با همکاری مشترک دانشگاه پیام نور و انجمن علمی قرآن و عهدین ایران

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار گروه علوم قرآن و حدیث، دانشگاه یزد

2 دانشجوی دکتری تفسیر تطبیقی، دانشگاه یزد

چکیده

در مفهوم و تفسیر عبارت «و اتوا حقه یوم حصاده» در آیه 141 سوره انعام بین مفسران اختلاف است؛ برخی آن را به زکات واجب و شرعی و برخی به صدقه و انفاق تفسیر کرده‌اند؛ برخی نیز این آیه را منسوخ به آیه زکات (توبه/103، نازل‌شده در مدینه) می‌دانند، برخی دیگر آن را بر زکات واجب و شرعی تفسیر نموده و از آنجایی که سوره انعام مکی است و زکات در مدینه تشریع شده است، این آیه را در ردیف آیات مستثنیات قرار داده‌اند تا به زعم خویش تناقض را برطرف نمایند، در این پژوهش این نتیجه بیان شده است که عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» به معنای زکات شرعی و واجب نیست، بلکه به معنای صدقه و انفاق است که در هنگام جمع‌آوری محصول باید به فقیر و مسکین داده شود، این مدعا با آیات قرآن کریم، سیاق، روایات، فضای نزول آیه و اختلاف معنای زکات در بین کتب تفسیری متقدم و متأخر تقویت شده است، منسوخ و مستثنی نمودن این آیه نیز هیچ پشتوانه روایتی و قرآنی نداشته و صحیح نیست.

کلیدواژه‌ها

در طول تاریخ تفسیر قرآن کریم درباره مفاهیم برخی از آیات و یا برخی از فقرات آن اختلاف‌نظرهایی وجود داشته است، در این میان برخی بدون ژرف‌اندیشی و بررسی دقیق و بدون توجه به سیاق و روایات، مفاهیمی را از گذشتگان نقل کرده‌اند که معنای دقیق آیات را روشن نمی‌سازد؛ یکی از این مفاهیم عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» در آیه 141 سوره انعام است؛ مطالب مذکورِ ذیل این آیه، در بسیاری از تفاسیر با مبانی فکری شیعه در تضاد است؛ ازجمله می‌توان به نظریه «آیات مستثنیات» و «ناسخ و منسوخ» اشاره کرد. در مبنای فکری و تفسیری شیعه نمی‌توان برای تفسیر آیات و حل تعارض‌ها از این دو نظریه استفاده کرد؛[1] نیز در آیات قرآن کریم تمام مصادیق ذکرشده از یک لفظ به یک معنا نبوده و دارای معانی متفاوتی هستند که با توجه به سیاق آیات و روایات و دیگر مبانی تفسیر شناخته می‌شوند؛ به‌عنوان نمونه می‌توان به کلمه وحی اشاره کرد که در آیات مختلف قرآن کریم درجات معنای متفاوتی دارند، نیز به کلمه زکات که در آیه‌های مختلف دارای معانی گوناگون است؛ زکات در سوره‌های مکی معنای لغوی و نوعی صدقه دارد و در سوره‌های مدنی معنای اصطلاحی و زکات شرعی واجب؛ علاوه بر این برخی از مفاهیم و کلمات ذکرشده در بین مفسران در طول تاریخ تفسیر معانی متنوع و متعددی داشته‌اند؛ متقدمان عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» را به زکات تفسیر نموده‌اند، اما مقصود آنها نه زکات واجب و شرعی، بلکه به معنای صدقه و انفاق است؛ متقدمان برای بیان معنا و مفهوم زکات واجب و شرعی از اصطلاح «العشر و نصف العشر» استفاده کرده‌اند و متأخران بدون توجه به معنای زکات در نزد متقدمان آن را به زکات واجب شرعی تفسیر کرده‌اند و بعضاً در عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» حکم به زکات واجب شرعی داده‌اند؛ سؤال اصلی این پژوهش این است که عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» زکات واجب و شرعی است یا اینکه این عبارت با زکات واجب و شرعی ارتباطی ندارد؟ دیگر آنکه تفسیر این عبارت به صدقه و انفاق و نفی زکات واجب و شرعی از پشتوانه قرآنی، روایی و عقلی برخوردار است؟ درباره پیشینه تحقیق باید گفت که تاکنون پژوهشی مستقل جز نظر و نقل‌قول‌های مفسران در ذیل آیه مذکور در تفاسیر که زنگار اختلاف را در مورد این عبارت بزداید، یافت نشد. روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی و کتابخانه‌ای است. در ادامه به بیان و بررسی عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» پرداخته می‌شود:

 

تفسیر عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» به زکات واجب

برخی از مفسران عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» را به زکات شرعی و واجب تفسیر کرده‌اند، لیکن ازآنجایی‌که سوره انعام مکی است و زکات واجب و شرعی در مدینه تشریع شده است، برای برون‌رفت از این مشکل رأی به مستثنی نمودن آیه 141 انعام که دربردارنده عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» و یا منسوخ شدن آن به‌وسیله آیه 103 توبه[2] که دربردارنده زکات واجب است، داده‌اند؛ در ادامه با نقد و بررسی نظریه مستثنی نمودن آیه مذکور و منسوخ شدن آن، این نتیجه بیان شده است که هیچ‌یک از راه‌های ذکرشده در حل تعارض بین مکی بودن سوره انعام و تشریع زکات در مدینه راه گشا نیست.

 

مستثنی نمودن آیه

برخی از مفسران عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» را به زکات واجب و شرعی تفسیر نموده‌اند و از آنجایی که سوره انعام در مکه نازل شده است و زکات در مدینه تشریع شده است، آیه 141/انعام را که دربردارنده عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» است، در ردیف آیات مستثنیات قرار داده‌اند؛ اولین بار زمخشری (زمخشری، 1407: 2/3) و فخر رازی در قرن ششم (رازی، 1420: 12/471) و پس‌ازآن قاسمی در قرن چهاردهم در تفسیر محاسن التاویل (قاسمی، 1418: 4/306) آن را در ردیف مستثنیات قرار داده‌اند، فخر رازی در تفسیرِ عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» به ایراد سؤال پرداخته و جواب آن را با مستثنی نمودن آیه فوق داده است بدین معنا که چگونه می‌توان بین مکی بودن سوره انعام و تشریع حکم زکات در مدینه جمع نمود؟ بدین معنا که در مکه هنوز زکات تشریع نشده بود (رازی، 1420: 13/164). زمخشری نیز سؤال فوق را مطرح کرده است (زمخشری، 1407: 2/71)، قاسمی نیز آن را زکات واجب دانسته و برای توجیه مکی بودن سوره و تشریع حکم زکات در مدینه آیه فوق را مستثنی نموده است (قاسمی، 1418: 4/507).

استدلال فوق صحیح به نظر نمی‌رسد زیرا اصطلاح آیات مستثنیات از هیچ پشتوانه روایتی صحیحی برخوردار نیست و در حقیقت اجتهادی است از جانب مفسران اهل سنت در طول تاریخ تفسیر که بعضاً با تفسیر نادرست آیه و خلط میان معیارهای مکی و مدنی به وجود آمده است.

