بسیار پرتکرار است. از سوی دیگر چنین نیست که به پیامبر اکرم در دوران پس از هجرت هیچ اهانتی صورت نگرفته باشد تا جایی که برخی از اهانتها از سوی عامه مسلمین که درواقع منافق یا متأثر از منافقین بودهاند صورت گرفته است. تکرار مکرر نام قوم نوح و ذکر عاقبت آنها بهعنوان عبرتی برای همه اقوام بعدی، نکته قابلتوجه دیگری است که باید به آن توجه نمود. تقریباً همه پیامبرانی که ذکر آنها در قرآن آمده است از عبرتگیری از قوم نوح و رفتار آنها سخن به میان آوردهاند و در غالب مواردی که سابقه اهانت به رسل الهی مطرح بوده است، از قوم نوح ذکری به میان آمده است.
دستهبندی انواع اهانت به انبیاء در قرآن کریم
پس از احصاء همه گزارشهای موجود در قرآن کریم در این زمینه، تلاش خواهد شد که همه این موارد اهانت در یک دستهبندی کلی جای گیرد. این دستهبندی که با تأمل فراوان و براساس استقصاء آیات قرآن کریم صورت گرفته است، نشان میدهد که انواع اهانتهای صورت گرفته به انبیاء را میتوان در 16 دسته زیر طبقهبندی کرد.
1. تمسخر و استهزاء
از شیوههای رایج اهانت به انبیاء تمسخر و استهزاء بوده است. جدول زیر شامل مواردی است که در قرآن کریم از این اهانت سخن گفته شده:
بقره 14/212 |
نساء 46 |
انعام 10 |
اعراف82 |
مطففین29/30 |
هود 8/38 |
رعد 32 |
حجر 11 |
نحل 34 |
کهف 56/106 |
انبیاء 36/41/55 |
فرقان41 |
شعراء 6 |
روم 10 |
سبأ 7 |
یس 15/30 |
احقاف26 |
صافات 12/14 |
زمر 48/56 |
غافر 83 |
زخرف 7/47 |
جاثیة 9/33 |
توبه 58/61/64/65/79 |
برخی از مفسران با استفاده از ظواهر آیات چنین برداشت کردهاند که اهانت از طریق استهزاء و تمسخر ازجمله شیوههای رایج و معمول و مستمر اهانتکنندگان بوده است (آلوسی، 1415ق: 15/283).
استهزاء انبیاء نشاندهنده شدت گمراهی اهل باطل است که نهتنها خود گمراهاند، بلکه انبیاء و اولیاء الهی را چنان در باطل میپندارند که به تمسخر آنها دست میزنند (ابن عاشور، بیتا: 2/279). از دیگر عوامل این اهانت به موارد زیر میتوان اشاره کرد: حفظ رابطه با دشمنان انبیاء (ابنعاشور، بیتا: 1/288)؛ دنیاطلبی و تزیین دنیا (آلوسى، 1415ق: 1/494)، ظاهربینی و عدم توجه به حقایق عالم (زمخشرى، 1407ق: 1/255، آلوسى، 1415ق: 1/495)، محال دانستن زندگی پس از مرگ (طبرسی، 1372ش: 2/54)، تمسخر جدیت انبیاء در انجام وظیفه (طبرسی، 1372ش: 10/693)، سوء استفاده از ضعف مؤمنان (طبرسی، 1372ش: 3/86؛ طباطبایی، 1417ق: 4/365)، تفریح و لذت بردن از اهانت (طباطبایى، 1417ق: 20/239).
دشمنان دین بهطور معمول سب و تمسخر و استهزاء را با هم مرتکب میشدند (طوسی، بیتا: 3/213). سب و استهزاء انبیاء گاه با حیلهگری و ظاهرسازی از سوی منافقان و دشمنان دین همراه است (آلوسى، 1415ق: 3/47).[6]
درنهایت باید گفت یکی از عواملی که کفار به استهزاء و تمسخر معصومان کشیده میشوند، استمرار آنها در اعراض از دستورات دینی و آموزههای دین است (طباطبایى، 1417ق: 15/251). علاوه بر اعراض از حقایق دینی، گرفتاری به معاصی نیز میتواند به استهزاء و تمسخر اولیاء دین منجر شود (طوسى، بیتا: 8/233؛ طباطبایى، 1417ق: 16/159).
2. دروغگو خواندن
تکذیب را میتوان شایعترین شیوه مقابله با انبیاء دانست. باید توجه داشت در جدول ذیل همه موارد تکذیب (شامل تکذیب آیات، تکذیب قرآن و وعدههای الهی و...) نیامده است، بلکه مواردی ذکر شده است که تکذیب متوجه انبیاء و اهانت به ایشان بوده است:
شعراء 6/105/123/139/141/160/176/186/189 |
||
مرسلات 15/19/24/28/34/37/40/45/47/49 |
||
اعراف 64/66/92/96/101 |
مزمل 11 |
|
قمر 3/9/18/23/25/33 |
حج 42/44 |
|
یونس 38/39/41/74 |
مطففین 10/17 |
بقره 87 |
ص 4/7/12/13/14 |
مائدة 70 |
شمس 11/14 |
مؤمنون 38/44/48 |
روم 10 |
شوری 24 |
انعام 34/57/147 |
نازعات 21 |
آلعمران 184 |
هود 13/27/35 |
یس 14 |
نحل 101/113 |
احقاف 8 |
توبة 90 |
فرقان 4/37 |
حجر 80 |
قصص 36 |
طه 56 |
انبیاء 5 |
صافات 127 |
غافر 5/24/37 |
ق 12/13 |
فاطر 4/25 |
عنکبوت 18/37 |
سجده 3 |
سبأ 8/43/45 |
طور 11 |
ملک 9 |
قلم 44 |
حاقة 49 |
این شیوه از اهانت به نحوی رایج بوده که قرآن کریم در تسلای خاطر به رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلم، با ذکر این نکته که انبیاء سابق را نیز تکذیب کردند، به ایشان تسلیت میدهد (طباطبایى، 1417ق: 4/83). زیرا ایشان اولین فردی از انبیاء نیست که مورد تکذیب قرار میگیرد (طوسى، بیتا: 3/69؛ طبرسى، 1372ش: 2/901؛ آلوسى، 1415ق: 2/356؛ ابن عاشور، بیتا: 3/299).
مشرکان به علل مختلفی انبیاء الهی را بهواسطه دعوی نبوت، مفتری و افترا زننده بر خدا معرفی میکردند (زمخشرى، 1407ق: 2/347؛ طباطبایى، 1417ق: 10/64) و با تأکید بر این شیوه تلاش دارند تا مردم را از گرد انبیاء پراکنده سازند (فخر رازى، 1420ق: 12/405).
