نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث، دانشگاه امام صادق علیهالسلام
2 دانشجوی دکتری رشته علوم قرآن و حدیث دانشگاه امام صادق (ع)
3 دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث، دانشگاه امام صادق علیهالسلام
چکیده
«نذر» ازجمله مادههایی در قرآن کریم است که نقشی مؤثر در ساخت برخی مفاهیم کلیدی ایفا کرده است. از یک سو باید از «نَذر» یاد کرد که ازجمله انگارههای دینی محسوب میشود که ناظر به منسکی خاص در رابطه انسان با خداوند متعال است. از دیگر سو، با طیفی از واژگان چون «إنذار»، «مُنذِر» و «نَذیر» مواجهیم که با معنای «ترس» و «هراس» در ارتباطند. قاطبه لغویان و مفسران قرآن کریم، در بحث از ماده «نذر» به ذکر این معانیِ بهظاهر نامرتبط بسنده کرده، نسبت به وقوع اشتراک لفظی (همنامی) یا معنوی (چندمعنایی) سکوت اختیار کردهاند. پژوهش حاضر بر پایه این دیدگاه که مطالعۀ پیشینۀ تاریخیِ واژگانِ مشترک از طریق ریشهشناسی، ابزار کارآمدی برای تمییز اشتراک لفظی از معنوی است، به ریشهیابی «نذر» پرداخته، میکوشد همگرایی ریشهای میان «نَذر» و «إنذار» را به اثبات رساند. این مطالعه نشان میدهد، «نَذر» در بافت نزول قرآن کریم بر منسکی خاص اطلاق میگردد که طی آن، نذرکننده بهمنظور ایمنی ازآنچه میهراسد، با خداوند متعال پیمان میبندد که در صورت برخورداری از حمایتهای الهی، عملی را انجام دهد یا ترک نماید.
کلیدواژهها
مقدمه
«چندمعنایی»[1] در دانش معناشناسی[2] بر گونه خاصی از «روابط معنایی»[3] اطلاق میشود که در آن، یک واحد زبانی (واژه) بر چندین معنای مختلف که ازنظر مفهومی با یکدیگر ارتباط دارند، دلالت میکند (Saeed, 2009: 64؛ Riemer, 2010: 161). این مفهوم زبانشناختی در سنت مطالعات اسلامی نیز مورد توجه قرار گرفته و از آن با تعبیر «اشتراک معنوی» سخن به میان آمده است. همچنین بخش مهمی از ادبیاتِ «وجوهنویسی» در حوزه مطالعات تفسیری که متکفل بحث از تنوع کاربردهای یک واژه برحسبِ موقعیتِ قرارگیری در متن قرآن کریم است، به همین امر اختصاص یافته است (پاکتچی، 1387 ب: 139-140).
دانش معناشناسی افزون بر «چندمعنایی»، به بحث از زوج مقابل آن یعنی «همنامی»[4] نیز پرداخته، آن را حاصل واژگانِ «همآوا- همنویس»ی میداند که بر معانی متعدد و نامرتبط دلالت دارند (Saeed, 2009: 63-64؛ Riemer, 2010: 161). این اصطلاح زبانشناختی که در سنت مطالعات اسلامی، از آن به «اشتراک لفظی» یاد میشود، افزون بر علم لغت، در دانشهای منطق (مثلاً: ملا عبدالله یزدی، 1428: 49-50؛ مظفر، بیتا: 48-49) و اصول فقه (مثلاً: آخوند خراسانی، 1427: 1/203؛ صدر، 1428: 1/317-318) نیز مورد توجه قرار گرفته است. عالمان مسلمان لفظی را که بر دو یا چند معنای حقیقی (غیرمجازی) دلالت نماید، مشترکِ لفظی خوانده، کوشیدهاند علل وقوع آن را مورد بررسی قرار دهند (سیوطی، 1418: 1/292-293).
ضرورتِ تمییز میان «چندمعنایی» از «همنامی» در تحلیلهای لغوی موجب شده است که زبانشناسان برای تفکیک آنها از یکدیگر، مطالعه پیشینه تاریخیِ واژگانِ مشترک از طریق ریشهشناسی[5] را پیشنهاد کنند (Palmer, 1976: 68؛ Bussmann, 2006: 918). «ریشهشناسی» روشی است که پیجویی معنای قدیم و اصیل واژگان و سپس مطالعه تحولات معنایی آن را بر عهده دارد (Bussmann, 2006: 385؛ Campbell, 2007: 56-57). بر این اساس، اگر مطالعه سیر تاریخی واژگانِ مشترک، ریشه واحدی را برای آنها شناسایی کند، با چندمعنایی؛ و اگر ریشههای متفاوتی را بازشناسد، با همنامی روبرو هستیم. بهاینترتیب، ریشهیابی واژگان میتواند زبانشناس را از وقوع اشتراک لفظی آگاه کرده، او را از گرفتار آمدن در دام مشابهتهای صوری و یافتن ارتباط معناییِ نادرست رهایی بخشد. از دیگر سو، این روش قادر است روابط معناییِ واژه چندمعنا (مشترک معنوی) را که پیشازاین نادیده گرفته میشده، توضیح دهد و با کشف حلقههای زنجیره معناسازی، فرایند ساخت معانی را به بحث گذارد.
پژوهش حاضر با عنایت به اهمیت مسأله «چندمعنایی» در تحلیلهای لغوی و تفسیری، میکوشد فراتر از «ریشهیابی واژگان»، با استفاده از روش «معناشناسی تاریخی»[6]، به بررسی چندمعناییِ ریشه «نذر» در قرآن کریم بپردازد و همگراییِ ریشهای میان «نَذر» و «اِنذار» را به مطالعه گذارد. معناشناسیِ تاریخی میتواند با مطالعه تحول معناییِ یک واژه درگذر زمان، امکان بروز تغییرات معنایی همچون توسعه و تضییق دامنه، ارتقا یا تنزل معنایی و پذیرش معنای مجازی یا استعاری را مورد ارزیابی قرار دهد (برای آگاهی بیشتر: Palmer, 1976: 11-12؛ Campbell, 1999: 256-267؛ برای مشاهده کاربست این روش در مطالعات قرآنی: پاکتچی، 1391: 76). آنچه بر اهمیت این پژوهش میافزاید، اختلاف آرای عالمان مسلمان در باب ماده «نذر» و کیفیت ساخت واژگان «نَذر» و «اِنذار» است که درنهایت، همگرایی یا واگرایی ریشهای میان آنها را در بوتهای از ابهام قرار داده است. برای تحقق هدف یادشده، پس از مرور بر آرای عالمان مسلمان پیرامون رابطه «نَذر» و «اِنذار»، کوشش میشود با تحلیل ریشهشناختی، قدیمترین معنای ریشه «نذر» به دست آید، تحولات معنایی آن مورد بحث قرار گیرد و بر پایه زبانشناسی تاریخی، شواهدی مبنی بر همگرایی ریشهای میان کاربردهای ماده «نذر» در قرآن کریم ارائه شود.