مفسران و عالمان علوم دینی در مکی و یا مدنی بودن سوره انعام اختلافی ندارند، بدین معنا که این سوره در زمره سوره‌های اختلافی در باب مکی و مدنی نیست، تنها اختلافی که بین مفسران است اختلاف در آیات مستثنیات این سوره است. از آنجایی ‌که تمام روایت‌های ترتیب نزول، نزول این سوره را در ردیف پنجاه‌و‌پنجمین سوره نازله بین دو سوره صافات و حجر و در دوران میانی مکه گزارش کرده‌اند (شهرستانی، 1376: 1/131-133؛ ابن‌ضریس، 1408: 33-34؛ سیوطی، 1421: 1/58؛ حسکانی، 1411: 2/414)، هیچ مفسری آن را مدنی ندانسته است و حق نیز همین است و ازآنجایی‌که برخی از مفسران آیه 141 این سوره را از نزول کل سوره مستثنی کرده‌اند، با توجه به دو روایت عام در راستای نزول سوره‌ها و یک روایت خاص در راستای نزول سوره انعام قابل‌پذیرش نیست، روایات عام چنین‌اند:

أ: روى سعید بن جبیر عن ابن عباس قال: کان المسلمون لا یعلمون انقضاء السورة حتى تنزل بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ فإذا نزلت بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ علموا ان السورة قد انقضت (معرفت، 1415: 1/84).

ب: روى سعید بن جبیر عن ابن عباس قال: «أن النبی صلّى الله علیه و آله و سلّم کان إذا جاءه جبرئیل فقرأ بسم الله الرحمن الرحیم علم أن ذلک سورة» (خوئی، 1364: 445).

از فحوای دو روایت فوق می‌توان چنین نتیجه گرفت که در صورت نزول «بسمله» تمام آیات سوره در حال نزول نازل شده است و پرونده آن سوره از جهت نزول بسته شده است. متن دو روایت فوق با آیات قرآن تناقض نداشته و هیچ روایت متعارضی نیز برای آن یافت نشده است، سند آن نیز قابل قبول است زیرا سعید بن جبیر که از تابعان است از صحابه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم که ابن‌عباس است نقل کرده و نقل چنین سخنی نیز از ابن‌عباس قابل قبول است؛ و اما روایت خاص در جهت نزول سوره انعام چنین است:

ج: مُحَمَّدُ بنُ یَعقُوبَ عَن أَبِی عَلِیٍّ الأَشعَرِیِّ عَن مُحَمَّدِ بنِ حَسَّانَ عَن إِسمَاعِیلَ بنِ مِهرَانَ عَنِ الحَسَنِ بنِ عَلِیِّ بنِ أَبِی حَمزَةَ رَفَعَهُ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبدِ اللهِ ع‏ إِنَّ سُورَةَ الأَنعَامِ نَزَلَت جُملَةً شَیَّعَهَا سَبعُونَ‏ أَلفَ مَلَکٍ حَتَّى أُنزِلَت عَلَى مُحَمَّدٍ ص فَعَظِّمُوهَا وَ بَجِّلُوهَا فَإِنَّ اسمَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهَا فِی سَبعِینَ مَوضِعاً وَ لَو یَعلَمُ النَّاسُ مَا فِی قِرَاءَتِهَا مَا تَرَکُوهَا (حر عاملی، 1409: 6/230؛ ابن‌کثیر، 1419: 9/175). روایت فوق در بسیاری از کتاب های حدیثی و تفسیری شیعه و اهل سنت نقل شده است و بر این دلالت دارد که آیات سوره انعام یک‌پارچه و باهم نازل شده است و با نظریه آیات مستثنیات و مستثنی نمودن آیه 141/انعام سازگاری ندارد و از آنجایی که آیات مستثنیات از راه اجتهاد مفسران در طول تاریخ زاده شده است نمی‌تواند با سخنی که ریشه و مبانی نقلی و حدیثی دارد مقابله کند و به‌تعبیری اجتهاد در مقابل نص (روایت) است، بنابراین با توجه به روایت‌های فوق و نزول یک‌پارچه سوره انعام، مستثنی نمودن آیه 141/انعام صحیح به نظر نمی‌رسد، به نظر می‌رسد از تفسیر نادرست عبارت «آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» برخی از مفسران را برآن داشته تا این آیه را در ردیف آیات مستثنیات قرار دهند، آیه فوق در تفسیر مقاتل بن سلیمان، نوشته شده در قرن دوم و آغازگر آیات مستثنیات در ردیف مستثنیات قرار نگرفته است (بلخی، 1423: 1/548). نیز در التبیان فی تفسیر القرآن شیخ طوسی نوشته شده در قرن پنجم (طوسی، بی تا: 4/75) و تفسیر الصافی فیض کاشانی در قرن یازدهم (فیض کاشانی، 1418: 2/106) و تفسیر شبر در قرن سیزدهم (شبر، 1412: 150)، از مستثنی شدن این آیه سخنی به میان نیامده است، درحالی‌که مفسران مذکور در بیان آیات مستثنیات بوده اند، اما در نقطه مقابل برخی از مفسران با تفسیر صحیح عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» مستثنی بودن آن را رد می‌کنند، سید قطب در جهت رد مستثناء شدن آیه فوق گوید: علت اصلی مستثنی شدن این آیه به جهت عبارت «کُلُوا مِن ثَمَرِهِ إِذا أَثمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» است زیرا برخی از مفسران «آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» را به معنای زکات واجب و شرعی گرفته‌اند در حالی که در روایات بی‌شماری در ذیل آیه فوق آن را به‌معنای صدقه گرفته‌اند نه زکات، بنابراین با نفی حکم زکات شرعی و واجب و پذیرش صدقه و انفاق دیگر نیازی به مستثنی نمودن این آیه نیست (سیدقطب، 1412: 2/1021). عبارت فوق بر صدقه و انفاق دلالت دارد نه زکات شرعی و واجب که به‌تفصیل در ذیل عبارت «تفسیر عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» به صدقه و انفاق» سخن خواهیم گفت.

 

منسوخ شدن آیه

برخی از مفسران نیز به‌جهت حل تعارض میان آیه 141 انعام و تشریع زکات واجب در مدینه، نظریه ناسخ و منسوخ را مطرح کرده‌اند؛ بدین معنا که آیه 141 انعام توسط آیه 103 توبه که دلالت بر زکات واجب و شرعی دارد، منسوخ شده است؛ اولین بار طبری در تفسیرش سخنانی از تابعان نقل کرده است که آنها حکم به منسوخ بودن آیه داده‌اند، به‌عنوان نمونه می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

الف: عن سعید بن جبیر: وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ‏ قال: هذا قبل الزکاة، فلما نزلت الزکاة نسختها (طبری، 1412: 8/44)

ب: عن السدی‏، أما: وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ‏ فکانوا إذا مر بهم أحد یوم الحصاد أو الجذاذ أطعموه منه، فنسخها الله عنهم بالزکاة و کان فیما أنبتت الأرض العشر و نصف العشر (طبری، 1412: 8/44).

از عبارت‌های فوق چنین استنباط می‌شود که سعید بن جبیر و سدی با اجتهاد خویش نظریه منسوخ بودن آیه 141 انعام را مطرح کرده‌اند و نهایتاً می‌توان نظریه منسوخ شدن آیه را یک نظر اجتهادی در کنار دیگر نظرها قرار داد، در نقطه مقابل برخی از مفسران متقدم نیز با نظریه منسوخ شدن آیه مذکور مخالفت کرده و آن را نپذیرفته‌اند؛ احمد بن علی جصاص در قرن چهارم در تفسیر احکام القرآن بر این نظر است که این آیه منسوخ نشده است، زیرا نسخ در جایی اتفاق می‌افتد که بین دو حکم، تعارض واقعی باشد، اما در این آیه و آیه زکات تعارضی دیده نمی‌شود زیرا یکی از آنها مربوط به صدقه است و دیگری مربوط به زکات (جصاص، 1405: 4/177). ابن‌عطیه اندلسی در تفسیرش نیز بر این نظریه است (ابن‌عطیه، 1422: ‏2/353).

