با همکاری مشترک دانشگاه پیام نور و انجمن علمی قرآن و عهدین ایران

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

چکیده

قصه یونس و ماهی یکی از داستان‌های جذاب اسلامی است که بخش‌هایی از آن به شکل پراکنده در قرآن آمده است و اطلاعات افزون‌تری از آن در متن فرهنگ روایی موجود است. با این حال روند روایی - داستانی این قصه به شکل محدودی بررسی شده است. مقاله پیش‌ رو با استفاده از ظرفیت‌ اصطلاحات روایت‌شناختی - و نه لزوماً روایت‌شناسی به معنای مصطلح و حرفه‌ای آن - در ادامه تلاش می‌کند، یک روند روایی زمان‌مند برای داستان یونس و ماهی براساس مفهوم پی‌رفت (سکانس) پیشنهاد دهد. همچنین، علاوه بر تحلیل هر پی‌رفت، به طور مشخص نشان داده خواهد شد که در هر پی‌رفت کدام‌یک از عناصر داستانی شناخته‌شده در کانون توجه قرار گرفته‌اند. در نهایت این مقاله نشان خواهد داد که در پی‌رفت نخست شخصیت‌پردازی یونس و همراهانش صورت گرفته است. در پی‌رفت دوم، نقطه اوج کشمکش یونس میان خدا و خلق برجسته شده است. در پی‌رفت سوم، نقطه کانونی داستان یعنی صحنه‌پردازی گفتگوی یونس با خداوند صورت گرفته است. در نهایت در پی‌رفت چهارم، الگوپردازی و بازنمایی درون‌مایه داستان در کانون توجه بوده است.

کلیدواژه‌ها

یکی از جنبه‌هایی که در گام نخست در پیشگاه قرآن کریم برای مخاطب آن جالب توجه است، قصص قرآنی است که از یک‌سو نه یک تاریخ مدوّن داستان‌گونه است و نه از سوی دیگر می‌توان قرآن را در بیان این داستان‌ها بی­هدف دانست.

به گفته برخی پژوهشگران، بخش عمدۀ تعالیم و دستورات قرآنی به‌طورکلی، از رهگذر شگردهای ادبی و به‌ویژه فنون قصه‌سرایی و حکایت‌پردازی و به‌اصطلاح ادبیات داستانی‌ روایی انتقال‌ می‌یابد. در قرآن واژه‌های بسیاری به قصه و داستان‌سرایی‌ اشاره‌ می‌کنند‌؛ از جمله «قصص»، «حدیث»، «نبأ»، «مثل» و غیره. جالب اینکه، شمول معنایی واژۀ قصص قرآنی به‌گونه‌ای است که هم طرح اولیه، هم‌ طرح‌ نهایی و هم روایت­گری را در برمی‌گیرد (حری، 1387: 84، 88، 89). در واقع هر یک از داستان‌های قرآنی نمادی عینی از سنّت‌های الهی است که می‌تواند از جهات مختلف جنبه هدایت‌گری داشته باشد و حتی هر داستان می‌تواند از چند جهت نمادی از یک الگوی عینی - عملی برای حیات قرآن‌باورانه باشد. با این حال، به جنبه‌های‌ هنری‌، زیباشناختی، بلاغی و به‌ویژه داستانی قرآن، چندان که باید با دقت و تأمل نگریسته نشده است‌.

داستان حضرت یونس و ماهی (نهنگ) یکی از قصص آموزنده و جالب قرآن است که برای چنین تحلیل­هایی بسیار غنی است. به‌طور خلاصه، یونس بن متی پس از عدم اجابت دعوتش توسط قومش، خشمناک می­گردد و از خداوند می­خواهد که قومش را عذاب کند؛ خود نیز از میان مردمان نینوا می­رود، اما پس از عزیمت یونس، مردم نینوا با مشاهده نشانه­های عذاب الهی، توبه می­کنند و ایمان می­آورند؛ اما یونس که نمی­داند ایمان‌آورندگان از عذاب الهی امان یافته­اند مورد عتاب خداوند قرار می­گیرد و به عقوبت خشم اولیه بر قوم نینوا، اسیر و زندانی شکم یک ماهی بزرگ در دریای طوفانی می­شود؛ وی از اندرون بطن ماهی عذر تقصیر خواسته تا اینکه سرانجام بخشوده می­شود.

سابقه پژوهش در این خصوص را می­توان از دو جهت بررسی کرد. نخست آثاری که به‌طورکلی درباره تحلیل روایی قرآن نوشته شده­اند، دوم آثاری که به‌طور خاص با این رویکرد به تحلیل داستان یونس و ماهی پرداخته‌اند. در میان آثاری که به موضوع تحلیل روایی قصص قرآنی پرداخته­اند، به نظر می­رسد برجسته‌ترین اثر مقاله طولانی است که ابوالفضل حرّی در این خصوص نگاشته است. وی در مقاله نسبتاً مفصلی که در این خصوص نگاشته است، قصص قرآنی را از دیدگاه روایت‌شناسی بررسی می‌کند. در پیکره اصلی این مقاله، تبارشناسی واژگان قصص قرآنی مشاهده می‌شود. آنگاه، مؤلفه‌های روایت‌شناسی، یعنی سطوح داستان و متن، معرفی و این مؤلفه‌ها در قصص قرآنی به کار گرفته، سپس، نمونه‌هایی از داستان‌های قرآنی در پرتو رویکرد روایت‌شناختی مطالعه شده­اند. در پایان، بیش از ده یافته تازه درباره ارتباط میان قصص و روایت‌شناسی بازگو می‌شود (حری، 1387: سرتاسر). فیروز حریرچی و خلیل پروینی نیز در مقاله دیگری به تحلیل عناصر داستانی در قصص قرآنی پرداخته­اند. از دیدگاه آنان، داستان به‌عنوان یک شکل ادبی و هنری دارای ساختار هندسی خاصی است که آن را از دیگر اشکال ادبی مانند قصیده، خطبه، مقاله و غیره متمایز می‌سازد. نویسندگان این مقاله بر این باورند که داستان‌های قرآن در ردیف داستان‌های واقعی تاریخی قرار دارند، اما با داستان‌های واقعی تاریخی که معمولاً آثار خیال و مبالغه در آنها مشاهده می‌شود، فرق دارند. همچنین در پژوهش آنان تحلیل و بررسی چهار عنصر اصلی داستانی یعنی: طرح و پی‌رنگ، کشمکش، شخصیت‌پردازی و گفت‌وگو بررسی شده‌اند (حریرچی و پروینی، 1378: سرتاسر). در مقاله دیگری که عباس اشرفی با همکاری سیدسلمان موسوی‌تلوکایی نوشته‌اند، رابطه عناصر داستانی در داستان­های کوتاه قرآنی بررسی شده­اند. به نوشته آنان، در داستان‌های کوتاه قرآنی عناصر داستانی قبل از هر چیز در خدمت هدف و پیام تربیتی و هدایتی داستان است؛ بنابراین، از عناصر داستانی به‌اندازه‌ای بهره گرفته می‌شود که هدف تأمین شود. براساس این رهیافت، تمام اجزای داستان در داستان‌های کوتاه قرآن، دارای پیوندی زنده با یکدیگر هستند. نویسندگان با روش تحلیل محتوا به بررسی و تحلیل رابطه عناصر داستانی داستان‌های کوتاه در قرآن پرداخته­اند (اشرفی و موسوی، 1391: سرتاسر).