2. گونهشناسی آرای لغویان و مفسران
در این بخش از پژوهش بهدنبال آن هستیم تا نشان دهیم در آثار عالمان لغت و تفسیر، چه تحلیلی از ماده «نذر» ارائه شده و چه نسبتی میان «نَذر» (نذر کردن) و «اِنذار» (ترساندن) از سوی آنها برقرار شده است. در این راستا کوشش میشود آرای لغوی و تفسیری در خصوص ماده «نذر» کاویده شود و از خلال آن، تنوع موجود در آرای لغویان و مفسران استخراج گردد و سپس براساس طبقهبندیِ برآمده از دادهها، یک گونهشناسی ارائه شود که بتواند مبنایی برای نقد و ارزیابی نیز باشد.
مرور بر آثار عالمان مسلمان نشان از آن دارد که ماده «نذر» در قرآن کریم بر دو معنای مختلف دلالت دارد که در بادی امر ارتباطِ روشنی میانشان برقرار نیست. نخست باید از معنای «ترسیدن» و «حذر کردن» یاد کرد که بخش وسیعی از مشتقات ماده «نذر» با آن پیوند یافته است. صورت ثلاثی مجردِ «نَذِرَ یَنذَرُ» در عباراتی چون «نَذِرَ القومُ بِالعَدُوّ» به معنای آن است که مردمان قوم از خطر دشمن آگاه و بر حذر شدند (ازهری، 2001: 14/303؛ ابن منظور، 1414: 5/201؛ فیروزآبادی، 1426: 481). همین واژه است که با ورود به باب إفعال و پذیرشِ معنای تعدیه، موجب ساخت صورتِ «أنذَرَ یُنذِرُ» به معنای «ترساندن» و «بر حذر داشتن» شده است (ابن منظور، 1414: 5/201؛ فیومی، بیتا: 2/599). گرچه برخی از عالمان مسلمان، «إنذار» را به «إخبار» یا «إبلاغ» معنا کردهاند، اما همچنان بر این نکته متفقاند که مؤلفه معناییِ «ترساندن» در آن حضور جدی دارد؛ انذار در مقابل تبشیر متضمن اِخبار از امری هولانگیز و رعبآور است (ابن فارس، 1399: 5/414؛ جوهری، 1407: 2/825؛ راغب اصفهانی، 1412: 797). گفتنیاست، ماده «نذر» 124 بار در 110 آیه از قرآن کریم در همین معنا به کار رفته است. دیگر، باید از دلالت ماده «نذر» بر معنای «نذر کردن» سخن گفت که کاربرد آن را میتوان شش بار در پنج آیه از قرآن کریم مشاهده کرد (بقره/270؛ آلعمران/35؛ مریم/26؛ حج/29؛ انسان/7). قاطبه لغتشناسان مسلمان به همارزی «نذر» با «نحب» تصریح کرده (برای نمونه: خلیل بن احمد، 1410: 8/180؛ ازهری، 2001: 14/302؛ صاحب بن عباد، 1414: 10/72)، تحت تأثیر معنای اصطلاحیِ «نذر» در دانش فقه، آن را به «واجب ساختنِ چیزی بر خود که در اصل واجب نیست» معنا کردهاند (راغب اصفهانی، 1412: 797؛ ابنمنظور، 1414: 5/200). لغویان و مفسران قرآن کریم در بحث از نسبت میان «نذر» به معنای «ترسیدن» و «نذر» به معنای «نذر کردن» راههای گوناگونی در پیش گرفتهاند:
الف) اغلب عالمان مسلمان معانی فوق را در عرض هم به ثبت آورده، بدون آنکه یکی را نسبت به دیگری اصیل بدانند، در باب لفظی یا معنوی بودن اشتراک آنها سکوت کردهاند (برای نمونه: صاحببنعباد، 1414: 10/71-72؛ جوهری، 1407: 2/825-826؛ طریحی، 1375: 3/490-492).
ب) عدهای از صاحبنظران اعتقاد به وقوع اشتراک لفظی در ماده «نذر» داشته، هرگونه ارتباط ریشهای میان دو معنای فوق را انکار میکنند. جستوجو در فرهنگهای زبان عربی نشان میدهد که فیّومی (د. 770ق) نخستین لغتشناسی است که پس از یادکرد معانی فوق، ارتباط میان آنها را مردود اعلام کرده است: «فالصِّلَةُ فارِقةٌ بینَ الفِعلَینِ» (فیومی، بیتا: 2/599). نیز باید از آرتور جفری، خاورشناسِ استرالیایی یاد کرد که ماده «نذر» به معنای «هشدار دادن» و «بیم دادن» را واژهای با اصالت عربی دانسته و در مقابل، «نَذر» را یک وامواژه عبرانی-سریانی قلمداد کرده که از حوزههای یهودی-مسیحی به زبان عربی راه یافته است (Jeffery, 1938: 278). دیدگاه جفری که منتهی به وقوع اشتراک لفظی در ماده «نذر» میشود، از سوی مصطفوی - لغتشناس معاصر - نیز مورد اقبال قرار گرفته است (مصطفوی، 1368: 12/75).
