با همکاری مشترک دانشگاه پیام نور و انجمن علمی قرآن و عهدین ایران

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

استادیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشکده الهیات دانشگاه ایلام

چکیده

مسأله تناسب و ارتباط میان فرازهای آیۀ سوم سورۀ مائده از جمله مسائل اختلافی در بین مفسران است. برخی مفسران فراز ﴿الیَومَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُم فَلا تَخشَوهُم وَ اخشَونِ. الیَومَ أَکمَلتُ لَکُم دِینَکُم وَ أَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسلامَ دِیناً﴾ را جملۀ معترضه دانسته و قائل به عدم تناسب شده‌اند، برخی نیز فراز مذکور را با فراز ﴿حُرِّمَت عَلَیکُمُ المَیتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحمُ الخِنزِیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیرِ اللهِ بِهِ وَ المُنخَنِقَةُ وَ المَوقُوذَةُ وَ المُتَرَدِّیَةُ وَ النَّطِیحَةُ وَ ما أَکَلَ السَّبُعُ إِلاَّ ما ذَکَّیتُم وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَن تَستَقسِمُوا بِالأَزلامِ﴾ مرتبط دانسته و در عین حال وجه تناسب قابل توجهی را بیان نکرده‌اند. بر این اساس پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، ضمن تبیین مسألۀ دانش تناسب و ارتباط جمله‌ها، آیه‌ها و سوره‌های قرآن کریم، دیدگاه‌های مفسران دربارۀ رابطه‌مندی و یا عدم ارتباط میان فرازهای آیۀ مذکور را مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه دست یافته است که با توجه به عدم تحریف قرآن کریم و چینش توقیفی آیات و سوره‌های آن؛ بین فرازهای آیۀ مورد بحث، وجوه تناسب و رابطه‌مندی قابل توجهی وجود دارد.

کلیدواژه‌ها

دانش تناسب و ارتباط میان کلمه‌ها، جمله‌ها، آیه‌ها و سوره‌های قرآنی، از جمله مباحث مهم علوم قرآنی به شمار می‌آید. دانشمندان علوم قرآنی و مفسران دربارۀ مسأله مذکور، آراء و نظرات مختلفی را بیان کرده‌اند، برخی مانند علامه طباطبائی تناسب و ارتباط را تنها درباره سوره‌ها و آیاتی دانسته‌اند که یک‌باره نازل شده‌اند و قول به‌تناسب در غیر موارد یاد‌شده را تکلف شمرده‌اند (طباطبائی، 1417: 4/360) و در مقابل این نظریه، برخی صاحب‌نظران قرار گرفتن آیه‌ها و فرازهای نازل‌شده در زمان‌های مختلف در کنار یکدیگر را نتیجه تناسب و تجانس آنها دانسته‌اند (حجتی، 1377: 164).

از جمله آیاتی که تناسب،پیوند و ارتباط میان فرازهای آن مشکل به نظر می‌رسد، آیه سوم سورۀ مائده می‌باشد ﴿حُرِّمَت عَلَیکُمُ المَیتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحمُ الخِنزِیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیرِ اللهِ بِهِ وَ المُنخَنِقَةُ وَ المَوقُوذَةُ وَ المُتَرَدِّیَةُ وَ النَّطِیحَةُ وَ ما أَکَلَ السَّبُعُ إِلاَّ ما ذَکَّیتُم وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَن تَستَقسِمُوا بِالأَزلامِ ذلِکُم فِسقٌ * الیَومَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُم فَلا تَخشَوهُم وَ اخشَونِ * الیَومَ أَکمَلتُ لَکُم دِینَکُم وَ أَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسلامَ دِیناً فَمَنِ اضطُرَّ فِی مَخمَصَةٍ غَیرَ مُتَجانِفٍ لِإِثمٍ فَإِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِیم﴾ (مائده/3).

 از آنجا که صدر و ذیل آیه مذکور دربارۀ حرمت گوشت‌های حرام و عدم حرمت آنها در موارد اضطراری است و فرازهای میانی آن در مورد ناامیدی کافران از دین مسلمانان، اکمال دین، اتمام نعمت‌های خداوند متعال و رضایت خداوند متعال به مرضیّ بودن دین اسلام برای امت پیامبر صلی‌الله ‌علیه‌ واله ‌وسلم می‌باشد؛ برخی مفسران به عدم پیوند و ارتباط میان فرازهای آیه تصریح کرده‌اند (طباطبائی، 1417: 5/167؛ سبحانی، ۱۴۲۰: 50؛ طیب، 1369: 1/15؛ سبزواری، 1409: 10/303)؛ و برخی نیز جایگاه فراز ﴿الیَومَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُم فَلا تَخشَوهُم وَ اخشَونِ الیَومَ أَکمَلتُ لَکُم دِینَکُم وَ أَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسلامَ دِیناً﴾ را در ذیل آیه ﴿یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما أُنزِلَ إِلَیکَ مِن رَبِّکَ وَ إِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللهُ یَعصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللهَ لا یَهدِی القَومَ الکافِرِین﴾ (مائده/67) دانسته و جابجایی آن را بر اساس اغراض فاسد تلقی کرده‌اند (سبزواری، 1406: 2/421)، برخی نیز معتقدند آیه مورد بحث، از جهت ترتیب نزول و مصحف به‌صورت فعلی بوده و افزون بر ارتباط درون آیه‌ای، آن را با آیۀ اول سوره مائده ﴿یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوفُوا بِالعُقُود﴾ مرتبط دانسته‌اند (صادقی تهرانی، 1406: 8/72). با توجه به آنچه گفته شد، نگارنده‌ به‌دنبال پاسخگویی به این پرسش است که چه وجه یا وجوهی در تناسب فرازهای آیۀ سوم سوره مائده متصور است؟

تناسب و مناسبت در لغت به معنای مشاکلت (جوهری، ۱۳۷۶: 1/224)، اتصال بین دو چیز (ابن‌فارس، 1404: 5/423) و در اصطلاح علوم قرآنی به پیوند میان بخش‌های یک آیه، پیوند میان دو یا چند آیه و همچنین پیوند میان سوره‌ها اطلاق می‌شود (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۲: 652). تناسب و ارتباط میان فرازهای یک آیه، دارای اقسامی مانند تنظیر، تضاد و استطراد است (معرفت، 1373: 15). به نظر می‌رسد آنچه در تناسب میان فرازهای آیۀ سوم سورۀ مائده متصور است؛ از نوع استطراد است. استطراد از محسنات معنوی کلام و عبارت است از اینکه گوینده کلام به مناسبتی از مطلبی به مطلب دیگر منتقل شود و سپس به سخن اول بازگردد و آن را تا پایان ادامه دهد (فقهی‌زاده، 1374: 92).