تکذیب انبیاء الهی از بدرفتاریهای شایع میان قوم بنیاسرائیل بوده است (ابن عاشور، بیتا: 5/164). یکی از عوامل دخیل در مسأله تکذیب (و به همراه آن قتل انبیاء الهی) از سوی بنیاسرائیل این بوده است که آنان ملاک پذیرش و رد دعوتهای پیامبران را بر هوای نفس خویش قرار داده بودند (طباطبایى، 1417ق: 6/67)، ازاینرو دعوی نبوت انبیاء را که خلاف اراده و خواست آنان بود تکذیب و آنان را به قتل میرساندند (طبرسى، 1372ش: 3/350). برخی از مفسران در ذیل همین آیات متذکر شدهاند که تکذیب یک نفر از پیامبران الهی معادل با تکذیب همه آنهاست (طبرسى، 1372ش: 7/266؛ طباطبایى، 1417ق: 15، 217). ازاینروست که قرآن کریم هم این اهانت را به صورت تکذیب همه پیامبران به برخی از اقوام نسبت میدهد (طوسى، بیتا: 7/490؛ زمخشرى، 1407ق: 3/280).
3. مجنون خواندن
یکی دیگر از شیوههای اهانت، اتهام دیوانگی و جنزدگی است. هدف آن بود که باعث شوند، مردم به پیامبر و دعوت الهی او گرایش نیابند (طباطبایى، 1417ق: 15/29). این اهانت، به صورت مکرر و علیه انبیاء متعددی به کار برده شده است:
قمر 9 |
اعراف184 |
حجر 6 |
مؤمنون 25/70 |
قلم 2/51 |
تکویر22 |
سبأ 8 |
صافات 36 |
ذاریات 39/52 |
طور 29 |
شعراء 27/185 |
دخان 14 |
کفار و مخالفان انبیاء هم بر اتهام دیوانگی و هم بر اتهام جنزدگی در مورد پیامبران اصرار داشتهاند (طباطبایى، 1417ق: 8/348؛ و ج15/29) حال آنکه خود بر عاقلانه بودن و باتدبیر و آگاهانه بودن رفتارهای پیامبران آگاهی داشتند (طوسى، بیتا: 5/44؛ طبرسى، 1372ش: 4/776). همچنین مشرکان تصور میکردند، ارسال رسول از جانب خدا امری غیرممکن است و چنین ادعایی از اختلال در تفکر و دیوانگی است (ابن عاشور، بیتا: 8/368).
یکی از توجیهات کفار برای متهم کردن انبیاء به جنون یا جنزدگی آن بود که انبیاء در حین نزول وحی حالتی غیرمعمولی داشتند و کفار همان حالت غیرمعمولی را بهانهای برای اهانت جنزدگی و مجنون بودن قرار میدادند (فخر رازى، 1420ق: 15/420). از دیگر دلایل چنین اهانتی به موارد زیر میتوان اشاره کرد: جدیت و تلاش شبانهروزی انبیاء که ازنظر کفار طبیعی نبود (زمخشرى، 1407ق: 2/182؛ بیضاوى، 1418ق: 3/44؛ قمى مشهدى، 1368ش: 5/257)؛ عدم توجه انبیاء به دنیا و اعراض از مادیات (فخر رازى، 1420ق: 15/420)؛ جهالت مشرکان که میان دعوتکننده خیرخواه و دیوانهای که هذیان میگوید فرق نمیگذاشتند (طوسى، بیتا: 8/493؛ آلوسى، 1415ق: 12/82)؛ تعصب مشرکان در عقاید باطل خود (فخر رازى، 1420ق: 26/331)؛ جلوگیری از رشد دعوت پیامبران (طبرى، 1412ق: 9/93؛ بیضاوى، 1418ق: 3/44؛ سیوطی، 1404ق: 3/150؛ ابن عاشور، بیتا: 18/36).
مشرکان به علت خودبزرگبینی تصور میکردند که هیچ عاقلی با شیوه زندگی و اعتقادات آنها مخالفت نمیکند (فخر رازى، 1420ق: 15/420)؛ ازاینرو چنین اهانتی با حالت استکبار مشرکان رابطه جدی دارد (زمخشرى، 1407ق: 4/41؛ طباطبایى، 1417ق: 17/135). کفار، پیامبران خدا را افرادی خوار و خفیف پنداشته و اهانت به آنان را بدون اشکال میدیدند (طبرسى، 1372ش: 8/690).
اتهام جنون و جنزدگی را اشراف کفار ایجاد کرده بودند تا از تبعیت عامه مردم از پیامبران جلوگیری کنند (طباطبایى، 1417ق: 15/29).
4. شاعر خواندن
قرآن کریم در آیات متعددی گزارش میدهد که کفار و مشرکان برای مقابله با پیامبر او را متهم به شاعر بودن میکردند و گاه این اتهام را همراه با اتهام مجنون بودن به کار میگرفتند (طباطبایى، 1417ق: 17/135):
انبیاء5 |
صافات36 |
طور30 |
حاقة41 |
یس69 |
کفار، اتهام و اهانت شاعری را به طور معمول در میان برخی از اتهامات دیگر و به صورت بخشی از یک زنجیره از اهانتها به کار میگرفتهاند (طباطبایى، 1417ق: 14/252). هدف از این اتهامات مختلف آن بوده است که اگر یکی مورد قبول مردم برای دوری از پیامبر قرار نگرفت، اتهام بعدی که بالاتر است را وارد کرده باشند که آن اتهام مؤثر واقع شود. در باب این اهانت به نکات زیر باید توجه داشت:
- این اهانت به همراه اهانتهای دیگر به کار برده میشده است (طوسى، بیتا: 7/230؛ طبرسى، 1372ش: 7/63).
- اهانتهای صورت گرفته با هم ناسازگار بوده است (ابن عاشور، بیتا: 17/13).
- هرگروه از کفار به بهانه خاص خود اهانت میکرده است (قرطبى، 1364ش: 11/270؛ طبرى، 1412ق: 17/3).
- اتهام شاعری با متهم کردن به آموختن از دیگران همراه بوده است (ابن عاشور، بیتا: 29/132) که قرآن کریم چنین اتهامی را نیز از رسول خدا نفی کرد (آلوسى، 1415ق: 15/59).
- آهنگ و وزن خاص قرآن از جمله بهانههای مشرکان بوده است (صادقی، 1365ش: 19/244). این در حالی است که پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم از شعر گفتن دوری میکرد تا زمینهای برای چنین اتهامی باقی نماند (طباطبایى، 1417ق: 19/404) و حتی اگر در کلامشان عبارتی از شعری را استفاده میکردند وزن آن را میشکستند و بهصورت غیرشعر بیان میکردند (طبرسى، 1372ش: 8/675؛ ابن عطیه اندلسى، 1422ق: 4/461) و خدای متعال نیز او را از پرداختن به چنین امری منزه دانسته است (طبرسى، 1372ش: 10/525؛ ثعلبى نیشابورى، 1422ق: 8/135؛ فیض کاشانى، 1415ق: 4/259).
