با همکاری مشترک دانشگاه پیام نور و انجمن علمی قرآن و عهدین ایران

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

استادیار گروه زبانشناسی و مطالعات ترجمه، دانشگاه ولی عصر (عج) رفسنجان

چکیده

یکی از بحث‌های عمده و دامنه‌دار در حوزه علوم قرآنی، به مسأله زبان قرآن برمی‌گردد. تاکنون مطالعات بی‌شماری در مورد ویژگی‌های زبان قرآن از جنبه‌های گوناگون صورت گرفته‌ است. با وجود این، عمدتاً نتایجِ این مطالعات مبتنی بر تحلیل‌های دقیقِ برآمده از نظریه‌های نوین زبان‌شناختی نیست. ازاین‌رو، پژوهش حاضر، جهت بررسی جنبه‌های معینی از زبان قرآن، با کارکردی دوگانه، نخست، با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی در چهارچوب زبان‌شناسی نقشگرای نظام‌مند هلیدی و متیسن (2014) به بررسی ساخت وجهی در جریان گفتگوی خداوند متعال و ابلیس در چهار سوره «أعراف»، «حجر»، «إسراء» و «ص» می‌پردازد و سپس، طبق نتایج حاصل از این بررسی، با استفاده از مفهوم شناختیِ سرنمونِ رُش (1978)، سلسله‌مراتب نشان‌داری گرینبرگ (1966) و معیار بسامدِ کاربردِ کرافت (2003)، به تبیین شناختی و رده‌شناختیِ این نتایج در راستای فهم بهتر ویژ‌گی‌های ساختاری زبان قرآن اشاره می‌کند. نتایج عمده پژوهش نشان می‌دهد که زبان قرآن، از همان سازوکارهای رایج و قواعد حاکم بر تعاملات زبان بشر بهره گرفته است و به لحاظ زبان‌شناختی، اساساً زبانی ساده است نه ادبی و خاص.

کلیدواژه‌ها

زبان آسان­ترین وسیله انتقال مفاهیم ذهنی در انسان به شمار می­رود و ساده­ترین ابزاری است که انسان می‌تواند در حیات اجتماعی، از طریق آن، معانی متصوره خویش را مورد تبادل و تفاهم قرار دهد. لذا خداوند پس از نعمت آفرینش، آن را از بزرگ­ترین نعمت­ها یاد کرده است: ﴿الرَّحمَنُ* عَلَّمَ القُرءَانَ* خَلَقَ الانسَانَ* عَلَّمَهُ البَیَانَ[1]﴾. شرایع الهی که برای انسان­ها آمده و با آنان سخن گفته، از همین شیوه معمولی و متعارف بهره جسته است؛ ﴿وَ مَا أَرسَلنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَومِهِ لِیُبَینِ‏َّ لهُم...[2]﴾. ازاین‌رو زبان شریعت همان زبان مردم است و چون روی سخن با مردم است، باید زبانی قابل فهم برایشان باشد (معرفت، 1383: 36-37). بااین‌حال جای تردید نیست که قرآن در دو جهت لفظ و معنا ساختاری وحیانی دارد و صرفاً کلام خداست (همان: 48).

بدون شک، وحی، گفتار و نوعی اظهار[3] بود. خداوند در شرایط مکانی و زمانی خاصی جملاتی از عربی را به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم اظهار کرد. وحی در اصل متنی گفتاری بود[4]؛ بدین معنا که خداوند دستگاه نشانه­ای خاصی را در موقعیت زمانی و مکانی معینی برای تعبیر آوردن از مقاصد خودش به کار برده است (قائمی­نیا، 1389: 130). نص، وحدت زبانی و ارتباطی خاصی است و مانند هر متن بشری دو بُعد وحدت زبانی و ارتباطی دارد. این سخن به معنای بشری دانستن متن الهی و کلام خدا نیست. گاهی مراد از «بشری» این است که صرفاً در ارتباط بشر با بشر تکوین یافته است و مانند همه متن­های بشری فقط در سطح افقی شکل گرفته است. در نتیجه، فقط تابع قوانین بشری است و در مقام تحلیل آن، توجه به همین قوانین کافی است. «بشری بودن» به این معنا در نص الهی روا نیست و از «بشری بودن» این معنا اراده نشده است. قرآن به این معنا متنی بشری است که در تحلیل آن باید به قوانین زبان بشر توجه کرد (همان: 149).

چیستی و ماهیت زبان قرآن ازجمله موضوعاتی است که همواره مورد توجه اندیشمندان بوده است و تاکنون از جنبه­های گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است. عرف عام بودن، عرف خاص بودن، فراعرفی بودن، وحیانی بودن، ادبی بودن، اشتمال زبان قرآن بر کنایه و مجاز، جنسیتی بودن، تعلیمی بودن، چند ساحتی بودن، گفتاری بودن، همگانی بودن، فطری بودن، رمزی و نمادین بودن، زبان هدایت بودن، اخلاقی بودن و ویژه بودن زبان قرآن از ویژگی­های متعددی است که در مورد زبان این کتاب مقدس برجسته شده است (برای نمونه: خوش­منش، 1388: 96-122؛ سعیدی روشن، 1389/1383؛ آگاهی و فقهی­زاده، 1394: 108؛ لسانی فشارکی، 1379).

بااین‌حال، عمدتاً نتایجِ این مطالعات، مبتنی بر تحلیل­های دقیقِ برآمده از نظریه­های نوین زبان‌شناختی نیست. همان‌طور که قائمی­نیا (1390: 24-25) نیز اشاره می­کند، به‌یقین، سودجستن از ابزارها و دانش­های جدید، نوعی تدبر روشمند در آیات این کتاب آسمانی و از مصادیق برجسته آن است (البته معنی این سخن این نیست که می­توانیم همه دیدگاه­ها و نظریات جدید را به خدمت تفکر دینی و به‌ویژه به خدمت قرآن درآوریم زیرا در تفکر غربی و در میان دانش­های جدید هم مطالب قابل نقد فراوانی مشاهده می­شود). ازاین‌رو، پژوهش حاضر با به خدمت گرفتن نظریات نوین زبان‌شناختی (که ذیلاً به آن پرداخته خواهد شد) تلاشی است در جهت نوعی تدبر روشمند در آیات قرآن.

یکی از سه دیدگاه­ کلان در مورد زبان، دیدگاهی است موسوم به نقش­گرایی. در این دیدگاه بر مقدم بودن نقش ارتباطی زبان و سرچشمه گرفتن نحو و صورت از آن تأکید می­شود. نقش­گرایان بر این باورند که اصلی­ترین وظیفه زبان ایجاد ارتباط است و ازاین‌رو به حضور نقش ارتباطی، کاربردشناختی و کلامی/گفتمانی به‌عنوان بخش­های لاینفک دانش زبانی و نتیجتاً طرد تفکر استقلال و خودمختاری زبان، تأکید می­ورزند (دبیرمقدم، 1383: 49). در میان رویکردهای نقشگرا به زبان، یکی از پرکاربردترین آنها، دستور نقش­گرای نظام­مند[5] هلیدی و متیسن[6] (2014) است که برای توصیف زبان به فرانقش­های[7] زبانی در متن می‌پردازد. از دیدگاه هلیدی، ساختار زبان متأثر از نقش­هایی است که زبان در بافت ارتباطی و در جهان خارج به عهده دارد و این تأثیر به شکل سه فرانقش تجلی می­یابد: فرانقش بازنمودی[8]، فرانقش متنی[9] و فرانقش بینافردی[10]. زبان با اینکه تفسیرکننده است، همیشه عمل‌کننده نیز هست، به‌طوری‌که روابط شخصی و اجتماعی ما با مردم دوروبرمان را نیز به انجام می‌رساند. این نوع معنا نسبت به نقش تفسیری و تجربه­ای زبان خیلی فعال­تر است. در واقع این نقش زبان به‌عنوان یک فعالیت قلمداد می­شود که از آن با نام «فرانقش بینافردی» یاد می­شود که هم ناظر بر شخص و هم ناظر بر تعامل است (هلیدی و متیسن، 2014: 30).

از آنجاکه در چهارچوب فرانقش بینافردی، از زبان برای تعامل با دیگر افراد، برقراری رابطه و حفظ این رابطه، تحت تأثیر قرار دادن رفتار سایرین، بیان دیدگاه شخصی خود و درک یا تغییر دیدگاه­های دیگران استفاده می­شود، بررسی کارکرد این فرانقش در زمینه متن قرآن کریم که در دو جهت لفظ و معنا ساختاری وحیانی دارد و از توان تعاملی، ارتباطی و انگیزشی بسیار بالایی نیز برخوردار است (بازوبندی و صحرایی، 1394) می­تواند، به طور خاص، محک مناسبی برای بررسی شیوه تبادل معنا و ساخت وجهی در قرآن و در سطح کلان، شواهدی برای بررسی مسأله زبان قرآن فراهم آورد. ازاین‌رو، این مقاله، در مقام پاسخ به این دو پرسش است: 1. بررسی ساخت وجهی در قالب فرانقش بینافردی چه کمکی به درک بهتر مخاطب از متن و شیوه تبادل معنا و در نتیجه تفسیر منسجم­تر از قرآن می­کند؟ 2. نتایج حاصل از بررسی ساخت وجهی در چهارچوب دستور نقشگرای نظام­مند و به‌تبع آن تبیین شناختی و رده­شناختی این نتایج، چه تفسیری در باب ویژگی­های زبان قرآن به دست خواهد داد؟

به بیان روشن­تر، ­پژوهش حاضر، صرفاً جهت یک بررسی کاملاً زبان­شناختی در باب زبان قرآن[11]، با کارکردی دوگانه، نخست، با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی در چهارچوب رویکرد نقشگرای نظام­مند هلیدی (2014) به بررسی ساخت وجهی در پیکره­ای معین (گفتگوی بین خداوند متعال و ابلیس در ماجرای سجده نکردن ابلیس بر آدم در چهار سوره «أعراف»، «حجر»، «إسراء» و «ص») براساس فرانقش بینافردی می­پردازد و سپس، براساس نتایج حاصل از این بررسی، با استفاده از مفهوم شناختی سرنمونِ رُش[12] (1978)، سلسله­مراتب نشان‌داری[13] گرینبرگ[14] (1966) و معیار بسامد کاربردِ[15] کرافت[16] (2003) به تبیینی شناختی و رده­شناختی از برخی ویژگی­های زبان قرآن اشاره می­کند. در همین راستا، فرضیه­های پژوهش بدین ترتیب بیان می­شوند: 1. با توجه به توازی و انطباق انتخاب­های معنایی با سطح ساختاری واژگان‌دستور، بررسی ساخت وجهی در متن قرآن می‌تواند به طرز قابل قبولی زمینه­ساز درک بیشتر خواننده و شنونده متن از شیوه تبادل معنا در قرآن را فراهم کند و در زمینه تفسیر قرآن سودمند واقع شود؛[17] 2. نتایج حاصل از این بررسی، با به خدمت گرفتن تبیین­هایی دیگر از مفاهیم رایج در مکاتب کلان زبان‌شناسی (رویکردهای شناختی و رده­شناسی) شواهد قابل قبولی درباره ساخت و ماهیت زبان قرآن به دست می­دهد.