جریان استطراد در آیۀ مورد بحث، نظیر آیه ﴿یا بَنِی آدَمَ قَد أَنزَلنا عَلَیکُم لِباساً یُوارِی سَوآتِکُم وَ رِیشاً وَ لِباسُ التَّقوى‏ ذلِکَ خَیرٌ﴾ (اعراف/26) است، بدین بیان که در آیات پیش از آیۀ مذکور، سخن از تناول شجرۀ ممنوعه توسط حضرت آدم و حوا علیهما‌السلام به میان آمده و در آیۀ مذکور بر سبیل استطراد از لباس تقوا سخن رفته است و در آیات بعدی نیز به ماجرای حضرت آدم و حوا علیهما‌السلام پرداخته شده است.

نگارنده معتقد است با توجه به ابتناء علم تناسب بر دو مبنای عدم تحریف قرآن کریم و چینش توقیفی آیات و سوره‌ها و با استناد به آیات، روایات و نظرات برخی مفسران؛ میان فرازهای آیۀ مورد بحث، پیوستگی و پیوند عمیقی برقرار است که در تحقیق حاضر به تبیین آنها پرداخته می‌شود.

 

پیشینه بحث

با اینکه بحث ارتباط و تناسب میان آیات قرآن کریم، مهم و قابل توجه است ولی در این زمینه، تحقیقات اندکی صورت گرفته است، از جمله: «درآمدی بر علم تناسب آیات با تأکید بر سوره جمعه» اثر عباس همامی در مجله مطالعات اسلامی، «تناسب آیۀ امامت حضرت ابراهیم علیه ‌السلام در سوره بقره با فضای نزول» نوشته فرزانه بیات و دیگران در مجله پژوهش­های قرآنی و «بررسی تناسب معنائی آیات 16-19 قیامت» اثر سیف‌علی زاهدی‌فر در مجله مطالعات تفسیری؛ اما در مورد تناسب و رابطه‌مندی فرازهای آیۀ سوم سورۀ مائده هیچ‌گونه کار پژوهشی قابل توجهی صورت نگرفته است.

 

تفسیر اجمالی آیه

آیۀ مورد بحث به‌طور‌کلی دارای سه فراز عمده و اساسی است، فراز اول دربارۀ خوردنی‌های حرام، فراز دوم دربارۀ مباحثی نظیر یأس کافران، اکمال دین، اتمام نعمت و خشنودی خداوند به برگزیدگی دین اسلام به‌عنوان دین برتر و فراز سوم نیز دربارۀ حکم موارد اضطرار خوردنی‌های حرام می‌باشد که در این بخش به تفسیر اجمالی فرازهای مذکور پرداخته می‌شود.

 

فراز اول: ﴿حُرِّمَت عَلَیکُمُ المَیتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحمُ الخِنزِیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیرِ اللهِ بِهِ وَ المُنخَنِقَةُ وَ المَوقُوذَةُ وَ المُتَرَدِّیَةُ وَ النَّطِیحَةُ وَ ما أَکَلَ السَّبُعُ إِلاَّ ما ذَکَّیتُم وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَ أَن تَستَقسِمُوا بِالأَزلامِ ذلِکُم فِسقٌ﴾

خداوند متعال در فراز مذکور به یازده مورد از خوردنی‌های حرام اشاره کرده است که در این بخش به تعریف لغوی، اصطلاحی برخی واژگان و نکات مهم تفسیری اشاره می‌گردد.

1.  «المَیتَةُ» به حیوانی گفته می‌شود که بدون ذبح شرعی روح از بدنش جدا شده باشد (راغب، 1412: 782). برخی مفسران، هرگونه انتفاع از میته را حرام دانسته‌اند (طبرسی، 1372: 3/242)، اما از آنجا که انتفاع غالب از میته، خوردن آن است برخی مفسران، حرمت خوردن آن را مورد تأکید قرار داده‌اند (مقاتل، 1423: 1/451).

2. «الدَّمُ» به معنای خون است (قرشی، 1371: 2/359) و مراد از حرمت دَم، خوردن آن است، شایان ذکر است که خوردن خون مسفوح حرام است و خوردن خونی که در اعضای حیوان مذکی باقی می‌ماند حرام نیست (طبری، 1412: 8/52).

3. «لَحمُ الخِنزِیرِ» خنزیر به معنای خوک است (قرشی، 1371: 2/308). خوردن گوشت خوک، از دیگر محرماتی است که در آیه مذکور به آن تصریح شده است. براساس گفته برخی مفسران اگرچه هر نوع استفاده از خوک حرام است، اما با توجه به اینکه گوشت خوک مهم‌ترین منفعت آن به شمار می‌آید، در آیه شریفه به آن تصریح شده است (جصاص، 1405: 3/297).

4. «ما أُهِلَّ لِغَیرِ اللهِ بِهِ». یکی از سنت‌های عصر جاهلیت آن بوده است که حیوانات را به نام غیر خداوند و بت‌ها ذبح می‌کرده‌اند (مکارم، 1371: 4/258). خوردن گوشت حیواناتی که به‌صورت مذکور، ذبح شده باشند نیز حرام است.

5. «المُنخَنِقَةُ» واژۀ مذکور از مادۀ خَنَقَ به معنای فشردن گلو و تنگ کردن آن است (مصطفوی، 1430: 3/54). برخی مفسران گفته‌اند که در عصر جاهلیت، گوسفند را با طناب صید و یا با قرار دادن سر گوسفند در میان دو شاخه درخت خفه کرده و سپس آن را می‌خورده‌اند (فخر رازی، 1420: 11/283)؛ خوردن گوشت چنین حیوانی نیز حرام است.

6. «المَوقُوذَةُ» موقوذه به گوسفندی گفته می‌شود که بر اثر ضربات وارده بر بدنش مرده باشد (ازهری، 1421ق: 9/203). کشتن گوسفند با زدن به‌وسیله چوب، سنگ و خوردن آن نیز از سنت‌های جاهلیت بوده است که آیۀ مذکور آن را حرام کرده است.

7. «المُتَرَدِّیَةُ» متردیّه از نظر لغت بر حیوانی اطلاق می‌شود که از بلندی مانند کوه، دیوار و چاه پرت شده و به‌دلیل سقوط از ارتفاع و بدون ذبح شرعی مرده باشد (طریحی، 1371ش: 1/181).

8. «النَّطِیحَةُ» نطیحه به حیوانی گفته می‌شود که به‌وسیلۀ شاخ حیوان هم نوع خودش کشته شود (مصطفوی، 1430ق: 12/157).

9. «ما أَکَلَ السَّبُعُ إِلاَّ ما ذَکَّیتُم» مراد از «أَکَلَ السَّبُعُ» حیوانی است که توسط حیوانات درنده مانند شیر، گرگ، پلنگ و امثال آنها دریده شده باشد که در صورت جدا شدن روح از بدن آن حیوان، خوردنش حرام است و در غیر این صورت، ابتدا ذبح شرعی و سپس مورد استفاده قرار می‌گیرد.