5. کاهن خواندن
اتهام کهانت فقط در دو جا ذکر شده است و نشان میدهد چنین اهانتی کاربرد زیادی نداشته است. قرآن کریم آن را هر دو مرتبه نیز در سیاق نفی این اهانت از رسول مکرم اسلام ذکر کرده است.
طور 29 |
حاقة 42 |
یکی از علل چنین اهانتی به انبیاء الهی آن بوده است که مشرکان میان آنچه پیامبر بیان میدارد و آنچه کاهنان بیان میدارند، مشابهتسازی میکردهاند (فخر رازى، 1420ق: 30/634؛ فیض کاشانى، 1415ق: 5/222؛ آلوسى، 1415ق: 15/60؛ ابن عاشور، بیتا: 29/133) تا از اثرگذاری دعوت پیامبر جلوگیری کنند (زمخشرى، 1407ق: 4/412).
کاهن به افرادی اطلاق میشود که با استفاده از عزائم[7]، خبرهای غیبی میدهند و یا با رابطه با جنیان تلاش میکنند تا از غیب خبر دهند (طوسى، بیتا: 9/412؛ طبرسى، 1372ش: 9/253). کاهنان به طور معمول از کلمات تکلفآمیز و پیچیده استفاده میکردند (طبرسى، 1372ش: 10/525) و کلام آنها دارای سجعی بود که سعی میکردند مقاطع کلام آنها یک شکل باشد (طوسى، بیتا: 10/109).
نفی صورت گرفته در قرآن پس از بیان این اهانت از سوی مخالفان بوده است (بیضاوى، 1418ق: 5/154؛ طباطبایى، 1417ق: 19/18؛ ابن عاشور، بیتا: 27/71؛ صادقى، 1365ش: 27/372) و برخی از مفسران در ذیل مباحث خویش به موارد این اهانت از سوی مشرکان نیز تصریح کردهاند (قرطبى، 1364ش: 17/71)، البته سران کفار، خود از خطا بودن حرف خودآگاهی داشتند (طوسى، بیتا: 9/412؛ طبرسى، 1372ش: 9/253). نکته دیگر در این بحث آن است که مشرکان اتهام کهانت را همراه اتهام جنون به پیامبران میزدهاند درحالیکه در ظاهر کاهن باید آگاه و عالم باشد و مجنون دیوانه و غیر عالم است (زمخشرى، 1407ق: 4/412). چون کاهنان با جن سروکار دارند و با شیاطین مرتبط هستند و دیوانه نیز ازنظر آنان جنزده بوده است، بین کاهن و مجنون رابطهای میدیدهاند و از این جهت این دو اتهام را با هم وارد میکردند (سید بن قطب، 1412 ق: 6/3398).
6. ساحر و یا سحرزده خواندن
این اهانت پرکاربرد بوده و غالب انبیاء به چنین اتهامی از سوی دشمنانشان متهم شدهاند. از سوی دیگر گاه برای اهانت به انبیاء و جلوگیری از رشد دعوت آنها در میان مردم آنها را به سحرزده بودن متهم میکردند و مدعی میشدند که آنچه انبیاء انجام میدهند حاصل مسحور بودنشان است:
سبأ 43 |
مدثر 24 |
حجر 5 |
صف 6 |
غافر 24 |
ص 4 |
قمر 2 |
احقاف 7 |
انبیاء 3 |
فرقان 8 |
قصص 36/48 |
صافات15 |
اعراف 109/132 |
یونس 2/76 |
اسراء 47/101 |
زخرف49 |
طه 57/71 |
ذاریات 39/52 |
شعراء 34/35/49/153 |
یکی از بهانههای دشمنان انبیاء برای متهم کردن ایشان به سحر آن است که میان معجزات و آیاتی که پیامبران برای اثبات صدق خویش میآوردند و اعمال ساحران مشابهتسازی میکردند و معجزات انبیاء را بهعنوان سحر به مردم معرفی کرده و انبیاء را ساحر میخواندند (طباطبایى، 1417ق: 8/213 و 10/9 و 16/35). از این جهت پس از آنکه انبیاء برای اثبات صدق خود معجزه ارائه میکردند، کفار آنها را به سحر متهم میساختند (زمخشرى، 1407ق: 2/139) و حتی گاه تصور میکردند که با سحری مشابه میتوان در برابر انبیاء ایستاد و آنها را شکست داد (طوسى، بیتا: 4/497؛ طباطبایى، 1417ق: 8/214).
نادانی کافران بهگونهای بود که وقتی از مقابله با معجزه ناتوان بودند، این عجز و ناتوانی خود را دلیلی بر سحربودن معجزه و قوی بودن ساحر میدانستهاند (طباطبایى، 1417ق: 15/273) و به همین بهانه انبیاء را تکذیب کرده و آنان را ساحر میخواندند (فخر رازى، 1420ق: 14/345؛ 17/187) و بهصراحت بیان میداشتند که هرگونه معجزهای که بیاورید ما آن را سحر دانسته و به آن ایمان نمیآوریم (طوسى، بیتا: 4/519؛ طباطبایى، 1417ق: 8/227). این در حالی است که از سوی دیگر از انبیاء برای اثبات صدقشان معجزه میخواستند (طوسى، بیتا: 4/490) و این نشاندهنده کمال جهالت آنهاست که از انبیاء درخواست معجزه برای اثبات صدقشان میکردند (طبرسى، 1372ش: 4/705) و سپس آنها را به همین بهانه ساحر خوانده و میگفتند که هرگز به شما ایمان نمیآوریم (طبرسى، 1372ش: 4/720؛ طباطبایى، 1417ق: 15/273).
البته باید توجه داشت در میان برخی از اقوام سابق مانند قوم بنیاسرائیل در زمان حضرت موسی علیهالسلام ساحر بودن جایگاه مهم و بالایی داشته است و ازاینرو هنگامی که کسی را ساحر میخواندند، یعنی او را عالم و مهم میدانستند (قمى، 1404ق: 2/285؛ فیض کاشانى، 1415ق: 4/394؛ بحرانى، 1416ق: 4/874؛ قمى مشهدى، 1368ش: 12/74) و تعبیر «سحار علیم» (شعراء/37) میتواند شاهدی بر این استدلال باشد؛ اما این امر تفاوتی در اهانت بودن این خطاب ایجاد نمیکند، زیرا آنها پیامبر خدا را در ادعای نبوت تکذیب میکردند، ولی برای او جایگاه ساحری قائل بودند.
از جمله بهانههای مشرکان در متهم کردن انبیاء به سحر موارد ذیل را میتوان برشمرد: قدرتطلب معرفی کردن انبیاء (طوسى، بیتا: 8/18)؛ عدم تعلق انبیاء به طبقه ثروتمند و قدرتمند (طوسى، بیتا: 5/334؛ طبرسى، 1372ش: 5/134؛ زمخشرى، 1407ق: 2/327؛ آلوسى، 1415ق: 6/61) و مقابله با اقناع عقلی صورت گرفته از سوی انبیاء (ابن عاشور، بیتا: 11/13).