پژوهش حاضر، به‌جز مقدمه و بیانمسأله مشتمل بر چهار بخش اصلی دیگر می­باشد. بخش دوم به پیشینه پژوهش، بخش سوم به مبنای نظری و بخش چهارم به تجزیه‌وتحلیل داده­ها جهت بررسی ساخت وجهی پیکره و آنگاه تبیین شناختی و رده­شناختی نتایج حاصل از آن می­پردازد. بخش آخر نیز به نتیجه­گیری اختصاص دارد.

 

پیشینه پژوهش

تا جایی که راقم سطور حاضر مورد بررسی قرار داده است، تاکنون هیچ‌گونه پژوهشی در جهت بررسی چیستی زبان قرآن در چهارچوب نظریه نقش­گرای نظام­مند که با تبیینی شناختی و رده­شناختی نیز همراه شده باشد صورت نگرفته است. بااین‌حال، مطالعات بسیار زیادی در زمینه زبان قرآن از دیگر جنبه­ها انجام شده است. در اینجا به مهم­ترین آنها اشاره کوتاهی می‌شود.

سعیدی روشن (1383، 1389) به‌طور مفصل در مورد دیدگاه­های مختلف پیرامون زبان قرآن به بررسی و تتبع پرداخته است. ایشان با بررسی مسائل متعددی از جمله زبان قرآن در سطح مفردات، نقد و تحلیل دیدگاه­های گوناگون در مورد زبان گزاره­های قرآن و همچنین نقد رویکردهای جدید زبان دینی در غرب ابراز می­دارند که دیدگاه وی در مورد زبان قرآن، نظریه زبان عرفی محض نیز نیست، بلکه نظریه­ مورد تأکید وی، زبان خاص یعنی «زبان هدایت» است (سعیدی روشن، 1383: 371). در نظر ایشان، «زبان هدایت» با زبان سایر قلمروها در عین اشتراک، ویژگی‌های خاص خود را دارد. بی­گمان زبان قرآن دارای لایه­های متعدد است. لایه نخست زبان قرآن همان زبان عرف عام است، اما لایه­های عمیق­تر آن، فراعرفی یا عرف خاص است (سعیدی روشن، 1389: 186).

لسانی فشارکی (1379: 4-18) سه دیدگاه عمده یعنی عربی بودن، فطری بودن و ویژه بودن زبان قرآن را برجسته می­کند و سپس به ترتیب هر کدام را مورد نقد قرار می­دهد و نهایتاً چنین نتیجه می­گیرد که «خداوند در پوشش و قالب زبان عربی، زبانی پدید آورده است که «للنّاس» است تا اولاً: زبان تفاهم و تبادل انسان­ها با رب­العالمین باشد و ثانیاً: در بین یک گروه اجتماعی خاص که حملة­القرآن می­باشند، به‌عنوان یک زبان، مانند زبان فرانسه، انگلیسی، عربی و... مطرح باشد و مورد استفاده قرار گیرد» (همان: 18).

رضایی اصفهانی (1388: 137) با اشاره به زبان تأویلی و باطنی قرآن، سه رویکرد اساسی در این زمینه (دیدگاه باطنیان و متصوفه، دیدگاه ظاهرگرایان و دیدگاه اهل‌بیت علیهم­السلام) را مورد بررسی قرار داده و اشاره می­کنند که دیدگاه اهل‌بیت علیهم­السلام که جمع­کننده ظاهر و باطن قرآن است ترجیح داده می‌شود. در همین راستا، شاکر (1380: 120) پس از اشاره مختصر به اصطلاحات تخصصی مختلف از جمله زبان عرفی، زبان رمز، زبان نمادین، زبان ادبی، زبان علمی و زبان تمثیلی به بررسی ویژگی­های زبان قرآن می­پردازد. ایشان علاوه بر اینکه زبان قرآن را دو لایه (دارای ظاهر و باطن) و برخوردار از اصطلاحات تخصصی خاص خود (عرف خاص) قلمداد می­کنند، بر این باورند که با توجه به اینکه قرآن کریم از شیوه­های مختلفی برای هدایت استفاده کرده است (از جمله قصص، امثال و احکام)، در هر یک از آنها زبان خاصی را به کار گرفته است (دیدگاه ترکیبی زبان قرآن).

علی­دوست، قائمی­نیا و رفیعی (1392) با تفکیک نظامات زبانی به بخش­های ثابت و متغیر، به‌زعم خود، تحلیلی متفاوت از موضوع «لسان قوم» ارائه می­دهند که تا حدودی شبیه به تحلیل سعیدی روشن (1389: 186) است. آنها زبان قرآن را در حوزه نظامات ثابت زبانی (لغت و قواعد)، زبان عرف تلقی می­کنند و در حوزه نظامات غیرثابت زبانی (چینش واژگان، بدایع، انتخاب­ مفاهیم و واژگان، نظم‌آهنگ و سایر وجوه غیرثابت)، آن را عرف خاص می­دانند (دیدگاه عرفی دوسطحی).

 

مفاهیم و مبنای نظری پژوهش

از آنجا که توصیف و تحلیل داده­های پیکره، در چهارچوب نظری زبان­شناسی نقش­گرای نظام­مند هلیدی و متیسن (2014) انجام می­شود و صرفاً تبیین و تفسیر نتایج حاصل از این داده­ها با استفاده از مفهوم شناختیِ سرنمونِ رُش (1978)، سلسله­مراتب نشان‌داری گرینبرگ (1966) و معیار بسامدِ کاربردِ کرافت (2003) صورت می­گیرد، فلذا، در این بخش، فقط به مفاهیم و اصطلاحات نظری رویکرد نقش­گرای نظام­مند می­پردازیم و به‌تناسب بحث در بخش تجزیه‌وتحلیل داده­ها، به هنگام تبیین و تفسیر نتایج، به توضیح سه مفهوم اخیر اشاره می­شود (لازم به ذکر است که نویسنده سعی زیادی کرده است که این مفاهیم و اصطلاحات نظری را تا حد امکان به‌‌گونه‌ای ساده‌سازی­شده ارائه دهد که هم مخاطبان خاص حوزه علوم قرآن و حدیث و هم علاقه­مندان به بحث­های میان­رشته­ای بتوانند بحث را با سهولت بیشتری دنبال کنند، اگرچه ممکن است به چنین غایتی به‌طور کامل دست نیافته باشد که البته این مسأله به‌دلیل پیچیدگی مفهومی خاص مبنای نظری تا حدی اجتناب­ناپذیر است).

در دستور نقش­گرای نظام­مند، مفهوم زیربنایی و اساسیِ دستور، انتخاب[18] است که از طریق مفهومِ نظام بازنمایی می­شود (هلیدی، 2003: 183). طبق این دستور، زبان یک نظام خوش­تعریف[19] نیست؛ معادل مجموعه­ای از همه جملات دستوری نیست، لذا با قواعد تعبیر نمی­شود. در این دستور، زبان یک نظام نشانه­شناختی است؛ اما نه از حیث نظامی از نشانه­ها، بلکه از حیث منبعی نظام­مند برای معنا، چیزی که هلیدی آن را اغلب پتانسیل یا منبع بالقوه معنا[20] می‌نامد. قلب زبان در این دستور سطح انتزاعی کدگذاری است یعنی واژگان­دستور[21] (همان: 192-194). به عبارتی، در این رویکرد، دستور به‌مثابه نظامی نگریسته می­شود که سازنده معناست و مقوله­های دستوری با توجه به معنایی که دارند توصیف می­شوند (هلیدی و متیسن، 2014: 10). این دستور، به زبان در متن می­پردازد و به نقش دستور در ارتباط با واژگان، در انجام نقش­های خاص و تشخیص انواع معنی توجه دارد. به‌منظور شناخت این معانی، باید مبتنی بر دستور یا واژگان­- دستور عمل کنیم و همیشه در نظر داشته باشیم که از منظر رویکرد نقش­گرای نظام­مند، واژگان-دستور براساس اهداف متن انتخاب می­گردد و موضوع آن انتخاب­هایی است که گوینده از مجموع امکانات معنایی زبان یعنی از نظام معنایی، صورت می­بخشد. هر متنی، محصول انتخاب­های پی­درپی، در شبکه بسیار بزرگی از نظام­هاست.

نظریه نقش­گرای نظام­مند ازآن‌رو به این نام خوانده می­شود که دستور زبان را در قالب شبکه­های نظام­مند بازنمایی می­کند و نه در قالب فهرستی از ساخت­ها. البته که ساخت، بخش اصلی چنین توصیفی محسوب می­شود ولی به‌مثابه­ صورت بیرونی­ای تعبیر می­شود که از میان انتخاب­های نظام­مند صورت گرفته و نه به‌عنوان مشخصه تعیین­گر زبان. هر زبان، وسیله­ای برای ایجاد معنی است و معنی از دیگر سو، در الگوهای نظام­مندی از انتخاب­ها نهفته است (هلیدی و متیسن، 2004: 23 به نقل از مانفردی، 1394: 54-55).