ج) برخی از عالمان مسلمان با اعتقاد به وقوع اشتراک معنوی در ماده «نذر»، معنای «ترسیدن» را بهعنوان معنای اصیل این ماده در نظر گرفته و معنای «نذر کردن» را با تحلیلی به آن پیوند دادهاند. ابنفارس (د. 395 ق) نخستین لغتشناسی است که این دیدگاه را مطرح ساخته است. گرچه او بهعنوان بنیانگذار نظریه اصول معنایی (عبدالتواب، 1420: 14؛ سیدی، 1370: 369-370)، این بنا را در المقاییس ندارد که کاربردهای مختلف هر ماده را لزوماً در قالب یک اصل معنایی گرد هم آورَد، اما برای «نذر» یک اصل واحد - به معنای ترسیدن (تخوّف) و ترساندن (تخویف) - قائل است و معنای «نذر کردن» را منشعب از آن میداند. او بر این باور است که نذر را ازآنجهت نذر گویند که از خُلف وعده نسبت به مفاد آن، ترس و هراس به دل راه مییابد (ابن فارس، 1399: 5/414). همین تحلیل لغوی موردپذیرش جمعی از مفسرانِ قرآن کریم نیز قرار گرفته است (برای نمونه: طوسی، 1383: 2/349-350؛ طبرسی، 1372: 2/659-660؛ فخررازی، 1420: 7/60). در عرض این دیدگاه، باید از نظرگاه ابوحیان اندلسی (د. 745 ق) یاد کرد. او گرچه قائل به چندمعنایی ماده «نذر» و اصالت معنای «ترسیدن» در آن است، اما کیفیت اشتقاق واژه «نذر» را به شکل دیگری مطرح ساخته است. او «نذر» را ابزار دفاعی انسان در برابر امور رعبانگیز و ترسناک میداند؛ نذرکننده حاضر میشود اعمال نیک و شایستهای را بهازای محفوظ ماندن از خطرات و آسیبها بر خود لازمالاجرا نماید (ابوحیان اندلسی، 1420: 3/114). سرانجام، در مقام ارائه تحلیلی از آرای لغویان و مفسران درباره ماده «نذر» باید گفت، آنچه از مطاوی کلام آنان و نیز از خلال تدقیق در کاربردهای قرآنی ماده «نذر» قابل استنباط است آن است که این ماده آنگاه که بر معنای «ترسیدن/ حذر کردن» دلالت دارد، با صورتِ «نَذِرَ یَنذَرُ» و آنگاه که بر معنای «نذر کردن» دلالت دارد، با صورتِ «نَذَرَ یَنذِرُ/ یَنذُرُ» به کار گرفته میشود. ابتنای زبان عربی بر اوزان صرفی در ساخت واژهها، این امکان را برای کاربران این زبان فراهم آورده است که با ایجاد تغییر در نواخت[7]، دو معنای متمایز را اراده نمایند. آنچه میتواند انتخاب وزن «فَعِلَ» برای دلالت بر معنای «ترسیدن» و نیز وزن «فَعَلَ» برای دلالت بر معنای «نذر کردن» را تبیین نماید، توضیحاتِ سامیشناسان پیرامون معانیِ این اوزان است. آنان بر این عقیدهاند که اوزان «فَعُلَ» و «فَعِلَ» برای تلبس به یک حالت یا صفت مورد استفاده قرار میگیرند؛ با این تفاوت که اولی بر تلبس دائمی و مستمر بر یک حالت و صفت دلالت دارد، همچون «کَرُمَ» و «حَسُنَ»؛ و دومی بر تلبس مقطعی و غیردائمی بر یک حالت دلالت دارد، همچون «طَعِمَ» که عاری از ثبوت و دوام است. بر همین پایه است که اغلب واژگانِ دال بر «ترس» در زبان عربی بر همین وزن به کار گرفته میشوند؛ همچون «خَشِیَ»، «رَهِبَ»، «فَزِعَ»، «وَجِلَ»، «حَذِرَ» و در نهایت «نَذِرَ». این در حالی است که وزن «فَعَلَ» برای دلالت بر انجام یک کنش از سوی فاعل - نه تلبس فاعل به یک حالت - مورد استفاده قرار میگیرد؛ همچون «نَذَرَ» (نذر کردن) که حاکی از عملی است که از سوی نذرکننده سر میزند (Wright, 1980: 165; Oleary, 1923: 231; Gray, 1971: 77; Moscati, 1980: 122).
3. فرایند ساخت «إنذار» در زبان عربی
«نذر» به معنای «ترسیدن» ازجمله مادههای عربی است که جستوجو برای یافتن همزادهای آن در زبانهای سامی چندان مقرون به توفیق نیست. سامیشناسان تنها از ماده NDR در زبان سبایی - از زبانهای عربی جنوبی - یاد کردهاند که در ساخت واژه ndrw به معنای «هشدار دادن» و «ترساندن» ایفای نقش کرده است (Beeston, 1982: 91; Zammit, 2002: 398). بر پایه اصول تاریخگذاری[8]، انحصار این ماده در شاخههای جنوبی سامی، یا به سابقه اندک آن و ساختش در دورهای متأخر از تاریخ زبانهای سامی بازمیگردد، یا بهعکس نشان از قدمت و سابقه دیرین این ماده دارد؛ بهنحویکه در دیگر شاخههای سامی به دست فراموشی سپرده شده است. دادههای زبانشناسی تاریخی فرضیه اخیر را اثبات میکنند و خبر از قدمت بسیار این ماده در فضای سامی میدهند.
در سخن از سابقه ماده «نذر» باید گفت، قدیمترین نشان از آن را میتوان در واژه ثنایی arǯ در زبان آفروآسیایی باستان[9] سراغ داد که به معنای «پراکنده کردن»، «متفرق کردن» و «پخش کردن» است (Orel, 1995: 551). همین واژه آفروآسیایی است که با تکرار[10] در همخوان دوم، ماده «ذرر» در زبان عربی به معنای «پراکندن» را پدید آورده است (خلیلبناحمد، 1410: 8/175؛ ابنمنظور، 1414: 4/303). نیز ماده عربی «ذرأ» و همزادهای آن در دیگر زبانهای سامی همچون عبری (با صورت זָרָה)، آرامی ترگومی (با صورت דְרָא)، سریانی (با صورت ܕܪܐ) و گعزی (با صورت ዘረወ) که بر معنای «پراکندن» دلالت میکنند، در همین واژه آفروآسیایی ریشه دارند (Gesenius, 1939: 279; Jastrow, 1903: 1/322; Costaz, 2002: 70; Leslau, 1991: 644; ).