این اهانت نیز مانند بسیاری از اهانتهای دیگر از سوی اشراف و بزرگان و ثروتمندان علیه انبیاء به کار میرفته است (طوسى، بیتا: 4/493؛ طبرسى، 1372ش: 4/708؛ فیض کاشانى، 1415ق: 2/225؛ طباطبایى، 1417ق: 8/213).
علاوه بر این باید توجه داشت که مخالفان انبیاء، گاه آنان را به مسحور بودن متهم میکردند (ابنعاشور، بیتا: 14/97)؛ یعنی بهجای ادعای اینکه پیامبر ساحر است مدعی میشدند که پیامبر مسحور است و توسط دیگران سحر شده است[8] (طباطبایى، 1417ق: 13/115). این ادعا نیز هرچند در ظاهر کاملاً عکس ادعای قبلی است، اما درنتیجه همان اهداف را دنبال میکند (طوسى، بیتا: 6/485؛ طبرسى، 1372ش: 6/646) و هدف اصلی مشرکان از این اتهام نیز همین بازداشتن مردم از پیروی از پیامبر بوده است (فخر رازى، 1420ق: 20/351).
7. تحقیر شأن پیامبران
یکی دیگر از اهانتهای پرتکرار و رایجی که مخالفان انبیاء نسبت به ایشان روا میداشتند، اهانت از سنخ تحقیر و کوچک شمردن شأن پیامبران است. چنان که در جدول زیر مشاهده میشود این اهانت یکی از اهانتهای رایج میان اقوام مختلفی بوده است.
مؤمنون 24/33/34/47 |
انفال30 |
توبة 13 |
فصلت 5 |
حجرات 2 |
ابراهیم 9/10/13 |
اسراء 76 |
انبیاء 3/36/55 |
مریم 46 |
منافقون 8 |
حجر70 |
یس 5 |
نوح 7 |
ص 8 |
رعد43 |
زخرف 31/52/53 |
فرقان 7/41 |
اعراف 82/88 |
قمر 9/24/25 |
|
هود 12/27/62/91 |
شعراء 136/154/167/186 |
از جمله علل این اهانت، میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: نگاه مادیگرای کفار که ثروت و قدرت ظاهری را ملاک میدانستند (طوسى، بیتا: 8/545؛ طباطبایى، 1417ق: 17/183-184 و 18/98)؛ ملاکهای نادرست کفار در تحقیر (طبرسى، 1372ش: 8/728) و فهم شرافت (فخر رازى، 1420ق: 26/369) و اختصاص نبوت به اشراف ظاهری (طوسى، بیتا: 9/196؛ طبرسى، 1372ش: 9/71؛ طباطبایى، 1417ق: 18/98؛ ابن عاشور، بیتا: 23/117)؛ حسادت و جاهطلبی شخصی برخی از کفار (بیضاوى، 1418ق: 5/24)؛ تلاش برای حفظ ریاست خود (ابنعطیه اندلسى، 1422ق: 4/494؛ آلوسى، 1415ق: 12/161)؛ تلاش برای مأیوس کردن پیامبران (طبرسى، 1372ش: 9/4؛ فخررازى، 1420ق: 27/540)؛ رفتار ساده و بیپیرایه انبیاء (ابنعاشور، بیتا: 19/56).
این اهانت به انبیاء بهطور معمول با اهانتهای دیگری مانند استهزاء و تمسخر همراه است، زیرا وقتی شأن و جایگاه معصوم در نظر مخالفان کوچک و حقیر جلوه کرد، دست به دیگر اهانتها نیز میزنند (طباطبایى، 1417ق: 15/222) و شاید بتوان گفت همین تحقیر شأن است که زمینه دیگر اهانتها را فراهم میآورد (طوسى، بیتا: 7/492؛ طبرسى، 1372ش: 7/269؛ فخر رازى، 1420ق: 24/461؛ آلوسى، 1415ق: 10/23) و همین تحقیر شأن است که باعث شده است دشمنان به نهایت استهزاء و تمسخر و تهکّم دست بزنند (بیضاوى، 1418ق: 4/125).
8. سفیه خواندن پیامبران و مؤمنان
این اتهام و اهانت به لحاظ محتوایی به اهانت مجنون و جنزده خواندن نزدیک است (سیوطی، 1404ق: 3/337)، اما دقیقاً همان اهانت نیست. مخالفان انبیاء مطرح میکردند که کلاً ایمان آوردن به دین جدید کاری سفیهانه است و نشان از آن دارد که فرد مؤمن (پیامبر و پیروان او) دچار آسیب روانی و مشکلات عقلی شده است. مواردی که قرآن کریم از این اهانت صورت گرفته به انبیاء سخن میگوید فراوان نیست:
بقره 13 |
اعراف 66 |
هود 54 |
منظور دشمنان انبیاء از سفاهت، نوعی از خفت و سبکی در عقل و حلم افراد است (طوسى، بیتا: 4/442) و همچنین منظور از سفاهت شدت جهالت و نادانی نیز هست (طبرسى، 1372ش: 4/673؛ قمى مشهدى، 1368ش: 5/118) و ازنظر برخی مفسران منظور از سفاهت همان حماقت است (قرطبى، 1364ش: 7/236).
علل و بهانههای مشرکان در ایراد این اتهام شامل موارد زیر است: محبت قلبی مشرکان به بتها (طباطبایى، 1417ق: 8/177) و سفیهانه دانستن نفی بتپرستی (طبرى، 1412ق: 8/152؛ ابنعاشور، بیتا: 8/156)؛ تعصب مشرکان نسبت به دین اجدادی خود (زمخشرى، 1407ق: 2/116؛ بیضاوى، 1418ق: 3/19؛ آلوسى، 1415ق: 4/393).
در نهایت باید خاطرنشان ساخت که این اهانت فقط از سوی قوم هود نسبت به پیامبرشان ذکر شده است و در سایر موارد این اهانت به پیروان انبیاء صورت گرفته است.
9. قدرتطلب خواندن
رسالت انبیاء بهطور معمول با خواستهها و منافع قدرتمندان جوامع تعارض مییافت. از این جهت یکی از اهانتها و اتهامهایی که به انبیاء میزدند این بود که ایشان افرادی قدرتطلب هستند که یعنی هدف و علت اصلی این ادعای پیامبران را قدرتطلبی و منافع مادی و دنیایی میدانستند. قرآن کریم در آیات ذیل این اتهام زنی به انبیاء را گزارش میکند:
یونس 78 |
اسراء 76 |
طه 57 |
شعراء 34 |
مخالفان انبیاء مدعی بودند که انبیاء درواقع شیوه جدید و راه نویی برای زندگی را ابداع کردهاند که هدف آنها مسلط شدن بر جامعه و به دست آوردن قدرت مادی و سلطه است (طباطبایى، 1417ق: 10/109) و در حقیقت رسالتی از جانب خدا در کار نیست. بر همین اساس برخی از مخالفان انبیاء صراحتاً آنها را به قدرتطلبی و اینکه به دنبال حکومت هستند (طبرسى، 1372ش: 7/295) و منظور و مقصود آنها از آوردن دین جدید تزویری برای رسیدن به قدرت است متهم میکردند (طوسى، بیتا: 5/415).