دستور نقش­گرا همان‌طور که خود هلیدی بیان می­کند، در این مفهوم نقش­گراست که به‌منظور تبیین اینکه زبان چگونه به کار می­رود، مطرح شده است. در این رویکرد، هر متنی در یک بافت کاربردی رمزگشایی می­شود. این دستور، در واقع یک دستور طبیعی است مبنی بر اینکه همه چیز در چهارچوب آن، دست آخر با ارجاع به اینکه زبان چگونه به کار می­رود، توضیح داده می­شود (هلیدی 1994: xiii)؛ به‌عبارت‌دیگر، هر متن نوشتاری یا گفتاری در بافت کاربردی­اش قابل درک و تشخیص است و همین کاربرد زبان است که عامل شکل­گیری نظام زبانی است؛ یعنی، زبان، صرفاً برای اقناع نیازهای انسانی تحول می­یابد و نحوه شکل‌گیری آن با توجه به این نیازها، نقشی می­باشد. ازاین‌رو، دستور نقش­گرا با مطالعه ایستا یا تجویزی زبان سروکار ندارد، بلکه زبان را در کاربرد واقعی آن توصیف می­کند. به بیان دیگر، دستور نقش­گرای نظام‌مند به این امر می­پردازد که زبان چگونه کار می‌کند، چگونه سازمان می­یابد و عهده­دار کدام نقش‌های اجتماعی است. در این دستور، همان‌طور که در مقدمه پژوهش حاضر اشاره شد، ساختار زبان متأثر از نقش­هایی است که زبان در بافت ارتباطی و در جهان خارج به عهده دارد. از آنجا که این پژوهش اساساً به فرانقش بینافردی اختصاص دارد، در اینجا به دو فرانقش دیگر یعنی اندیشگانی و متنی پرداخته نمی‌شود.

در فرانقش بینافردی، زبان نقش تعاملی و حفظ روابط اجتماعی را دارد و نظام معنایی، توانایی گوینده در رخداد کلامی (اعم از نگرش­ها، ارزیابی­ها، قضاوت و انتظارات و خواسته­های گوینده) را بیان می­کند. به‌علاوه، ماهیت کلامی گوینده یعنی نقشی که در مبادله کلامی برای خود متصور است و نقشی که در مقام شنونده بر عهده دارد، توسط همین فرانقش و نظام معنایی شکل می­گیرد (هلیدی، 2002). در واقع، ایجاد ارتباط نیاز به یک سری عوامل دارد که در ساختار وجهی کلام یعنی همان فرانقش بینافردی محقق می‌شود.

در دستور هلیدی، بند،[22] واحد کانونی پردازش در واژگان- دستور است؛ در این مفهوم خاص که در سطح بند، معانی گوناگون، بر ساختارهای دستوریِ منسجم، منطبق و فرافکن می­شوند (هلیدی و متیسن: 2014: 10). در فرانقش بینافردی، بند به‌مثابه تبادل[23] تلقی می­شود؛ یعنی بند از تعامل گوینده/نویسنده با مخاطب شکل می­گیرد که هریک عهده­دار نقش گفتاری[24] خاصی است: و طی آن اطلاعات (ارائه اطلاعات در قالب خبر[25]؛ ارائه خدمات در قالب پیشنهاد[26]) یا کالا[27] و خدمات (درخواست اطلاعات در قالب پرسش؛ درخواست خدمات و کالا در قالب امر[28]) بین آنها مبادله می­شود (همان: 134-136).

در امر تعامل حداقل دو فرد (نویسنده یا گوینده و مخاطب) و یا افراد بیشتری دخیل هستند. به‌لحاظ بینافردی، متن یک سری از تبادلات بین گوینده و مخاطب است- حتی اگر به‌صورت تک­گویی یک‌طرفه باشد یعنی اساساً یک سری از بیانات که به‌صورت صامت از سوی مخاطب بازشناخته می­شود (همان: 45). هنگامی‌که زبان برای تبادل اطلاعات به‌کار گرفته می­شود، بند، شکل گزاره[29] به‌خود می­گیرد. برخلاف خبرها و پرسش­ها، پیشنهادها و اوامر اساساً گزاره نیستند بلکه پیشنهاده[30] هستند. به بیان دیگر، نقش معنایی بند در تبادل اطلاعات نقش گزاره و در تبادل کالا و خدمات نقش پیشنهاده است (همان: 138-139).

با توجه به توضیحات فوق، حال باید دید که این نقش­های گفتاری در قالب چه سازوکار و انتخاب‌هایی از نظام زبانی می­توانند نمود پیدا کنند. آنچه مسلم است اینکه در فرانقش بینافردی، این ساخت وجهی است که نقش اصلی در بازنمایی تعامل را برعهده می‌گیرد. ازاین‌روی، در اینجا به مؤلفه­های بند در ساخت وجهی (در واقع همان انتخاب­های واژگان­دستور برای نشان دادن معنای بینافردی) پرداخته خواهد شد.

در فرانقش بینافردی، هر بند از دو بخش اصلی یعنی وجه[31] و مانده[32] تشکیل می­شود. وجه برآیندی از فاعل و زمان‌داری (جزء خودایستا)[33] است. فاعل (که یک گروه اسمی و در این رویکرد همان فاعل دستوری است) رکن اصلی کلام است که اعتبار جمله بر آن استوار است؛ به‌عبارت‌دیگر، فاعل، عنصری نقشی است که مسئولیت صدق و کذب گزاره و به‌عبارت دقیق­تر مسئولیت­پذیری بند در ساخت وجهی را برعهده دارد.

زمان‌داری یا جزء خودایستا متشکل از سه عنصر نقشی است: وجه­نمایی[34]، زمان اولیه و قطبیت[35]. زمان اولیه یا اصلی در واقع ارجاع به زمان گوینده است؛ زمان انجام گزاره (گذشته، حال، یا آینده) را نشان می­دهد. وجه­نمایی، ارجاع به قضاوت گوینده است؛ نگرش گوینده نسبت به گزاره را بیان می­کند. قطبیت، به معنای انجام دادن یا ندادن گزاره از سوی فاعل است؛ انتخاب بین گزاره مثبت و منفی را نشان می­دهد. عنصر وجه­نما در رویکرد نقش­گرای نظام­مند، به دو طبقه کلی اخباری[36] و امری[37] تقسیم می­شود. وجه اخباری شامل وجه خبری[38] و وجه استفهامی[39] می­شود (همان: 143).

با این ‌حال در تقسیم‌بندی‌های زبان عربی، همان‌طور که بازوبندی و صحرایی (1394: 6) اشاره می­کنند، جملات به‌لحاظ وجه به خبری (که محتمل صدق و کذب است) و انشائی (که محتمل صدق و کذب نیست و مفهومش قبل از سخن گوینده وجود خارجی ندارد و گوینده مفهوم آن را از خود ایجاد کرده است) تقسیم می­شوند که با تقسیم­بندی دستور نقشگرای نظام‌مند، تفاوتی اساسی دارد. جمله انشائی بر دو قسم است: طلبی (شامل امر، نهی، استفهام، عرض، تحضیض) و غیر طلبی یا انفعالی (شامل خواهش، آرزو، قسم، تعجّب، مدح، ذمّ، ندبه، استغاثه). ذکر این نکته ضروری است که نگارنده سطور حاضر نیز در این مقاله، همسو با بازوبندی و صحرایی (1394) به دلیل تناسب بیشتر با بحث و همچنین بررسی و تحلیل دقیق­تر داده­ها به تقسیم­بندی دوگانه خبری و انشائی قائل خواهد بود (برای اطلاع از نحوه بررسی متفاوت از وجه در عربی نگاه کنید به: رایدینگ، 2005: 53). پس از بررسی مؤلفه­های تشکیل­دهنده وجه، اینک به بخش دیگر بند یعنی مانده که متشکل از سه عنصر نقشی یعنی محمول[40]، متمم[41] و افزوده[42] است می­پردازیم.

محمول در این رویکرد به‌صورت گروه فعلی فاقد عملگر وجهی یا زمانی ظاهر می­شود و به‌جز در موارد حذف (به قرینه)[43] در همه بند­های اصلی وجود دارد (هلیدی و متیسن، 2014: 151). متمم (مشتمل بر مفهوم مفعول و متمم در دستور سنتی) به شکل گروه اسمی ظاهر می­شود و توان بالقوه برای فاعل شدن را دارد (همان: 153). افزوده عنصری است که به‌صورت گروه قیدی یا گروه حرف اضافه محقق می­شود و توان بالقوه برای قرار گرفتن در جایگاه فاعل بند را ندارد. در فرانقش بینافردی، با افزوده­های وجهی[44] سر و کار داریم که خود مشتمل بر دو نوع است: افزوده وجه[45] و افزوده تفسیری[46]. افزوده­های وجه مواردی چون عادت، احتمال، میل، اجبار، زمان­مندی، شدت و غیره را نشان می­دهد. افزوده­های تفسیری، بین وجه و مانده ظاهر می­شوند و نظر گوینده را در مورد موضوع گفتار بیان می­کنند (همان: 154-159).

 

تجزیه و تحلیل داده­ها

با توجه به وحدت شبکه­ای آیات و «اصل سیاق» در قرآن کریم (قائمی­نیا، 1389: 372-373) و همچنین تحصیل نتایج معتبرتر، تمامی گفتگوهای بین خداوند متعال و ابلیس در چهار سوره اعراف، حجر، اسراء و ص (که مجموعاً 36 آیه می­شود[47])، به‌عنوان یک کل در نظر گرفته شد و در گام اول، براساس چهارچوب نظری پژوهش، به‌طور دقیق به بندهای اصلی خود تفکیک شدند؛ هر کدام از این چهار سوره مشتمل بر 19 بند است که درمجموع، پیکره کلی پژوهش، مشتمل بر 76 بند می­شود. سپس با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی ساخت وجهی و تحلیل بینافردی همه این بندها در قالب جداول معینی پرداخته شد. بااین‌حال، در اینجا به‌دلیل کمبود فضا و محدودیت حجمی و همچنین ازآنجا که هدف از بررسی حاضر، تبیین و تفسیر داده‌های کمی حاصل از تجزیه داده­هاست، صرفاً، به تجزیه ساخت وجهی برخی از بندهای این سوره­ها از باب نمونه بسنده خواهیم کرد و متعاقباً به بررسی کمی کل پیکره خواهیم پرداخت.

انتخاب این نمونه­ها به‌نحوی است که نشانگر شمای کلی ساخت وجهی بندهای پیکره مزبور باشند. برای این منظور، ابتدا هر بند به مؤلفه­های اصلی تشکیل­دهنده خود یعنی وجه و مانده و سپس به زیرمؤلفه­های وجه یعنی فاعل و عنصر زمان­داری و زیرمؤلفه­های مانده یعنی محمول، متمم و افزوده تفکیک شدند. مؤلفه­های تشکیل­دهنده عنصر زمان­داری در هر بند یعنی وجه­نمایی، زمان اولیه و قطبیت نیز مشخص شدند. لازم به ذکر است که در این پژوهش به بررسی نقش­های گفتاری آیات پرداخته نخواهد شد.