10. «ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ» واژۀ نُصُب جمع نَصب به معنای سنگ است. مردمان عصر جاهلیت سنگ‌های بی‌‌نقش‌و‌نگار را مورد پرستش قرار می‌دادند، در برخی تفاسیر آمده است که پیرامون کعبه سیصدوشصت سنگ وجود داشته که مشرکان بر روی سنگ‌ها، حیوانات را ذبح و گوشتشان را بر روی آنها پهن می‌کردند و آنگاه می‌خورده‌اند (طبرانی، 2008: 2/349).

11. «أقسِمُوا بِالأَزلامِ» آخرین مورد از گوشت‌های حرام، گوشت حیوان حلال‌گوشتی است که با قمار به دست آمده است، بنا به گفته برخی مفسران طریقه این بخت‌آزمایی چنین بوده است کهده نفر با هم شرط‌بندی می‌کردند و حیوانى را خریدارى و ذبح نموده سپس ده چوبه تیر که روى هفت عدد از آنها عنوان «برنده» و سه عدد عنوان «بازنده» ثبت شده بود در کیسه مخصوصى مى‏ریختند و به‌صورت قرعه‏کشى آنها را به نام یک‌یک از آن ده نفر بیرون مى‏آوردند، هفت چوبه برنده به نام هر کس مى‏افتاد سهمى از گوشت برمی‌داشت و چیزى در برابر آن نمى‏پرداخت، ولى آن سه نفر که تیرهاى بازنده را دریافت داشته بودند، باید هرکدام یک‌سوم قیمت حیوان را بپردازند، بدون اینکه سهمى از گوشت داشته باشند (مکارم شیرازی، 1371: 4/260).

خداوند متعال پس از بیان خوردنی‌های حرام فرموده است: ﴿ذلِکُم فِسقٌ﴾ و با توجه به معنای لغوی فسق که به‌معنای خروج هسته از خرما آمده است (جوهری، 1376ق: 4/1543؛ ازهری، 1421: 8/315)، خوردن هر از یک خوردنی‌های مذکور به‌منزله خروج از اطاعت خداوند متعال است (طوسی، بی‌تا: 3/434).

 

فراز دوم: ﴿الیَومَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُم فَلا تَخشَوهُم وَ اخشَونِ * الیَومَ أَکمَلتُ لَکُم دِینَکُم وَ أَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسلامَ دِیناً﴾

در اینکه مراد از واژه الیَومَ در فراز مذکور چه روزی است؟ در بین مفسران اختلاف است، برخی گفته‌اند روز خاصی اراده نشده است (طوسی، بی‌تا: 3/434؛ طبرسی، 1372: 3/245؛ بیضاوی، 1418: 2/115)؛ برخی منظور از آن را عصر روز عرفه که مصادف با روز جمعه بوده دانسته‌اند (طبری، 1412: 6/151؛ بغوی، 1420: 2/12؛ ابن جزی، 1416: 1/221) و برخی نیز آن را روز عید غدیر دانسته‌اند (طباطبایی، 1390ق: 5/168؛ صادقی تهرانی، 1406: 8/71؛ جوادی آملی، 1389: 21/587؛ استرآبادی، 1409: 1/151؛ کاشانی، 1410: 1/376).

به نظر می‌رسد با توجه به مباحث مهمی مانند یأس و نومیدی کافران، اکمال دین، اتمام نعمت و رضایت خداوند متعال به مرضیّ بودن دین اسلام برای مسلمانان؛ مراد از الیوم در آیۀ موردنظر، روز عید غدیر باشد که در هجدهم ذی‌الحجه سال دهم هجرت در حجةالوداع پیامبر صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم رخ داده است.

درباره اکمال دین و اتمام نعمت نیز نظرات متعدد و مختلفی بیان شده است که مقاله حاضر گنجایش آنها را ندارد، اما نظریۀ مختار آن است که حادثۀ مهم و منحصربه‌فردی می‌تواند دین را کامل و نعمت خداوند متعال بر امت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم را اتمام نماید و آن نیست مگر تعیین جانشینی حضرت علی علیه ‌السلام در روز عید غدیر که ضامن بقاء دین و اجرای احکام الهی است.

 

فراز سوم: ﴿فَمَنِ اضطُرَّ فِی مَخمَصَةٍ غَیرَ مُتَجانِفٍ لِإِثمٍ فَإِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِیم﴾

فراز مذکور نیز بیانگر جواز خوردن مأکولات محرمه در شرایط اضطراری و غفران و رحمت الهی نسبت به مرتکبین آن است و شرط اساسی آن نیز عدم تمایل به‌سوی گناه در استفاده از مأکولات محرمه است.

دیدگاه‌ها: بیشتر مفسران متعرض تناسب و یا عدم تناسب فرازهای آیه مورد بحث نشده‌اند، اما برخی مفسران، بر معترضه بودن فراز مذکور تأکید کرده‌اند (ابن‌عاشور، 1420: 5/28؛ طباطبایی، 1390ق: 5/168) و این به‌معنای عدم تناسب فرازهای آیه مورد بحث است و برخی نیز به‌تناسب و ارتباط میان فرازهای آیه مورد بحث تصریح کرده‌اند (صادقی تهرانی، 1406: 8/73؛ سلطان علی‌شاه، 1408: 2/74).

 

وجوه رابطه‌مندی فرازهای آیه سوم سوره مائده

1. رابطه‌مندی فرازها در بیان فرائض: یکی از وجوه رابطه‌مندی فرازهای آیۀ سوم سوره مائده؛ بیان فرائض است. واژۀ «فرائض» جمع «فریضه»، مشتق از «فرض» به معنای واجب کردن و حدودی است که خداوند به آن امر و یا از آن نهی کرده است (فراهیدی، 1409: 7/29؛ ابن‌منظور، 1414: 7/202). با توجه به توسعۀ معنایی واژۀ «فرائض» به واجبات و محرمات و با استناد به حدیث امام باقر علیه‌السلام در ذیل آیۀ مورد بحث که فرموده‌اند: «کَانَتِ الفَرِیضَةُ تَنزِلُ بَعدَ الفَرِیضَةِ الأُخرَى وَ کَانَتِ الوَلَایَةُ آخِرَ الفَرَائِضِ فَأَنزَلَ اللَهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ الیَومَ أَکمَلتُ لَکُم دِینَکُم وَ أَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتِی‏ قَالَ أَبُو جَعفَرٍ ع یَقُولُ اللَهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَا أُنزِلُ عَلَیکُم بَعدَ هَذِهِ فَرِیضَةً قَد أَکمَلتُ لَکُمُ الفَرَائِض» (کلینی، 1362: 1/289)، رابطه‌مندی فرازها بدین بیان است که عبارت «وَ کَانَتِ الفَرِیضَةُ تَنزِلُ بَعدَ الفَرِیضَةِ الأُخرَى» بیانگر فریضه بودن ولایت است که پس از فریضه حرمت مأکولات محرمه واقع شده است.