برخی از مفسران معاصر بهصراحت این اتهام را یک اتهام سیاسی خوانده و بیان داشتهاند که دشمنان انبیاء این اتهام سیاسی را به آنها میزدند تا زمینه برای مقابله با دعوت آنها فراهم شود (طباطبایى، 1417ق: 14/172) و برخی دیگر بیان داشتهاند که هدف مخالفان انبیاء آن بود که پیامبران مانند دشمنان سیاسی و حکومتی دیده شوند که هدفی جز قدرت ندارند و بهدروغ ادعای دینی مطرح میکنند (ابنعاشور، بیتا: 16/137).
هدف اصلی دشمنان پیامبران از ایراد این اتهام آن بوده است که مردم را اغراء کنند تا مردم دچار بدبینی به پیامبران شده (ابنعطیه اندلسى، 1422ق: 4/229؛ آلوسى، 1415ق: 10/76) و دست از تبعیت از آنان برداشته و یا به تابعان آنها نپیوندند (طباطبایى، 1417ق: 14/172؛ 15/273) و درواقع این امر حیلهای برای مخالف کردن دیگران با انبیاء بوده است (طوسى، بیتا: 8/18)، چنان که درواقع قدرتطلبی یکی از عوامل نفرت و دور شدن افراد از کسی است که قدرتطلب است (فخر رازى، 1420ق: 24/501) و نهایت نفرت را نسبت به او ایجاد میکند (فخر رازى، 1420ق: 22/63).
این اهانت نیز به طور معمول از سوی کسانی به پیامبران وارد میشده است که در جامعه شرک و کفر دارای موقعیت اجتماعی بالایی بودند (ابنعاشور، بیتا: 19/137) و جزو اشراف و قدرتمندان و حاکمان محسوب میشدند (زمخشرى، 1407ق: 3/310).
10. بدشگون خواندن
اعتقاد به سعد و نحس و شگون داشتن و بدشگونی اعتقادی دیرپا در جوامع بشری است. بر اساس همین اعتقاد دشمنان انبیاء یکی از اهانتهایی که به آنها وارد میساختند این بود که شما بدشگون و بدیمن هستید و برای ما بد میآورید. این اهانت درواقع روشی برای متفرق ساختن مردم از پیرامون انبیاء بوده است. در قرآن کریم این اهانت در موارد مختلفی گزارش شده است که این موارد را در جدول زیر میتوان دید:
نساء 78 |
اعراف 131 |
نمل 47 |
یس 18 |
از آنجا که در اقوام سابق بهطور معمول بدشگونی بهواسطه پرندگان مورد فهم و آزمایش قرار میگرفته است (طوسى، بیتا: 8/102)، مسأله بدشگونی با تطیر قرابت معنایی یافته است (فخر رازى، 1420ق: 24/560؛ طباطبایى، 1417ق: 15/373). رواج این تفکر درواقع نوعی خرافهگرایی و عقیده باطل بوده است (صادقى، 1365ش: 22/221) که این اعتقاد باطل در میان اعراب گسترش جدی داشته است (ابنعاشور، بیتا: 19/273).
یکی از اهانتهای مخالفان انبیاء به ایشان و مؤمنان این بوده است که نفس دعوت و حضور شما و رفتارهای شما بدشگون و نحس است (بحرانى، 1416ق: 4/222) و باعث گرفتاری و مشکلات در جامعه ما شده و خواهد شد (طباطبایى، 1417ق: 15/373) و از این طریق سعی داشتند که مردم را از پیرامون انبیاء دور سازند.
مشرکان به بهانهها و دلایل مختلفی دست به این اهانت میزدند، از جمله: مقابله با معجزات انبیاء (طبرسى، 1372ش: 7/354؛ ثعلبى نیشابورى، 1422ق: 7/216؛ عروسی حویزى، 1415ق: 4/93)؛ متهم کردن انبیاء به تفرقهانگیزی شوم (بیضاوى، 1418ق: 4/162؛ آلوسى، 1415ق: 10/205)، استفاده از جهالت مردم (ابنعاشور، بیتا: 22/210؛ آلوسى، 1415ق: 11/395)؛ زمینهسازی برای برخورد با انبیاء (طباطبایى، 1417ق: 17/74)؛ زیرا بدون این ادعا بهانهای برای آنکه به درگیری با انبیاء و حامیان آنها وارد شوند پیدا نمیکردند (طوسى، بیتا: 8/450).
این اهانت، گاه در میان مؤمنان ضعیف الایمان (طباطبایى، 1417ق: 5/8؛ طباطبایى، 1417ق: 8/226) یا منافقانی که در میان مؤمنان نفوذ کرده بودند (طوسى، بیتا: 3/264؛ طبرسى، 1372ش: 3/121؛ بیضاوى، 1418ق: 2/85؛ ابن عاشور، بیتا: 4/192؛ قرطبى، 1364ش: 5/284؛ آلوسى، 1415ق: 3/85) رایج میشد.
11. تهدید کردن پیامبران
مشخص است که تهدید در بادی امر، مساوی با اهانت نیست؛ اما ازآنجاکه تهدیدکردن پیامبر خدا و معصومان نمیتواند بدون همراهی با اهانت به آنها باشد و غالب تهدیدهایی که علیه انبیاء در قرآن کریم گزارش شده است همراه با اهانت بوده است این موارد نیز در ادامه بررسی خواهد شد:
اعراف127 |
انفال 30 |
شعراء116 |
ابراهیم13 |
مریم 46 |
حج 72 |
هود 91 |
یس 18 |
غافر 5/26 |
تهدید انبیاء در میان امتهای سابق رایج بوده است و از این طریق تلاش داشتند تا از ادامه دعوت انبیاء جلوگیری کنند (طبرسى، 1372ش: 4/716). برخی از بهانههای مشرکان در ایراد این اتهام را میتوان چنین برشمرد: اتهام فساد در زمین (طباطبایى، 1417ق: 8/222)؛ وحدتشکنی (طوسى، بیتا: 4/512)؛ عدم تبعیت از قدرت مشرکان (بیضاوى، 1418ق: 3/29)؛ فاسدشدن عقیده مردم (زمخشرى، 1407ق: 2/142؛ فخر رازى، 1420ق: 14/341؛ سیوطی، 1404ق: 3/107)؛ ضعیف پنداشتن انبیاء (زمخشرى، 1407ق: 2/423)؛ مقتدر دانستن خود (بیضاوى، 1418ق: 3/146)؛ و بیدفاع تصور کردن انبیاء (آلوسى، 1415ق: 6/318؛ ابنعاشور، بیتا: 11/318).