 

چند نمونه تحلیل از ساختار وجهی بندهای پیکره

پس از اینکه خداوند متعال، ابلیس را به سجده کردن بر آدم امر فرمودند و ابلیس ممانعت نمود، خداوند دلیل این سرپیچی را از ابلیس سؤال می­فرمایند (اعراف/12؛ ص/75؛ حجر/32) و ابلیس برتری تبار خود (خلق شدن از آتش) را دلیل این مسأله مطرح می­کند (اعراف/12؛ ص/76؛ حجر/33؛ اسراء/61):

 ﴿قَالَ أنا خَیرٌ مِّنهُ خَلَقتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقتَهُ مِن طِینٍ﴾ (ص/76؛ اعراف/12).

«گفت: من از او بهترم مرا از آتشى آفریدى و او را از گل آفریدی[48]».

جدول 1. ساخت بند اسمی خبری مثبت در فرازمان

أَنَا خَیرٌ مِّنهُ:

من از او بهترم

 

وجه

فاعل

أنا

زمان­داری

وجه­نمایی

خبری

قطبیت

مثبت

زمان

فرازمان

مانده

محمول

خیر

متمم

---

افزوده

منه (افزوده حاشیه‌ای)

علامه طباطبایی بر این باور است در این جواب خداى تعالى براى اولین بار معصیت شد چون برگشت تمامى معصیت‏ها به دعواى انانیت (خودخواهى) و منازعه با کبریاى خداى سبحان است، درحالى‌که کبریا ردایى است که بر اندام کسى جز او شایسته نیست و هیچ مخلوقى را نمى‏رسد که در مقابل انانیت الهى براى خود انانیت قائل شده به ذات خود تکیه زده و «من» بگوید (1374: 8/29). رویکرد نقش­گرای نظام‌مند در تحلیل جملات اسمیه (بندهای اسمی) مانند بند «أنا خیر» به‌دلیل عدم وجود عنصر زمان­دار صوری، مسکوت و ناتمام است؛ زیرا در این رویکرد، زمان اولیه جزئی از عملگر فعلی است، در صورتی که ما در جملات اسمیه در عربی، فعلی نداریم. جمله اسمیه جمله­ای است که از مبتدا و خبر تشکیل شده­ است و در اصل برای این وضع شده است که چیزی را برای چیز دیگر بدون در نظر گرفتن حدوث آن بیان کند؛ مانند «الارض متحرکة»، که از این جمله اثبات حرکت برای زمین فهمیده می­شود و توجهی به تجدد یا حدوث آن نیست. در علم بلاغت مسأله زمان را برای جمله فعلیه اثبات می­کنند و جمله اسمیه را خالی از دلالت بر زمان می­دانند.

از طرفی، برخی معتقدند زمان در این جملات با قرینه لفظی یا معنوی (حال و مقام) فهمیده می­شود و می­تواند بر هر سه زمان دلالت داشته باشد (اگرچه می‌توان گفت جملات اسمیه فاقد نواسخ صرفاً بر زمان حال دلالت می­کنند و شرایط آنها با جمله اسمیه متفاوت است). با این وجود، همان‌طور که خورسندی و مسجدسرایی اشاره می­کنند، در تحلیل این جملات باید این مطلب را در ذهن داشت که جمله اسمیه در اصلِ وضع خود دلالت بر ثبوت و استمرار نمی­کند مگر زمانی که خبرش اسم باشد. ولی اگر خبرش فعل باشد معنای تجدد و حدوث در زمان خاصی را می­رساند (1384: 55-56).

با وجود این، جهت جمع کردن این نگاه­های متفاوت که هر یک در جای خود درست نیز می­باشند، می­توان در تحلیل ساخت وجهی جملات اسمیه از عنصری به نام «فرازمان»[49] در این موارد می­توان بهره گرفت که اختصاص به زمان خاصی نداشته باشد. تحلیل فرضی این است که این بند خودایستا[50] و به لحاظ منطقی دارای وجه خبری و قطبیت مثبت است، اما به‌لحاظ ظاهری غیر زمان‌دار است. لذا، همان‌طور که در جدول مشاهده می­کنید، فرازمان، عنصر زمانی این بند تلقی می­شود (جهت بحث مبسوط و مستدل دراین‌باره، به بازوبندی، 1395: 183 رجوع کنید).

 

جدول2. ساخت بند خبری مثبت در زمان گذشته

خَلَقتَنِی مِن نَّارٍ: مرا از آتشى آفریدى

 

وجه

فاعل

ضمیر «ت»

زمان­داری

وجه­نمایی

خبری

قطبیت

مثبت

زمان

گذشته

مانده

محمول

خَلَقَ

متمم

ضمیر «یاء»/ مِن نَّارٍ

افزوده

----

 

در زبان عربی، مصدر فعلی (صورت پایه فعل) به‌عنوان محمول تلقی می­شود. همچنین، «مِن نَّارٍ» در مقام متمم عمل می­کند نه افزوده، چون تلقی آن به‌عنوان عنصر قیدی یا افزوده و در نتیجه قائل بودن به حذف آن، به‌لحاظ معنایی به جمله خدشه وارد می­کند. عین تحلیل بالا برای بند عطف بعدی (وَخَلَقتَهُ مِن طِینٍ) نیز صدق می­کند:

 

جدول 3. ساخت بند خبری مثبت در زمان گذشته

وَخَلَقتَهُ مِن طِینٍ: او را از گل آفریدى

وجه

فاعل

ضمیر «ت»

زمان­داری

وجه­نمایی

خبری

قطبیت

مثبت

زمان

گذشته

مانده

محمول

خَلَقَ

متمم

ضمیر «ــه»/ مِن طین

افزوده

----

 

خداوند در واکنش به چنین پاسخی، شیطان را خوارشده و رجیم می­خواند و او را با عتاب تند از درگاه خود خارج و لعنت می­کند (اعراف/13؛ حجر/34-35؛ ص/77-78). در این زمینه، برای نمونه، به آیات 34 و 35 سوره حجر می­پردازیم:

﴿قَالَ فَاخرُج مِنهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ*وَإِنَّ عَلَیکَ اللَّعنَةَ إِلَى یَومِ الدِّینِ﴾

«فرمود از این [مقام] بیرون شو که تو رانده‏شده‏اى* و تا روز جزا بر تو لعنت باشد».

 

جدول4. ساخت بند انشائی مثبت

فَاخرُج مِنهَا:

فرمود از این [مقام] بیرون شو

 

وجه

فاعل

ضمیر مستتر «أنت»

زمان­داری

وجه­نمایی

انشائی

قطبیت

مثبت

زمان

حال

 

مانده

محمول

خَرَجَ

متمم

----

افزوده

منها (افزوده حاشیه­ای)

 

«ف» جزء افزوده­های پیوندی و عناصر انسجامی محسوب می­شود؛ در ساختار وجه قرار نمی‌گیرد و معنی متنی دارد.

 

جدول 5. ساخت بند خبری اسمی مثبت در فرازمان

فَإِنَّکَ رَجِیمٌ:

که تو رانده‏شده‏اى

 

وجه

فاعل

ضمیر «ک»

زمان­داری

وجه­نمایی

خبری

قطبیت

مثبت

زمان

فرازمان

 

مانده

محمول

رجیم

متمم

----

افزوده

----

جدول 6. ساخت بند خبری اسمی مثبت در فرازمان

وَإِنَّ عَلَیکَ اللَّعنَةَ إِلَى یَومِ الدِّینِ:

و تا روز جزا بر تو لعنت باشد

 

وجه

فاعل

اللَّعنَةَ

زمان­داری

وجه­نمایی

خبری

قطبیت

مثبت

زمان

فرازمان

مانده

محمول

عَلَیکَ

متمم

----

افزوده

إِلَى یَومِ الدِّینِ (افزوده حاشیه­ای)

«إنّ» افزوده وجه و از نوع تأکیدی است. همان‌طور که مشاهده می­کنید، تحلیل فرضی در بندهای اسمی دارای حروف مشبهه بالفعل این است که اسم این حروف، فاعل و خبر آنها به‌عنوان محمول در نظر گرفته می­شود (ناگفته پیداست که در جملات فعلیه­ای که به‌عنوان خبر واقع می­شوند، افزوده­ها، متمم و فاعل جزئی از محمول به‌حساب نمی­آید). درواقع، جمله اسمیه جمله­ای است که مبتدا یا مسندالیه جمله می­تواند اسم باشد، یا یکی از نواسخ، مانند حروف مشبه بالفعل یا افعال ناقصه می­تواند بر سر جمله بیاید. در تحلیل جملات اسمیه با احتمالات فراوانی روبرو هستیم که باید در مجالی دیگر به‌طور مبسوط به بحث گذاشته شود. اکنون به ادامه گفتگو برگردیم.

شیطان در مقابل این برخورد خداوند متعال، بی‌پاسخ نمانده و از خداوند تا روز برانگیخته­ شدن (روز قیامت) درخواست مهلت می­کند (اعراف/14؛ حجر/36؛ اسراء/62؛ ص/79).

قَالَ رَبّ‏ِ فَأنظِرنىِ إِلىَ‏ یَومِ یُبعَثُون (حجر/36؛ ص/79)؛

«گفت پروردگارا پس مرا تا روزى که برانگیخته خواهند شد مهلت ده».

جدول 7. ساخت بند انشائی مثبت

فَأَنظِرنىِ إِلىَ‏ یَومِ یُبعَثُون:

پس مرا تا روزى که برانگیخته خواهند شد مهلت ده.