در نقد نظریه منسوخ شدن آیه فوق باید گفت که این نظریه نیز با توجه به مبانی فکری شیعه قابل قبول نیست، به همین دلیل در میان تفاسیر شیعه، سخنی از نسخ آیه فوق به میان نیامده است و نظریه منسوخ شدن آیه صرفاً اجتهادی است از جانب تابعان و از آنجایی که در نظر شیعه سخنان تابعان در ردیف حدیث قرار نمی‌گیرد، نمی‌توان نظر آنها را اصل قرار داد، برخلاف اهل سنت که سخنان تابعان را در ردیف حدیث و به نام حدیث مقطوع می‌شناسند علاوه بر این براساس نظر قاطبه مفسران شیعه، نسخ به معنای نسخ حکم آیات، در قرآن واقع نشده، زیرا قرآن ناگزیر باید از لحاظ الفاظ و مفاهیم، بدون تغییر باشد تا جاودانگی آن لطمه نخورد، چرا که قبول نسخ حکم آیات برابر با محدود کردن محتوای برخی از آیات به زمان خاص است و این مهم با جاودانگی و همگانی بودن قرآن در تعارض است، از‌این‌رو نسخ تنها بدین معناست که قرآن در مقام آخرین کتاب آسمانی جاودان، ناسخ شریعت‌ها، کتاب‌ها و معجزات پیشین می‌باشد (اخوان مقدم، 1394: 1-25).

بنابراین با نفی تفسیر عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» به زکات واجب و نقد مستثنی و منسوخ شدن آیه فوق در ادامه به بیان مفهوم حقیقی این عبارت پرداخته می‌شود:

تفسیر عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» به صدقه و انفاق

در این بخش با استفاده از آیات قرآن کریم، سیاق آیه موردنظر، روایت‌های معصومان علیهم‌السلام و نیز مفهوم و معنای زکات در طول تاریخ تفسیر اثبات می‌شود که عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» به معنای صدقه و انفاق است و این صدقه متفاوت از زکات واجب و شرعی تشریع شده در مدینه است:

 

1. زکات و صدقه در قرآن کریم

اصطلاح زکات و صدقه در قرآن کریم از جمله اصطلاحاتی است که هم در سوره‌های مکی ذکر شده است و هم در سوره‌های مدنی، برخی از مفسران بر این باورند که اصطلاح زکات به‌کاررفته در سوره‌های مکی نه به معنای زکات شرعی و واجب، بلکه به معنای صدقه و انفاق است، از جمله آیات دربردارنده اصطلاح زکات در سوره‌های مکی عبارت‌اند از: ﴿الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاةَ وَ هُم بِالآخِرَةِ هُم یُوقِنُونَ﴾ (نمل/3)؛ ﴿وَ ما آتَیتُم مِن رِباً لِیَربُوَا فِی أَموالِ النَّاسِ فَلا یَربُوا عِندَ اللهِ وَ ما آتَیتُم مِن زَکاةٍ تُرِیدُونَ وَجهَ اللهِ فَأُولئِکَ هُمُ المُضعِفُونَ﴾ (روم/39)؛ ﴿الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاةَ وَ هُم بِالآخِرَةِ هُم یُوقِنُونَ﴾ (لقمان/4)، ﴿وَ جَعَلناهُم أَئِمَّةً یَهدُونَ بِأَمرِنا وَ أَوحَینا إِلَیهِم فِعلَ الخَیراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِیتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدِینَ﴾ (انبیاء/73)؛ نیز آیات (فصلت/7؛ مریم/31، 55؛ اعلی/14؛ مزمل/20؛ مؤمنون/4؛ اعراف/156؛ لیل/18). براساس روایات ترتیب نزول و نظر مفسران سوره های نمل، روم، لقمان، فصلت، مریم، اعلی، مزمل، مومنون، اعراف و لیل در ردیف سوره‌های مکی قرار دارند (ابن‌ضریس، 1408: 33-34؛ سیوطی، 1421: 1/58؛ حسکانی، 1411: 2/414)؛ بنابراین نمی‌توان پذیرفت که لفظ و اصطلاح زکات در قرآن کریم فقط در سوره‌های مدنی و تنها به‌معنای زکات واجب و شرعی به کار رفته است؛ اصطلاح انفاق و صدقه نیز در سوره های مکی ذکر شده است ازجمله می‌توان به آیه ذیل اشاره کرد: ﴿أُولئِکَ یُؤتَونَ أَجرَهُم مَرَّتَینِ بِما صَبَرُوا وَ یَدرَؤُنَ بِالحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقناهُم یُنفِقُونَ﴾ (قصص/54)؛ ﴿تَتَجافى‏ جُنُوبُهُم عَنِ المَضاجِعِ یَدعُونَ رَبَّهُم خَوفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقناهُم یُنفِقُونَ﴾ (سجده/16)؛ نیز آیات شوری/38 و فاطر/29؛ سوره‌های سجده، شوری و فاطر نیز در ردیف سوره های مکی قرار دارند (سیوطی، 1421: 1/58؛ حسکانی، 1411: 2/414)؛ بنابراین می‌توان پذیرفت که لفظ زکات و یا مفاهیمی که بر زکات دلالت دارند و نیز آیاتی که از انفاق و بخشش مال سخن گفته‌اند، در سوره های مکی نیز یافت می‌شوند و معنا و مفهومشان نه به زکات واجب و شرعی، بلکه به صدقه و انفاق تفسیر می‌شود، بهترین دلیل قرآنی بر عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» به معنای صدقه و نفی زکات واجب و شرعی، آیات 29-17 سوره قلم، معارج/ 24-25 و آیه 19 سوره ذاریات است، در ادامه به تشریح هر یک پرداخته می‌شود:

در سوره قلم که به اتفاق‌نظر تمام مفسران و روایات ترتیب نزول سوره‌ای مکی است (حسکانی، 1411: 2/414)، داستان جمع‌آوری محصول توسط صاحبان باغ بیان شده و می‌فرماید: ﴿إِنَّا بَلَوناهُم کَما بَلَونا أَصحابَ الجَنَّةِ إِذ أَقسَمُوا لَیَصرِمُنَّها مُصبِحِینَ﴾ (قلم/17) و در ادامه به ذکر این مطلب می‌پردازد که صاحبان باغ نمی‌خواهند از اموال خود به جهت صدقه به نیازمندان کمک کنند که خداوند چنین فرمود: ﴿أَن لا یَدخُلَنَّهَا الیَومَ عَلَیکُم مِسکِینٌ﴾ (قلم/24) از آنجایی که در سوره مکی قلم به صدقه دادن و کمک به مسکین از جانب دارندگان محصول و میوه اشاره شده است، می‌توان عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» را به معنای صدقه و انفاق در جهت مفهوم و تکمیل آیات سوره قلم تفسیر نمود نه زکات واجب و شرعی.

علاوه بر این در دو سوره مکی معارج و ذاریات نیز از انفاق و صدقه یاد شده است، بسیاری از مفسران در تفسیر عبارت‌های «حَقٌّ مَعلُومٌ» و «حَقٌّ» ذکر شده به ترتیب در آیه ﴿وَ الَّذِینَ فِی أَموالِهِم حَقٌّ مَعلُومٌ لِلسَّائِلِ وَ المَحرُومِ﴾ (معارج/25-24) و نیز آیه ﴿وَ فِی أَموالِهِم حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ المَحرُومِ﴾ (ذاریات/19)، بر این نظر هستند که منظور از حق معلوم، صدقه است نه زکات شرعی و واجب (رشیدالدین میبدی، 1371: 9/312). این مفهوم در روایت‌ها نیز ذکر شده است: القَاسِمِ بنِ عَبدِ الرَّحمنِ الأَنصَارِیِّ، قَالَ: سَمِعتُ أَبَا جَعفَرٍ علیه السلام یَقُولُ: إِنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلى‏ أَبِی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیهما السلام فَقَالَ لَهُ: أَخبِرنِی عَن قَولِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ الَّذِینَ فِی أَموالِهِم حَقٌّ مَعلُومٌ لِلسَّائِلِ وَ المَحرُومِ‏» مَا هذَا الحَقُّ المَعلُومُ‏؟ فَقَالَ لَهُ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیهما السلام: الحَقُّ المَعلُومُ: الشَّی‏ءُ یُخرِجُهُ‏ مِن مَالِهِ‏ لَیسَ‏ مِنَ‏ الزَّکَاةِ (کلینی، 1407: 7/16). براساس نظر مفسران و روایت‌های ترتیب نزول دو سوره معارج و ذاریات در مکه نازل شده است؛ بنابراین در دوران مکه نیز از کمک به بینوایان و مسکینان سخن به میان آمده است و این سفارش جدای از زکات واجب و شرعی بیان شده در دوران مدینه است.