همچنین باید توجه داشت که در برخی از موارد، تهدید کردن پیامبران یکی از آخرین مراحل مواجهه دشمنان با انبیاء بوده است. مخالفان در برابر دعوت انبیاء به شیوههای مختلفی از مجادله و بحث متوسل میشدند و وقتی در نهایت در بحث منکوب میشدند به تهدید و ارعاب روی میآوردند (طباطبایى، 1417ق: 15/297). تهدیدهایی مانند کشتن، اخراج، سنگسار، مهجور کردن، تهمت زدن، شتم کردن، مذمت کردن، لعن و... (طوسى، بیتا: 7/130؛ طبرسى، 1372ش: 6/798؛ زمخشرى، 1407ق: 3/20؛ قرطبى، 1364ش: 11/111؛ بیضاوى، 1418ق: 4/12؛ ابنعاشور، بیتا: 16/49). همچنین توسل به تهدید علیه پیامبران، خاص یک قوم نبوده است و در این زمینه بسیاری از اقوام و دشمنان انبیاء برای متوقف کردن انبیاء و پیروان آنها به این شیوه متمسک شدهاند (ثعالبى، 1418ق: 4/232).
شایان ذکر است که این اهانت نیز مانند بسیاری دیگر از اهانتها از سوی ملأ و اشراف و اصحاب قدرت و ثروت نسبت به انبیاء صورت میگرفته است (بیضاوى، 1418ق: 3/29؛ طباطبایى، 1417ق: 8/222)، زیرا اینان هستند که خود را در جایگاهی میبینند که دیگران را تهدید کنند و تلاش کنند تا با تهدید دیگران به خواستههای خود برسند (طوسى، بیتا: 4/512؛ ابنعاشور، بیتا: 8/243).
12. رذل خواندن مؤمنان
رذل خواندن پیروان انبیاء از چند جهت اهانت به انبیاء محسوب میشود. از سویی به طور معمول در میان تابعان پیامبران، عدهای از معصومان نیز حضور داشتهاند. از سوی دیگر همینکه به کسی گفته شود که اراذل از تو تبعیت میکنند به معنی اهانت به اوست؛ زیرا معنی این کلام آن است که پیام و حرف تو حرفی است که شایسته انسانهای شریف و بزرگوار نیست، بلکه رذلها و پستها به آن گرایش دارند. این اهانت در قرآن کریم در موارد زیر گزارش شده است:
هود 27 |
شعراء 111 |
احقاف 11 |
این اهانت به طور معمول همراه با اهانتهای دیگری به پیامبران صورت میگرفته است (طباطبایى، 1417ق: 10/201). بهانهها و دلایل مختلفی برای این اهانت وجود داشته است، مانند ظاهربینی کفار (طوسى، بیتا: 5/471) ایمان نیاوردن ملاء و اشراف (طبرسى، 1372ش: 5/234؛ صادقى، 1365ش: 14/276)، عادت کفار به پیروی از بزرگان قوم (طوسى، بیتا: 8/41؛ فخر رازى، 1420ق: 17/336)؛ تحقیر فقراء (طبرسى، 1372ش: 7/308)؛ مترادف دانستن فقر و رذالت (قرطبى، 1364ش: 13/120)؛ ثروتپرستی (بیضاوى، 1418ق: 3/133).
این اهانت نیز مانند بسیاری دیگر از اهانتها از سوی اشراف و ملأ صورت میگرفته است، زیرا آنان خود را بهغلط از دیگران برتر میدانستند (قرطبى، 1364ش: 9/22؛ آلوسى، 1415ق: 6/236/237؛ ابنعاشور، بیتا: 11/239).
13. عیبجویی از انبیاء
از دیگر اهانتهایی که به انبیاء صورت گرفته است، متهم کردن انبیاء به رذایل اخلاقی و عیوبی مانند فساد در زمین، رابطه نامشروع، زد و بند کردن، مسخرهگری و بازیکردن، وعدههای فریبنده دادن و مانند آن است. کثرت چنین گزارشهایی در قرآن کریم دلالت بر آن دارد که این شیوه از اهانت در میان دشمنان دین رایج بوده است و از این طریق سعی داشتند تا با هتک حرمت انبیاء و ریختن آبروی آنها زمینه تبعیت مردم از آنان را از میان ببرند. جدول زیر نشاندهنده موارد این اهانت در قرآن کریم است:
بقرة67 |
نساء156 |
اعراف127 |
توبة12 |
هود32 |
|
روم58 |
احزاب12 |
طه 71 |
انبیاء55 |
شعراء49 |
|
غافر26 |
قمر25 |
مریم27/28 |
یوسف25/77 |
||
مراجعه به تفاسیر مشهور فریقین در ذیل آیات مربوط به این مبحث نشاندهنده آن است که چنین اهانتهایی به انبیاء نشاندهنده کفر و ضدیت اهانتکنندگان با دین است (فخر رازى، 1420ق: 11/259؛ قرطبى، 1364ش: 6/8؛ بیضاوى، 1418ق: 2/107؛ طباطبایى، 1417ق: 5/132) و در این مسأله نیازی نیست که اهانت آنها مستقیماً به پیامبر خدا صورت گرفته باشد، چنان که وقتی حضرت مریم علیها السلام را متهم کردند خدای متعال این گروه را بهعنوان کافر معرفی کرده است (طوسى، بیتا: 3/381) و به این واسطه مستحق لعن انبیاء شدند (طبرسى، 1372ش: 3/208).
چون کفار خود را بسیار قوی و احتمال مقابله با خودشان را بسیار اندک میدانستند، باور نمیکردند که کسی بهصراحت و از روی جدیت به مقابله با اصلیترین عقاید آنها برخیزد و از این رو اتهام مسخرهگری و لاعب بودن را متوجه انبیاء میساختند (فخر رازى، 1420ق: 22/152؛ بیضاوى، 1418ق: 4/54) و نیز برای آنها قابل باور نبود که کسی با چنین جدیتی عقاید آنها را باطل بخواند و به مقابله با آن برخیزد (آلوسى، 1415ق: 9/57).
این اهانت گاه از سوی پیروان جاهل و بدخلق صورت میگرفته است (طباطبایى، 1417ق: 1/199)؛ که اعتقاد صحیحی نداشتند (طوسى، بیتا: 1/294) و به انبیاء نسبت مسخرهبازی و لعب میدادند (ابنعاشور، بیتا: 1/530).