درباره آثاری که به‌طور خاص درباره داستان یونس و ماهی به رشته تحریر درآمده­اند، نخست باید به کتاب جلال ستاری با عنوان پژوهشی در قصه یونس و ماهی اشاره کرد (ستاری، 1377: سرتاسر). جلال ستاری در این کتاب ضمن تفسیر و تبیین برخی شگفتی‌های داستان حضرت یونس سعی کرده است با کندوکاو در نکته‌ها، اشارات و تلمیحات و نیز بیان تاریخچه و پیشینه داستان، معنا و پیام رمزی داستان را شرح دهد. کتاب شامل پیش­گفتار، نتیجه و هفت فصل یعنی: روایت توراتی، روایت اسلامی، محنت، رمز ماهی، رمز دریا گذاردن، رازآموزی و معراج می­شود (نگاه کنید: درگاهی، 1397: سرتاسر). علاوه بر وی، لطیفه سلامت باویل در مقاله­ای تلاش کرده است تا ساختار روایی داستان یونس را براساس نظریات ژرار ژنت تحلیل و بررسی کند. وی در پژوهشش براساس دیدگاه یکی از بزرگ­ترین روایت­شناسان ساختارگرا (ژرار ژنت) به بررسی سه سطح روایی (داستان، روایت و روایت­گری) در داستان یونس پیامبر در قرآن کریم پرداخته است. نویسنده مؤلفه­هایی که این سطوح روایی را در تعامل با همدیگر نگه می­دارند یعنی زمان، وجه و لحن و همچنین عناصری مانند نظم، تداوم و بسامد را بررسی کرده است (سلامت­باویل، 1396: سرتاسر).

پیش از اشاره به آنچه قرار است در این مقاله بررسی شود، لازم است تأکید شود که این مقاله مدعی کاربست روش‌های روایت‌شناسی بر داستان یونس و ماهی در معنای دقیق و حرفه‌ای آن نیست، بلکه صرفاً تلاش می‌کند با یک «نگاه و رویکرد روایی» به این داستان و همچنین استفاده از ظرفیت‌های برخی اصطلاحات شکل‌گرفته در این حوزه، تبیین روشن‌تری از روند روایی این داستان قرآنی- اسلامی که اطلاعات آن به‌طور پراکنده در منابع اسلامی آمده است، ارائه کند. به بیانی گویاتر، آنچه در این مقاله بررسی می­شود دو وجه عمده دارد: نخست آنکه در ابتدا با استفاده از مفهوم پی­رفت[1] که در اینجا چیزی مشابه سکانس[2] از آن مدنظر است، تلاش می­شود نشان داده شود داستان یونس و ماهی براساس داده­های قرآن و بستر فرهنگ روایی چه پی­رفت­هایی دارد؛ چرا که با توجه به محدود و پراکنده بودن داده­های مربوط به این داستان در قرآن و بستر فرهنگ روایی، تاکنون تلاشی برای مرتبط کردن همه این داده­ها براساس یک روند زمان­مند و معرفی پی‌رفت‌های آن، صورت نگرفته است.[3] علاوه بر این، در تحلیل هر پی­رفت عنصر یا عناصر داستانی که در آن بیش از پیش در کانون توجه قرار گرفته‌اند، بررسی خواهد شد.

 

رویکرد روایی در تحلیل قصص قرآنی

این پژوهش در پی کاربست روش‌های حرفه‌ای روایت‌شناسی بر داستان یونس و ماهی نیست، با این حال اشاره به ایده‌ اصلی تحلیل قصص قرآنی که توسط پژوهشگران این حوزه مطرح شده است، خالی از فایده نیست. روایت‌شناسی ترجمه‌ای از یک واژه فرانسوی است که برای نخستین بار تزوتان تدوروف آن را طرح کرد. از ساختار حاکم بر روایت‌ها به‌عنوان نظریۀ روایت و از‌ شیوۀ‌ بررسی و تحلیل روایت‌ به‌عنوان «روایت‌شناسی یا رویکرد روایت‌شناختی به ادبیات داستانی» یاد می­شود (حری، 1387: 87). الگوهای پیوند روایی براساس‌ دیدگاه‌های نظریه‌پردازان مختلف به شکل‌های متفاوت‌ بیان شده­اند‌ که در این میان نظریۀ رومن یاکوبسن پیشگام محسوب‌ می‌شود. در عین حال، چند مؤلفۀ‌ در روند روایت میان‌ این‌ دیدگاه­ها‌ مشترک است که عبارت‌اند از: نویسنده، راوی، متن‌‌روایی‌، روایت­شنو و خواننده (حری، 1387: 92).

در روایت‌شناسی امروزین، داستان از عناصری مانند پی‌رنگ (طرح‌)، حادثه‌، شخصیت، گفت‌وگو، روایت، صحنه، زاویه دید و درون‌مایه تشکیل شده است. این عناصر که از لحاظ ساختاری و محتوایی مقوّم یک روایت هستند، در‌ قصص قرآن نیز (با اختلاف در‌ کمیت‌، کیفیت‌ و نحوه کاربرد) قابل‌تشخیص، تحلیل و ارزیابی هستند (اشرفی و موسوی، 1391: 68؛ حریرچی و پروینی، 1378: 3). در این میان پی­رنگ از اهمیت ویژه­ای برخوردار است. برخی شیوه و چگونگی نقل داستان (شامل رویدادها، شخصیت­ها و موجودات) را در سطح متن روایت همان طرح نهایی یا پی­رنگ‌ می‌دانند (حری، 1387: 88). برخی دیگر عنصر طرح و پی‌رنگ در داستان را رابطه علی‌ و معلولی‌ حوادث داستان با یکدیگر دانسته­اند‌. به دیگر سخن، یعنی هیچ حادثه‌ای بدون علت و سبب بازگو نشود، در ادبیات داستانی‌ عرب از این مورد به «حبکة القصّة» تعبیر می‌شود.[4] طبق این بیان اجزای قصص قرآنی نیز براساس رابطه علی‌ و ‌‌معلولی‌ دارای پیوندی محکم و زنده با یکدیگرند (حریرچی و پروینی، 1378: 3).

کشمکش[5] یا حادثه نیز از محوری­ترین‌ عناصر‌ داستان است که وجود آن در داستان مایه پویایی است. چرا که داستان معمولاً‌ انعکاسی از زندگی واقعی است و زندگی مردم سرشار از حرکت، رقابت و کشمکش‌ است‌؛ براین‌اساس، برخورداری داستان از رقابت، حادثه و کشمکش نیز مایه پویایی آن است. عنصر کشمکش‌ و جدال‌ هم برای خوانندگان مبتدی که صرفاً در پی سرگرمی‌، هیجان‌ و حوادث عجیب‌وغریب هستند، مفید است و هم برای خوانندگان حرفه­ای که در پی‌ آگاهی و اطلاعات بیشتر هستند، سودمند است. کشمکش‌ براساس تضاد آغاز می­شود و در نهایت به تقابل می‌انجامد. کشمکش­ها در داستان یا از نوع درگیری‌ انسان‌ با انسان است، یا از نوع درگیری انسان با طبیعت و نیروهای جامعه و یا از نوع‌ درگیری‌ انسان با تمایلات و خصلت‌های درونی خویش هستند (حریرچی و پروینی، 1378: 9-10).

به‌طورکلی، روایت‌شناسی چارچوب نظری و کاربردی برای تحلیل انواع روایات (که قصص‌ قرآنی‌ یکی از آنهاست) فراهم می‌کند. روایت‌شناسی راهکارهایی برای کاوش جنبه‌های پیدا و ناپیدای قصص قرآنی فراهم می­کند؛ رویکرد روایی به قرآن چارچوب عملی برای تعریف، دسته‌بندی، وصف، تحلیل و بررسی انتقادی قصص‌ قرآنی‌ فراهم می­کند (حری، 1387: 84). در ادبیات داستانی به‌ویژه در قصص قرآنی امکان آن نیست که همه حوادث داستان موبه‌مو در سطح متن داستان بیان گردد. برجستگی قصص قرآنی به این است که همزمان با پی­جویی هدف اصلی، به‌مناسبت­های مختلف، شماری از حوادث سطح داستان به شکل مطلوبی در سطح متن بیان می­شود. بر این اساس، گاه‌شمار رخدادهای داستان در متن در برابر خواننده حاضر نیست و به‌مناسبت بافت، رابطه‌هایی با پی‌رفت‌های زمانی و همین­طور سطح داستان برقرار می­شود (حری، 1387: 93-94). در قصص‌ قرآنی‌، شماری‌ از حوادث سطح داستان چند بار در متن قرآن تکرار می‌شود‌. شاید داستان موسی از‌ آن‌ دسته قصص قرآنی است که اجزاء و پاره‌های آن در‌ سوره‌های‌ مختلف و بنا بر اقتضای بافت آن سوره‌ها آمده است (حری، 1387: 100-101).