2. مفهوم عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» و سیاق آیه

در این بخش به بررسی معنای عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» در راستای سیاق و ارتباط فقرات آیه پرداخته می‌شود. سیاق عبارت است از نوع چینش کلمات یک جمله و پیوند آن با جمله‌هاى پیشین و پسین و محتواى کلی برآمده از آن (رجبی، 1383: 125). قبل از عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» چنین آمده است: ﴿وَ هُوَ الَّذِی أَنشَأَ جَنَّاتٍ مَعرُوشاتٍ وَ غَیرَ مَعرُوشاتٍ وَ النَّخلَ وَ الزَّرعَ مُختَلِفاً أُکُلُهُ وَ الزَّیتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُتَشابِهاً وَ غَیرَ مُتَشابِهٍ﴾؛ در این آیات از باغ‌های انگور و درختان میوه ازجمله خرما، زیتون و انار سخن به میان آورده است و در ادامه بیان می‌دارد که در هنگام جمع‌آوری محصول باید مقداری از آن را به بینوایان بدهید، این در حالی است که بسیاری از مفسران بر این نظر هستند که در درختان میوه و خصوصاً زیتون و انار زکات واجب و شرعی معنا ندارد (ابن‌عطیه، 1422: ‏2/353؛ طباطبایی، 1417: 7/363)؛ نیز در روایات بی‌شماری بیان شده است که زکات به انار، درختان میوه و زیتون تعلق نمی‌گیرد، از امام باقر علیه‌السلام روایت شد که فرمود:‏ أَنَّ الزَّکَاةَ إِنَّمَا تَجِبُ جَمِیعُهَا فِی تِسعَةِ أَشیَاءَ خَصَّهَا رَسُولُ اللهِ ص بِفَرِیضَتِهَا فِیهَا وَ هِیَ الذَّهَبُ وَ الفِضَّةُ وَ الحِنطَةُ وَ الشَّعِیرُ وَ التَّمرُ وَ الزَّبِیبُ وَ الإِبِلُ وَ البَقَرُ وَ الغَنَمُ وَ عَفَا رَسُولُ اللهِ ص عَمَّا سِوَى ذَلِکَ (حرعاملی، 1409: ‏9/60)؛ نیز: وَ عَنهُ عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ حَکِیمٍ عَن جَمِیلِ بنِ دَرَّاجٍ عَن أَبِی عَبدِ اللهِ ع قَالَ سَمِعتُهُ یَقُولُ‏ وَضَعَ رَسُولُ اللَه ص الزَّکَاةَ عَلَى تِسعَةِ أَشیَاءَ وَ عَفَا عَمَّا سِوَى ذَلِکَ ‏(همان)؛ از فحوای حدیث ذکر شده و نیز عبارت «عَفَا رَسُولُ اللهِ ص عَمَّا سِوَى ذَلِکَ» می‌توان دریافت که زکات واجب و شرعی بر مصادیق خاصی تعلق می‌گیرد؛ علاوه بر این در لابه‌لای روایات می‌توان مطالبی یافت که به‌صراحت بیان می‌کند، زکات شرعی به میوه‌ها از جمله انار و زیتون تعلق نمی‌گیرد، لَا زَکَاةَ فِی الخُضَرِ، وَ البُقُولِ، وَ الفَوَاکِهِ، وَ نَحوِهَا، وَ کُلُّ مَا یَفسُدُ مِن یَومِه (حر عاملی، 1409: ‏9/58) نیز مُحَمَّدُ بنُ عَلِیِّ بنِ مَحبُوبٍ عَن أَحمَدَ بنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الحُسَینِ عَنِ القَاسِمِ عَن عَلِیٍّ عَن أَبِی بَصِیرٍ عَن أَبِی عَبدِ اللهِ ع قَالَ: لَیسَ عَلَى الخُضَرِ وَ لَا عَلَى البِطِّیخِ وَ لَا عَلَى البُقُولِ وَ أَشبَاهِهِ زَکَاةٌ إِلَّا مَا اجتَمَعَ عِندَکَ مِن غَلَّتِهِ فَبَقِیَ عِندَکَ سَنَةً (طوسی، 1365: 4/66).

نیز در انتهای آیه و بعد از عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» عبارت ﴿وَ لا تُسرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ المُسرِفِینَ﴾ ذکر شده است، این عبارت بر این دلالت دارد که در هنگام اعطای صدقه و انفاق زیاده‌روی نشود، اسراف در زکات معنایی ندارد، زیرا زکات مقدارش مشخص است، اما صدقه و انفاق کمیت و مقدارش مشخص نیست (راوندی، 1405: ‏1/217). مفهوم عدم اسراف در انفاق و صدقه و نه در زکات واجب و شرعی در دیگر آیات قرآن کریم نیز ذکر شده است: ﴿وَ الَّذِینَ إِذا أَنفَقُوا لَم یُسرِفُوا وَ لَم یَقتُرُوا وَ کانَ بَینَ ذلِکَ قَواماً﴾ (فرقان/67). عبارت «إِذا أَنفَقُوا لَم یُسرِفُوا» همان معنا و مفهوم عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ وَ لا تُسرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ المُسرِفِینَ» را در بردارد، این عبارت بر این مطلب تأکید می‌کند که در هنگام صدقه و انفاق متعادل باشید و به ورطه افراط ‌و تفریط گرفتار نشوید. این مفهوم در آیه 29/اسراء نیز بیان شده است: ﴿لا تَجعَل یَدَکَ مَغلُولَةً إِلى‏ عُنُقِکَ وَ لا تَبسُطها کُلَّ البَسطِ فَتَقعُدَ مَلُوماً مَحسُوراً﴾؛ نهی از اسراف در صدقه و انفاق و نه در زکات واجب و شرعی در لابه‌لای سخنان معصومان علیهم ‌السلام نیز نمایان است، از امام صادق علیه ‌السلام بیان شده است که فرمود: عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» به زکات واجب و شرعی دلالت ندارد، زیرا خداوند در ادامه آیه فرموده است: وَ لا تُسرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ المُسرِفِینَ.

بنابراین با توجه به سیاق آیه و جمله‌های قبل و بعد، می‌توان نتیجه گرفت که عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» بیانگر صدقه و انفاقی است که باید در هنگام جمع‌آوری محصول به بینوایان و مستمندان داد و این عبارت ارتباطی با زکات واجب و شرعی تشریع شده در مدینه ندارد.