امام باقر علیه‌السلام در روایت مذکور، ابتدا از پیوستگی نزول فرائض خداوند متعال، یکی پس از دیگری سخن گفته و در ادامه ولایت را آخرین فریضۀ نازل‌شده بر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم می‌داند و آنگاه به اکمال دین و اتمام نعمت به‌عنوان آخرین فریضه اشاره کرده است.

 با توجه به آنچه گفته شد، به نظر می‌رسد، قرار گرفتن ولایت در ردیف دیگر فرائض از سویی و ترتب فریضۀ ولایت بر فریضۀ اجتناب از خوردنی‌های حرام از سوی دیگر، بیانگر نقش اساسی و محوری عنصر ولایت و ولی به‌عنوان ضامن اجرای فریضۀ مذکور-اجتناب از خوردنی‌های حرام- و دیگر فرائض است و نبود این عنصر اساسی موجب تعطیلی همه فرائض خواهد شد.

افزون بر آنچه گفته شد، این نکته شایان ذکر است که در لسان روایات فریضه ولایت نسبت به دیگر فرائض از اهمیت بیشتر و بالاتری برخوردار است، به‌طور مثال می‌توان به روایت صحیحه‌ای از امام باقر علیه‌السلام اشاره کرد که فرمودند: «بُنِیَ‏ الإِسلَامُ‏ عَلَى خَمسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّومِ وَ الحَجِّ وَ الوَلَایَةِ وَ لَم یُنَادَ بِشَی‏ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالوَلَایَةِ فَأَخَذَ النَّاسُ بِأَربَعٍ وَ تَرَکُوا هَذِهِ یَعنِی الوَلَایَة» (کلینی، ۱۳۶۲: 2/18)؛ اسلام روى پنج پایه نهاده شده: نماز و زکات و روزه و حج و ولایت و به چیزى مانند ولایت فریاد زده نشد، مردم آن چهار را گرفتند و این- یعنى ولایت- را رها کردند.

2. پیوند دو بعد جسمانیت و روحانیت انسان: فلاسفه؛ انسان را موجودی مرکب از جسم و نفس (ابن‌رشد، 1993: 111؛ غزالی، ۱۳۸۲: 130؛ صدر المتألهین، 1981: 2/41) و مفسران او را مرکب از جسم و روح دانسته‌اند (رضا، 1414: 7/20؛ طیب، 1369: 12/237). هر یک از جسم و روح انسان برای بقاء و ادامه حیات جهت وصول به سرمنزل مقصود، نیازمند غذای متناسب و مخصوص خود هستند، بدیهی است غذای جسم مواد جسمانی است (ملکی میانجی، 1414: 2/44) و غذای روح معارف الهی هستند که در مجموعه‌ای با عنوان دین از سوی خداوند متعال به‌وسیله پیامبران نازل شده است، بر این اساس، برخی مفسران بر این مطلب تأکید کرده‌اند که تشریع دین برای مجموع جسم و روح انسان است (طباطبایی، 1390: 3/133). برخی مفسران معاصر نیز ضمن آنکه نسبت معارف دینی و معنوی را به روح، مانند نسبت غذاهای جسمانی به بدن و جسم دانسته‌اند؛ بر این مطلب تأکید کرده‌اند که چنانچه سلامت جسم انسان در گرو نوع تغذیه‌ای است که استفاده می‌کند، سلامت روح انسان نیز در گرو غذاهای متناسب با آن است (سبزواری، 1409: 4/303).

با ذکر این مقدمه، تناسب و رابطه‌مندی فراز اول و دوم آیۀ سوم سورۀ مائده روشن می‌گردد، بدین بیان که فراز اول آیۀ مورد بحث بیانگر غذاهای ناسالم و غیرمتناسب با جسم انسان است که عبارت‌اند از خوردنی‌های حرام و امثال آن و فراز دوم بیانگر غذای متناسب با بُعد روحانی و نفسانی انسان که عبارت از نصب امام و مکمل رسالت است و چنانچه غذاهای ناسالم مادی، جسم انسان را در معرض آفات، آسیب‌ها و درنهایت هلاکت قرار می‌دهند، فقدان غذای سالم و یا وجود غذاهای ناسالم معنوی روح انسان را در معرض تباهی و فساد و گمراهی قرار می‌دهد.

3.  رابطه‌مندی فرازها در جهل‌ستیزی: جهالت و گمراهی، از جمله آفت‌هایی هستند که همواره انسان را در معرض آسیب قرار داده و می‌دهند، بر این اساس، حکمت و فلسفۀ ارسال پیامبران و انزال کتاب‌های آسمانی، نجات انسان‌ها از آفت‌های مذکور بوده است «وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسُولُهُ بَعَثَهُ بِالحَقِّ نَبِیّاً دَالًّا عَلَیهِ وَ هَادِیاً إِلَیهِ فَهَدَى بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أستَنقَذَنَا بِهِ مِنَ الجَهَالَةِ» (کلینی، 1407: 1/142). جهالت دارای مصادیق فراوانی، مانند جهل به مبدأ، مقصد و اهداف خلقت انسان و... است. یکی از مصادیق جهالت، جهل به خوردنی‌های حرام و فلسفه حرمت آنها بوده است. مطالعه سرگذشت اقوام و ملت‌های گذشته، این مطلب را تأیید می‌کند. همچنین در روایتی که از امام باقر علیه ‌السلام آمده است گواه بر جهالت آنها است، آن حضرت در تفسیر فراز اول آیه مورد بحث فرموده‌اند: «فَإِنَّ المَجُوسَ کَانُوا لَا یَأکُلُونَ الذَّبَائِحَ وَ یَأکُلُونَ المَیتَةَ، وَ کَانُوا یَخنُقُونَ البَقَرَ وَ الغَنَمَ، فَإِذَا اختَنَقَت وَ مَاتَت أَکَلُوهَا. وَ المُتَرَدِّیَةُ کَانُوا یَشُدُّونَ عَینَهَا وَ یُلقُونَهَا مِنَ السَّطحِ، فَإِذَا مَاتَت أَکَلُوهَا. وَ النَّطِیحَةُ کَانُوا یُنَاطِحُونَ بِالکِبَاشِ، فَإِذَا مَاتَ أَحَدُهَا أَکَلُوهُ. وَ ما أَکَلَ السَّبُعُ إِلَّا ما ذَکَّیتُم‏ فَکَانُوا یَأکُلُونَ مَا یَقتُلُهُ الذِّئبُ وَ الأَسَدُ، فَحَرَّمَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِک» ‏(بحرانی، 1415: 2/221)؛ مجوس از خوردن ذبائح خودداری می‌کرده و در عوض مردار می‌خوردند، گاو و گوسفند را خفه، چشمان حیوانات را می‌بستند و از بلندی پرت می‌کردند، حیوانات را با شاخ زدن به جان هم می‌انداختند و هرکدام از آنها که به ضرب شاخ می‌مرد مورد استفاده قرارمی دادند، حیواناتی که به‌وسیله گرگ و شیر مرده بودند را می‌خوردند.