در مرحله بعد، واژه باستانی arǯ بر اثر مَجاز سبب و مسبب، دچار تحول معنایی شده و به معنای «ترساندن» و «هراساندن» انتقال یافته است. ساخت معنای «ترس» بر پایه انتقال معنایی از «تفرق» و «پراکندگی»، به این طرز تلقی فرهنگی میان اقوام سامی-حامی بازمیگردد که تأمین امنیت را در گرو وحدت و همزیستی جمعی و بروز ترس و ناامنی را محصول جدایی و افتراق از یکدیگر میدانستند. چنان که مطالعات انسانشناسی نیز نشان میدهد، این طرز تلقی در میان جوامع مختلف انسانی از عموم برخوردار بوده، علت اساسی تشکیل اجتماعات انسانی در قالبهای مختلف چون قبیله، روستا و شهر را میتوان در آن ریشهیابی کرد (Malinowski, 1960: 56-57; Kottak, 2002: 244-245). وجود همین باور فرهنگی در جامعه عرب است که موجب شد واژه «وَحشَة» افزون بر افاده معنای «تنهایی»، به معنای جدید «ترس» و «هراس» انتقال یابد (ابنمنظور، 1414: 6/368).
شایان ذکر است، واژه arǯ (به معنای ترساندن) پس از افزوده شدنِ میانساز[11] «همزه»، منجر به ساخت واژه آفروآسیاییِ a’irǯ شده و بر اثر تضییق دامنه، معنای «حیوانات گربهسان» را به خود گرفته است؛ حیواناتی همچون شیر و گربه وحشی که از زمره موجودات ترسناک و خطرناک محسوب میشوند (Orel, 1995: 549). افزون بر این، واژه arǯ در انتقال از زبان نیا به سامی باستان و در پی پذیرش میانساز «همزه» و صورت مؤکد[12] آن یعنی «ع»، بهصورت ثلاثی درآمده و زمینه ساخت مادههای «ذأر» و «ذعر» در زبان عربی بهترتیب بهمعنای «ترسیدن» و «ترساندن» را فراهم آورده است؛ چنانکه در فرهنگهای عربی به ثبت آمده، «ذَئِرَ الرجلُ» بر معنای «مرد هراسید» (ابنمنظور، 1414: 4/301) و «ذَعَرَه الرجلُ» بر معنای «مرد او را ترساند» دلالت دارند (خلیل بن احمد، 1410: 2/96؛ ابن منظور، 1414: 4/306).
علاوه بر میانسازها، شاهدِ افزوده شدن برخی پیشسازها[13] به بن ثنایی arǯ (به معنای ترساندن) نیز هستیم. در بحث از الحاق پیشسازها، نخست باید از ماده «حذر» در زبان عربی یاد کرد که بر پایه کاربردهای قرآنی و اظهارنظر لغویان مسلمان، به معنای «ترسیدن» است (خلیل بن احمد، 1410: 3/199؛ راغب اصفهانی، 1412: 223-224). همزادهای این ماده را میتوان در دیگر زبانهای سامی نیز سراغ داد. واژگان adāru و adiru در زبان اکدی به ترتیب به معنای «ترسیدن/ ترسان بودن» و «ترس/ وحشت» (Muss-Arnolt, 1905: 1/22-23؛ Black, 2000: 4؛ Gelb, 1998: 1/108) و واژه ḥdr در زبان سبایی به معنای «ترسان بودن» و «پرهیز کردن» است (Beeston, 1982: 66). دیگر، باید از پیشساز «ن» سخن گفت که با اضافه کردنِ معنای مطاوعه یا وجه بازگشتی[14] به arǯ (به معنای ترساندن)، بستر ساخت ماده «نذر» به معنای «ترسیدن» را در زبان عربی فراهم آورده است؛ مادهای که چنانکه گذشت، میتوان همزادش را در واژه سبایی ndrw بازجست. در مرحله بعد، این ماده عربی برای افاده معنای تعدیه یا تسبیب، به وزن «إفعال» (إنذار) برده شده و بر معنای «هشدار دادن» و «ترساندن» دلالت کرده است. اینک برای بحث پیرامون مسأله اصلی این مقاله یعنی همگرایی ریشهای میان «نذر» به معنای ترسیدن و «نذر» به معنای نذر کردن، لازم است ساخت تاریخی «نَذر» در زبان عربی مورد مطالعه قرار گیرد.
4. فرایند ساخت «نَذر» به معنای نذر کردن
برای دستیابی به اطلاعات قابل اعتماد پیرامون فرایند ساخت معنای «نَذر» بهعنوان یک آیین دینی، ناگزیر میبایست از طریق پیجویی همزادهای این واژه در دیگر زبانهای سامی، به مطلوب خویش دست یابیم. در مسیر همزادیابی، توجه به این نکته ضروری است که گرچه «ذال» از واجهای زبان سامی باستان به شمار میآید (Gray, 1971: 11-12; Moscati, 1980: 28)، اما در اغلب زبانهای سامی به فراموشی سپرده شده و تنها زبان عربی است که آن را در نظام واجی خود حفظ کرده است (Wright, 1890: 55). بر پایه قواعد تبدیل واجی، معادل «ذال» در برخی از زبانهای سامی همچون آرامی واج ד (d) و در برخی دیگر چون عبری واج ז (z) است[15] (Oleary, 1923: 53; Fraenkel, 1962: xiii; Moscati, 1980: 28).
در بحث از همزادهای واژه «نَذر» با صورت «d»، جستجو در فرهنگهای زبانهای سامی حاکی از آن است که قدیمترین نشان از این واژه در شاخه شمالی حاشیهای را میتوان در زبان اکدی سراغ گرفت؛ واژه nadārum در این زبان به معنای «عهد کردن» و «پیمان بستن» به ثبت آمده است (Black, 2000: 229). در انتقال بحث به شاخه شمالی مرکزی، شاهد طیف وسیعی از زبانها چون فنیقی، پونی، اوگاریتی، تدمری و آرامی شاهنشاهی هستیم که ماده NDR را هم در معنای فعلی «پیمان بستن/ عهد کردن» و هم در معنای اسمی «عهد» و «پیمان» به کار گرفتهاند (Olmo Lete, 2003: 621؛ Krahmalvok, 2000: 326؛ Hoftijzer, 1995: 717-719). همچنین باید از ماده NDR در زبانهای سریانی و مندایی - از زبانهای شاخه آرامی - یاد کرد که بر معانی فوق دلالت دارند (Brun, 1895: 337; Costaz, 2002: 198; Drower, 1963: 281, 290). همین ماده در قالب وامگیری، از حوزههای آرامی به زبان عبری راه یافته و در متن عبری عهد عتیق و ترجمه آرامی آن (ترگوم)، با صورت נָדַר (nādar) در معنای «عهد کردن/ پیمان بستن» به کار رفته است (Gesenius, 1939: 623-624; Dalman, 1901: 252; Jastrow, 1903: 2/879-880). سرانجام، در انتقال بحث از شاخههای شمالی به شاخههای جنوبی سامی، باید از واژه «نَذر» در زبان عربی یاد کرد که بهوضوح مشتمل بر مؤلفه معنایی «عهد و پیمان» است؛ با این تبصره که این واژه همواره در زبان عربی دارای بار معنایی دینی است و تنها به عهدها و پیمانهایی که انسان با خدای خود میبندد، اشاره دارد.