پی­رفت­های قصه یونس و ماهی در قرآن و فرهنگ روایی

براساس گفته مفسران (طباطبایی، 1417: 17/165) و برخی از اندیشمندان شیعی که همه آیات مربوط به داستان حضرت یونس را استقصاء کرده­اند (مجلسی، 1403: 14/379)، قرآن کریم به سرگذشت این پیامبر و قوم او به شکل کوتاه و گذرا پرداخته است. در سوره صافات این مقدار را متعرض شده که آن جناب، به‌سوی قومى فرستاده شد و از بین مردم فرار کرده و به کشتى سوار شد و در آخر نهنگ او را بلعید. سپس نجات یافت و بار دیگر به‌سوی آن قوم فرستاده شد و مردم به وى ایمان آوردند. آیات این سوره از این قرار است: ﴿وان یونس لمن المرسلین اذ ابق الى الفلک المشحون فساهم فکان من المدحضین ‏فالتقمه الحوت وهو ملیم فلولا انه کان من المسبحین للبث فى بطنه الى یوم یبعثون فنبذناه ‏بالعراء وهو سقیم وانبتنا علیه شجرة من یقطین وارسلناه الى مائة الف او یزیدون فامنوا فمتعناهم الى حین﴾ (صافات/139-148).

در سوره انبیاء به تسبیح‏گویى او در شکم ماهى پرداخته شده است که علت نجاتش از آن بلا شد، خداوند مى‏فرماید: ﴿وذا النون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر علیه فنادى فى الظلمات ان ‏لا اله الا انت ‏سبحانک انى کنت من الظالمین فاستجبنا له ونجیناه من الغم وکذلک ننجى‏ المؤمنین﴾ (انبیاء/87-88).

در سوره قلم به ناله اندوهگین او در شکم ماهى اشاره شده است و سپس بیرون شدنش و رسیدن به مقام اجتباء را آورده و مى‏فرماید: ﴿فاصبر لحکم ربک ولا تکن کصاحب الحوت اذ نادى وهو مکظوم لولا ان تدارکه نعمة من ربه لنبذ بالعراء وهو مذموم فاجتباه ربه فجعله من‏الصالحین﴾ (قلم/48-50).

و در نهایت در خود سوره یونس تنها آیه­ای که راجع به ایشان است به ایمان‌آوردن قومش و برطرف‌ شدن عذاب از آنها و عاقبت کارشان می‌پردازد، مى‏فرماید: ﴿فلولا کانت قریة آمنت فنفعها ایمانها الا قوم یونس لما آمنوا کشفنا عنهم عذاب ‏الخزى فى الحیوة الدنیا ومتعناهم الى حین﴾ (یونس/ 98).

برای بررسی داستان حضرت یونس نخست باید این قصه را به‌عنوان یک روایت قرآنی- اسلامی به چند پی‌رفت تقسیم کرد. براساس توصیفات قرآنی و همچنین گزارش­های احادیث، داستان حضرت یونس را می‌توان قصه­ای دانست که چهار پی­رفت دارد:

پی­رفت اول: آغاز دعوت تا هنگامه نزول عذاب.

پی­رفت دوم: آغاز نزول عذاب تا گرفتار شدن در شکم ماهی.

پی­رفت سوم: دوران گرفتاری در شکم ماهی.

پی­رفت چهارم: حالات یونس پس از رهایی از شکم ماهی.

 

پی­رفت اول: شخصیت­پردازی یونس و همراهانش

در پی­رفت اول یونس به‌سوی منطقه نینوا و اهل موصل مبعوث می­شود (طوسی، 1409: 8/530؛ قمی، 1404: 1/320). وی در سن 30 سالگی مبعوث می­شو­د و ازنظر طبیعت فردی قلیل الصبر و المداراة می­باشد و حمل بار نبوت برایش دشوار می‌نماید. یونس پس از اینکه 33 سال قومش را دعوت می­کند، تنها دو نفر به نام‌های روبیل و تنوخا به او ایمان می­آورند که اولی عالم و دگری عابد می­باشد (عیاشی، 1381: 2/129). تنوخای عابد پیوسته از یونس می­خواهد که دعای عذاب کند، ولی عالم او را نهی می­کند و می­گوید خدا دعایت را مستجاب می­کند، ولی هلاک بندگانش را دوست نمی­دارد (قمی، 1404: 1/317). یونس در خواستن عذاب اصرار می‌ورزد و خداوند نیز پیوسته او را از این خواسته برحذر می­دارد ولی در نهایت پروردگار اجابتش می­کند و او را دستور می­دهد که قومش را از زمان عذاب آگاه کند (عیاشی، 1381: 2/130).

برجسته­ترین عنصر داستانی که در این پی­رفت به چشم می­آید، عنصر شخصیت­پردازی است. عنصر شخصیت، نقش مهمی‌ در قصص‌ قرآنی ایفا می­کند‌. چرا که غالباً طرح‌واره‌های‌ رفتاری‌، به‌وسیله شخصیت‌های مثبت یا منفی الگوسازی‌ می‌شوند‌. شخصیت‌ها به‌گونه‌ای هماهنگ با دیگر عناصر قصه (به‌تناسب پیام و هدف هر سوره) نقش خود را ایفا می‌کنند‌. شخصیت‌ها در قصص قرآنی پویا هستند نه ایستا، به این معنا‌ که‌ تحول‌پذیر و دگرگون­شونده هستند. در واقع شخصیت پایان داستان‌، شخصیتی‌ نیست که در آغاز‌ داستان‌ بوده است،[6] مانند شخصیت ملکه سبأ (بلقیس) که دارای شخصیتی بارز، پرتوان، حقیقت‌بین و آینده‌نگر است‌، چرا‌ که در آغاز خورشیدپرست بود و به‌ دعوت‌ حضرت سلیمان‌ علیه‌السلام به‌ خدای‌ یگانه ایمان آورد (خلیلی و پروینی، 1378: 9-10).

شخصیت‌های قرآنی‌ با نقش‌های مثبت و منفی‌، قصص‌ را پیش می‌برند. در قرآن‌، شخصیت‌ها و پدیدآوری رخدادها، حضوری واقعی دارند. به‌طور کلی، شخصیت­های‌ داستان­ها‌ در قرآن از یک نظر به سه گروه تقسیم می‌شوند:

الف) شخصیت­های مثبت‌ مانند‌ ابراهیم، موسی  و عیسی علیهم‌السلام و دیگر انبیاء‌، اصحاب‌ کهف و حضرت‌ مریم‌. شخصیت­پردازی قرآن درخصوص موارد پیش­گفته حول محور نیکوکاری می­چرخد. در قرآن کریم نیکی یکی از عوامل جلب محبت و رحمت خدا دانسته شده است (اعراف/56). چرا که به گفته قرآن خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد (آل‌عمران/134). توبه و انابه و نیز پاکیزکی و دوری از آلایش‌ها نیز از عوامل جلب محبت خدا معرفی شده است (بقره/222). کسانی که به عدالت حکم می‌کنند نیز از منظر قرآن محبوب خداوند هستند (مائده/42). قرآن کریم ایمان آوردن به همراه مهاجرت از وطن و جهاد در راه خدا را عامل قرار گرفتن در معرض رحمت خداوند می‌داند (بقره/218). شاید از گزاره‌های فوق بتوان نتیجه گرفت که به‌طورکلی نیکوکاران در صدر محبوبین عندالله قرار دارند؛ خداوند متعال در آیات متعدد قرآن کریم به ترسیم چهره نیکوکاران و مصادیق نیکوکاری پرداخته است.[7]