14. اتهام به داستانسرایی و از دیگری آموختن
داستانسرایی در باب گذشتگان از دیگر اهانتهای به انبیاء بوده است (طوسى، بیتا: 9/414). این اهانت قرابتی با تکذیب دارد (طباطبایى، 1417ق: 19/19)، اما تفاوت آن این است که پیامبران را متهم میکردند که این آموزهها را از دیگران آموختهاند (طبرسى، 1372ش: 9/254):
انعام25 |
نحل103 |
مؤمنون83 |
فرقان4/5 |
نمل68 |
دخان14 |
طور33 |
مدثر25 |
مطففین13 |
متهم کردن انبیاء به اینکه داستانسرایی میکنند درواقع حاصل کفر مخالفان و بخشی از مجادلات آنها با انبیاء بوده است (طباطبایى، 1417ق: 7/51)؛ عوامل زیر در ایراد این اتهام مؤثر بوده است: مجادله و عناد (طبرسى، 1372ش: 4/444؛ بغدادى، 1415ق: 3/309)؛ استکبار (میبدى، 1371ش: 9/339) انکار حقیقت و اساطیرالاولین دانستن آموزههای آنان (طوسى، بیتا: 4/102)؛ عدم حقطلبی (زمخشرى، 1407ق: 4/414) بغض و کینه (ابنعاشور، بیتا: 6/56)؛ سوء استفاده از حضور داستانسرایان و مشابهتسازی با آنان (ابنجوزى، 1422ق: 2/17؛ ابوالفتوح رازى، 1408ق: 7/257؛ زمخشرى، 1407ق: 2/13؛ آلوسى، 1415ق: 4/118) و ناتوانی مردم در تمایز گذاشتن میان آنها (صادقى، 1365ش: 21/271).
1. به مبارزه طلبیدن و تحدی
کفار با تحقیر و کوچک جلوه دادن پیامها و وعیدهای انبیاء آنها را به مبارزه و مقابله دعوت میکردند و چنین جلوه میدادند که در دروغ بودن سخن انبیاء هیچ شکی ندارند. این اهانت علاوه بر آنکه متضمن تکذیب است، شامل این نکته نیز هست که آنها جایگاه انبیاء را حقیر و خود را چنان برتر و قوی میدیدند که انبیاء الهی را به مبارزهجویی و مقابله دعوت میکردند. آیات جدول ذیل مواردی از این اهانت را که در قرآن کریم گزارش شده است نشان میدهد:
انعام 57 |
شعراء 154/187 |
هود 32 |
حج 47 |
عنکبوت 53/54 |
زخرف 49 |
این اهانت علاوه بر تکذیب، نوعی تحقیر انبیاء نیز بوده است (طباطبایى، 1417ق: 7/114). اقوام سابق بر قوم رسول اعظم نیز مرتکب این اهانت شده و با تمسخر و اهانت به انبیاء میگفتند که چه چیز مانع عذابی که به آن تهدید میکردی شده است (طباطبایى، 1417ق: 16/141).
میزان انکار و جحود مشرکان نسبت به تعالیم انبیاء بهگونهای بوده که نهتنها به طلب کردن معجزه و آیه اکتفا نکردند (ابنجزى غرناطى، 1416ق: 2/128) حتی گاه به تهدیدهایی که پیامبران بیان کرده بودند اکتفا نمیکردند (طبرسى، 1372ش: 8/453) و حتی خود عذابهایی را پیشنهاد کرده و خواهان نزول آن عذابها بر خود میشدند (طوسى، بیتا: 8/219؛ زمخشرى، 1407ق: 3/460)؛ در حالی که این نشاندهنده شدت نادانی آنهاست که متوجه نمیشوند که چه عذابی را بر خود نازل میکنند (کاشفى سبزوارى، 1369ش، 891). این اهانت درواقع نوعی تمسخر و استهزاء از سوی کفار بوده است (زمخشرى، 1407ق: 3/460؛ آلوسى، 1415ق: 11/9؛ صادقى، 1365ش: 23/93)؛ زیرا تصور میکردند که پیامبر بههیچوجه نخواهد توانست تهدیدهایی که بیان کرده است را اجرا کند (قاسمى، 1418ق: 7/562؛ صادقى، 1365ش: 23/93) و مطمئن بودند که هرگز عذاب بر آنها نازل نمیشود (طبرى، 1412ق: 12/20؛ فخر رازى، 1420ق: 25/67) حال آنکه عذاب بر آنها قطعاً نازل میشود (فراء، بیتا: 2/318) ولی آنان از این کار و از این طریق قصد نشان دادن عجز پیامبران بههمراه کذب آنها را داشتند (آلوسى، 1415ق: 11/9)؛ زیرا تصور میکردند که اگر پیامبران بلافاصله بعدازاین درخواست عذاب را نازل نکنند، نشان میدهد که دروغ میگویند (عاملى، 1413ق: 2/74؛ آلوسى، 1415ق: 6/244)؛ زیرا تصور میکردند که پیامبران نیز در دعوی خود فقط بهدنبال مجادله هستند و بهرهای از حقیقت ندارند (مقاتل بن سلیمان، 1423ق: 2/280؛ زمخشرى، 1407ق: 2/391؛ بغدادى، 1415ق: 2/482)؛ این در حالی است که پیامبران در بحث با آنها حقایقی را بیان میکردند که اگر کفار به آنها توجه کافی مینمودند نیازی به این اهانت و نزول عذاب بر خودشان نبود (قشیرى، 2000م: 2/134).
2. ضال و مضل خواندن
یکی از اهانتهای مخالفان ضال و مضل خواندن انبیاء و پیروان آنها بود. جدول زیر نمونههایی از آن را بیان میدارد:
اعراف 60 |
یوسف 8/95 |
فرقان 42 |
مطففین 32 |
ملک 9/29 |
مشرکان برای آنکه اتهام ضلالت را به انبیاء بزنند مدعی میشدند که ضلالت و گمراهی پیامبران بهقدری آشکار است که نیازمند بحث و استدلال نمیباشد (ثعلبى نیشابورى، 1422ق: 4/244) و ازاینرو آنها را در ضلالت آشکار و ضلال مبین میخواندند (طباطبایى، 1417ق: 8/174) و صرف نهی از پرستش بتها (طبرسى، 1372ش: 4/669؛ نخجوانى، 1999م: 1/253) و یا مخالفت با بزرگان کفایت میکند (طوسى، بیتا: 4/436).
علاوه بر این باید توجه داشت که این اهانت بهنوعی حاوی استهزاء و تمسخر پیامبران نیز هست (قرطبى، 1364ش: 14/35)، زیرا کسی که برای هدایت مردم آمده است و خود را فرستاده خدا میخواند را ضال و مضل خواندن بهنوعی به تمسخر گرفتن او و استهزاء ادعای او نیز هست (طبرى، 1412ق: 19/12).
این اهانت مخالفان در جواب تهدیدهای پیامبران صورت میگرفته است و مثلاً وقتی حضرت نوح علیهالسلام مخالفان و بتپرستان را به عذاب الهی انذار میداد، آنها او را گمراه خوانده و وقوع عذاب الهی را غیرممکن میدانستند و از این جهت به پیامبران نسبت گمراهی آشکار میدادند (آلوسى، 1415ق: 4/389). این اهانت نیز مانند بسیاری از اهانتهای دیگر از سوی ملأ و اشراف صورت گرفته است (مقاتل بن سلیمان، 1423ق: 2/43؛ حائرى تهرانى، 1377ش: 4/349؛ صادقى 1419ق: 158).