در بحث از همزادهای واژه «نَذر» با صورت «z»، باید از واژه נָזַר (nāzar) در زبان عبری یاد کرد که به معنای «وقف کردن (خود برای انجام کاری)» و نیز «پرهیز کردن» و «امساک کردن» است. این واژه افزون بر معانی پیشین، معنای «بهجا آوردن نذر نذیره» را نیز به خود گرفته است (Gesenius, 1939: 634; Klein, 1987: 410). نذر نذیره نوع خاصی از نذر در شریعت یهود است که با آداب و قوانین ویژهای مشتمل بر پرهیز و امساک از برخی امور صورت میپذیرد. این نذر، عهد و پیمان دوطرفه میان یک عبرانی با یهوه است که بهموجب آن متعهد میشود در طول مدت نذر، از نوشیدنیها و خوراکیهای مرتبط با انگور اجتناب ورزد، از تماس با جنازه مردگان پرهیز کند و تا پایان دوره نذر موهای سرش را نتراشد (Barton, 1905: 195; Smith & Cook, 1911: 319; Driscoll, 1913: 727; Milgrom, 2007: 45-46). گفتنی است، واژه عبریِ נָזַר (nāzar) به دیگر حوزههای سامی نیز راه یافته و در زبانهای آرامی ترگوم، سریانی و گعزی بهعنوان وامواژه قابل رؤیت است (Dalman, 1901: 255; Jastrow, 1903: 2/893; Brun, 1895: 344-345; Costaz, 2002: 201; Leslau, 1991: 412).
در مقام جمعبندی از این بحث باید گفت، مقایسه «نذر نذیره/ nāzar» و «نذر/ nādar» با یکدیگر، حاکی از رابطه شمول معنایی میان آنها است. «نذر/ nādar» بر مطلق نذرها و پیمانهایِ دوسویه میان انسان و خدا دلالت دارد و «نذر نذیره/ nāzar» بهعنوان نوع خاصی از نذر، مشتمل بر پرهیزهای سهگانهای است که نذرکننده پایبندی به آن را با خدای خود عهد میبندد. بهاینترتیب، «عهد کردن و پیمان بستن» اصلیترین مؤلفه معنایی و به بیان دقیقتر نقطه عزیمت برای ساخت ماده عربی «نذر» به معنای «نذر کردن» به حساب میآید.
5. رابطه معنایی میان «نذر» و «انذار»
پیشازاین گذشت که ماده «نذر» در صورت «نَذِرَ یَنذَرُ» بر معنای «ترسیدن» و در صورت «نَذَرَ یَنذِرُ/ یَنذُرُ» بر معنای «نذر کردن» دلالت دارد. نیز آرای عالمان مسلمان پیرامون رابطه معنایی میان این دو، مورد بحث قرار گرفت و روشن شد که قاطبه آنها آگاهی چندانی در این رابطه در دست نداشته، سکوت اختیار کردهاند. اینک که ساخت تاریخی ماده «نذر» مورد مطالعه قرار گرفت، بستر مناسب برای بحث از چندمعنایی این ماده و رابطه معنایی میان «نَذر» و «اِنذار» فراهم آمد.
مطالعات ریشهشناسی نشان از همبستگی میان «نَذِرَ» و «نَذَرَ» و در نتیجه وجود رابطه معنایی میان «ترسیدن» و «نذر کردن» دارد. در تبیین این همگرایی ریشهای باید به این مسأله انسانشناختی توجه داشت که یکی از کارکردهای دین غلبه بر ترسها و ناامنیهای پیرامونی است. باور به وجود یک قدرت مابعدالطبیعی که میتواند انسان را در برابر ترسها، خطرها و تهدیدها محافظت نماید، از مهمترین راههای رسیدن به آرامش در برابر طیف وسیعی از ناامنیها است که از تهدیدهای زیستمحیطی تا تهدیدهای مابعدالطبیعی را شامل میشود (Kottak, 2002: 289; Ferraro, 2006: 358-359; Nanda, 2007: 378). بر همین پایه، یکی از شیوههای اقوام سامی برای تأمین امنیت خود در برابر ترسها، ایجاد رابطه دوسویه با خداوند بود. انواع و اقسام آیینها و مناسک دینی شکل گرفته بودند تا انسان را بهرهمند از حمایتها و پشتیبانیهای الهی در برابر خطرها و تهدیدها نمایند؛ آیینها و مناسکی که از عبادت و دعا آغاز میشد و تا اهدای هدایا و گذراندن قربانیها ادامه مییافت. یکی از همین آیینهای دینی که کارویژهاش، دفع شرور و برخورداری از حمایت الهی در برابر تهدیدها به شمار میرفت «نذر» بود.
آنچه بر کارکرد امنیتی و حفاظتی نذور نزد اقوام سامی گواهی میدهد، کاربردهای واژه «نذر» در متون مقدس یهودی و اسلامی است. نمونه روشنی از این مطلب را میتوان در آیه 24 از باب ششم سفرِ اَعداد مشاهده کرد. در مقام توضیح، باب یادشده از سفر اعداد اختصاص به بیان احکام و قوانین مربوط به نذر نذیره در شریعت یهود دارد. تورات بلافاصله پس از بیان احکام نذر نذیره میگوید: «و خداوند موسی را خطاب کرده، گفت: هارون و پسرانش را خطاب کرده، بگو: به اینطور بنیاسرائیل را برکت دهید و به ایشان بگویید: یهوه تو را برکت دهد و تو را محافظت نماید» (عهدعتیق، سفر اعداد، 6/22-24). این آیات، بهوضوح نشان از کارکرد امنیتی و حفاظتی نذر نذیره نزد عبرانیان دارد. افزون بر این، عهد عتیق ضمن بازگوکردن ماجرای ولادت سموئیل نبی علیهالسلام، از مادرش حَنّا یاد کرده است که به دلیل نازایی، از سوی هوویش فَنِنَّه مورد رنجش قرار میگرفت. حنّا تصمیم گرفت برای رها ساختن خود از رنج و غم، نذر کرده، با یهوه عهد و پیمان بندد که در صورت زاییدن پسر، او را در راه خدا نذیره (وقف) نماید: «و نذر کرده گفت: ای یهوه صبایوت! اگر فیالواقع به مصیبت کنیز خود نظر کرده مرا به یاد آوری و کنیزک خود را فراموش نکرده اولاد ذکوری به کنیز خود عطا فرمایی، او را تمامی ایام عمرش به خداوند خواهم داد و اُستُرَه[16] بر سرش نخواهد آمد» (عهد عتیق، کتاب اول سموئیل نبی، 1/11). این آیات نشان میدهد که کارویژه نذر در شریعت و فرهنگ یهود، دفع شرور و برخورداری از حمایتهای الهی بوده است.