ب) شخصیت­های‌ منفی مانند نمرود، فرعون، قارون، سامری‌ و زن‌ حضرت لوط. شخصیت‌پردازی قرآن درخصوص موارد پیش‌گفته نیز بر گرد محور عدم محبوبیت نزد خداوند، گمراهی و ستم می­چرخد. نخستین گامی که قرآن برای نمایاندن گمراهی برمی‌دارد، معرفی چهره­های نامحبوب یا کسانی است که از رحمت خدا دورند. براساس آیات قرآنی متجاوزان و ستمکاران محبوب خداوند نیستند (بقره/190). مردم زیاده­رو و مفرط محبوب خداوند نیستند (انعام/141). آن کسانی که اندازه نگاه نمی­دارند یا میانه­رو نیستند، محبوب خداوند نیستند (اعراف/31). خیانت‌کاران ناسپاس محبوب خداوند نیستند (حج/38). مستکبران نیز هرگز محبوب خداوند نیستند (نحل/23). متکبران خودستا محبوب خداوند نیستند (حدید/23). حتی اهل ایمان نیز اگر از حدود تجاوز نمایند محبوب خداوند نیستند (مائده/ 87).[8]

ج) شخصیت‌های بینابین مانند شخصیت‌های منفی ساحران که پس از شکست‌ خوردن‌ در مقابل عصای موسی علیه‌السلام و ایمان آوردن‌ آنها به رسالت آن‌ حضرت،‌ به شخصیت‌های مثبت تبدیل می‌شوند‌.

در این پی­رفت درخصوص «یونس» و نقش‌های موازی «روبیل» و «تنوخا» شخصیت­پردازی شده است. همان‌طور که پیشتر نیز اشاره شد، مهم‌ترین نکته درخصوص شخصیت­های قصص قرآنی تطور شخصیت­پردازی از ابتدا به‌سوی انتهای داستان است به‌طوری‌که همراه با سیر داستان شخصیت قرآنی به شکلی تطور پیدا می‌کند که علاوه بر تناسبش با پی‌رنگ داستان در نهایت به هدف قصه نزدیک می‌شود و درون­مایه داستان را به بهترین شکل بازنمایی می­کند. همین تغییر، درباره یونس در داستان یونس و ماهی نیز رخ داده است. پی‌جویی توالی پی­رفت­ها به‌خوبی نشان می­دهد که در نهایت داستان با شخصیت متفاوتی از یونس پایان می­یابد. شخصیت یونس پیش از گرفتاری در مصیبت، پیامبری زودخشم، ناشکیب و کج­خلق است که قومش را نفرین می­کند و از خداوند درخواست عذاب می­کند؛ تنها دغدغه او این است که قومش دروغ­گویش نخوانند؛ اما هنگامی که می­فهمد چه پیش آمده، شکایت می­کند که چرا خدا عذاب نازل نکرده و وعده­اش به انجام نرسیده است؛ گویی نگرانی وی نه از برای هدایت بلکه برای نفس خویش است. تطور شخصیت یونس، علاوه بر قرآن، در گزارش­های فرهنگ روایی شیعه نیز به‌خوبی منعکس شده است. شاید بهترین گزارشی که در آن این تطور شخصیتی منعکس شده است، گزارشی است که در آن با یک رویکرد نام­شناختی[9] مثال­زدنی در کتاب معانی الأخبار در معنای «یونس» می­آورد: «معنى یونس أنه کان مستأنسا لربه، مغاضبا لقومه، وصار مؤنسا لقومه بعد رجوعه إلیهم» (ابن‌بابویه، 1338: 50). این گزارش تلاش می­کند تا با ایجاد یک بسط معنایی برای انگاره «یونس» و اشتقاق آن بیان کند که این انگاره از انس با پروردگار نشأت می­گیرد که همزمان با آن در وی نسبت به قومش خشم وجود داشته است و در نهایت مجدداً این شخصیت با بازگشت به‌سوی قومش به آنها انس می­گیرد.

یکی از نقاط قابل‌توجه در داستان یونس و ماهی که بدان کمتر توجه شده است، شخصیت روبیل عالم قوم یونس است؛ فردی که یونس را از درخواست عذاب نهی کرد.[10] گویا شخصیت روبیل در داستان یونس و ماهی جایگاه شخصیت خضر در قبال موسی را دارد. در اخباری که نقل کرده: «وکان روبیل من أهل بیت العلم والنبوة والحکمة» صراحتاً اعلام می­شود که روبیل از خاندان نبوت بوده است (عیاشی، 1381: 2/129). این بیان هنگامی تقویت می­شود که پس از مراجعه به اخبار تفصیلی داستان یونس مشاهده می‌کنیم، برخورد روبیل با یونس به‌هیچ‌وجه شبیه یک مؤمنی که خود را ریزه­خور خوان او می­داند نیست، بلکه همانند خضر همواره در مقام موعظه و راهنمایی یونس بوده است و دقیقاً صفات نبوت، علم و حکمت در رفتار او هویداست.[11]

درمجموع به نظر می­رسد عنصر داستانی که در پی­رفت نخست برجسته­سازی و پی‌جویی شده است، عنصر شخصیت/شخصیت­پردازی باشد. در این پی­رفت تلاش شده است تا به‌خوبی جایگاه یونس به‌عنوان یک پیامبر الهی با ویژگی­هایی که مخصوص به خود اوست، بازنمایی شود. همچنین در کنار وی، برخی هم­قطاران برجسته وی مانند روبیل و تنوخا نیز تصویرپردازی شده­اند؛ در عین حال وضعیت قوم یونس به‌عنوان یک هویت/شخصیت جمعی و نوع تعاملشان با حضرت یونس نیز تصویرپردازی شده است.

 

پی­رفت دوم: اوج کشمکش یونس با خدا و خلق

در پی­رفت دوم وقتی هنگامه عذاب فرا می­رسد، عالم (روبیل) در میان قوم می­ماند و عابد (تنوخا) و یونس به همراه یکدیگر به خارج از شهر می­روند. در روز عذاب، عالم (روبیل) قوم یونس را راهنمایی می­کند که به‌سوی خدا تضرع کنید. در این پی­رفت حتی عذاب نازل می­شود و به آنان نزدیک می‌شود، ولی خداوند به دعای آن قوم عذاب را در میان کوه­ها پراکنده می­کند (قمی، 1404: 1/317). پس از ردشدن عذاب در ادامه این پی‌رفت، یونس به نزدیکی شهر خود بازمی‌گردد و درباره قومش سؤال می­کند و پس از اینکه از ماجرا آگاه می­شود، به‌رغم اینکه می­فهمد قومش مشتاق زیارت و ایمان آوردن به او هستند، غضبناک می­شود و راه خود را در پیش می­گیرد (قمی، 1404: 1/318).

عنصر محوری که در پی­رفت دوم مورد توجه قرار گرفته است، کشمکش و بحران است. در واقع عنصر کشمکش یا حادثه عنصری است که در پی­رفت دوم قصه یونس و ماهی بیشترین بازنمایی را داشته است. این کشمکش از یک ­سو میان یونس و قومش است و از سوی دیگر میان یونس و خداوند است. آیات قرآنی و گزارش‌های روایی به‌مثابه یک متن فرهنگی، به‌خوبی منعکس‌کننده این بحران دوجانبه در این پی­رفت هستند. براساس این گزارش­ها، داستان یونس و ماهی از آنجا آغاز شد که خدا یونس بن متی را به‌اندازه یک چشم برهم زدن به خود واگذار کرد و او دچار آن گمان نادرست شد (کلینی، 1363: 2/581). در سوره قلم تأکید شده است که یونس با حالت غضب از قوم خود جدا شد (قلم/49). مفسران این حالت را همان استعجال در عذاب قوم و خروج از میان قوم بدون اذن خدا دانسته­اند (طبرسی، 1415: 10/99). این غضب کردن یونس بر قومش به‌عنوان تصور وی بر امکان خروجش از دایره مقدوریت خدا، تصویرپردازی شده است. براساس گزارش امام رضا علیه‌السلام «فظن» در آیه مربوطه به معنای استیقن است و «لن نقدر» به معنای «لن نضیق» است (ابن‌بابویه، 1404: 2/179)؛ به این معنا که یونس یقین کرد که ما بر او سخت نخواهیم گرفت. براساس گزارش دیگری، گرچه این حالت یونس کفر نبود، ولی موت در آن حالت می‌‌توانست برای یونس هلاکت باشد (کلینی، 1363: 2/581)؛ همه این گزارش­ها وضعیت کشمکش و بحران در این پی­رفت را در بالاترین درجه به تصویر می­کشند.