 

3. مفهوم عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» و روایت‌های معصومان علیهم‌السلام

در بسیاری از روایات منقول از امامان معصوم علیهم ‌السلام این مطلب استنباط می‌شود که منظور از عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» صدقه و انفاقی است که در هنگام جمع‌آوری محصول باید به مسکین داده شود، نه زکات واجب و شرعی؛ از امام صادق علیه ‌السلام در ذیل آیه 141 انعام چنین روایت شده است: فی الزّرع حقّان: حقّ تُؤخَذُ به، و حقّ تُعطیه. قلت: و ما الّذی أُؤخذ به، و ما الّذی أُعطیه؟ قال: أمّا الّذی تؤخذ به، فالعشر و نصف العشر؛ و أمّا الّذی تعطیه، فقول الله عزّ و جلّ: وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ (قمی مشهدی، 1368: 4/458؛ کلینی، 1407: ‏3/565). از فحوای روایت ذکرشده می‌توان چنین استنباط کرد که در محصولات از جمله محصولات زراعی دو حق وجود دارد، یکی آن حقی است که از صاحب زراعت گرفته می‌شود و این حق همان زکات واجب و شرعی است و دیگری حقی است که صاحب زراعت خودش به بینوایان می‌دهد و این حق همان حقی است که در عبارت «آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» نهفته است. در روایت دیگری چنین آمده است: شعیب العقرقوفی قال سألت أبا عبدالله ع عن قوله «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» قال الضغث من السنبل و الکف من التمر إذا خرص (قمی، 1367: 1/218). از این روایت نیز می‌توان استنباط کرد در هنگام دِرو و جمع‌آوری محصول باید حق مستمندان را پرداخت و اگر در هنگام جمع‌آوری محصول بینوایی حاضر نشد، دیگر بر صاحب محصول لازم نیست که حق مستمندان را بدهد؛ این مفهوم از روایت زیر قابل استنباط است: سعد بن سعد عن الرضا ع قال قلت فإن لم یحضُر المساکین و هو یحصِد کیف یصنع؟ قال لیس علیه شی‏ءً (قمی، 1367: ‏1/218)؛ این در حالی است که زکات واجب و شرعی در زمان جمع‌آوری محصول پرداخت نمی‌شود (آلوسی، 1415: 4/282) و زکات واجب و شرعی بعد از جمع‌آوری، تصفیه و مشخص شدن وزن محصول انجام می‌شود (راوندی، 1405: ‏1/218).

علاوه بر این در بسیاری از روایات امامان معصوم علیهم‌السلام به‌صراحت بیان کرده‌اند که عبارت «آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ» انفاق و صدقه‌ای است جدای از زکات واجب و شرعی، از جمله می‌توان به روایات زیر اشاره کرد:

- مُحَمَّدُ بنُ مُحَمَّدٍ المُفِیدُ فِی المُقنِعَةِ عَن عَبدِ الکَرِیمِ بنِ عُتبَةَ قَالَ: سَأَلتُ أَبَا عَبدِ اللَه ع عَن قَولِهِ تَعَالَى‏ وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ‏ حَصادِهِ‏- قَالَ هُوَ سِوَى مَا تُخرِجُهُ مِن زَکَاتِکَ الوَاجِبَةِ (حر عاملی، 1409: 9/200).

- عَن سَمَاعَةَ عَن أَبِی عَبدِ اللهِ ع‏ فِی قَولِهِ‏ وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ‏ حَصادِهِ‏- قَالَ حَقُّهُ یَومَ‏ حَصَادِهِ‏ عَلَیکَ وَاجِبٌ وَ لَیسَ مِنَ الزَّکَاةِ تَقبِضُ مِنهُ الضِّغثَ مِنَ السُّنبُلِ لِمَن یَحضُرُکَ مِنَ السُّؤَّالِ وَ لَا تَحصُد (مجلسی، 1403: 93/97).

- عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ ص عَن أَبِیهِ أَنَّهُ قَالَ: فِی قَولِ اللَه عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ‏ حَصادِهِ‏ قَالَ یُعطَى المِسکِینُ الضِّغثَ وَ القَبضَةَ وَ مَا أَشبَهَ ذَلِکَ وَ ذَلِکَ تَطَوُّعٌ وَ لَیسَ بِحَقٍّ لَازِمٍ کَالزَّکَاةِ الَّتِی أَوجَبَهَا اللَه عَزَّ وَ جَلَّ (ابن‌حیون، 1385: 1/264).

 

4. مصادیق مصرف زکات و «آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ»

براساس نظر مفسران آیه 103 سوره توبه بر زکات دلالت دارد: ﴿خُذ مِن أَموالِهِم صَدَقَةً تُطَهِّرُهُم وَ تُزَکِّیهِم بِها وَ صَلِّ عَلَیهِم إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُم وَ اللهُ سَمِیعٌ عَلِیم﴾ (توبه/103) و موارد و مصادیق مصرف آن نیز در آیه 60 توبه ذکر شده است: ﴿إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلفُقَراءِ وَ المَساکِینِ وَ العامِلِینَ عَلَیها وَ المُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُم وَ فِی الرِّقابِ وَ الغارِمِینَ وَ فِی سَبِیلِ اللهِ وَ ابنِ السَّبِیلِ فَرِیضَةً مِنَ اللهِ وَ اللهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ﴾ (توبه/60).

بنابراین با توجه به آیه 60 سوره توبه می‌توان نتیجه گرفت که مصادیق مصرف زکات 8 مورد است که عبارت‌اند از: فقراء، مساکین، کارگزاران جمع‌آوری زکات، برای تألیف قلوب، بردگان، بدهکاران، درراه‌مانده و در راه خدا؛ تمام مصادیق واضح است و منظور از «المُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُم» کسانی هستند که از حالت شرک خارج شده‌اند (حویزی شیرازی، 1392: 2/232) و خداوند را به یگانگی پذیرفته‌اند اما نبوت را نپذیرفته و نسبت به پیامبری حضرت محمد شک دارند باید به آنها زکات داد تا نبوت را بپذیرند و نسبت به آن شناخت پیدا کنند (بحرانی، 1416: 2/795)؛ اما در لابه‌لای روایات وارده از معصومان علیهم‌السلام موارد مصرف «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ‏» فراتر از 8 مورد ذکر شده زکات است که از این روایات و مصادیق مصرف عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ‏» می‌توان چنین استنباط کرد این عبارت بر زکات واجب و شرعی دلالت ندارد، در ادامه به بیان نمونه‌هایی از آنها پرداخته می‌شود:

 

مشرک، مصداق «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ‏»

در لابه‌لای برخی از روایات وارده در ذیل عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ‏» بیان شده است که می‌توان در هنگام جمع‌آوری محصول صدقه و انفاق را به مشرک نیز داد از جمله:

- عن هاشم بن المثنى قال‏ قلت لأبی عبد الله ع «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ‏» قال: أعط من حضرک من مشرک أو غیره‏ (حر عاملی، 1409: 9/208).

- عَن أَبِی عَبدِ اللهِ ع قَالَ‏ سَأَلتُهُ عَن قَولِهِ «وَ آتُوا حَقَّهُ‏ یَومَ حَصادِهِ‏» قَالَ: أَعطِ مَن حَضَرَکَ‏ مِنَ المُسلِمِینَ وَ إِن لَم یَحضُرکَ إِلَّا مُشرِکٌ فَأَعطِهِ‏ (مجلسی، 1403: 93/96).

از دو حدیث فوق به‌صراحت استنباط می‌شود که می‌توان حق ذکر شده در عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ‏» را به مشرک نیز داد درصورتی‌که مشرک در ردیف 8 مورد مصادیق ذکر شده در آیه 60 سوره توبه نمی‌باشد.