علاوه بر عهد عتیق، مداقه بر آیات قرآن کریم نیز از کارکرد امنیتی نذور در دفع شرور خبر میدهد. این نکته را میتوان بهوضوح در سه آیه از پنج آیه مشتمل بر واژه «نذر» مشاهده کرد. آیه 35 سوره مبارکه آلعمران که در سیاق بحث از ولادت حضرت مریم سلاماللهعلیها قرار دارد، کاملاً قابلمقایسه با نذر حنّا - مادر سموئیل نبی علیهالسلام - است و از پیمان همسر عمران با خدا خبر داده است که در صورت زاییدن پسر، او را در راه خدا نذیره خواهد کرد: ﴿إِذ قالَتِ امرَأَتُ عِمرانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرتُ لَکَ ما فی بَطنی مُحَرَّراً فَتَقَبَّل مِنِّی إِنَّکَ أَنتَ السَّمیعُ العَلیمُ﴾ (آلعمران/35). چنان که مفسران قرآن کریم گفتهاند، همسر عمران برای رهایی از رنجش حاصل از نازایی، اقدام به نذر با خدا کرد (طبری، 1412: 3/158؛ فخررازی، 1420: 8/202). افزون بر این، قرآن کریم در داستان ولادت حضرت عیسی علیهالسلام و وقایع پس از آن، از نذر حضرت مریم سلاماللهعلیها با خدا سخن گفته است: ﴿فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ البَشَرِ أَحَداً فَقُولی إِنِّی نَذَرتُ لِلرَّحمنِ صَوماً فَلَن أُکَلِّمَ الیَومَ إِنسِیًّا﴾ (مریم/26). در این داستان نیز چنان که عالمان تفسیر به ثبت آوردهاند، حضرت مریم سلاماللهعلیها برای دفع شر طعنهزنندگان، از نذر بهره جست (طبری، 1412: 16/57؛ زمخشری، 1407: 3/14؛ بیضاوی، 1418: 4/9). همچنین باید از آیه شریفه ﴿یُوفُونَ بِالنَّذرِ وَ یَخافُونَ یَوماً کانَ شَرُّهُ مُستَطیراً﴾ (انسان/7) یاد کرد که دیگربار نشان از کارکرد نذر در دفع شرور دارد. بر پایه تفاسیر روایی فریقین، این آیه ناظر به نذری است که امام علی علیهالسلام و حضرت فاطمه سلاماللهعلیها برای دفع بیماری از حسنین علیهماالسلام با خداوند متعال برقرار کرده بودند (برای اهل سنت: ثعلبی، 1422: 10/98-101؛ حسکانی، 1411: 2/394-397؛ برای امامیه: فرات کوفی، 1410: 520-526؛ بحرانی، 1416: 5/549-551). فارغ از روایات اسباب نزول، بر پایه متن آیه که وفای به نذر را به ترس از روز رستاخیز عطف کرده است، میتوان دریافت که آیه موردبحث از مؤمنانی سخن میگوید که برای تأمین امنیت خود در برابر حوادث خوفانگیز روز قیامت، با خدای خود نذر کرده، بر اجرای مفاد آن از هیچ کوششی فروگذار نمیکنند.
بر پایه آنچه گذشت، میتوان «نذر» را یک مدل ارتباطی با خدا قلمداد کرد که در قالب یک الگوی سهوجهی متشکل از نذرکننده، خداوند متعال (مرجع نذر) و آنچه از آن احساس ترس و ناامنی وجود دارد (وجه نذر)، تحقق مییابد. نذرکننده بهمنظور دفع شروری که از آن میهراسد، با خداوند متعال پیمان میبندد که درصورت برخورداری از حمایتهای الهی، عملی را انجام دهد یا ترک نماید. بر این اساس، «نَذِرَ» (ترسیدن) و «نَذَرَ» (نذر کردن) دو روی یک سکّهاند؛ یکی، بر ترس حاصل از ناامنی دلالت دارد؛ و دیگری، به راهکاری برای برقراری امنیت اشاره میکند. این نکتهای است که ابوحیان اندلسی نیز با شم لغوی خود آن را دریافته بود (ابوحیان اندلسی، 1420: 3/114).
نکته پایانی در این بخش از مقاله که مربوط به تاریخگذاری تحولات معنایی رخداده در ماده «نذر» است، بحث از این مسأله است که کدامیک از معانی «ترسیدن» و «نذر کردن» از تقدم برخوردار بوده و نقطه عزیمت برای ساخت معنای دیگر شده است. بهبیاندیگر، آیا «ترسیدن» بر پایه انتقال معنایی از «نذر کردن» ساخته شده، یا بهعکس با فرایندی وارونه از ساخت معنا روبرو هستیم. چنان که گذشت پژوهش حاضر با بهکارگیری روش زبانشناسی تاریخی، فرایند ساخت «نَذِرَ» (ترسیدن) را گامبهگام، از زبان نیای آفروآسیایی تا زبانهای مختلف سامی مورد مطالعه قرار داد. این در حالی است که پیجویی قدیمترین نشانها از «نَذَرَ» (نذر کردن)، حکایت از پیشینه آن در زبان سامی باستان به معنای «عهد کردن/ پیمان بستن» داشت. عطف توجه به همین دادههای زبانشناختی اثبات میکند که معنای «ترسیدن» از تقدم برخوردار بوده و زمینه ساخت معنای «پیمان بستن» و در ادامه «نذر کردن» را در زبانهای سامی فراهم آورده است.