گویا به‌دلیل همین بحران و کشمکش در این پی­رفت است که در متن فرهنگ روایی با نوعی نمادسازی و تعلیل متقابل برای این وضعیت روبه‌رو هستیم که شاید بتوان آن را «تسبیب تکوینی- اسطوره‌ای» نام‌گذاری کرد. در برخی گزارش­ها تلاش شده است برخی دلایل تکوینی و فراعصری برای گرفتاری یونس و رهایی قومش از عذاب ترسیم شود. در واقع به نظر می­رسد، همان‌طور که در عالم تشریع می­توان لایه‌های/سطوح متفاوتی از تشریع را در نظر گرفت و احکام با برخی فلسفه­های ظاهری ممکن است در لایه­ای بالاتر به دلیل برخی فلسفه‌های باطنی یا عمیق‌تر، به شکل دیگری باشند (انواری و گرامی، 1391: سرتاسر)، در حوادث عالم تکوین نیز شاید بتوان چنین لایه­هایی را متصور شد. درخصوص داستان یونس در برخی اخبار ماجرای ماهی و یونس به مسأله نپذیرفتن ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام توسط یونس پس از عرضه آن، ربط داده شده است (صفار، 1362: 95). علامه طباطبایی تعبیر خاصی از این ماجرا دارد و می‌گوید:

«در معناى این روایت، روایات دیگرى نیز هست و مراد از این ولایت، ولایت کلى الهى است که خود امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه اولین کسى از این امت است ‏که فتح باب آن کرد و آن عبارت از آن است که خدا قائم‌مقام بنده‏اى، در تدبیر امر او گردد و درنتیجه، آن بنده جز به ‌سوی خدا توجه نکند و جز خواست ‏خدا را نخواهد و این مقام را با پیمودن طریق عبودیت ‏به بنده مى‏دهند، طریقى که بنده را به حدى مى‏رساند که خالص براى ‏خدا مى‏شود» (طباطبایی، 1417: 17/166).

نمونه دیگری از این مسأله آن است که در برخی اخبار رد شدن عذاب از قوم یونس به علم مکتوم خداوند به این ماجرا پیوند زده شده است، این در حالی است که عذاب حتی تا کف دست آنان نیز رسیده بوده است (ابن‌بابویه، 1966: 1/77). این واقعیت وقتی جدی­تر می­شود که در برخی اخبار تأکید شده خداوند عذاب هیچ قومی جز قوم یونس را از آنها برنگردانده است (قمی، 1404: 1/317). همه اینها حاکی از آن است که عذاب قوم یونس از یک ­سو و ماجرای شکم ماهی از سوی دیگر، گرچه دارای علل ظاهری همچون نافرمانی و خشم بوده­اند، با این حال در این داستان تلاش شده ­است تا با یک رویکرد اسطوره­ای، برای آن برخی اسباب تکوینی بالاتر مطرح شود که شاید بتوان از آن به‌عنوان «تسبیب تکوینی - اسطوره­شناختی» یاد کرد.

مسأله کشمکش در این پی­رفت به شکلی بازنمایی شده است که گویا حاکی از مرحله اول زندگی یونس است. در این پی­رفت احساس غبن و زیان و افسوس خوردن از اینکه چرا قومش تباه نشد و توبه کرد، به‌درستی نمایانگر مرحله اول حیات یونس است. در کنار آن، در این پی­رفت تلاش شده تا با نمادپردازی اسطوره‌ای - تکوینی، مخاطب درخصوص دلیل وقوع این بحران عمیق برای شخصی که خود پیامبر الهی است، اقناع شود.

پی­رفت سوم: صحنه­پردازی گفتگوی یونس با خداوند

در پی­رفت سوم یونس با عنوان تازه صاحب الحوت[12] (هم‌نشین ماهی یا نهنگ) شناخته می‌شود (قلم/48). یونس که به شکل اعجازآوری از غرق شدن در دریا نجات یافته است، خداوند را شکر می­کند که بر وی رحمت آورده است؛ او فهمیده است که به لطف و رحمت خداوند است که از کشتی لرزان نجات یافته و در امنیت شکم ماهی جای گرفته است. در این پی­رفت دو عنصر از لحاظ روایی بسیار چشم­نواز و برجسته است؛ یک، عنصر صحنه‌پردازی[13] از وضعیت گرفتاری یونس در شکم ماهی و زندگی در آن تاریکی است و دیگری گفتگوی عاشقانه و از سرِ کُرنش یونس با ذات اقدس ربوبی است که به بهترین شکل در متون اسلامی و قرآن منعکس شده است.

صحنه­پردازی گرفتاری یونس در شکم ماهی توسط برخی گزارش­های اسلامی به‌خوبی صورت گرفته است. بر این اساس، یونس پس از اینکه در شکم ماهی همه دریاها و اقصی نقاط زمین را طی کرد و پیوسته با ظلمت‌های سه‌گانه یعنی: ظلمت بطن حوت، ظلمت دریا و ظلمت شب در شکم ماهی دست و پنجه نرم کرد (قمی، 1404: 1/319)، در حالی که مغموم بود (قمی، 1404: 2/383)، ندا برآورد و در نهایت شامل اِنعام پروردگارش شد و از حبس همیشگی در شکم ماهی رهایی یافت (قلم/49).

علاوه بر این صحنه­پردازی، نقطه اوج و کانونی این پی­رفت، دیالوگ (گفتگو) است. در قصه‌های قرآنی، عنصر‌ گفت‌و‌گو[14] ‌بسیار بااهمیت است. چرا که نمایشی‌ترین عنصر برای هر داستان است. به جریان درآوردن درون­مایه داستانی، تصویرپردازی شخصیت‌ها و تحلیل اندیشه­ها و احساسات آنها بدون گفت‌و‌گو امکان­پذیر نیست. لذا‌، عنصر‌ گفت‌و‌گو در قصص قرآنی، رخدادها‌ را‌ به‌جریان می‌اندازد، احساسات، افکار و چالش­های درونی شخصیت‌ها را به تصویر می‌کشد و نمایانگر کشمکش­های داستان است؛ در نهایت گفت‌و‌گو است که به‌ هدف‌ داستان می‌انجامد. قرآن کریم در ساخت گفت‌وگوهای‌ خود‌، از طرح‌ها و روش‌های متفاوتی بهره برده است (اشرفی و موسوی، 1391: 71). در واقع دعایی که یونس در شکم ماهی بر زبان جاری می­کند، همین دیالوگ کانونی داستان میان وی و خداوند است. این دعا که بخشی از آن در قرآن آمده است به شکل کامل‌تر این‌گونه نقل شده است: «یا رب من الجبال أنزلتنی، ومن المسکن أخرجتنی، وفی البحار صیّرتنی، وفی بطن الحوت حبستنی، فلا إله إلا أنت سبحانک إنّی کنت من الظالمین» (ابن‌طاوس، 1414: 372). در گزارش دیگری آمده که یونس در شکم ماهی بارها استغفار و تسبیح کرد، ولی دعای او تنها لحظه‌ای که آن تسبیح خاص را در ظلمات شکم ماهی بر زبان جاری کرد،‌ مستجاب شد (قمی، 1404: 1/317). برخی در معنای مکظوم گفته­اند: یعنی کسی که دسترسی به هیچ چیز ندارد و یا کسی که به خاطر غم در حال خفگی است، چون هیچ راهی برای خاموش کردن آتش خشم خویش نیافته است (طبرسی، 1415: 10/99).