از آنجا که جهالت در قرن‌های متمادی به گونه‌های مختلفی ظهور و بروز کرده و می‌کند، مبارزه با آن نیز باید متناسب با گونه‌ها و انواع جهالت تداوم یابد، بر این اساس، جانشین پیامبر که همان امام معصوم است، پس از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم، عهده‌دار این امر خطیر خواهد بود که به‌درستی در آیه مورد بدان اشاره شده است، در زیارت اربعین که از امام معصوم علیه‌السلام نقل شده، این وظیفه خاطرنشان گردیده و آمده است: «وَ بَذَلَ مُهجَتَهُ فِیکَ لِیَستَنقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الجَهَالَةِ وَ حَیرَةِ الضَّلَالَةِ» و به نظر می‌رسد، فراز دوم آیۀ سوم سورۀ مائده، مسألۀ جهل‌ستیزی را با طرح مسأله اکمال دین و اتمام نعمت که همان امامت است را یادآور شده و وظیفه امام را در مبارزه با جاهلیت مدرن، یادآور شده است.

4. پیوند بین اصول و فروع دین: خداوند متعال، قرآن کریم را بیان‌کننده همه امور معرفی کرده است ﴿وَ نَزَّلنا عَلَیکَ الکِتابَ تِبیاناً لِکُلِّ شَی‏ء﴾ (نحل/89). برخی مفسران منظور از «لِکُلِّ شَی‏ء» را اصول و فروع دین دانسته‌اند (فخر رازی، 1420: 20/258). دانشمندان جهان اسلام در مصادیق اصول و فروع دین اختلاف‌نظر دارند، از جمله موارد اختلافی، مسألۀ امامت است، امامیه امامت را از اصول و اهل سنت آن را از فروع برشمرده‌اند (سبحانی، 1412: 4/13). شایان ذکر است برخی از دانشمندان اهل سنت با امامیه در مسأله اصل بودن امامت، هم‌رأی و نظر هستند (ابن أبی الحدید، 1383: 18/367). با توجه به آنچه گفته شد، به نظر می‌رسد تناسب و پیوند میان فراز اول و دوم آیه مورد بحث؛ رابطۀ تبیین فروع و اصول دین از سوی خداوند متعال باشد، زیرا فراز اول آیه مبین خوردنی‌های حرام به‌عنوان بخشی از فروع دین و فراز دوم بیانگر اصل امامت به‌عنوان اصلی از اصول دین است.

نکته دیگری که لازم است در این بخش مورد تأکید قرار گیرد آن است که شاید قرار گرفتن فراز بیانگر امامت پس از فراز بیانگر خوردنی حرام القاء کننده ابتناء و تعویل فروع بر اصول باشد و چنانچه بقاء شاخه و برگ‌های درخت متوقف بر اصل درخت است، بقاء فروع دین متوقف بر اصل امامت است، شایان ذکر است، برخی دانشمندان اهل سنت، منظور از واژه «أَکمَلتُ» را اصول و ارکان دین دانسته‌اند (عسقلانی، بی‌تا: 13/246).

5. زدودن جاهلیت و پیشگیری از بازگشت به آن: مردم شبه‌جزیره عربستان در عصر جاهلیت، بت‌ها را مورد پرستش و از خوردنی‌های حرام بدون هیچ مانعی استفاده می‌کردند. جعفر بن ابی‌طالب به نمایندگی از پناهندگان، در حضور نجاشی پادشاه حبشه به این مسأله اعتراف کرده و گفته است: «إنّا کنّا قوما أهل جاهلیّة نعبد الأصنام و نأکل المیتة... حتّى بعث الله عزّ و جلّ إلینا رسولا» (مقدسی، بی‌تا، 4/151). بر اساس آیات قرآن کریم و برخی روایاتی که در بخش‌های پیشین بدان اشاره گردید، یکی از اهداف بعثت پیامبران و به‌ویژه پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم، تلاوت آیات الهی، تزکیه و تعلیم و درنهایت کمال عقلانیت جامعه بشری بوده است ﴿هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنهُم یَتلُوا عَلَیهِم آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِم وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَةَ وَ إِن کانُوا مِن قَبلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِین﴾ (جمعه/2)؛ اوست آن کس که در میان بى‏سوادان فرستاده‏اى از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت بدیشان بیاموزد و [آنان‏] قطعاً پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند.

پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم نیز تمام همت و تلاش خود را صرف تحقق اهداف رسالت کرده و به تعبیر قرآن کریم ﴿ یَأمُرُهُم بِالمَعرُوفِ وَ یَنهاهُم عَنِ المُنکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیهِمُ الخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنهُم إِصرَهُم وَ الأَغلالَ الَّتِی کانَت عَلَیهِم﴾ (اعراف/157)؛ آنان را به کار پسندیده فرمان مى‏دهد و از کار ناپسند باز مى‏دارد و براى آنان چیزهاى پاکیزه را حلال و چیزهاى ناپاک را بر ایشان حرام مى‏گرداند و از [دوش‏] آنان قیدوبندهایی را که بر ایشان بوده است برمى‏دارد.

با این وجود، به تعبیر برخی آیات قرآن کریم، خطر بازگشت به دوران جاهلیت وجود دارد ﴿وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَد خَلَت مِن قَبلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِن ماتَ أَو قُتِلَ انقَلَبتُم عَلى‏ أَعقابِکُم﴾ (آل‌عمران/144) و پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم، این خطر را با تمام وجود درک کرده و براساس حکمت بالغۀ خداوندی، ضمن اشاره به برخی سنت‌های دوران جاهلیت به معرفی جانشین پس از خود کرده و با فراز ﴿الیَومَ أَکمَلتُ لَکُم دِینَکُم وَ أَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتِی﴾ آن را به‌صراحت بیان کرده است.