شکل 1. فرایند ساخت و نیز تحولات معنایی ماده «نذر» از نخستین ریشۀ بازسازیشده
6. انتقالهای معنایی مشابه
در پیجویی شواهدی که مؤید ساخت معنای «نذر کردن» (برای برخورداری از حمایت) از «ترسیدن» باشد، میتوان از انتقالهای معنایی مشابه در فضای سامی بهویژه خود زبان عربی سود جست. در این راستا، با ارائه صورتبندی مشابهی از ساخت معنا در یک یا چند واژه عربی، میتوان چنین استنباط نمود که با طرز فکری رایج در میان کاربران زبان عربی مواجهیم که براساس یک تلقی مشترک، دست به معناسازیهای مشابه زدهاند.
نمونهای از این انتقال معنایی مشابه در بحث حاضر را میتوان در ماده سامی «وقی» بازجست. جستجو برای یافتن قدیمیترین نشان از این ماده، حاکی از حضور آن در زبان آفروآسیایی باستان است. اورل توانسته است، واژه ثنایی «waḳ» (وَق) به معنای «ترسان بودن» و «هراسان بودن» را در این زبان باستانی بازسازی نماید (Orel, 1995: 525). در انتقال این واژه از زبان نیا به زبان سامی باستان، شاهد تبدیل آن بهصورت ثلاثی «wqy» (وقی) هستیم که همچنان بر معنای «ترسیدن» دلالت دارد (Orel, 1995: 525). آنچه نشان از قدمت معنای «ترسیدن» در ماده «وقی» است، مراجعه به همزاد این ماده در زبانهای شاخه شمالی حاشیهای است. زبان اکدی بهعنوان نماینده شاخص این شاخه زبانی، کهنترین زبان سامی محسوب میشود که از زبان سامی باستان جدا شده است (ولفنزن، بیتا: 17-18؛ Rubin, 2010: 6). قدمت این زبان نسبت به دیگر زبانهای سامی موجب میشود که برای کشف تقدم و تأخر حلقههای زنجیره معناسازی، بسیار سودمند واقع شود.
جستجو در زبان اکدی نشان میدهد که واژه «aqū» که از مشتقات ماده سامی «wqy» است، به معنای «ترسیدن» است (Muss-Arnolt, 1905: 1/88). در بحث از شاخه شمالی مرکزی نیز باید از زبان اوگاریتی سخن به میان آورد. «wqy» و «yqy» که صورتهای مختلف از یک ماده در آن زبان محسوب میشوند، بر معنای «ترسیدن» دلالت دارند (Orel, 1995: 525; Zammit, 2002: 440).
نکته قابلتوجه درباره ماده «وقی»، بروز تحول معنایی و ساخت معنای «محافظت کردن» و «حراست کردن» بر پایه انتقال معنایی از «ترسیدن» است. نخستین زمینههای این انتقال را میتوان در زبان اوگاریتی سراغ داد که در آن، ماده «wqy/yqy» افزون بر افاده معنای «ترسیدن»، بر معنای «محافظت کردن/ حراست کردن» نیز دلالت داشته است (Olmo Lete, 2003: 942, 976-977; Leslau, 1991: 616). در انتقال بحث از شاخههای شمالی به شاخههای جنوبی سامی، نخست باید از زبان گعزی یاد کرد که کاربران آن، با فراموش شدن معنای «ترسیدن»، فعل ثلاثیِ ወቀየ (waqaya) را تنها در معنای «حفاظت کردن/ حراست کردن» به کار گرفتهاند (Dillmann, 1865: 914; Leslau, 1991: 616; Zammit, 2002: 440). دیگر، باید از زبان عربی و ماده «وقی» سخن گفت که بر پایه دیدگاه لغویان مسلمان، بر معانی «نگاه داشتن»، «مصون داشتن» و «حفظ کردن» دلالت دارد (راغب اصفهانی، 1412: 881؛ ابن منظور، 1414: 15/401-402). نکتهای که میتوان بر دیدگاه لغویان افزود آن است که تأمل در کاربردهای 16 گانه «وَقَی یَقِی» در قرآن کریم نشان میدهد که همچنان شاهد حضور مؤلفه معنایی «ترس» در این ماده عربی هستیم. فعل «وَقَی یَقِی» در تمامی کاربردهای 16 گانه، دو مفعول را بهصورت مستقیم، نصب داده است. در تمامی موارد، مفعول نخست این فعل، کسی است که مورد حمایت و مصونیت «واقی» قرار گرفته؛ و مفعول دوم، کسی یا چیزی است که مفعول اول از آن احساس رنج یا ترس کرده، بهواسطه گزند از آن، تمایل دارد مورد حمایت «واقی» قرار گیرد. برای نمونه میتوان این الگوی سهوجهی از «وقایه» را در آیه شریفه ﴿فَمَنَّ اللَهُ عَلَینا وَ وَقانا عَذابَ السَّمُومِ﴾ (طور/27) مشاهده کرد. گویندگان این سخن (مفعول اولِ وقایه)، کسانی هستند که از عذاب السموم (مفعول دومِ وقایه) میهراسند و برای مصونیت در برابر آن، به خدا (فاعل وقایه) پناه میبرند.