چرایی فراوانی ذکر اهانتها به انبیا در قرآن کریم
از آنچه ذکر شد مشخص میشود که علت اصلی ذکر اهانتهای صورتگرفته به انبیاء الهی در قرآن کریم آمادهسازی پیامبر اسلام و پیروان ایشان برای شناخت روشهای دشمنان و مقابله صحیح با آنها میباشد.
بحث و نتیجهگیری
بررسی تفصیلی صورتگرفته حاکی از آن است که:
1. دشمنان انبیاء الهی انواع مختلفی از اهانتها را متوجه ساحت مقدس انبیاء کردهاند که در مقاله حاضر این انواع اهانتها به 16 دسته محتوایی مختلف تقسیم شد.
2. بررسی صورتگرفته نشان داد که این اهانتهای مختلف گاه بهصورت تجمیعی و گاه بهصورت جداگانه صورت میگرفته است.
3. هدف غالب این اهانتها دور کردن مردم از دعوت پیامبران، پراکنده ساختن مؤمنانی که به پیامبران ایمان آوردهاند، خسته کردن پیامبران از انجام وظیفه الهی خود و بازداشتن آنها از اقدام خویش و نیز حفظ منافع اقتصادی و اجتماعی اهانتکنندگان بوده است.
4. علاوه بر آنچه ذکر شد مشخص شد که عمده اهانتهای صورتگرفته به انبیاء الهی از سوی اشراف، ملاء و بزرگان اقوامی بوده است که پیامبران بهسوی آنها مبعوث شده بودند. حتی در مواردی که اهانت از سوی عموم مردم به انبیاء صورت میگرفته است نقش اشراف و بزرگان و ملاء در جهتدهی و تشدید اهانتها مشهود است.
5. روحیه استکباری، خودبرتربینی، تحقیر دیگران، میل به تفوق: علاقه به قدرت و ثروت و برخورداری از امتیازات ویژه از عوامل اصلی ایجاد انگیزه اهانت به انبیاء الهی بوده است. همین عامل باعث شده است که اشراف و ملاء؛ یعنی کسانی که بیشتر در معرض مشکلات و معضلات مذکور هستند، بیش از دیگران به اهانت به انبیاء الهی دست یازیدهاند.
6. ظاهرگرایی و ظاهربینی، فهم دنیاگرایانه، محدود شدن به مادیات، عدم توجه به مقامات معنوی و ارزشهای دینی و اخلاقی از دیگر عوامل دخیل در ایجاد زمینههای اهانت به انبیاء الهی بوده است. ازاینروست که سادگی و عدم تجمل، فقر یا نداشتن امتیازات مالی خاص و مواردی ازایندست ملاک اهانتکنندگان در تحقیر شأن انبیاء و پیروان آنها قرار گرفته است.
7. از میان انواع اهانتهای صورت گرفته بیشترین اهانتها به موارد زیر تعلق دارد: تمسخر و استهزاء، دروغگو خواندن، تکذیب و افتراء، ساحر و یا سحر زده خواندن، متهم کردن انبیاء به رذایل اخلاقی و عیوب. این امر نشان از آن دارد که دشمنان انبیاء برای مقابله با دعوت ایشان، از روشهای غیر استدلالی بیشتر استفاده میکردهاند.
8. اهانتهایی مانند استهزاء، تکذیب، تحقیر، ساحر خواندن، قدرتطلب خواندن، بدشگون دانستن، تهدید، عیبجویی و ضال و مضل خواندن علیه همه پیامبران بوده است و اهانتهایی مانند کاهن و شاعر خواندن علیه پیامبر اسلام و اتهام سفاهت علیه حضرت هود به کار رفته است.
9. نمودارهای صفحه بعد نشان دهنده فراوانی و سهم هر یک از گونههای اهانت است.
با توجه آنچه ذکر شد میتوان نتیجه گرفت که برای جلوگیری از اهانت به اولیاء الهی و رهبران دینی، زدودن زمینهای شخصی و اجتماعی اهانت میتواند نقشی مؤثر در از بین بردن انگیزه اهانت به انبیاء و اولیاء الهی داشته باشد.
نمودار 1. فراوانی گونههای اهانت به انبیاء الهی
نمودار 2. سهم هر یک از گونههای اهانت به انبیاء الهی
[1]. آیا خبر کسانى که پیش از شما بودند مانند قوم نوح و عاد و ثمود و آنان که بعد از آنها بودند که (شمار و احوال) آنها را جز خدا کسى نمىداند، به شما نرسیده است؟! که فرستادگانشان دلایل روشن (توحید و نبوت خویش را) بر آنان آوردند، پس دستهاى رسولان را به دهانشان بازگرداندند (که ساکت باشید؛ یا دستهاى خود را بر دهانهاى خود نهادند که خاموش شوید و یا دستها را در دهانها کرده از خشم فشردند) و گفتند: ما به آنچه شما بدان فرستاده شدهاید کافریم و حتماً از آنچه بهسوى آن مىخوانید (توحید و بطلان شرکا) در شکّى تردیدزا و ابهامآوریم (دین و کتابتان را منکریم و بیّنه توحیدتان را نارسا مىدانیم).
2. و هیچ فرستادهاى بر آنها نمىآمد مگر آنکه او را استهزا مىکردند.
3. دریغا بر بندگان! که هیچ فرستادهاى بر آنها نمىآمد مگر اینکه پیوسته او را استهزا مىکردند.
4. ولى هیچ پیامبرى به سوى آنان نیامد مگر اینکه او را همواره مسخره مىکردند
5. شایان ذکر است جدول اولیه طراحی شده در این بخش شامل آدرس آیات، متن آیات، ترجمه آیات، نکات تدبری برداشت شده از آیات و نیز مباحث جانبی مطرح در مورد آیه بوده است که متن این جدول بالغ بر صد صفحه شده است. از این رو جدول تفصیلی مذکور برای مقاله حاضر خلاصه شده است.
[6]. شایان ذکر است که اکنون نیز برای استهزاء انبیاء ومعصومان به توجیهاتی مانند حقوق بشر و آزادی بیان و... متمسک میشوند.
[7]. به دعوتهای احضار جن و روح عزیمت و جمع آن عزائم گفته میشود (خلیل بن احمد فراهیدی، 1409ق: 1/363).
[8]. البته باید توجه داشت که برای مسحور معانی دیگری غیر از سحر زده نیز گفته شده است و برخی از مفسران به آن معانی نیز توجه داشتهاند (طوسى، بیتا: 6/485؛ طبرسى، 1372ش: 6/646؛ ثعلبى نیشابورى، 1422ق: 6/105؛ بیضاوى، 1418ق: 3/257؛ ابن کثیر، 1419ق: 8/86).