 

مصداق نامحدود «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ‏»

در لابه‌لای روایات چنین استنباط می‌شود که می‌توان حق حصاد را به افراد ناشناس داد از جمله: عَنِ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ‏ سَأَلتُهُ عَن قَولِ اللهِ «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ‏» قَالَ: الضِّغثَ‏ وَ الِاثنَینِ تُعطِی مَن حَضَرَکَ‏ (عیاشی، 1363: 1/377). با توجه به عبارت «تُعطِی مَن حَضَرَکَ»‏ می‌توان چنین استنباط کرد که مصداق اعطای حق حصاد نامحدود است و همه انسان‌ها را فارغ از دین و اعتقادشان در برمی‌گیرد، در صورتی که در لابه‌لای روایات برای گیرندگان زکات محدودیت‌هایی بیان شده است و نمی‌توان زکات را به افراد ناشناس داد و باید گیرندگان زکات در یکی از گروه‌های هشت‌گانه مستحق زکات قرار گیرند، از جمله: عِدَّةٌ مِن أَصحَابِنَا عَن أَحمَدَ بنِ مُحَمَّدٍ عَن إِسمَاعِیلَ بنِ سَعدٍ الأَشعَرِیِّ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: سَأَلتُهُ عَنِ الزَّکَاةِ هَل تُوضَعُ فِیمَن لَا یَعرِفُ قَالَ لَا وَ لَا زَکَاةُ الفِطرَةِ (کلینی، 1407: 3/547). علاوه بر این موارد مصادیق دیگری نیز بیان شده است که نباید به آنها زکات داد، از جمله:

- خویشاوندان: عَن أَبِی عَبدِ اللهِ ع قَالَ: خَمسَةٌ لَا یُعطَونَ مِنَ‏ الزَّکَاةِ شَیئاً الأَبُ وَ الأُمُّ وَ الوَلَدُ وَ المَملُوکُ وَ المَرأَةُ وَ ذَلِکَ أَنَّهُم عِیَالُهُ لَازِمُونَ لَهُ (کلینی، 1407: 3/552).

- جبریه: عَبدِ السَّلَامِ بنِ صَالِحٍ الهَرَوِیِّ قَالَ سَمِعتُ أَبَا الحَسَنِ عَلِیَّ بنَ مُوسَى بنِ جَعفَرٍ ع یَقُولُ‏ مَن قَالَ بِالجَبرِ فَلَا تُعطُوهُ مِنَ‏ الزَّکَاةِ شَیئا (ابن بابویه، 1389: 362).

- واقفیه: عَن یُونُسَ بنِ یَعقُوبَ قَالَ: قُلتُ لِأَبِی الحَسَنِ الرِّضَا ع أُعطِی هَؤُلَاءِ الَّذِینَ یَزعُمُونَ أَنَّ أَبَاکَ حَیٌّ مِنَ‏ الزَّکَاةِ شَیئاً قَالَ لَا تُعطِهِم فَإِنَّهُم کُفَّارٌ مُشرِکُونَ زَنَادِقَة (حر عاملی، 1409: 9/229).

- مجسمه: وَ رُوِیَ: مَن قَالَ بِالجِسمِ فَلَا تُعطُوهُ مِنَ‏ الزَّکَاةِ شَیئاً، وَ لَا تُصَلُّوا وَرَاءَهُ (حر عاملی، 1409: 4/68).

- شارب الخمر: عَلِیُّ بنُ إِبرَاهِیمَ عَن مُحَمَّدِ بنِ عِیسَى عَن دَاوُدَ الصَّرمِیِّ قَالَ: سَأَلتُهُ عَن شَارِبِ الخَمرِ یُعطَى مِنَ‏ الزَّکَاةِ شَیئاً قَالَ لَا (کلینی، 1407: 3/563)؛ بنابراین از آنجایی که نمی‌توان حق زکات را خویشاوندان، جبریه، واقفیه، شارب الخمر مجسمه داد و می‌توان حق حصاد را به افراد ناشناس داد، می‌توان نتیجه گرفت که حق ذکر شده در عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ‏» متفاوت از زکات شرعی و واجب است.

 

زمان وجوب زکات

یکی از دلایل بر تصدیق عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ‏» بر انفاق و صدقه به زمان واجب شدن زکات واجب و شرعی باز می‌گردد، از عبارت «یَومَ حَصادِه» در جمله «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ‏» به‌صراحت می‌توان نتیجه گرفت که حق مال را باید در زمان جمع‌آوری محصول پرداخت، درحالی‌که زکات در زمان جمع‌آوری محصول پرداخته نمی‌شود؛ زیرا در زمان جمع‌آوری محصول هنوز مقدار آن مشخص نشده است که آیا مقدار محصول به حدنصاب می‌رسد و یا خیر، در این باره برخی از مفسران نیز اشاره کرده‌اند از جمله:

الزکاة لا یمکن فی تلک الحال لأن العشر أو نصفه مکیل و لا یؤخذ إلا من المکیل و فی وقت الحصاد لا یکون مکیلا و لا یمکن کیله و إنما یکال بعد تذریته و تصفیته (راوندی، 1405: 1/217).

وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ‏ ینبئ عن أنه أمر من الله جل ثناؤه بإیتاء حقه یوم حصاده، و کان یوم حصاده هو یوم جده و قطعه؛ و الحب لا شک أنه فی ذلک الیوم فی سنبله، علم أن ما یؤخذ صدقة بعد حین حصده غیر الذی یجب إیتاؤه المساکین یوم حصاده (طبری، 1412: ‏8/44). علاوه بر این در احادیث نیز به این موضوع اشاره شده است از جمله:

عَن أَبِی عَبدِ اللهِ علیه السلام فِی قَولِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ‏ حَصادِهِ‏» قَالَ: «تُعطِی المِسکِینَ یَومَ حَصَادِکَ الضِّغثَ، ثُمَّ إِذَا وَقَعَ فِی البَیدَرِ، ثُمَّ إِذَا وَقَعَ فِی الصَّاعِ العُشرُ وَ نِصفُ العُشرِ» (کلینی، 1407: 3/565).

أَبِی بَصِیرٍ عَن أَبِی عَبدِ اللهِ ع قَالَ وَ هُوَ قَولُ اللهِ تَعَالَى- آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ‏ عِندَ الحَصَادِ یَعنِی القَبضَةَ بَعدَ القَبضَةِ إِذَا حَصَدتَهُ وَ کَذَلِکَ عِندَ الصِّرَامِ (طوسی، 1365: 4/106).

 

سبب نزول آیه

مطالب و داستانی که در سبب نزول این آیه بیان شده است نیز بر انفاق و صدقه دلالت دارد، نه زکات شرعی و واجب؛ در ذیل آیه 141/انعام داستان ثابت بن قیس بیان شده است که در هنگام جمع‌آوری محصول خرمای خویش همه آنها را به بینوایان و مسکینان داد و هیچ‌چیزی برای خود و خانواده‌اش نگه نداشت، در این حال آیه فوق نازل شد (عنایه، 1411: 207).

با توجه به سبب نزول بودن و یا تفسیر مصداقی مطلب فوق، می‌توان نتیجه گرفت که آیه مذکور با زکات واجب و شرعی جمع نمی‌شود، زیرا زکات واجب و شرعی مقدارش مشخص است و اسراف و زیاده‌روی در آن راه ندارد.

7. اختلاف معنای لفظ زکات در بین متقدمان و متأخران

در طول تاریخ یک زبان برخی از کلمات دارای معانی متفاوتی هستند بدین معنا که ظاهر و شکل نگارششان یکسان است اما معنای مستفاد از آنها متفاوت، به‌عنوان نمونه در زبان فارسی می‌توان به دو کلمه «حشیش» و «شوخ» اشاره کرد؛ «حشیش» در روزگارانی نه به‌معنای ماده مخدر، بلکه به‌معنای گیاه خشک بوده که در گذر زمان معنای ماده مخدر را به خود نیز گرفت، کاربرد حشیش به معنای گیاه خشک در شعر مولوی به کار رفته است:

گاو که بود تا تو ریش او شوی     

          خاک چه بود تا حشیش او شوی.

(مولوی، 1378: دفتر اول).