افزون بر ماده سامی «وقی»، رابطه معنایی میان «ترسیدن/ ترساندن» و «حمایت طلبیدن/ حمایت کردن» را میتوان در ماده عربی «فزع» مشاهده کرد. در غالب اظهارنظرهای عالمان مسلمان، واژه «فَزَع» به معنای «ترس» و «بیم» دانسته شده (خلیل بن احمد، 1410: 1/360؛ صاحب بن عباد، 1414: 1/390؛ جوهری، 1407: 3/1258) و مشتقات ماده «فزع»، به این معنا پیوند یافته است. بر همین اساس، «أفزَعَه» و «فَزَّعَه» به معنای «او را ترسانید» (فیومی، بیتا: 2/472)، «فَزّاعَة» به معنای «فردی که بسیار میهراسد» و نیز «فردی که مردم را بسیار میترساند» (ابن منظور، 1414: 8/252) و «فَزِع/ مُفازِع» به معنای «ترسو» (فیروزآبادی، 1426: 747)، در فرهنگهای عربی به ثبت آمده است. بر پایه گزارش لغویان مسلمان، ماده «فزع» علاوه بر دلالت بر معنای «ترسیدن»، بر معنای «یاری کردن» و «پناه دادن» نیز دلالت دارد (خلیل بن احمد، 1410: 1/360؛ ازهری، 2001: 2/87). برخی از ایشان بر این باورند که «فزع» آنگاه که با «إلی» متعدی شود، به معنای «پناه بردن/ استغاثه کردن» (ازهری، 2001: 2/87؛ راغب اصفهانی، 1412: 635؛ فیومی، بیتا: 2/472) و آنگاه که با «لام» متعدی گردد، به معنای «پناه دادن» است (راغب اصفهانی، 1412: 635). شایان ذکر است، دلالت همزمان این ماده بر معانی متضاد سبب شده است که برخی از لغویان، «فزع» را ازجمله واژگان اضداد برشمارند (جوهری، 1407: 3/1258؛ ابن منظور، 1414: 8/253). ابن انباری (د. 328 ق) نیز در اثر مستقل خود پیرامون واژگان اضداد، «فزع» را در شمار همین سنخ از واژگان جای داده است (ابن انباری، 1407: 199-201، 283-284؛ نیز نگاه کنید به: پطرس، 1424: 243-244، 291-292). این نکات موجب شده است که ابن فارس (د. 395 ق) برای ماده «فزع» دو اصل معنایی جداگانه - ترسیدن و یاری کردن - قائل شود و حُکم به اشتراک لفظی آنها نماید (ابن فارس، 1399: 4/501).
یک بررسی گونهشناختی[17] از صورتبندی ساخت بیرون از فضای سامی نیز میتواند به کیفیت ساخت معنای «حمایت کردن/ حفاظت کردن» بر پایه انتقال معنایی از «ترسیدن» یاری رساند. مراد از گونهشناسیِ یادشده، مطالعه صورتبندی[18]های مشترکی است که در زبانهای مختلف دنیا، نه به اعتبار خویشاوندی زبانی، بلکه به اعتبار مشابهت در طرز فکر نسبت به یک موضوع یا پدیده خاص، رخ داده است (پاکتچی، 1387 الف: 127-129). مبتنی بر همین رویکرد، جستجو در دیگر زبانها تأیید میکند که انتقال از معنای «ترسیدن» به «حمایت کردن/ حفاظت کردن» امری است که در فرهنگهای مختلف قابل مشاهده است. نظیر این انتقال را میتوان در بن قزاقی «qor-» سراغ داد. واژه «қорқу» (qorqu) که از همین بن اشتقاق یافته، به معنای «ترسیدن» و «هراسیدن» است. بر پایه تحول معنایی، شاهد ساخت واژه «қорғау» (qorġau) در این زبان هستیم که بر مطلق معنای «دفاع کردن» و «حمایت کردن» دلالت دارد؛ بهنحویکه این واژه بر انجام آیینها و مناسک عبادی که افراد را مورد حمایت خدا قرار میدهد نیز اطلاق میشود. اطلاق واژه قزاقی «қорған» (qorġan) بر «قلعه» و «دژ» نیز به کارکرد امنیتی و حفاظتیِ قلاع در برابر دشمنان خارجی بازمیگردد (Shnitnikov, 1966: 267-268).
بحث و نتیجهگیری
پژوهش حاضر با بهکارگیری دادههای زبانشناسی تاریخی، چندمعنایی ماده «نذر» در قرآن کریم را به بحث گذارده، کوشید همگرایی ریشهای میان «نَذِرَ» (ترسیدن) و «نَذَرَ» (نذر کردن) را با کاوش در ساخت تاریخی آنها به اثبات رساند. این مطالعه نشان داد:
1. بر پایه شواهد زبانشناختی، ساخت «نَذِرَ» محصول الحاق پیشساز «ن» به واژه آفرو آسیایی arǯ به معنای «ترساندن» است که با افزودن معنای مطاوعه یا وجه بازگشتی، معنای «ترسیدن» را به خود گرفته است.
2. واژه باستانی arǯ افزون بر ایفای نقش در ساخت «نَذِرَ»، در ساخت مجموعهای از واژگان عربی همچون «حَذِرَ»، «ذَعَرَ» و «ذَئِرَ» که همگی بهنوعی بر «ترس» و «هراس» دلالت دارند، دخالت مستقیم داشته است. بر این اساس، پژوهش حاضر با مطالعۀ ساخت تاریخی واژگان توانست از ارتباط ریشهای میان واژگانی پرده بردارد که رابطه آنها با الگوهای رایج صرفی قابل تبیین نیست.
3. ساخت «نَذَرَ» مرهون وقوع یک تحول معنایی است که موجب انتقال از معنای «ترسیدن» به «پیمان بستن/ عهد کردن» و در دوره بعدتر «نذر کردن» شده است. بخش مستقلی از مقاله حاضر به این امر اختصاص یافت که با رویکرد گونهشناسی صورتبندی ساخت معنا، شواهدی مؤید این انتقال معنایی ارائه شود.
4. «نَذر» یک مدل ارتباطی با خداست که در قالب یک الگوی سهوجهی مشتمل بر نذرکننده، خداوند متعال و آنچه از آن احساس ترس و ناامنی وجود دارد، شکل میگیرد. نذرکننده بهمنظور ایمنی در برابر آنچه از آن میهراسد، با خداوند متعال پیمان میبندد که در صورت برخورداری از حمایتهای الهی، عملی را انجام دهد یا ترک نماید.
[1]. Polysemy
[2]. Semantics
[3]. Sense Relations
[4]. Homonymy
[5]. Etymology
[6]. Historical Semantics
[7]. Prosody
[8]. Dating
[9]. این زبان باستانی که سابقهای دوازده هزار ساله دارد، بهعنوان مادر یک خانوادۀ گستردۀ زبانی محسوب میشود که شامل زبانهایی همچون سامی، بربری، مصری، چادی و کوشی است (Orel, 1995: ix).
[10]. Gemination
[11]. Informative
[12]. Emphatic
[13]. Preformative
[14]. Reflexive
[15]. بیتوجهی به قواعد تبدیل واج «ذال» در زبانهای سامی موجب شده است که گروهی از سامیشناسان، مسیر همزادیابی برای ماده عربی «نذر» را به خطا روند (برای مشاهده: مشکور، 1357: 2/901؛ کمال الدین، 1429: 377-378).
[16]. ابزاری که با آن موی سر و صورت را میتراشند.
[17]. Typologic
[18]. Formula