 

 

وجه

فاعل

ضمیر مستتر «أنت»

 

زمان­داری

وجه­نمایی

انشائی

قطبیت

مثبت

زمان

حال

 

مانده

محمول

نَظَرَ

متمم

ضمیر «یاء» در أنظرنی

افزوده

إِلىَ‏ یَومِ یُبعَثُون (افزوده حاشیه­ای)

ازآنجا که خداوند صاحب فضل است، به این درخواست شیطان پاسخ مثبت می­دهد، با این قید که تا زمانی معین ﴿إِلَى یَومِ الوَقتِ المَعلُومِ﴾ این مهلت را خواهد داد (اعراف/15؛ حجر/38-37؛ ص/81-80). شیطان، نیز در ادامه گفتگو، نهایت عصبانیت تهدید و به عزت خداوند قسم یاد می­کند که به انحای مختلف در مسیر اغواء، فریب و ریشه­کنی فرزندان آدم به‌جز بندگان خالص خدا، از این مهلت استفاده حداکثری را خواهد کرد (اعراف/17-16؛ حجر/40-39؛ ص/80-81)؛ و خداوند نیز در نهایت، با بیان این مطلب که شیطان را بر بندگانش تسلطی نیست، سوگند یاد می­کند که جهنم را از او و پیروانش پر خواهد کرد (اعراف/18؛ حجر/41-44؛ اسراء/63-65؛ ص/84-85). اگرچه در آیات فوق، مخاطب شیطان است و خداوند به‌عنوان یک فرمان تهدیدآمیز به او مى‏گوید هر چه از دستت ساخته است بکن و با وسایل گوناگون به اغواى فرزندان آدم برخیز، ولى درواقع هشدارى است به همه انسان­ها که راه­های نفوذ شیطان را دریابند و از تنوع وسایل وسوسه‏هاى او آگاه شوند (مکارم، 1374: 12/185). ازطرفی، خداى تبارک‌وتعالی در قبال تهدید شیطان (مبنی بر اینکه گفت: به‌زودی همه آنها را- به‌جز عده­ای که استثناء کرد- گمراه مى‏کنم و همه این کارها را به حول و قوه و مشیت خود مى‏کنم)، پاسخ می­دهد که تو سخت اشتباه می­کنی، زیرا غیر از من کسى مستقل نیست و کسى جز من مالک این تصرفات و حاکم در آن نیست. اگر اغواء کنى به اذن من کردى و اگر نتوانى و ممنوع شوى به مشیت من ممنوع شده‏اى و تو از ناحیه خود مالک هیچ چیزى نیستى. تنها مالک و اختیاردار آن امورى هستى که من مالکت کرده‏ام و آنچه من قضایش را رانده باشم و من چنین رانده‏ام که تو نسبت به بندگان من هیچ کار نتوانى بکنى، مگر تنها آنهایى که پیرویت کنند (1374: 12/245-246).

 

بررسی کمی داده­های پیکره

در این بخش، برای کل پیکره 76 بندی، مطابق با جدول‌های زیر، بسامد و درصد کلی انواع وجه­، زمان وقوع و قطبیت در بندها ارائه می­گردد (نخست، آمار مربوط به هر یک از سوره­ها به‌صورت مجزا و سپس آمار کل پیکره به‌صورت یکجا ذکر می­شود).

 

1. آمار مربوط به گفتگوی بین خداوند و ابلیس در سوره اعراف

جدول8. بسامد و درصد کلی انواع وجه

ردیف

نوع وجه

بسامد وجه در تمام بندها

درصد بسامد وجه

1

خبری

11

89/57%

2

 

 

انشائی

 

 

پرسشی

1

26/5%

امری

3

78/15%

غیر طلبی

4

05/21%

مجموع

19

100%

 

جدول 9.  بسامد و درصد کلی زمان وقوع بندها

ردیف

نوع زمان

بسامد زمان در تمام بندها

درصد بسامد زمان

1

حال

10

63/52%

2

گذشته

7

84/36%

3

فرازمان

2

52/10%

4

آینده

0

0%

مجموع

19

100%

 

 

جدول 10. بسامد و درصد کلی قطبیت بندها

ردیف

نوع قطبیت

بسامد قطبیت در تمام بندها

درصد بسامد قطبیت

1

مثبت

17

47/89%

2

منفی

2

52/10%

مجموع

19

100%

 

 

2. آمار مربوط به گفتگوی بین خداوند و ابلیس در سوره حجر

 

جدول 11. بسامد و درصد کلی انواع وجه­

ردیف

نوع وجه

بسامد وجه در تمام بندها

درصد بسامد وجه

1

خبری

13

42/68%

2

 

انشائی

 

 

پرسشی

1

26/5%

امری

2

52/10%

غیر طلبی

3

78/15%

مجموع

19

100%

 

جدول 12. بسامد و درصد کلی زمان وقوع بندها

ردیف

نوع زمان

بسامد زمان در تمام بندها

درصد بسامد زمان

1

حال

8

10/42%

2

گذشته

3

78/15%

3

فرازمان

8

10/42%

4

آینده

0

0%

مجموع

19

100%

 

جدول 13. بسامد و درصد کلی قطبیت بندها

ردیف

نوع قطبیت

بسامد قطبیت در تمام بندها

درصد بسامد قطبیت

1

مثبت

16

21/84%

2

منفی

3

78/15%

مجموع

19

100%

 

3. آمار مربوط به گفتگوی بین خداوند و ابلیس در سوره اسراء

جدول 14. بسامد و درصد کلی انواع وجه­

ردیف

نوع وجه

بسامد وجه در تمام بندها

درصد بسامد وجه

1

خبری

8

10/42%

2

 

 

 

انشائی

 

 

پرسشی

1

26/5%

امری

7

84/36%

غیر طلبی

3

78/15%

مجموع

19

100%

 

جدول 15. بسامد و درصد کلی زمان وقوع بندها

ردیف

نوع زمان

بسامد زمان در تمام بندها

درصد بسامد زمان

1

حال

12

15/63%

2

گذشته

5

31/26%

3

فرازمان

2

52/10%

4

آینده

0

0%

مجموع

19

100%

 

جدول 16. بسامد و درصد کلی قطبیت بندها

ردیف

نوع قطبیت

بسامد قطبیت در تمام بندها

درصد بسامد قطبیت

1

مثبت

17

47/89%

2

منفی

2

52/10%

مجموع

19

100%

 

4. آمار مربوط به گفتگوی بین خداوند و ابلیس در سوره ص

جدول 17. بسامد و درصد کلی انواع وجه

ردیف

نوع وجه

بسامد وجه در تمام بندها

درصد بسامد وجه

1

خبری

12

15/63%

2

 

 

 

انشائی

 

 

پرسشی

3

78/15%

امری

2

52/10%

غیر طلبی

2

52/10%

مجموع

19

100%

 

 

جدول 18. بسامد و درصد کلی زمان وقوع بندها

ردیف

نوع زمان

بسامد زمان در تمام بندها

درصد بسامد زمان

1

حال

6

57/31%

2

گذشته

8

10/42%

3

فرازمان

5

31/26%

4

آینده

0

0%

مجموع

19

100%

 

جدول 19. بسامد و درصد کلی قطبیت بندها

ردیف

نوع قطبیت

بسامد قطبیت در تمام بندها

درصد بسامد قطبیت

1

مثبت

18

73/94%

2

منفی

1

26/5%

مجموع

19

100%

 

با توجه به آماری که در 12 جدول فوق آمده است، اینک آمار کلی مربوط به کل پیکره در جدول‌های زیر خواهد آمد:

 

5. آمار مربوط به گفتگوی بین خداوند و ابلیس در کل پیکره پژوهش

 

جدول 20. بسامد و درصد کلی وجه­ در کل پیکره

ردیف

نوع وجه

بسامد وجه در تمام بندها

درصد بسامد وجه

1

خبری

44

89/57%

2

 

 

 

انشائی

 

 

پرسشی

6

89/7%

امری

14

42/18%

غیر طلبی

12

78/15%

مجموع

76

100%

 

جدول 21. بسامد و درصد کلی زمان بندها کل پیکره

ردیف

نوع زمان

بسامد زمان در تمام بندها

درصد بسامد زمان

1

حال

36

36/47%

2

گذشته

23

26/30%

3

فرازمان

17

36/22%

4

آینده

0

0%

مجموع

76

100%

 

جدول22. بسامد و درصد کلی قطبیت در کل پیکره

ردیف

نوع قطبیت

بسامد قطبیت در تمام بندها

درصد بسامد قطبیت

1

مثبت

68

48/89%

2

منفی

8

52/10%

مجموع

76

100%

 

تفسیر و تبیین داده­ها

پرواضح است که همه این اعداد و ارقام، داده­هایی خام هستند. فلذا، آنچه بیش از همه درخور توجه است و می­تواند به این گفتگوها هویتی خاص ببخشد، تفسیر و تبیین بسامدهای به‌دست‌آمده از داده­های پیکره است که حکایت از دستاوردهای پژوهش می­کند. در اینجا، براساس نتایج حاصل از تحلیل کمی داده­ها، سعی خواهیم کرد به مهم­ترین نکات در تبیین این نتایج به ترتیب در مورد بسامد وجه، زمان‌داری و قطبیت اشاره کنیم.

 

1. تفسیر نتایج حاصل از بسامد وجه

با توجه به تحلیل کمی داده­ها، طبق جدول 20، در کل پیکره، بسامد وجوه عبارت­اند از:

1. وجه خبری: 89/57 درصد، 2. وجه انشائی: 11/42 درصد که سهم هر یک از وجوه پرسشی، امری و غیر طلبی به ترتیب 89/7 درصد، 42/18 درصد و 78/15 می­باشد.

همان‌طور که می­دانید، اگرچه خداوند به‌عنوان نازل­کننده قرآن، به‌نوعی راوی حقیقی همه این گفتگوهای قرآنی است ولی انتخاب­های معنایی و به‌تبع آن ابزارهای واژگان­دستوریِ مورد استفاده خداوند از نظام زبانی در جریان نقل این گفتگوها به نحوی است که به هیچ وجه، گفتگو را یک­سویه و یک­طرفه به پیش نبرده است؛ تمامی نوبت­گیری­ها به شکلی است که گفتگو و تعامل به‌دوراز ملال و کسالت به پیش برده می­شود و هریک از طرفین با به خدمت گرفتن وجه خبری و انشائی و استفاده از نقش­های گفتاری متناسب، به شکل­گیری اهداف داستان، معناداری گفتگوها و ساخت متن کمک می­کنند.

در تمامی این گفتگوها، همان‌طور که نتایج نشان می­دهد، خداوند قادر قهار و همچنین ابلیس هر کدام به‌تناسب بافت موقعیتی و سیاق آیات مربوط و همچنین به‌تناسب قدرت و موقعیتی که در اختیار دارند از میان امکانات زبانیِ وجه­نمایی در قالب وجه انشایی و خبری، انتخاب­های خود را صورت داده­اند. با وجود این، سؤالی که اینجا مطرح می­شود این است که اساساً بسامد بیشتر وجه خبری نسبت به وجه انشائی را چگونه می­توان تبیین و تفسیر کرد.