با توجه به آنچه گفته شد، رابطه‌مندی فراز اول و دوم آیه سوم سوره مائده، بدین بیان است که نصب و جانشینی حضرت علی علیه‌السلام دارای ظرفیت‌های مهم و سرنوشت‌سازی مانند جلوگیری از عقب‌گرد امت پیامبر به دوران جاهلیت و ممانعت از بازگشت به مسیری است که پیامبر و اهل‌بیتش در مدت بیش از بیست سال با همه رنج‌ها و دردها در زدودن آن تلاش کرده‌اند، از مهم‌ترین مصادیق کارهای دوران جاهلیت استفاده از خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های حرام بوده است که با فرض نبود امام و حجت خداوند، بازگشت به آن کارها برای جوامع بشری متصور است، اما با وجود عنصر تأثیرگذاری همچون امامت راه بازگشت فراگیر و همه‌جانبه، به دوران جاهلیت غیرممکن خواهد بود. به همین خاطر آن حضرت وقتی پس از 25 سال خانه‌نشینی به خلافت رسید فرمود: «أَلَا إِنَّ بَلِیَّتَکُم‏ قَد عَادَت کَهَیئَتِهَا یَومَ بَعَثَ اللهُ نَبِیَّهُ...» یعنیهم‌اکنون، اوضاع جامعه اسلامی به‌لحاظ بازگشت به جاهلیت همانند دوران جاهلیت است که خداوند پیامبرش صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم را به رسالت برانگیخته بود؛ چرا که در این مدت مدید به‌دلیل عدم وجود امام در رأس جامعه اسلامی، آداب و سنن جاهلی به‌تدریج به جامعه اسلامی بازگشته بود.

6. پیوند میان مائدۀ حضرت عیسی علیه‌السلام و مائدۀ پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم: آیات ۱۱۲ تا ۱۱۵ سوره مبارکه مائده بیانگر مباحث مهمی مانند درخواست حواریون از حضرت عیسی علیه‌السلام مبنی بر نزول مائده آسمانی از سوی خداوند متعال، اهداف حواریون از درخواست مذکور، درخواست حضرت عیسی علیه‌السلام از خداوند متعال و اجابت دعای حضرت عیسی از سوی خداوند متعال است. دربارۀ محتویات مائدۀ آسمانی، روایات مختلفی در منابع روایی شیعه و اهل سنت نقل شده است و برخی روایات آن را طبق‌هایی از طلا دانسته‌اند که بر روی آنها نُه عدد ماهی و نُه عدد نان بوده (بحرانی، 1415: 2/381).

پیامبر گرامی اسلام نیز در روزهای آغازین دعوت علنی خود و پس از نزول آیۀ ﴿وَ أَنذِر عَشیرَتَکَ‏ الأَقرَبین﴾ ‏(شعراء/214)؛ به دستور جبرئیل خویشاوندان خود را دعوت کرد و فرمودند: «یَا بَنِی عَبدِ المُطَّلِبِ إِنِّی نَذِیرٌ لَکُم‏ مِنَ اللهِ جَل‏... إِنَّ هَذِهِ مَائِدَةٌ أَمَرَنِیَ اللهُ بِهَا فَصَنَعتُهَا لَکُم کَمَا صَنَعَ عِیسَى ابنُ مَریَمَ ع لِقَومِه‏... وَ اعلَمُوا یَا بَنِی عَبدِ المُطَّلِبِ أَنَّ اللهَ لَم یَبعَث رَسُولًا إِلَّا جَعَلَ لَهُ أَخاً وَ وَزِیراً وَ وَصِیّاً وَ وَارِثاً مِن أَهلِهِ وَ قَد جَعَلَ لِی وَزِیراً کَمَا جَعَلَ لِلأَنبِیَاءِ قَبلِی‏... فَوَثَبَ عَلِیٌّ ع فَقَالَ یَا رَسُولَ اللهِ أَنَا لَهَا فَقَالَ رَسُولُ اللهِ یَا أَبَا الحَسَنِ أَنتَ لَهَا قُضِیَ القَضَاءُ وَ جَفَّ القَلَمُ‏ یَا عَلِیُّ اصطَفَاکَ اللهُ بِأَوَّلِهَا وَ جَعَلَکَ وَلِیَّ آخِرِهَا» (ابن طاووس، 1363: 106)، براساس روایت مذکور و دیگر روایات، مائدۀ موردنظر دو هدف را دنبال کرده است، هدف اول دعوت به آئین توحید و انذار مشرکان هدف دوم، معرفی وصی و جانشین پیامبر صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم.

آنچه گفته شد، دربارۀ مائده‌ای است که در ابتدای رسالت رسول گرامی اسلام، رخ داده است؛ اما در واپسین روزهای رسالت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم سوره‌ای با نام مائده بر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم نازل گردید که در ابتدای آن مباحثی همانند لزوم وفای به پیمان‌ها، بیان خوردنی حلال و حرام که با مائده مرتبط است و سپس مسألۀ وصایت، جانشینی و امامت حضرت علی علیه‌السلام مطرح گردیده است، شایان ذکر است که مسألۀ مذکور در دو آیۀ مبارکۀ ﴿یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ‏ ما أُنزِلَ إِلَیکَ مِن رَبِّکَ وَ إِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَه﴾ (مائده/67) و ﴿إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاةَ وَ هُم راکِعُون‏﴾ (مائده/55)، به ضمیمۀ فراز دوم آیۀ سوم سورۀ مائده مطرح گردیده است و بدین‌سان، پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم، برای امت اسلام، مائده‌ای را برقرار کرده است که جامع نعمت‌های دنیوی، اخروی، مادی و معنوی و از جمله مسألۀ سرنوشت‌ساز امامت است.

7. پرهیز از خوردنی‌های حرام و ولایت‌پذیری: از مجموع روایات منقوله در جوامع روایی شیعه و اهل سنت و همچنین نظریات دانشمندان علم اخلاق، چنین برمی‌آید که خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها، تأثیرات فروانی را از خود بر جسم و روح انسان به‌جای می‌گذارند و به همین جهت خداوند متعال در قرآن کریم انسان را نسبت به خوراکی‌ها هشدار داده و فرموده است: ﴿فَلیَنظُرِ الإِنسانُ إِلى‏ طَعامِه﴾ (عبس/24)؛ انسان باید به غذاى خویش (و آفرینش آن) بنگرد. برخی مفسران منظور از این آیه را دقت و اندیشه در ساختمان غذائی مورد استفاده دانسته‌اند، زیرا غذائی که انسان تناول می‌کند تأثیرات شگرفی بر وجود انسان می‌گذارد (مکارم، 1371: 26/244)، افزون بر آیۀ مذکور، در روایتی از پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم آمده است «مَن أکَلَ ألحَرامَ عَصَی أللهَ شاءَ أَو أبی» (رعینی، 1416: 3/501)؛ هرکسی حرام بخورد، خدا را معصیت می‌کند، بخواهد یا نخواهد.

ازآنچه گفته شد، معلوم می‌گردد، پذیرش ولایت ولیّ خداوند متعال و اطاعت از جانشین رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم، منوط و مشروط به پرهیز از هرگونه لقمۀ حرام است و کسانی که از خوردنی‌های یازده‌گانه مورد بحث فراز اول آیه و امثال آن خودداری نکرده‌اند؛ هرگز ولایت و وصایت حضرت علی علیه‌ السلام بعد از رحلت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم را نخواهند پذیرفت، شاهد بر سخن مذکور، روایتی از امام صادق علیه‌السلام است که فرمودند: «إِنَّ وَلِیَّ عَلِیٍّ ع لَا یَأکُلُ إِلَّا الحَلَالَ‏ لِأَنَّ صَاحِبَهُ کَانَ کَذَلِکَ» (کلینی، 1407: 8/163)؛ همانا ولیّ و دوستدار علی علیه‌السلام جز حلال چیزی نمی‌خورد، زیرا صاحب او این‌چنین است.