بنابراین نمی‌توان کلمه حشیش را در شعر مولوی را به‌معنای امروزی آن یعنی ماده مخدر تفسیر نمود. کلمه دیگر «شوخ» است که در سفرنامه ناصرخسرو از آن به چرک و کثافت یاد شده است مانند گرمابه‌بان دهم تا باشد که ما را دمکی زیادت‌تر در گرمابه بگذارد که شوخ از خود باز کنم (ناصرخسرو، 1389: بخش ۸۲). شوخ از خود باز کردن به‌معنای تمییز نمودن است، اما امروزه از این کلمه معنای شوخی و مزاح کردن، برداشت می‌شود، بنابراین در طول تاریخ هر زبانی باید به‌معنای کلمات در زمان خودشان توجه شود که ممکن است در گذر زمان معناهای متفاوتی به خود گیرند، یکی از این کلماتی که در لسان اهل تفسیر معناهای متفاوتی داشته است کلمه زکات است، مفهوم و حوزه معنایی زکات در بین متقدمان و متأخران متفاوت بوده است، زکات در بین متقدمان منحصراً به معنای زکات شرعی و واجب نبوده است، زکات شرعی و واجب در نزد متقدمان با لفظ «صدقه مفروضه» و «العشر و نصف العشر» توصیف می‌شده است و در بسیاری از موارد از صدقه و انفاق و نه زکات واجب و شرعی با لفظ زکات یاد می‌کرده‌اند و متأخران بدون توجه به حوزه معنایی زکات ذکر شده در لسان متقدمان آن را بر زکات واجب و شرعی حمل کرده‌اند؛ از جمله مواردی که از زکات واجب و شرعی با لفظ «صدقه مفروضه» یاد شده است می‌توان به عبارت‌های زیر اشاره کرد: أولى الأقوال فی ذلک عندی بالصواب، قول من قال: کان ذلک فرضا فرضه الله على المؤمنین فی طعامهم و ثمارهم التی تخرجها زروعهم و غروسهم، ثم نسخه الله بالصدقة المفروضة (طبری، 1412: 8/44).

از جمله مواردی که از زکات واجب و شرعی با لفظ «العشر و نصف العشر» یاد شده است می‌توان به عبارت‌های زیر اشاره کرد:

- أخرج سعید بن منصور و ابن أبى شیبة و ابن المنذر و ابن أبى حاتم و النحاس و البیهقی فی سننه عن ابن عباس وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ قال نسخها العشر و نصف العشر؛

- أخرج ابن أبى شیبة و ابن أبى حاتم عن عطیة العوفى فی قوله وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ قال کانوا إذا حصدوا و إذا دیس وادا غربل أعطوا منه شیئا فنسخها العشر و نصف العشر؛

- أخرج ابن أبى شیبة و عبد بن حمید و أبو داود فی ناسخه و ابن المنذر عن سفیان قال سالت السدى عن هذه الآیة وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ قال هی مکیة نسخها العشر و نصف العشر قلت له عمن قال عن العلماء (سیوطی، 1404: 3/49).

علاوه بر این متقدمان در هنگام شرح و تبیین عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ‏» از لفظ زکات استفاده کرده‌اند اما جهت توضیح تکمیلی با ذکر الفاظی نظیر «هی الصدقة»، «شیئا سوى الحق الواجب»، «سوى الفریضة» زکات واجب و شرعی را از زکات مستحبی که صدقه و انفاق است از هم جدای کرده‌اند از جمله:

- حدثنی یعقوب، قال: ثنا ابن علیة، قال: أخبرنا یونس، عن الحسن‏، فی قوله: وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ‏ الزکاة قال: هی الصدقة؛

- حدثنا عمرو بن علی، قال: ثنا عبد الوهاب، قال: ثنا محمد بن جعفر، عن أبیه جعفر: وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ‏ الزکاة قال: شیئا سوى الحق الواجب؛ حدثنا ابن وکیع، قال: ثنا جریر، عن لیث، عن مجاهد: وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ‏ الزکاة قال: سوى الفریضة؛

- حدثنی المثنى، قال: ثنا سوید، قال: أخبرنا ابن المبارک، عن شریک، عن سالم، عن سعید، فی قوله: وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ‏ الزکاة قال: کان هذا قبل الزکاة للمساکین، القبضة و الضغث لعلف دابته (طبری، 1412: 8/40).

در روایت‌های امامان معصوم علیهم‌السلام نیز در هنگام بیان زکات واجب از لفظ «العشر و نصف العشر» استفاده شده است، مانند:

- فی الزّرع حقّان: حقّ تؤخذ به، و حقّ تعطیه. قلت: و ما الّذی أؤخذ به، و ما الّذی أعطیه؟ قال: أمّا الّذی تؤخذ به، فالعشر و نصف العشر؛ و أمّا الّذی تعطیه، فقول الله عزّ و جلّ: وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ (قمی مشهدی، 1368: 4/458).

- الحُسَینُ بنُ مُحَمَّدٍ عَن مُعَلَّى بنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ عَن أَبَانٍ عَن أَبِی مَریَمَ عَن أَبِی عَبدِ اللهِ ع‏ فِی قَولِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ‏ قَالَ تُعطِی المِسکِینَ یَومَ حَصَادِکَ الضِّغثَ ثُمَّ إِذَا وَقَعَ فِی البَیدَرِ ثُمَّ إِذَا وَقَعَ فِی الصَّاعِ العُشرُ وَ نِصفُ‏ العُشرِ (کلینی، 1407: 3/565)؛ بنابراین اگر متقدمان نیز در تفسیر عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ‏» از لفظ زکات استفاده کرده باشند صرفاً به‌معنای زکات واجب و شرعی نیست.

 

بحث و نتیجه‌گیری

از مطالب ذکر شده نتایج زیر به دست می‌آید:

1. آیات مستثنیات و ناسخ و منسوخ در تفکر تفسیری شیعه جایگاهی ندارد و آیات مستثنیات در طول تاریخ تفسیر با اجتهاد مفسران اهل سنت و بعضاً نقل آنها توسط شیعه جهت جمع بین تضادهای ظاهری به وجود آمده است و مستثنی نمودن آیه 141/انعام به جهت تعارض بین زکات واجب در مدینه و حمل عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ‏» به زکات واجب و شرعی به وجود آمده است.

2. عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ»‏ به‌معنای صدقه و انفاق است که اگر مسکین و نیازمندی در هنگام جمع‌آوری محصول وارد شد، صاحب مال باید مقداری از مال را به او دهد و اگر مسکینی وارد نشد بر صاحب مال واجب نیست و این عبارت با زکات واجب و شرعی ارتباطی ندارد، زیرا زکات واجب و شرعی اولاً نه در هنگام جمع‌آوری محصول بلکه بعد از جمع‌آوری محصول و مشخص‌شدن مقدارش به مسکین و نیازمند داده می‌شود و این حقِ واجب در همه حال واجب است، نه‌فقط در هنگام جمع‌آوری محصول.

3. از سیاق آیه 141/انعام و عبارت‌های ابتدایی آنکه میوه‌ها از جمله انار و زیتون را ذکر کرده است، نیز از عبارت «وَ لا تُسرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ المُسرِفِینَ» می‌توان نتیجه گرفت که حقّ ذکر شده در عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ‏» بر زکات واجب و شرعی دلالت ندارد، زیرا زکات به محصولات صیفی و باغی چون انار و زیتون تعلق نمی‌گیرد و دیگر آنکه مقدار زکات مشخص است و اسراف در زکات معنایی ندارد.

4. سبب نزول آیه و روایات وارده از امامان معصوم علیهم‌السلام و پیامبر اسلام صلی ‌الله‌ علیه ‌‌و اله ‌و سلم به‌صراحت بر این مطلب دلالت دارد که عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ‏» به معنای انفاق و صدقه است نه زکات واجب و شرعی.

5. نادیده گرفتن معنای چندگانه زکات و صدقه در قرآن و نیز بی‌توجهی به اختلاف معنای زکات در کتب تفسیری در طول تاریخ تفسیر، برخی از مفسران را بر آن داشت که عبارت «وَ آتُوا حَقَّهُ یَومَ حَصادِهِ»‏ را بر زکات واجب و شرعی تفسیر نمایند.