فتوحی دراین‌باره می­گوید: «کاربرد وجه خبری برای بیان خبر یا دادن اطلاعات است که بسامد بالای آن نشان­دهنده ارتباط نزدیک گوینده با رخدادهاست» (1390: 287). بر این اساس می­توان گفت که آیات سوره­های موردبحث، به‌صورت گزارشی است از داستان­ سجده نکردن بر آدم که بخش عمده آن دربردارنده اخباری است که راوی اصلی و حقیقی به‌صورت مستقیم آن را ابراز کرده یا از زبان شیطان نقل کرده است. به عبارتی، این گزارش نه‌تنها از کارکرد اصلی وجه خبری (ارائه اطلاعات)، به‌خوبی برای ایجاد تعامل بهره برده است، بلکه در جهت تأثیر­گذاری بیشتر به ایجاد ارتباط نزدیک بین خود و رخدادها نیز اقدام کرده است. مع ذالک، ما در اینجا به این تفسیر از بسامد غالب برای وجه خبری اکتفا نمی­کنیم و با استفاده از تبیین­های زبان­شناختیِ دیگر نظریه­ها و مکاتب عمده زبان­شناختی به تبیین و تفسیر بسامد بیشتر وجه خبری نسبت به وجه انشائی می­پردازیم.

نگارنده سطور حاضر، بر این باور است که نتایج به‌دست‌آمده از پژوهش حاضر در مورد وجه با مطالعات پیرامون مفاهیم جهانی مقوله اعلا/سرنمون[51] و نشان‌داری همسوست. رُش و همکارانش در دهه 1970 با تردید در مورد نگاه سنتی به مقوله‌بندی­ به یافته­های جدیدی در مورد مقوله­بندی­ دست یافتند و معرفی نظریه سرنمون پیشگام بودند. سرنمون بازنمودی ذهنی و تا حدودی انتزاعی است که شامل ویژگی­هایی می­شود که یک مقوله را به‌نحو مطلوب نشان می­دهد. در واقع، سرنمون طرحی از مهم­ترین و مرکزی­ترین ویژگی­هایی است که اعضای یک مقوله با خود دارند. بعدها زبان­شناسان شناختی استدلال کردند که نظریه سرنمون دارای واقعیت روان­شناختی است و این طرح تقریباً انتزاعی باید نمونه واقعی در جهان قابل تجربه داشته باشد و این نمونه را نمونه اعلاء یا سرنمون مقوله­ای خاص در نظر گرفتند (راسخ­مهند: 1389: 79).

برای نمونه، شریفی‌مقدم (1387: 148) با بررسی فعل­های زبان فارسی بر اساس معیارهای معنایی و صرفی- نحوی به این نتیجه دست می­یابد که فعل در وجه اخباری، در مقایسه با وجوه دیگر، به دلیل قاطعیت در فعل، به مقوله اعلای خود نزدیک­تر است. در زبان فارسی قاطعیت/ احتمال در فعل توسط عنصر صرفی وجه از طریق سه نوع وجه اخباری، التزامی و امری بیان می­شود که در این میان قاطع­ترین مفهوم توسط وجه اخباری بیان می­شود. در بین وجوه، تنها وجه اخباری وقوع عمل را با قطعیت کامل بیان می­کند. در این وجه، فعل به یقین انجام گرفته و تأثیرپذیری در عمل قطعی است. به عبارت دیگر، فعل به مفهوم عمل نزدیک­تر است، در حالی که در سایر وجوه، وقوع فعل قطعی نبوده و هنوز با انجام عمل فاصله دارد. بنابراین، از سه وجه زبان فارسی، وجه اخباری به دلیل ویژگی‌های «تأثیرپذیری» و «قاطعیت در عمل»، نسبت به دو وجه دیگر (التزامی و امری) به‌لحاظ معنایی به نمونه اعلای خود نزدیک­تر است (شریفی‌مقدم، 1385: 132).

در همین راستا، با توجه به توضیحات فوق، می­توان گفت که نتایج پژوهش حاضر نیز با نتایج مزبور همسوست: بسامد بیشتر وجه خبری نسبت به وجه انشائی در داده­های پیکره پژوهش حاضر به این دلیل است که هر دو طرف گفتگو درصدد اثبات حقانیت خود و تأثیرپذیری بیشتر هستند و لذا از قطعی­ترین وجه یعنی وجه خبری بیشتر استفاده می­کنند که به مقوله اعلای فعل نزدیک­تر است.

به‌علاوه، همان‌طور که اشاره شد، نتایج پژوهش حاضر با مفهوم نشان‌داری و سلسله­مراتب نشان‌داری گرینبرگ نیز همسوست. مفهوم نشان‌داری ابتدا در قرن بیستم در مکتب پراگ توسط تروبتسکوی (1939) و در حوزه واج‌شناسی به کار گرفته شد و آنگاه با راه یافتن به دیگر حوزه­های زبان­شناسی، مفهوم اولیه آن دستخوش تغییر گشته، مفاهیم جدیدی به نشان­داری اولیه افزوده شد (هایمن، 1368: 224).

مفهوم نشان‌داری، در مطالعات رده­شناسان، با مطالعه جهانی­های زبانی نضج گرفت. این مفهوم به عدم تقارن در ساخت­ها، قواعد و مختصات زبانی اشاره می­کند؛ به‌طوری که برخی نشان‌دار و برخی بی­نشان هستند. گرینبرگ با الهام از آراء یاکوبسن و یلمزلف، یک ویژگی یگانه برای مفهوم نشان‌داری پیدا کرد که در تمام سطوح زبان و همچنین در زبان­های مختلف، شکل­های گوناگون به خود بگیرد (غلامی، 1389: 210-208). همین رویکرد بود که به مطرح‌شدن همگانی­های تلویحی[52] و جهانی­های زبانی انجامید. گرینبرگ با بررسی مشخصه­های واجی و صرفی-نحوی سیزده معیار را مطرح کرد که براساس این معیارها می­توان مقوله بی­نشان را برگزید (گرینبرگ، 1966: 11-33).

وی (همان)، براساس معیارهای یادشده، مشخصه­های صرفی- نحوی 45 زبان را مطالعه کرد و سلسله‌مراتب مشخصی را برای مقوله­های مختلف ارائه کرد. آنچه مربوط به بحث حاضر می­شود مبحث مشخصه­های صرفی- نحوی فعل شامل قطبیت، وجه و زمان است که در سلسله‌مراتب گرینبرگ به‌صورت ذیل آمده­اند:

قطبیت (فعل، جمله): مثبت> منفی؛

وجه (فعل): وجه اخباری> وجه شرطی؛

زمان (فعل): حال> گذشته> آینده

این سلسه­مراتب نشان می­دهد که برای نمونه ازلحاظ وجه، فعلِ دارایِ وجه اخباری، بی­نشان­تر از وجه شرطی است. آمار حاصل از پیکره پژوهش حاضر نیز مطابق با الگوی نشان­داری وجه گرینبرگ است. در عربی، وجه شرطی را به تسامح می­توان به‌عنوان زیرمجموعه­ای از وجه انشائی محسوب کرد و همان‌طور که دیدیم طبق آمار، بسامد وجه انشائی به‌مراتب کمتر از بسامد وجه خبری است و نتیجتاً نشان­دارتر است.

همان‌طور که ملاحظه شد، معیاری که در اینجا برای تبیین داده­ها به کار گرفته شد در ارتباط تنگاتنگ با بسامد است که زبان­شناسان مطرح دیگری نیز آن را مورد تأکید قرار داده­اند. برای مثال، کرافت (2003) به بررسی نشان­داری و معیارهای عنوان­شده از سوی گرینبرگ پرداخت و به‌دلیل وجود همپوشی بین برخی از معیارها، آنها را به سه معیار تقلیل داد. این معیارها عبارت‌اند از: معیار ساختاری[53]، معیار رفتاری[54] و بسامد کاربرد. مسلماً بررسی دو معیار نخست مطالعه گسترده­ و مجزایی را می­طلبد و از حوصله بحث خارج است، ولی می­توان از معیار سوم در تبیین داده­های پژوهش حاضر استفاده کرد.

در تعریف معیار بسامد کاربرد یا وقوع چنین آمده است: «اگر نمونه­های ارزشِ نشان­دار از یک مقوله، دارای بسامد مشخصی در یک متن باشد، آنگاه نمونه­های ارزشِ بی­نشان نیز دست‌کم دارای همان بسامد در آن متن است». لذا، طبق این تعریف، ارزش نشان­دار نمی­تواند از رخداد بالاتری در مقایسه با ارزش بی­نشان برخوردار باشد. به بیان دیگر، ارزش نشان‌دار، یا بسامدی کمتر از ارزش بی‌نشان دارد یا برابر با ارزش بی­نشان (غلامی، 1389: 213).

با این توضیح، براساس معیار بسامد کاربرد، در کل پیکره، وجه خبری به‌دلیل بالاترین بسامد، از وجه شرطی که خود زیرمجموعه وجه انشائی است، بی‌نشان‌تر محسوب می­شود. در زیرمجموعه وجه انشائی به ترتیب وجه غیرطلبی (که شامل وجه شرطی نیز می­شود)، امری و پرسشی در سلسله‌مراتب نشان‌داری قرار می­گیرند. لذا، وجه خبری بی‌نشان‌ترین وجه و وجه پرسشی نشان­دارترین وجه محسوب می‌شود. مجموعه وجوه غیرطلبی و امری نیز بین این دو قرار می­گیرند. سلسله‌مراتب ذیل این الگوی نشان‌داری را در پیکره پژوهش نشان می­دهد:

وجه: خبری> انشائی (غیرطلبی> امری> پرسشی)

 

2. تفسیر نتایج حاصل از بسامد زمان­

جدول 21، بیانگر این مطلب است که در بخش اول پیکره، ازنقطه‌نظر زمان، 36/47 درصد بندها متعلق به زمان حال، 26/30 درصد بندها متعلق به زمان گذشته و 36/22 درصد بندها متعلق به فرازمان هستند. هیچ بندی در زمان آینده رخ نداده است. نتایج حاصل از تحلیل کمی داده­ها حاکی از این است که درصد استفاده از بندهای زمان حال، گذشته و فرازمان تقریباً به یک نسبت متوازن توزیع گشته است. این امر را شاید بتوان این‌گونه تبیین کرد که اصل گفتگو، معمولاً در مورد رویدادهای تاریخی و داستانی حتی اگر در زمان گذشته رخ داده باشد، به زمان حال بیان می­شود.