8. پیوند میان فقه اکبر و فقه اصغر: برخی دانشمندان علوم اسلامی، علوم شرعی اصیل را، چهار علم کلام، علم به قرآن کریم، علم به احادیث و علم به احکام شرعی، دانسته‌اند (شهید ثانی، 1409: 365). علم کلام را فقه اکبر (ابن زهره، 1417: 27) و علم به احکام شرعی را فقه اصغر نامیده‌اند (حلبی، 1414: 4). پیوند میان دو علم مذکور به‌گونه‌ای است که برخی دانشمندان، نسبت علم کلام به دیگر علوم اسلامی از جمله فقه را همانند نسبت علم منطق به فلسفه دانسته‌اند (غفار، 1416: 270). اکنونبا توجه به تبیین مسائل فقهی در فراز اول و مسألۀ کلامی امامت در فراز دوم، به نظر می‌رسد پیوند فراز دوم با اول، پیوند میان فقه اکبر و فقه اصغر است، بدین بیان که صیانت از مسائل فقهی توسط امام و جانشین پیامبر صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم صورت می‌پذیرد.در تأیید سخن فوق می‌توان به سخن معاویه در مواجهه با خبر شهادت حضرت علی علیه‌السلام استناد جست که به‌صراحت گفته است: «ذهب الفقه و العلم بموت ابن ابی طالب» (ابن عبدالبر، 1412: 3/1108؛ امینی، 1397: 2/45).

9. پیوند اخلاقیات و اعتقادات: یکی از ابعاد دین، بُعد اخلاقیات آن است. فراز اول آیه سوم سورۀ مائده، اگرچه درصدد بیان مسائل فقهی است اما برخی مفسران هر یک از خوردنی‌های حرام مطرح در آیه را نماد رذیلت‌های اخلاقی دانسته‌اند. از دیدگاه آنان مردار؛ نماد دنیا، خون و گوشت خوک؛ نماد رذایل اخلاقی، حیوان ذبح شده با نام غیر خدا؛ نماد صدای نفس اماره و فرمان آن به انجام کارهای زشت، حیوان خفه‌شده؛ نماد خفه کردن فطرت خدا جوی انسان، موقوذه؛ نماد مجروح کردن سینه گشاده با معارف دین، متردیه؛ نماد سقوط از بالاترین درجات معنوی به پایین‌ترین درکات، نطیحه؛ نماد فخرفروشی دیندران به علم و زهد، نیم‌خوردۀ حیوانات حلال‌گوشت؛ نماد نزدیک شدن به ظالمان گرگ‌صفت، حیوانات ذبح شده بر بت‌های سنگی؛ نماد دورکننده‌های انسان از خدا و گوشت‌های تقسیم‌شده با بخت‌آزمایی؛ نماد تردید و خود را در معرض تیرهای زهرآگین شیطان قرار دادن است (سبزواری، 1409: 10/350).

از طرفی فراز دوم آیه مورد بحث به یکی از مهم‌ترین مباحث اعتقادی، یعنی امامت پرداخته است و از آنجا که یکی از وظایف پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله ‌علیه‌واله‌وسلم، تحریم پلیدی‌ها و برداشتن غل و زنجیرهای جهل و خرافه‌ها است ﴿وَ یُحَرِّمُ عَلَیهِمُ الخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنهُم إِصرَهُم وَ الأَغلالَ‏ الَّتی‏ کانَت عَلَیهِم﴾، پس از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم این وظائف بر عهده وصی و جانشین او خواهد بود و قرار گرفتن فراز بیانگر عنصر امامت پس از فراز بیانگر نمادهای رذایل اخلاقی بر پیوند بُعد اخلاقیات و اعتقادات و نقش بازدارندگی امام علیه‌السلام در ارتکاب رذایل اخلاقی دارد.

10. رابطه‌مندی فرازها در پیوند میان آورندۀ شریعت و حافظ آن: خداوند متعال جاعل و مشرّع شریعت و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم گیرندۀ آن است ﴿ ثُمَّ جَعَلناکَ عَلى‏ شَریعَةٍ مِنَ الأَمرِ فَاتَّبِعها﴾ (جاثیه/18) یکی از شئون و وظایف پیامبر صلی‌الله ‌علیه‌واله‌وسلم تبیین و عمل کردن براساس شریعت است ﴿وَ أَنزَلنا إِلَیکَ الذِّکرَ لِتُبَیِّنَ‏ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِم﴾ ‏(نحل/44) و از آنجا که پیامبر اسلام صلی‌الله ‌علیه‌واله‌وسلم آخرین رسول و نبی است ﴿وَ لکِن رَسُولَ اللهِ وَ خاتَمَ‏ النَّبِیِّین‏﴾ (احزاب/40) و شریعت او آخرین شریعت است؛ حفظ آن واجب است. با ذکر این مقدمه پیوند دو فراز آیۀ مورد بحث روشن می‌گردد، بدین بیان که فراز اول بیانگر بخشی از احکام شریعتی است که خداوند آن را تشریع، پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه ‌واله‌وسلم آن را ابلاغ، تبیین و اجرا کرده و فراز دوم آیه نیز بیانگر نصب جانشین پیامبر صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم و ادامه‌دهندۀ تبیین و اجرای احکام و حافظ شریعت است، شخصیتی که نصبش مایۀ نومیدی کافران، موجب اکمال دین، اتمام نعمت و مرضیّ بودن دین اسلام گردیده است. شایان ذکر است حفظ شریعت از مهم‌ترین وظایف و شئون امام است که دانشمندان بزرگ اسلام بدان تصریح کرده‌اند (کرمانی، 1416: 108؛ شریف مرتضی، 1410: 1/187؛ انصاری، 1418: 123)

 

بحث و نتیجه‌گیری

از آنچه گذشت به دست آمد که با توجه به توقیفی بودن چینش فرازها، آیه‌ها و سوره‌های قرآن کریم، میان فرازهای آیه سوم سوره مائده تناسب، پیوند و ارتباط ژرف و عمیقی وجود دارد، از جملۀ موارد پیوند را می‌توان در فریضه بودن دو فراز، بیان مسائل مربوط به جسمانیت و روحانیت انسان، رابطه‌مندی میان اصول و فروع دین، بیان مصادیق جاهلیت و نقش امام در جهل‌ستیزی، پیوند میان مائدۀ نازل‌شده بر حضرت عیسی علیه‌السلام و پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم، پرهیز از خوردنی‌های حرام و ولایت‌پذیری، پیوند میان فقه، کلام، اخلاقیات و اعتقادیات و پیوند میان آورندۀ شریعت و حافظ آن برشمرد.