در واقع انقلاب حال او در شکم ماهی و تسبیح ویژه­اش نقطه اوج کل داستان یونس نیز می­باشد که این نقطه اوج در متن فرهنگ قرآنی و روایی به بهترین شکل تصویرپردازی شده است، به‌طوری که هر خواننده‌ای حس می­کند در نقطه اوج داستان قرار گرفته است. خداوند در آیه 140 سوره صافات تأکید می‌کند که اگر تسبیح یونس نبود او تا قیامت در شکم ماهی می‌ماند. در روند این انقلاب درونی که در این پی­رفت تصویرپردازی شده است، گفتگو و دیالوگ یونس با ذات اقدس الهی در اوج و وضعیت کانونی قرار دارد. شاید استفاده از عنصر آب و دریا و ارتباط آن با تولد مجدد، ابزار دیگری است که در راستای بازنمایی وضعیت انقلاب درونی برای یونس، نقش‌آفرینی کرده است. در آب فرورفتن نشانه­ای رمزی از مرگ انسان پیشینی و ترک هوا و هوس‌های نفسانی و بیرون آمدن از داخل آب به نشانه تجدید حیات و زندگی نو می‌باشد. این معنای رمزی با چرخه حرکتی سفر یونس قابل مقایسه است. چرا که یونس به دریا می­رود و در آن لحظات طوفان به درون آب غوطه­ور می­شود و در آخر از اعماق دریا بیرون می­آید؛ به‌عبارتی یونس پس از این چرخه حرکتی تولد دوباره‌ای را آغاز کرده است.

 

پی­رفت چهارم: الگوپردازی و بازنمایی درون­مایه داستان

قصص کوتاه قرآنی گاهی با پیروزی حق بر‌ باطل‌ و نجات‌ مؤمنان و پاک شدن جامعه از مفسدان، پایان می‌یابد، مانند داستان الطاف الهی به ذی­القرنین و پاداش صبر ایوب ‌‌نبی. در برخی از داستان‌های کوتاه قرآنی، با شهادت مؤمنان و پیروان حق، صحنه‌های پایانی‌ نشان‌ داده‌ می‌شود و تصاویری زیبا و شجاعانه از مرگ را به مخاطب ارائه می‌دهد (اشرفی و موسوی، 1391: 68-74). در پی­رفت چهارم پس از اینکه یونس به ساحل می‌رسد خداى تعالى بوته‏ کدویى بالاى سرش می‌رویاند تا بر او سایه بیفکند (صافات/146). همین که حالش بهتر می‌شود خدا به او خطاب می‌کند که تو به صد هزار یا بیشتر رحم نکردی آن‌وقت از درد و رنج مدتی اندک می­نالی (قمی، 1404: 1/317). سپس خدا دوباره او را به‌سوی قومش می‌فرستد و قوم یونس هم که صد هزار یا بیشتر بودند دعوت او را می­پذیرند و به وى ایمان می­‏آورند و خداوند تا مدت معینی آنان را بهره­مند می­سازد (صافات/145-148).

در داستان کوتاه صاحب ماهی هدف داستان‌، عبرت‌ گرفتن از سرگذشت حضرت یونس می‌باشد که نباید مانند حضرت یونس بود و در مقابل فشارها تحمل خود را از دست داد، بلکه باید‌ تا‌ آخرین لحظه، صبر و تحمل داشت‌. از‌ همین‌رو خداوند به پیامبر اسلام می‌فرماید: مثل یونس مباش ﴿لا تکُنْ کصاحِبِ الْحُوتِ﴾ (قلم/48)؛ یعنی از این بخش از زندگی یونس الگوبرداری نکن (اشرفی و موسوی، 1391: 75).[15] براساس گزارش ابن­بابویه،[16] به طور خلاصه می­توان غایت داستان یونس و ماهی را فهمید؛ بر این اساس یونس در ابتدا تنها به پروردگارش انس داشت و از قوم خود خشمگین بود، اما خداوند با این ابتلا او را مأنوس به قومش گرداند. به عبارتی اگر رنج آن زندان نبود، زندگی یونس بسان راهی یکنواخت و بی ‌فراز و نشیب نمایان می‌گشت و در نهایت همانی بود که در ابتدای امر؛ اما زندان شکم ماهی در میانه مسیر زندگی واقعه شگرفی است؛ دوره غیبت یونس از قومش یک دوره ساخته‌شدن و سلوک بود.[17] یونس در پی­رفت نهایی داستان است که به مرحله اجتباء می‌رسد و در میان صالحان قرار می‌گیرد و ماجرای شکم ماهی که در نگاه اول مخاطب، نوعی تذکر و یا تنبیه تلقی می‌شود، در نهایت از دید مخاطب نردبان ترقی و ترفیع یونس است (قلم/50).

در نهایت آنچه از زاویه دید عناصر داستانی در این پی­رفت برجسته­تر به نظر می­رسد، تلاش قرآن برای الگوپردازی و تأکید بر درون­مایه­ای است که براساس آن این داستان سامان یافته است. چیزی که قرآن به‌صراحت از آن نهی می­کند، دوری از سیره صاحب الحوت است، سیره­ای که به گفته برخی مفسران همان استعجال در عذاب قوم و خروج از میان قوم بدون اذن خدا بود (طبرسی، 1415: 10/99). در واقع می­توان گفت زودرنجی و از کوره دررفتن برای کسی که در جایگاه تربیتی قرار دارد، پذیرفتنی نیست. طبیعتاً هرچقدر این جایگاه مهم‌تر باشد و از سوی دیگر، شخصیت مزبور فرهیخته‌تر باشد، انتظار بیشتری از او وجود دارد. براساس قرآن، ایمان آوردن علاوه بر اینکه مانع نزول عذاب است، حتی می‌تواند پس از اینکه نشانه‌های آن آشکار شد آن را برطرف کند و حتی ایمان‌آورندگان پس از رفع عذاب می‌توانند از بهره‌مندان در دنیا شوند (یونس/98). به نظر می­رسد بتوان آیه 88 سوره انبیاء را به‌عنوان درون­مایه اصلی این داستان معرفی کرد که در پی­رفت نهایی مخاطب آن را به شکل ملموس حس می­کند. براساس آیه 88 سوره انبیاء، خداوند همین‌گونه سایر مؤمنان را نجات می‌دهد، یعنی در صورتی که آنان از الگوی یونس پیروی کنند، آنان نیز از قعر ظلمات رهایی می­یابند.

 

بحث و نتیجه‌گیری

اطلاعات موجود در متن قرآن و فرهنگ روایی نشان می­دهد که می­توان داستان یونس و ماهی را در قالب چهار پی­رفت بررسی کرد.پی­رفت اول این داستان، آغاز دعوت یونس تا هنگامه نزول عذاب است. پی­رفت دوم مربوط به آغاز نزول عذاب تا گرفتار شدن یونس در شکم ماهی است. پی­رفت سوم دوران گرفتاری در شکم ماهی را منعکس می­کند. در پی­رفت چهارم حالات یونس پس از رهایی از شکم ماهی تصویرپردازی شده است.