از طرفی، نتایج پژوهش حاضر در مورد زمان‌داری نیز می­تواند با مفهوم نشان‌داری و معیار بسامد کاربرد کرافت همسو باشد. ازاین‌رو، طبق داده‌های کل پیکره، براساس معیار بسامد کاربرد، زمان آینده نشان­دارترین زمان است چون از بسامد وقوع کمتری نسبت به دیگر زمان­ها برخوردار است و زمان حال به‌دلیل بیشترین بسامد وقوع، بی‌نشان‌ترین زمان در داده­های موجود محسوب می‌شود؛[55] زمان گذشته و فرازمان بین این دو طیف قرار می‌گیرند. سلسله‌مراتب ذیل این الگوی نشان‌داری را نشان می­دهد:

زمان (فعل): حال> گذشته> فرازمان> آینده

 

3. تفسیر و تبیین نتایج حاصل از بسامد قطبیت

طبق جدول 22، در کل پیکره، قطبیت بندها به ترتیب 48/89 درصد مثبت و 52/10 درصد منفی می‌باشد. براساس این نتایج، درصد استفاده از بندهای مثبت نسبت به بندهای منفی بسیار بیشتر است و اصلاً قابل قیاس نیست. اما، همان‌طور که قبلاً ذکر شد قطبیت که به‌مفهوم نفی و اثبات در بند دلالت دارد، یکی دیگر از ویژگی­های تصریفی فعل است که الگوی نشان‌داری آن در سلسله‌مراتب گرینبرگ آمده است. نتایج پژوهش حاضر با مفهوم نشان‌داری گرینبرگ و معیار بسامد کاربرد کرافت نیز کاملاً همسوست. فلذا براساس معیار بسامد کاربرد، بندهای مثبت به دلیل بسامد بسیار زیاد، بی­نشان و بندهای منفی به دلیل بسامد پایین، نشان­دار هستند. الگوی ذیل که مربوط به داده­های پیکره پژوهش حاضر است، در واقع همان سلسله­مراتب­­ نشان‌داری گرینبرگ در مورد قطبیت را نشان می­دهد:

قطبیت (بند): مثبت> منفی؛

 

بحث و نتیجه‌گیری

در این پژوهش، در راستای کارکردی دوگانه، نخست در چهارچوب دستور نقشگرای نظام­مند هلیدی و متیسن (2014) به بررسی ساخت وجهی در چهار سوره اعراف، حجر، اسراء و ص پرداخته شد و سپس به‌منظور تبیین و تفسیر نتایج حاصل از این تحلیل نقش­گرا، با استفاده از مفهوم شناختی نمونه اعلا یا سرنمون ُرش (1978)، سلسله­مراتب نشان­داری گرینبرگ (1966) و معیار بسامد کاربرد کرافت (2003) تبیینی شناختی و رده­شناختی ارائه شد. پس از تجزیه‌و‌تحلیل داده­ها، ضمن تأیید هر دو فرضیه پژوهش، نتایج ذیل قابل بیان است:

1. از نظر وجه­نمایی، بسامد غالب وجه خبری (89/57%) در مقابل وجه انشائی (11/42%) در کل پیکره، عمدتاً نشانگر این است که آیات سوره­های مورد بحث، به‌صورت گزارشی است از داستان­ سجده نکردن بر آدم که بخش عمده آن دربردارنده اخباری است که راوی اصلی و حقیقی به‌صورت مستقیم آن را ابراز کرده یا از زبان شیطان نقل کرده است. به‌عبارتی، این گزارش نه‌تنها از کارکرد اصلی وجه خبری (ارائه اطلاعات) به‌خوبی برای ایجاد تعامل بهره برده است، بلکه در جهت تأثیر­گذاری بیشتر، کارکردِ دیگر وجه خبری یعنی ایجاد ارتباط نزدیک بین گوینده و رخدادها را نیز به خدمت گرفته است.

2. نتایج به‌دست‌آمده در مورد وجه­نمایی با مطالعات پیرامون مفاهیم جهانی مقوله اعلا/سرنمون و نشان‌داری نیز همسوست. وجه اخباری به دلیل ویژگی‌های «تأثیرپذیری» و «قاطعیت در عمل»، نسبت به وجوه دیگر به‌لحاظ معنایی به نمونه اعلای خود نزدیک­تر است. درنتیجه می­توان چنین گفت که بسامد بیشتر وجه خبری نسبت به وجه انشائی در داده­های پیکره پژوهش حاضر به این دلیل است که هر دو طرف گفتگو درصدد اثبات حقانیت خود و تأثیرپذیری بیشتر هستند و لذا از قطعی­ترین وجه یعنی وجه خبری که به مقوله اعلای فعل نزدیک­تر است بیشتر استفاده می­کنند. همچنین، سلسه­مراتب و الگوی نشان­داری وجه گرینبرگ (1966) نشان می­دهد که برای نمونه ازلحاظ وجه، فعلِ دارایِ وجه اخباری، بی­نشان­تر از وجه شرطی است؛ و از آنجایی که طبق معیار بسامد کاربرد کرافت (2003)، بسامد کمتر به معنای نشان‌دارتر بودن است، بسامد آمار حاصل از پیکره پژوهش حاضر با چنین معیاری نیز مطابق است. فلذا، براساس معیار بسامد کاربرد، وجه خبری، در کل پیکره، به‌دلیل بالاترین بسامد، از وجه شرطی که خود زیرمجموعه وجه انشائی است، بی­نشان­تر محسوب می­شود؛ وجه خبری بی­نشان­ترین وجه و وجه پرسشی نشان­دارترین وجه محسوب می­شود. سلسله‌مراتب ذیل این الگوی نشان‌داری را در پیکره پژوهش نشان می­دهد:

وجه: خبری> انشائی (غیرطلبی> امری> پرسشی).

3. از نقطه‌نظر زمان، درصد توزیع زمان حال (36/47%) نسبت به زمان گذشته (26/30%) و فرازمان (36/22%) در کل پیکره، نشان می­دهد که متن قرآن کریم برای نقل داستانی که ظاهراً در گذشته رخ داده است، طوری مخاطب را در زمان حال قرار می­دهد که انگار هر لحظه این داستان، تازه و نو و در حال تکرار شدن است. ناگفته نماند که این کار با استفاده از کارکرد وجه خبری جهت ایجاد ارتباط بین گوینده و رخدادها راحت­تر عملی شده است. این نتایج همچنین می­تواند با مفهوم نشان‌داری و معیار بسامد کاربرد کرافت همسو باشد. سلسله‌مراتب ذیل این الگوی نشان‌داری را نشان می­دهد:

زمان (فعل): حال> گذشته> فرازمان> آینده.

4. بسامد غالب بندهای با قطبیت مثبت (48/89%) در مقابل قطبیت منفی (52/10%) نیز با مفهوم نشان‌داری گرینبرگ و معیار بسامد کاربرد کرافت کاملاً همسوست؛ الگوی ذیل، سلسله­مراتب­­ نشان‌داری گرینبرگ در مورد قطبیت داده­های پیکره است:

 قطبیت (بند): مثبت> منفی

5. از نتایج فوق چنین برمی­آید که قرآن کریم در مقام متنی گفتاری و نوعی اظهار که از دو جهت لفظ و معنا ساختاری وحیانی دارد (و صرفاً کلام خداست)، برای بیان اهداف خود به‌تناسب بافت موقعیتی و سیاق آیات از انتخاب­های معنایی و واژگان­دستوری خاصی استفاده کرده است. به بیان دیگر، اگرچه خداوند به‌عنوان نازل­کننده قرآن، به نوعی راوی حقیقی همه این گفتگوهای قرآنی است ولی انتخاب­های معنایی و به تبع آن ابزارهای واژگان­دستوریِ مورد استفاده خداوند از نظام زبانی در جریان نقل این گفتگوها به نحوی است که به هیچ وجه، گفتگو را یک­سویه و یک­طرفه به پیش نبرده است؛ تمامی نوبت­گیری­ها به‌شکلی است که گفتگو و تعامل به‌دوراز ملال و کسالت به‌پیش برده می‌شود و هریک از طرفین با به خدمت گرفتن وجه خبری و انشائی و استفاده از نقش­های گفتاری متناسب، به شکل­گیری اهداف داستان، معناداری گفتگوها و ساخت متن کمک می­کنند. در تمامی این گفتگوها، همان‌طور که نتایج نشان می­دهد، خداوندِ قادر قهار و همچنین ابلیس هر کدام به‌تناسب بافت موقعیتی و سیاق آیات مربوط و همچنین به‌تناسب قدرت و موقعیتی که داشته­اند از میان امکانات زبانیِ وجه‌نمایی، انتخاب­های خود را صورت داده­اند.

6. در یک جمع­بندی کلی و براساس نتایج حاصل از تحلیل داده­ها می­توان چنین ابراز داشت که تحلیل ساخت وجهی پیکره، ضمن ایجاد زمینه درک بهتر خواننده از گفتگوهای قرآنی مزبور و کمک به تفسیر منسجم­تر آیات شریفه، حاکی از این است که شیوه ارتباطی خاصی که قرآن در جریان گفتگوی خداوند متعال و ابلیس از طریق فرانقش یا معنای بینافردی به کار برده است، مطابق با همان شیوه­های ارتباطی رایجی است که در زبان­های زنده دنیا به خدمت گرفته می­شود. الگوهای نشان­داری فوق نشان می­دهد که زبان قرآن، دست‌کم، در همین مؤلفه­های اصلی تشکیل­دهنده ساخت وجهی (زمان اولیه، وجه‌نمایی و قطبیت)، طبق نمونه مورد بحث، نماینده یک زبان ساده و غیرادبی است (که با بررسی نمونه­های بیشتر، این شاخص می­تواند قابل‌تعمیم به کل متن قرآن باشد. لازم به ذکر است که نگارنده سطور حاضر در پژوهشِ در دست اقدام دیگری، با بررسی نمونه­های قرآنی دیگر درصدد تعمیم نتایج حاصل از چنین تحلیلی است). فلذا، در تحلیل زبان قرآن همان‌طور که قائمی­نیا (1389: 149) نیز اشاره می­کند باید به قوانین زبان بشر توجه کرد؛ در واقع، قرآن در همین معنا (و نه در معانی دیگر)، متنی بشری است.

7. از عمده نتایج این پژوهش این است که به‌کارگیری صرف یک نظریه زبانی در چهارچوب یک مکتب زبان­شناسی معین، به‌خودی‌خود شاید نتواند آن‌چنان نتایج گویا و روشنگری به‌دست دهد تا به‌کارگیری چند رویکرد متعدد (از دیگر مکاتب عمده زبان­شناسی) در آن واحد. این پژوهش با به‌کارگیری تحلیلی نقشگرا در کنار مختصر تبیینی شناختی و رده‌شناختی در آن واحد در قلمرو سه مکتب کلان زبان­شناسی به بحث و تتبع پرداخته است. نتایج چنین پژوهش­هایی به نظر می­رسد بسیار روشن­تر، دقیق­تر و معتبرتر باشد.