قرآن کریم. ترجمه‌ مکارم شیرازی (1373ش). قم: دفتر مطالعات و معارف اسلامی. چاپ دوم.
ابن ابی الحدید، ابوحامد عزالدین (1383ش). شرح نهج‌البلاغه. قم: مکتبة آیت الله مرعشی نجفی.
ابن جزی، محمد بن احمد (1416ق). التسهیل لعلوم التزیل. بیروت: شرکة دار الارقم.
ابن‌سینا، حسین بن عبدالله (1400ق). رسائل ابن‌سینا. قم: انتشارات بیدار.
ابن طاووس، علی بن موسی (1363ش). سعد السعود للنفوس منضود. قم: منشورات رضی.
ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله (1412ق). الاستیعاب. بیروت: دارالجیل.
ابن عاشور، محمدطاهر (1420ق). تفسیر التحریر و التنویر. بیروت: مؤسسة التاریخ العربی.
ابن فارس، احمد (1404ق). معجم مقائیس اللغة. قم: مکتب الاعلام الاسلامی.
ابن منظور، محمدبن مکرم (1414ق). لسان العرب. بیروت: دار صادر. چاپ سوم.
استرآبادی، علی (1409ق). تأویل آلآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة. قم: جامعه مدرسین.
ازهری، محمدبن احمد (1421ق). تهذیب اللغة. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
امینی، عبدالحسین (1397ق). الغدیر. بیروت: دار الکتاب العربی.
انصاری، محمدحسین (1418ق). الامامة و الحکومة. تهران: مکتبة نجاح.
بحرانی، سیدهاشم (1415ق). البرهان فی تفسیر القرآن. تهران: بنیاد بعثت.
بغوی، حسین بن مسعود (1420ق). تفسیر البغوی. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
بیضاوی، عبدالله بن عمر (1418). انوار التنزیل و اسرار التأویل. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، مرکز فرهنگ و معارف قرآن (1382ش). دائرة‌المعارف قرآن کریم. قم: مؤسسه بوستان کتاب.
جبعی عاملی (شهید ثانی) زین‌الدین (1409ق). قم: مکتب الاعلام الاسلامی.
جصاص، احمد بن علی (1405ق). احکام القرآن. بیروت دار احیاء التراث العربی.
جوادی آملی، عبدالله (1389ش). تفسیر تسنیم. قم: نشر اسراء.
جوهری، اسماعیل بن حماد (1376ق). الصحاح. بیروت: دار العلم للملائین.
حجتی، سید محمدباقر (1377ش). اسباب النزول. تهران: دفتر فرهنگ اسلامی.
حلبی، ابوالمجد (1414ق). اشارة السبق. قم: مؤسسه نشر اسلامی.
حلبی، ابن زهره (1417ق). غنیه النزوع. قم: مؤسسۀ امام صادق علیه‌السلام.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1412ق). مفردات الفاظ القرآن. بیروت: دار القلم.
رضا، محمد رشید (1414ق). تفسیر المنار. بیروت: دار المعرفة.
رعینی، خطاب (1416ق). مواهب الجلیل. بیروت: دار الکتب العلمیة.
سبحانی، جعفر (1412ق). الالهیات علی هدی الکتاب و العقل و السنة. قم: المرکز العالمی للدراسات الاسلامیة. چاپ سوم.
سبزواری، سید علی (1409ق). مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن. بیروت: مؤسسه اهل البیت.
سلطان علی شاه، محمدبن حیدر (1408ق). بیان السعادة فی مقامات العبادة. بیروت: مؤسسة اعلمی.
شریف مرتضی، علی بن حسین (1410ق). الشافی فی الامامة. قم: مؤسسۀ اسماعیلیان.
صادقی تهرانی، محمد (1406ق). الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن. قم: انتشارات فرهنگ اسلامی.
طباطبائی، سید محمدحسین (1417ق). المیزان فی تفسیر القرآن. قم: دفتر انتشارات اسلامی.
طبرانی، سلیمان بن احمد (2008م). تفسیر القرآن العظیم. اربد: دار الکتاب الثقافی.
طبرسی، فضل بن حسن (1377 ش). تفسیر جوامع الجامع. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
طبرسی، فضل بن حسن (1372ش). مجمع البیان فی تفسیر القرآن. تهران: ناصرخسرو.
طبری، محمدبن جریر (1412ق). جامع البیان فی تفسیر القرآن. بیروت: دار المعرفة.
طریحی، فخرالدین (1375ش). مجمع البحرین. تهران: مرتضوی. چاپ سوم.
طیب، سید عبدالحسین (1369ش). اطیب البیان فی تفسیر القرآن. تهران: انتشارات اسلام. چاپ دوم.
طوسی، محمدبن حسن (بی‌تا). التبیان فی تفسیر القرآن. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
عسقلانی، احمد بن علی (بی‌تا). فتح الباری شرح صحیح البخاری. بیروت: دار المعرفة.
غزالی، ابوحامد (1382 ش). تهافت الفلاسفة. تهران: شمس تبریزی.
غفار، عبدالرسول (1416ق). الکلینی و الکافی. قم: مؤسسۀ نشر اسلامی.
فخر رازی، محمدبن عمر (1420ق). التفسیر الکبیر. بیروت: دار احیاء التراث العربی. چاپ سوم.
فراهیدی، خلیل (1409ق). کتاب العین. قم: نشر هجرت. چاپ دوم.
فقهی‌زاده، عبدالهادی (1374ش). پژوهشی در نظم قرآن. تهران: جهاد دانشگاهی.
قاینی، نظام‌الدین (1364ش). رسائل عرفانی و فلسفی حکیم قائنی. تهران: انتشارات علمی- فرهنگی.
قرشی، علی‌اکبر (1371ش). قاموس قرآن. تهران: دار الکتب الاسلامیة. چاپ ششم.
کاشانی، محمدبن مرتضی (1410ق). تفسیر المعین. قم: کتابخانه عمومی آیت الله مرعشی نجفی.
کرمانی، حمیدالدین (1416ق). المصابیح فی اثبات الامامة. بیروت: دار المنتظر للطباعة و النشر و التوزیع.
کلینی، محمدبن یعقوب (1362ش). الکافی. تهران: الاسلامیة.
مصطفوی، حسن (1430ق). التحقیق فی کلمات القرآن. بیروت: دار الکتب العلمیة. چاپ سوم.
معرفت، محمدهادی (1373ش). تناسب آیات. قم: بنیاد معارف اسلامی.
مقاتل، ابوالحسن (1423ق) تفسیر مقاتل بن سلیمان. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
مقدسی، مطهر بن طاهر (بی‌تا). البدء و التاریخ. قاهره: مکتبة الثقافة الدینیة.
مکارم شیرازی، ناصر (1371ش). تفسیر نمونه. تهران: دار الکتب الاسلامیة.