از لحاظ عناصر داستانی، پی­رفت نخست بیشترین کارکردش برای شخصیت­پردازی یونس و همراهان وی (روبیل و تنوخا) و قوم یونس است. در پی­رفت دوم بحران و کشمکش عنصر محوری است و در کانون توجه قرار دارد. این کشمکش از یک ­سو میان یونس و قومش و از سوی دیگر میان یونس و خداوند به تصویر کشیده شده است. در پی­رفت سوم دو عنصر صحنه­پردازی و گفتگو (دیالوگ) نفش­آفرینی جدی­تری دارند. در این پی‌رفت، پس از تصویرپردازی متن داستان درخصوص گرفتاری یونس در شکم ماهی، در نهایت نقطه اوج داستان در گفتگوی یونس با خداوند به وقوع می‌پیوندد. در پی‌رفت چهارم که به دوره بعد از آزادی از شکم ماهی مربوط می­شود، ضمن اتمام داستان تلاش شده است تا در راستای درون‌مایه داستان الگوپردازی شود. درون­مایه داستان در این راستاست که به مخاطبان گوشزد کند، آنان نیز می­توانند همانند یونس از ابتلائات خلاصی یافته و رستگار شوند.



[1]. درباره مفهوم دقیق پی‌رفت در روایت شناسی، نگاه کنید: صهبا، 1392: 94-95.

[2]. Sequence

[3]. ذکر این نکته ضروری است که در این پژوهش، داستان یونس و ماهی به‌مثابه یک قصه روایی در متن فرهنگ اسلامی بررسی شده است و این متن فرهنگی مفهومی اعم از قرآن و روایات است.

[4]. «حبکة القصّة هی سلسلة‌ الحوادث‌ التی، تجری فیها، مرتبطة عادة برابط السببّیة».

[5]. Conflict

[6]. آغاز داستان‌های کوتاه قرآن معمولاً هدف خاصی دارد. سرآغاز این داستان‌ها اغلب صحنه­ای شگفت­انگیز‌ یا تأثیرگذار است تا عواطف، احساسات و توجه مخاطب را برانگیزد (اشرفی و موسوی، 1392: 69).

[7]. پروردگار تأکید می‌کند که اجر نیکوکاران را ضایع نمی­کند (توبه/120). رحمت خداوند به نیکوکاران نزدیک‌تر است (اعراف/56). خداوند خود را یار و یاور نیکوکاران و پرهیزکاران اعلام می‌کند (نحل/128). ایمان آوردن و نیکوکاری عامل دریافت جزای کامل شناخته شده است (آل‌عمران/57). در قرآن کریم انفاق در راه خدا به‌عنوان یکی از مصادیق نیکی کردن است (اعراف/56). تقوا و صبر نیز از مصادیق امور نیکو دانسته شده‎اند (یوسف/90). براساس آیات قرآنی انفاق از مال در وسعت و تنگی، فرونشاندن خشم و گذشتن از بدی مردم از مصادیق نیکوکاری است (آل‌عمران/134). بردباری در برابر حوادث یکی از مصادیق نیکوکاری اعلام شده است (هود/115).

[8]. ازآنجا‌که ستمکاری و زیانکاری یکی از محورهای شخصیت‌پردازی قرآن درخصوص نقش­های منفی است، قرآن کریم تلاش می‌کند ستمکاران و زیانکاران را از نظر فرهنگ اسلامی معرفی کند و درباره آنها هشدار دهد. از دید قرآن اگر فضل و رحمت الهی نباشد اصولاً همه از زیانکاران خواهند بود (بقره/64). قرآن زیانکاران عالم را کسانی می‌داند که پیمان خدا را پس از محکم بستن آن می‌شکنند (بقره/27). خداوند محبت‌ورزندگان به کافران را حتی اگر پدر و برادرشان باشند ستمکار می‌داند (توبه/23). خدا ستمکاران را هدایت نخواهد کرد (آل‌عمران/86). براساس آیات قرآنی ستم­کارترین فرد کسی است که برای گمراه کردن مردم به خدا دروغ می­بندد (آل‌عمران/86). براساس آیات قرآنی یکی از ستمکارترین گروه­ها آنان‌اند که مردم را در مساجد از ذکر خدا بازمی‌دارند و در خرابی آن می‌کوشند، این گروه در دنیا ذلیل و خوار شوند و در آخرت دچار عذاب سخت و بزرگی شوند (بقره/114). یکی دیگر از نمادهای شخصیت­های منفی قرآنی کفر و کافران هستند. براساس آیات الهی تبدیل ایمان به کفر به معنی گم کردن راه راست است (بقره/108). همچنین آنان که کفر را به‌عوض ایمان و به‌جای ارتباط با حق بخرند علاوه بر اینکه به خدا ضرری نمی­رسانند دچار عذاب دردناک خواهند شد (آل‌عمران/177). براساس آیات قرآن هر کس به خلاف آنچه خدا فرموده حکم کند کافر است (مائده/44). قرآن کریم یکی از ویژگی‌های کافران را ناامیدی از رحمت خدا می‌داند (یوسف/87). دلشاد بودن به زندگی دنیا و متاع آن از خصوصیات مردمان کافر است (رعد/26).

[9]. درباره این رویکرد، نگاه کنید: گرامی، 1397: مقدمه.

[10]. یکی‌ از ویژگی­های شخصیت‌پردازی در داستان‌های قرآن این است که نام اصلی شخصیت‌ها بنا به اقتضای‌ سیاق‌ داستان و وجود نکات اخلاقی و هنری، گاه‌ ذکر‌ می‌شود‌ و گاه‌ با صفت و لقب‌ آورده می­شود (خلیلی و پروینی، 1378: 9-10)؛ از این به نظر می‌رسد نام روبیل مستقیماً در قرآن ذکر نشده است.

[11]. دو نکته دیگر که نبوت او را تقویت می­کند، این است که اولاً شاید اصل حضور او در میان قوم یونس به‌عنوان حجت الهی مانع نزول عذاب شده باشد. نکته دوم این است که شغل وی چوپانی بوده است (مجلسی، 1403: 14/393).

[12]. در دیدگاه اسلامی قصه یونس «ذوالنون» (صاحب یا منتسب به ماهی) نام گرفته است. این انتساب رمز دیگری را می­گشاید که همانا ارزش و قرب ماهی در تحول درونی یونس در آن خلوتگه رازآموزی الهی چیست. گویا بطن آرام ماهی در مقایسه با شرایط بیرونی که همچون طوفان دریا است، فقط چنین ویژگی داشته است.

[13]. صحنه، ظرف زمانی و مکانی وقوع حوادث داستان است‌. هر‌ داستان در قلمروی معینی از مکان و در محدوده‌ای مشخصی از زمان رخ‌ می‌دهد‌؛ این موقعیت زمانی و مکانی وقوع حوادث داستان‌، صحنه‌ داستان‌ را تشکیل می‌دهد. کاربرد‌ درست‌ و هنرمندانه زمان و مکان، بر اعتبار و مقبول بودن داستان و نیز اثربخشی آن می‌افزاید. قرآن‌ کریم‌ از این عنصر، مانند عناصر دیگر داستان، به‌اندازه ضرورت و به اقتضای‌ موقعیت‌ کلام و در راستای تأمین هدف خویش استفاده کرده است ‌ (اشرفی و موسوی، 1391: 72).

[14]. گفت‌و‌گو عبارت است از سخن گفتن شخصیت داستان با دیگران یا با خود‌. وجود‌ این عنصر در داستان، زنده‌بودن آن را در بالاترین سطح نشان می‌دهد. اهمیت گفت‌و‌گو در پویا کردن و تحرک بخشیدن به داستان بدین دلیل است که انگیزه‌ها، تمایلات، عواطف، افکار‌ و کشمکش‌های‌ انسان در اشکال مختلف آن خودنمایی می‌کند (اشرفی و موسوی، 1391: 71).