[1]. الرحمن/4-1

[2]. ابراهیم/4

[3]. تأکید از خود نویسنده.

[4]. شواهد گفتاری بودن قرآن فراوان است؛ برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه به فصل دوم از کتاب تفسیر تنزیلی (به ترتیب نزول) مبانی، اصول، قواعد و فواید اثر ارزشمند عبدالکریم بهجت‌پور (1392) رجوع کنید.

[5]. Systemic Functional Grammar

[6]. M.A.K. Halliday & M.I.M. Matthiesson

[7]. Metafunctions

[8]. Representational metafunction

[9]. Textual metafunction

[10]. Interpersonal

[11]. لازم به ذکر است که پژوهش حاضر هیچ‌گونه نظری به بررسی مسأله زبان قرآن از باب مراتب معنایی و اهداف این کتاب مقدس به‌عنوان زبان دین ندارد و اصلاً بضاعت اندک نگارنده نیز اجازه ورود به این حوزه را نمی­دهد؛ بررسی حاضر صرفاً یک بررسی زبان‌شناختی است و در همین راستا، متن قرآن را یک متن زبانی قلمداد می­کند.

[12]. E. Rosch

[13]. Markedness Hierarchy

[14]. J. Greenberg

[15]. Frequency

[16]. W. Croft

[17]. رویکرد نقش­گرای نظام­مند اصالتاً برای تحلیل زبان انگلیسی پایه­گذاری شده است، لذا به‌هنگام کاربست این نظریه در متن قرآن سعی شده است در حد زیادی جانب احتیاط علمی از سوی نگارنده رعایت شود. این احتیاط قاعدتاً زمانی توجیه بیشتری نیز می­یابد که پیشتر، چالش­های پیش­روی این مدل نظری برجسته شده باشد. با وجود این، در مقاله حاضر، به دلیل مقتضیات بحث، به چالش­های نظریه مزبور پرداخته نمی­شود مگر جایی که ضرورت پیدا کند. در همین راستا، خواننده علاقه­مند را برای آگاهی از برخی از این چالش­ها به بازوبندی و صحرایی (1395: 22-23) ارجاع می­دهیم.

[18]. choice

[19]. well-defined

[20]. meaning potential

[21]. lexicogrammar

[22]. clause

[23]. exchange

[24]. speech functions

[25]. statement

[26]. offer

[27]. goods

[28]. command

[29]. proposition

[30]. proposal

[31]. mood

[32]. residue

[33]. finite

[34]. modality

[35]. polarity

[36]. indicative

[37]. imperative

[38]. declarative

[39]. interrogative

[40]. predicator

[41]. complement

[42]. adjunct

[43]. ellepsis

[44]. modal adjunct

[45]. mood adjunct

[46]. comment adjunct

[47]. گفتگوهای بین خداوند متعال و ابلیس در ماجرای سجده بر آدم در سوره اعراف مشتمل بر 7 آیه (آیات 12 تا 18)، در سوره حجر مشتمل بر 13 آیه (آیات 32 تا 44)، در سوره اسراء مشتمل بر 5 آیه (آیات 61 تا 65) و در سوره ص مشتمل بر 11 آیه (آیات 75 تا 85) می­باشد که مجموعاً پیکره­ای 36 آیه­ای را تشکیل می­دهد.

[48]. ترجمه تمامی آیات مورد بحث از ترجمه قرآن استاد فولادوند است.

[49]. metatense

[50]. finite

[51]. Prototype

[52]. implicational universals

[53]. Structural criterion

[54]. Behavioural criterion

[55]. پرواضح است که اگر به رسم متعارف، زمان بندهای فرازمان را نیز ذیل زمان حال در نظر می­گرفتیم این نتیجه و سلسله‌مراتب مربوط با قوت بیشتری نیز می­توانست مطرح باشد.

-  آگاهی، معصومه؛ فقهی­زاده، عبدالهادی (1394). «مظاهر اخلاقی بودن زبان تخاطب در قرآن». پژوهشنامه تفسیر و زبان قرآن. شماره 7. 130-107.
-  بازوبندی، حسین (1395). بررسی شیوه تبادل معنا در قرآن کریم از منظر فرانقش بینافردی. رساله دکتری زبان‌شناسی همگانی. دانشگاه علامه طباطبایی. تهران.
-  بازوبندی، حسین؛ صحرایی، رضامراد (1394). «تحلیل فرانقش بینافردی در نص و نقش آن در ترجمه قرآن». مطالعات ترجمه قرآن­وحدیث. دوره 2. شماره 3. 25-1.
-  بهجت­پور، عبدالکریم (1392). تفسیر تنزیلی (به ترتیب نزول): مبانی، اصول، قواعد و فواید. تهران: انتشارات سمت.
-  حجتی، سیدمحمد باقر حجتی (1388). پژوهشی در تاریخ قرآن کریم. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
-  حر عاملی، محمد حسن (1409 ق). وسائل الشیعه. نشر مؤسسه آل البیت لاحیاء التراثة الطبعة الاولی.
-  خورسندی، محمود؛ مسجدسرایی، حمید (1384). جواهر البلاغه. قم: نشر حقوق اسلامی.
-  خوش­منش، ابوالفضل (1388). حمل قرآن: پژوهشی در روش­شناسی تعلیم و تحفیظ قرآن مجید. قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
-  دبیرمقدم، محمد (1383). زبان­شناسی نظری. (ویراست دوم). تهران: انتشارات سمت.
-  راسخ­مهند، محمد (1389). در آمدی بر زبان­شناسی شناختی: نظریه­ها و مفاهیم. تهران: انتشارات سمت.
-  رضایی اصفهانی، محمد علی (1388). «قرآن و زبان رمزی و تأویلی». پژوهشنامه علوم و معارف قرآن کریم. شماره 5. 158-137.

-  السامرایی، فاضل صالح (1420 ق). معانی النحو. جزءالثانی. اردن: دارالفکر لطباعة والتوزیع والنشر.

-  سعیدی روشن، محمدباقر (1383). تحلیل زبان قرآن و روش­شناسی فهم آن. تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
-  سعیدی روشن، محمدباقر (1389). زبان قرآن و مسائل آن. تهران: انتشارات سمت.
-  شاکر، محمدکاظم (1380). «جستاری در زبان قرآن». ویژه­نامه علمی-پژوهشی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان. دوره دوم. شماره 24 و 25. 122-109.
-  الشرتونی، رشید (1386). مبادی العربیة. جلد چهارم. قم: حقوق اسلامی.
-  طباطبایى، سید محمد حسین (1374). المیزان فى تفسیر القرآن. ترجمه سید محمد باقر موسوى همدانى. قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسین حوزه علمیه.
-  علی­دوست، ابوالقاسم؛ قائمی­نیا، علیرضا؛ رفیعی، محمدحسین (1392). «تحلیل همسانی زبان قرآن و قوم و پی­آمدهای آن». مجله ذهن. شماره 54. 38-5.
-  قائمی­نیا، علیرضا (1389). بیولوژی نص: نشانه­شناسی و تفسیر قرآن. تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
-  قائمی­نیا، علیرضا (1390). معناشناسی شناختی قرآن. تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
-  قهرمانی‌زاد، سجاد، (1389). نقش مرجع ضمیر و کاربرد آن در علم نحو. پایان­نامه کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی، دانشگاه شهید بهشتی.
-  کریمی­نیا، محمدمهدی (1383). «گفت­وگو در قرآن کریم». رواق اندیشه. شماره 29. 105-86.
-  گنابادى، سلطان محمد (1372). بیان السعادة فى مقامات العباده. ترجمه رضا خانى و حشمت‌الله ریاضی. تهران: مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه پیام‏نور.
-  لسانی فشارکی، محمدعلی (1379). گزارش نهایی طرح پژوهشی آموزش زبان قرآن کریم. تهران: دانشگاه امام صادق علیه­السلام.
-  مانفردی، مارینا (1394). ترجمه متن و بافت غیر زبانی: مطالعات ترجمه و زبان­شناسی نقش­گرای نظام‌مند. ترجمه آزیتا افراشی. تهران: نشر قطره.
-  مکارم شیرازى، ناصر (1374). تفسیر نمونه. تهران: دار الکتب الإسلامیة.
-  معرفت، محمدهادی (1383). علوم قرآنی. قم: مؤسسه فرهنگی تمهید.
-  هایمن، ام. هایمن (1368). نظام آوایی زبان. ترجمه یدالله ثمره. تهران: فرهنگ معاصر.
-  یول، جورج (1389). کاربردشناسی زبان. ترجمه محمد عموزاده مهدیرجی و منوچهر توانگر. تهران: سمت.
-   Crystal, David (2008). A Dictionary of Linguistics and Phonetics (Sixth Edition). Blackwell Publishing.
-   Eggins, S. (2004). An Introduction to Systemic Functional Grammar. New York: Continuun.
-   Halliday, M.A.K. (1985). An Introduction to Functional Grammar. Edward Arnold Ltd.
-   Halliday, M.A.K. (1994). An Introduction to Functional Grammar. Second ed. London, Melbourne and Auckland: Arnold.
-   Halliday, M.A.K. (2002). On Grammar. Volume 1 of The collected works of M.A.K. Halliday edited by Jonathan J. Webster. London & New York: Continuum.
 
-   Halliday, M.A.K. (2003). On language and linguistics. Continuum.
-   Halliday, M.A.K. and Matthiesson C.M.I.M (2004). An Introduction to Functional Grammar.Third ed. London: Oxford.
-   Halliday, M.A.K. and Matthiesson C.M.I.M (2014). Halliday’s Introduction to Functional Grammar, 4th Ed. London: Routledge.
-   Rosch, E. (1978). Principles of categorization. In: E. Rosch, & B. B. Lloyd (Eds.), Cognition and categorization (pp. 28-49). Hillsdale, NJ: Erlbaum.
-   Ryding C. Karin. (2005). A Reference Grammar of Modern Standard Arabic. Cambridge University Press.
-   Searle, John R. (1969). Speech Acts: an Essay in the Philosophy of Language. Cambridge University Press. Cambridge.
-   Thompson, Geoff. (2004). Introducing Functional Grammar, second ed. New York: Arnold.
-   Thompson, Geoff. (2014). Introducing Functional Grammar, third ed. London: Routledge.