[1]. برای مطالعه و نادرستی آیات مستثنیات، رجوع کنید به مقاله «بررسی نظریه آیات مستثنیات سور مکی و مدنی»، فصلنامهمطالعات تفسیری شماره 8 و مقاله «عوامل پیدایش آیات مستثنیات»، فصلنامهپژوهش‌های قرآنی، دوره 21، شماره 81، زمستان 1395، صفحه 142-165 و درباره ماهیت نسخ، رجوع کنید به مقاله «ارزیابی نظریه وقوع نسخ در قرآن کریم»، مجله تحقیقات علوم قرآن و حدیث، دوره 12، شماره 4، زمستان 1394.

[2]. خُذ مِن أَموالِهِم صَدَقَةً تُطَهِّرُهُم وَ تُزَکِّیهِم بِها وَ صَلِّ عَلَیهِم إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُم وَ اللهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (توبه/103).

-  ابن‌بابویه، محمد بن على (1389ق).‏التوحید. به تصحیح هاشم حسینى. قم: جامعه مدرسین.
-  ابن حیون، نعمان بن محمد مغربى‏ (1385ق). دعائم الإسلام.‏ قم‏: مؤسسة آل البیت علیهم‌السلام.
-  ابن ضریس، ابوعبدالله محمد بن ایوب بجلی (1408ق). فضائل القرآن و ما نزل من القرآن بمکّه و ما انزل القرآن بالمدینه. دمشق: دارالفکر.
-  ابن عطیه اندلسی، عبد الحق بن غالب (1422ق). المحرّر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز. به کوشش عبدالسلام محمد، بیروت: دار الکتب العلمیة.
-  ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو (1419ق). تفسیر القرآن العظیم. بیروت: دارالکتب العلمیه.
-  اخوان مقدم، زهره، طهماسبی بلداجی، اصغر (زمستان 1394). «ارزیابی نظریه وقوع نسخ در قرآن کریم». تحقیقات علوم قرآن و حدیث دوره 12. شماره 4. 1-25.
-  آلوسی، سید محمود (1415 ق). روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم. به تحقیق علی عبدالباری عطیه. بیروت: دارالکتب العلمی.
-  بحرانی، سید هاشم (1416ق). البرهان فی تفسیر القرآن. تهران: بنیاد بعثت.
-  بلخی، مقاتل بن سلیمان (1423ق). تفسیر بن سلیمان. به کوشش شحاته. بیروت: دار احیاء التراث.
-  جصاص، احمد بن على (1405ق).‏ احکام القرآن. بیروت‏: دار احیاء التراث العربى‏.
-  حر عاملى، محمد بن حسن (1409ق). تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة. قم: مؤسسة آل البیت علیهم‌السلام.
-  حسکانی، عبدالله بن احمد(1411ق). شواهد التنزیل لقواعد التفضیل. به تحقیق محمدباقر محمودی. تهران: وزارت ارشاد اسلامی.
-  ح‍وی‍زی‌، ع‍ب‍د ع‍ل‍ی ‌ب‍ن‌ ج‍م‍ع‍ه‌ (1392ق). تفسیر نور الثقلین. قم: چاپ و نشر نوید اسلام‏.
-  حیدری مزرعه آخوند، محمدعلی؛ پهلوان، منصور؛ اشتری رکن‌آبادی، محمدرضا (زمستان 1395). «عوامل پیدایش آیات مستثنیات». فصلنامه پژوهش‌های قرآنی. دوره 21. شماره 81. 142-165.
-  خ‍وئ‍ی‌، اب‍وال‍ق‍اس‍م‌ (1364ق). ال‍ب‍ی‍ان‌ ف‍ی‌ ت‍ف‍س‍ی‍ر ال‍ق‍رآن‌. ت‍ه‍ران: ک‍ع‍ب‍ه‌.
-  رازی، فخرالدین ابوعبدالله محمد بن عمر(1420ق). مفاتیح الغیب. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
-  راوندى، قطب‌الدین سعید بن هبة الله (1405ق). فقه القرآن فى شرح آیات الأحکام. قم‏: کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى‏.‏
-  رجبی، محمود (1383ش). روش‌ ت‍ف‍س‍ی‍ر ق‍رآن‌. ق‍م‌: م‍ؤس‍س‍ه‌ پ‍ژوه‍ش‍ی‌ ح‍وزه‌ و دان‍ش‍گ‍اه.
-  رشیدالدین میبدى، احمد بن ابى سعد (1371ش). کشف الأسرار و عدة الأبرار. تهران: انتشارات امیرکبیر.
-  زمخشری، محمود (1407ق). الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل. بیروت: دارالکتب العربی.
-  سید قطب، ابو ابراهیم شاذلی (1412ق). فی ظلال القرآن. بیروت: دار الشروق.
-  سیوطی، جلال‌الدین ع‍ب‍دال‍رح‍م‍ن‌‌ب‍ن‌اب‍ی‌ب‍ک‍ر (1404 ق). الدر المنثور فی تفسیر المأثور. قم: کتابخانه آیت الله مرعشی.
-  سیوطی، جلال‌الدین ع‍ب‍دال‍رح‍م‍ن‌‌ب‍ن‌اب‍ی‌ب‍ک‍ر (1421). الاتقان فی علوم القرآن. بیروت: دارالکتب العربی.
-  شبر، سید عبدالله (1412ق). تفسیر القرآن الکریم. بیروت: دارالبلاغة.
-  شهرستانی، محمد بن عبدالکریم (1376ش). مفاتیح الاسرار و مصابیح الابرار. به تحقق محمدعلی آذرشب. تهران: دفتر نشر میراث مکتوب.
-  طباطبایی، سیدمحمدحسین (1417ق). المیزان فی تفسیر القرآن. قم: انتشارات اسلامی.
-  طبری، فضل بن حسن (1412ق). جامع البیان عن تأویل آی القرآن. بیروت: دار المعرفة.
-  طوسی، محمد بن حسن (بی‌تا). التبیان فی تفسیر القرآن. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
-  طوسی، محمد بن حسن (1365ش). تهذیب الأحکام. به تحقیق سید حسن موسوی خرسان. تهران: دار الکتب الاسلامیة.
-  عنایه، غازی (1411ق). اسباب النزول القرآنی. بیروت: دارالجیل.
-  ع‍ی‍اش‍ی، م‍ح‍م‍د ب‍ن‌ م‍س‍ع‍ود ب‍ن‌ ع‍ی‍اش‌ ال‍س‍ل‍م‍ی‌ ال‍س‍م‍رق‍ن‍دی‌ (1363ش). التفسیر. به تحقیق ه‍اش‍م‌ ال‍رس‍ول‍ی‌ ال‍م‍ح‍لات‍ی‌. ت‍ه‍ران‌: ال‍ع‍ل‍م‍ی‍ه‌ الاس‍لام‍ی‍ه.
-  فیض کاشانی، ملامحسن(1418ق). الاصفی فی تفسیر القرآن. قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
-  قاسمی، جمال‌الدین (1418ق). محاسن التاویل. بیروت: دارالکتب العلمیة.
-  قبادیانی مروزی، ناصرخسرو (1389ش). سفرنامه. به‌ کوشش محمد دبیرسیاقی. تهران: انتشارات زوار.
-  قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا (1368ش). کنز الدقائق و بحر الغرائب. تهران: وزارت ارشاد.
-  قمی، علی بن ابراهیم (1367ش). تفسیر قمی. قم: دارالکتاب.
-  کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق (1407ق). ‏الکافی. به تحقیق على‌اکبر غفارى و محمد آخوندى. تهران: دار الکتب الاسلامیة‏.
-  مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى‏ (1403ق). بحار الأنوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار. بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏‏.
-  معرفت‏، محمدهادى (1415). التمهید فی علوم القرآن الکریم. قم‏: مؤسسة النشر الاسلامى‏.
-  مولوی، مولانا جلال‌الدین محمد (مشهور به مولوی) (1378ش). مثنوی معنوی. براساس نسخه تصحیح شده رینولد نیکلسون. با مقدمه استاد بدیع‌الزمان فروزانفر. تهران: انتشارات امیر مستعان.