[15]. شگردهای راهبری و هدایت قرآن عمدتاً به‌عنوان نتیجه­ای از قصص قرآنی و بیان­های تمثیلی آن، مطرح می­شوند. شاید یکی از مهم‌ترین محورهای راهبری قرآن دعوت به هدایت و بیان سازوکارهای آن باشد. قرآن تکیه و اتکا به خداوند را به‌عنوان عامل هدایت معرفی کرده است (آل‌عمران/101). قرآن ایمان و پرهیزگاری را باعث دستیابی به بهره‌ای می‌داند که بهتر از هر چیز دیگری خواهد بود (نساء/51). براساس آیات قرآن مقام تقواپیشگان در قیامت بالاتر از کافرانی است که متاع دنیا در نظرشان جلوه کرده چرا که خدا به هر که خواهد روزی بی‌حساب بخشد (بقره/212). دیگر سنجه راهبری قرآن کریم امر و نهی پیامبر است که آن را به‌عنوان معیار اخذ و رد معرفی می‌کند (حشر/7) چرا که پیروی از رسول در طول پیروی از خدا قلمداد شده است (نساء/59). همچنین در جهان­بینی قرآن صبر در سه زمینه عبادات، گناهان و بلایا عامل عاقبت‌به‌خیری است (رعد/24) که در واقع یکی از مفاهیم محوری در نتیجه­گیری داستان یونس است. قرآن همچنین در عین حال از طرح مسأله عدالت در معنای عام آن به‌عنوان ابزاری برای جلوگیری از افراط و تفریط غفلت نمی‌کند. از نظر قرآن خداوند براساس عدالت و درستی حکم می‌کند (اعراف/25). یکی از مصادیق عدالت در زمینه سخن گفتن است که حتی درباره خویشان نیز باید به عدالت و حق سخن گفت (انعام/152). قرآن کریم همچنین بر عدل و میانه‌روی در زمینه انفاق به مسکینان تأکید می‌کند و می‌گوید که بندگان خدا در این زمینه میانه‌رو و معتدل هستند (فرقان/67). یکی دیگر از رویکردهای راهبری قرآن یادآوری و مژده به دستیابی به نصرت الهی است. براساس منطق قرآن، خداوند نیکو ناصر و مولایی برای انسان است (حج/78). در برخی آیات تأکید شده است که مؤمنان با پشتیبانی الهی از هر ضرر و شری کفایت خواهند شد (نساء/45). در قرآن کریم خداوند به‌عنوان تنها یاری‌دهنده و نگاه‌دارنده از هر ضرری معرفی شده است، البته در صورتی که انسان از مخالفان حق روی بگرداند و بر خدا تکیه کند (نساء/81) و مؤمنین در معرض حفظ خداوند از هرگونه شر و مکر دشمنان آلوده هستند (حج/38).

مسأله نصرت الهی و امید بستن به آن و امکان و چگونگی دستیابی به آن یکی از بسترهای اصلی در پی­رنگ­های قصه حضرت یونس است. وعده به توبه‌پذیری و گفتگو درباره این مسأله نیز از دیگر مضامین برای راهبری قرآنی است که در داستان حضرت یونس و توبه ایشان به شکل برجسته­ای قابل پی‌جویی است. در برخی از آیات قرآن کریم تأکید شده است که خداوند با توجه به اینکه بسیار آمرزنده و مهربان است، تمام گنه‌کاران را می‌بخشد از این رو نباید از رحمت حق ناامید بود (زمر/53). براساس آیات قرآن کریم استغفار رسول خدا می‌تواند واسطه پذیرش توبه گنه‌کاران و ستم‌پیشگان بر خویشتن باشد (نساء/64).

[16]. شیخ صدوق در معانی الاخبار در معنای یونس می‌گوید: «معنى یونس أنه کان مستأنسا لربه، مغاضبا لقومه، وصار مؤنسا لقومه بعد رجوعه إلیهم» (ابن­بابویه، 1338: 50).

[17]. درخصوص مدت‌زمان غیبت یونس که نهایتاً به تغییر وی منجر شد، اقوال مختلفی همچون: 3 روز،7 روز،20 روز و حتی 40 روز را ذکر کرده‌اند (مجلسی، 1403: 14/404).

قرآن کریم.
ابن‌بابویه، محمد بن علی (1996م). علل الشرایع. به کوشش سیدمحمدصادق بحرالعلوم. نجف: مکتبة الحیدریة.
ابن‌بابویه، محمد بن علی (1404ق). عیون اخبار الرضا. به کوشش شیخ حسین اعلمی. بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.
ابن‌بابویه، محمد بن علی (1338ش). معانی الاخبار. به کوشش علی‌اکبر غفاری. قم: دفتر نشر اسلامی حوزه علمیه.
ابن­طاوس، علی بن طاووس (1414ق). مهج الدعوات. بیروت: بی‌نا.
اشرفی، عباس؛ موسوی تلوکلایی؛ سید سلمان (1391ش). «رابطه­ عناصر داستانی در داستان‌های کوتاه قرآنی». قرآن شناخت. شماره 10. 68-84.
انواری، سعید و سیدمحمدهادی گرامی (1391ش). «ذومراتب بودن نظام تشریع الهی و ارتباط آن با معرفت و درک نظری». فلسفه: نظر و عمل (مجموعه مقالات همایش بین‌المللی بزرگداشت روز جهانی فلسفه 2010). به کوشش شهین اعوانی. جلد 2. تهران: موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران. 590-598.
حری، ابوالفضل (1387ش). «احسن القصص: رویکرد روایت شناختی به قصص قرآنی». نقد ادبی. شماره 2. 83-122.
حریرچی، فیروز و خلیل پروینی (1378ش). «تحلیل عناصر داستانی در داستان­های قرآن کریم». مدرس علوم انسانی. شماره 13. 1-16.
درگاهی، ملیحه (1397ش). «معرفی کتاب پژوهشی در قصه یونس و ماهی». قابل دسترسی در وب‌سایت انسان‌شناسی و فرهنگ (20 اردیبهشت:http://anthropologyandculture.com/).
ستاری، جلال (1377ش). پژوهشی در قصه یونس و ماهی. از مجموعه «پژوهش در قصه‌های جاودان». شماره 2. تهران: نشر مرکز.
سلامت­باویل، لطیفه (1396ش). «تحلیل ساختار روایت داستان یونس پیامبر در قرآن براساس نظریات ژرار ژنت». پژوهشنامه قرآن و حدیث. شماره 20. 49-68.
صفار، محمد بن حسن (1362ش). بصائر الدرجات. به کوشش میرزا حسن کوچه‌باغی. تهران: مؤسسه اعلمی.
صهبا، فروغ و محمدرضا عمران‌پور و راضیه آزاد (1392ش). «پی‌رفت‌ها، رابطه‌ها، کارکردها در داستان کوتاه». فصلنامه زبان و ادبیات فارسی. شماره 74. 93-117.
طبرسی، فضل بن حسن (1415ق). مجمع البیان. بیروت: مؤسسه اعلمی.
طباطبایى، سیدمحمدحسین (1417ق). المیزان فى تفسیر القرآن. قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. چاپ پنجم.
طوسی، محمد بن حسن (1409ق). التبیان. به کوشش احمد حبیب قصیر العاملی. بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
عیاشی، محمد بن مسعود (1381ق). التفسیر. به کوشش سید هاشم رسولی محلاتی. تهران: المکتبة العلمیة الاسلامیة.
قمی، علی بن ابراهیم (1404ق). التفسیر. به کوشش سید طیب موسوی جزائری. قم: مؤسسه دارالکتاب.
کلینی، محمد بن یعقوب (1363ش). الکافی. به کوشش علی‌اکبر غفاری. تهران: دارالکتب الاسلامیة.
گرامی، سیدمحمدهادی (1397ش). «تاریخ‌نگاری گفتمان‌های حدیثی مبتنی بر تحلیل عناوین کتب مفقود». رویکردهای نوین در حدیث­پژوهی شیعه.به کوشش مرتضی سلمان‌نژاد و سید محمدهادی گرامی. تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق علیه‌السلام. 111-133.
مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی (1403ق). بحار الأنوار. به کوشش عبدالرحیم الربانی الشیرازی. بیروت: مؤسسة الوفاء.