تفسیر
مجتبی مقتدائی؛ علیرضا دل افکار
چکیده
در قرآن کریم، یکی از آفرینشهای هنری در بیان مصادیق عبارات مبهم، استفاده از کنایه از موصوف است. این نوع کنایه به معنای بیان صفاتی غیرصریح درباره فرد یا شیء است که با قرینهای مشخص به یک موصوف خاص یا عمومی اشاره دارد. در این پژوهش، رویکرد کنایه از موصوف در تفسیرهای تبیان، کشاف و المیزان بررسی شده است. برخی نتایج، بیانگر این واقعیت است ...
بیشتر
در قرآن کریم، یکی از آفرینشهای هنری در بیان مصادیق عبارات مبهم، استفاده از کنایه از موصوف است. این نوع کنایه به معنای بیان صفاتی غیرصریح درباره فرد یا شیء است که با قرینهای مشخص به یک موصوف خاص یا عمومی اشاره دارد. در این پژوهش، رویکرد کنایه از موصوف در تفسیرهای تبیان، کشاف و المیزان بررسی شده است. برخی نتایج، بیانگر این واقعیت است که در سه تفسیر یاد شده، کنایه از موصوف در واژگان و عبارتهای «الرَّفَثُ» سخن زشتى که تنها در بستر زناشویى به زبان مىآید، کنایه از عمل زناشویی، عبارت «أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ» لمس لذتبخش با یکدیگر، کنایه از حالت جنابت، واژه «الغائط» مکان پست، کنایه از مدفوع وقضاء حاجت، واژه «صَعیدا» سطح زمین، کنایه از خاک پاک، عبارت «ینَشَّؤُا فِی الْحِلْیةِ» نیازمند به زینت و آرایش که خود را زینت دهد و نقص خود را پنهان نماید، کنایه از زن نازپرورده و ترکیب «فَوْقَ الْأَعْناق»، ضربت زدن قسمت بالای گردن، کنایه از سر و کله، واژه وصفی «النازِعَات»، کِشندگان، کنایه از فرشتگانى که ارواح بشر را قبض نمایند، واژه «الرَّاجِفَة»، جنباننده زمین و کوهها، کنایه از قیامت، و ترکیب «ذاتِ الرَّجْع» باز گرداننده و ارجاع دهنده، کنایه از ستارگان در حال گردش و یا باران، وترکیب وصفی «ذاتِ الواحٍ و دُسُر» دارای تختههاى بزرگ با میخها ساخته شده، کنایه از کشتی بزرگ و محکم، علی رغم ذکر مصادیق متعدد و مشابه، اما در معنایی گستردهتر از ذکر ملزوم و اراده لازم و با عبارتهای کنایه، کُنِی، أرادَ، و مُراد به کار رفته است.
علی نجفی ایوکی؛ زهره زرکار
چکیده
گرچه متن قرآن کریم، متشکل از واژگان بهظاهر ساده است، اما آنسوی این واژگان، معانی ژرف و اهدافی خاص نهفته است. با درنگ و تأمل در آیات کلام وحی، به این رهیافت میرسیم که هریک از آنها بهدنبال القای مفهومی خاص به مخاطب است و در پسِ تمامی این آیات اغراضی نهفته است که زیبایی و اعجاز آیات الهی را صدچندان میکند. این اغراض، به اقتضای سیاق ...
بیشتر
گرچه متن قرآن کریم، متشکل از واژگان بهظاهر ساده است، اما آنسوی این واژگان، معانی ژرف و اهدافی خاص نهفته است. با درنگ و تأمل در آیات کلام وحی، به این رهیافت میرسیم که هریک از آنها بهدنبال القای مفهومی خاص به مخاطب است و در پسِ تمامی این آیات اغراضی نهفته است که زیبایی و اعجاز آیات الهی را صدچندان میکند. این اغراض، به اقتضای سیاق و مقامِ سخن باز میگردد و این مهم در آیاتی از قرآن که چه از لحاظ لفظی و چه از لحاظ معنوی مشابه یکدیگر هستند بیشتر جلوه مینماید؛ مقصود از آیات مشابه، آیاتی است که در عین تناسب ظاهری، تناسب معنایی نیز با یکدیگر دارند؛ اما با دقت میتوان به وجوه اختلاف آنها پی برد. نگارندگان در این پژوهش برآنند تا با شیوه توصیفی- تحلیلی، اسلوب و ساختار متنوع آیههای با تشابه لفظی و معنایی را از زوایای مختلف مورد ارزیابی و تحلیل قرار دهد. چنین برداشت میشود که علت اصلی تفاوت در ساخت کلامی جملات متشابه، تنوعبخشی به سخن، تنوع در گفتار، اهمیتبخشی به موضوع و اثرگذاری آن بر مخاطب بوده است.
فروغ پارسا؛ عاطفه کرمی
چکیده
زیبایی بهمثابه امر خوشایند و سازگار با سرشت و طبع بشر همواره مورد توجه فیلسوفان و اندیشمندان بوده اگرچه پیدایی دانش زیباییشناسی مربوط به سده 18 میلادی است، قرآنپژوهان متقدم درخلال بحث درباره اعجاز بیانی قرآن کریم از منظر دانش بلاغت درباره زیبایی قرآن سخن گفتهاند که مهمترین ایشان جارالله زمخشری (د 538 ق) است که در تفسیر خود بیش ...
بیشتر
زیبایی بهمثابه امر خوشایند و سازگار با سرشت و طبع بشر همواره مورد توجه فیلسوفان و اندیشمندان بوده اگرچه پیدایی دانش زیباییشناسی مربوط به سده 18 میلادی است، قرآنپژوهان متقدم درخلال بحث درباره اعجاز بیانی قرآن کریم از منظر دانش بلاغت درباره زیبایی قرآن سخن گفتهاند که مهمترین ایشان جارالله زمخشری (د 538 ق) است که در تفسیر خود بیش از همه به بلاغت قرآن توجه کرده است. سید قطب اما بهمثابه مفسر قرآن کریم در دوران معاصر با تأثیر از مطالعات ادبی نوین با استفاده از نظریه تصویرپردازی هنری وجوه زیباییشناسی قرآن را مطرح نموده است، هدف از انجام این پژوهش، بررسی روشمند وجوه زیباییشناسی قرآن از دیدگاه دو مفسر قرآن در فاصله زمانی نسبتاً دور از یکدیگر بوده و سوره مریم با توجه به ویژگیهای ساختاری و مضمونی خاص بهعنوان میدان و نمونه پژوهش انتخاب گردیده است. یافتههای این پژوهش حاکی از آن است که زمخشری مؤلفههای بلاغی چون تقدیم و تأخیر، تقابل، فصل و وصل، گزینش واژگان متناسب با معنا از جهت دلالت، مفرد یا جمع بودن، تعریف و تنکیر را در سوره مریم بیان کرده است. در مقابل، سید قطب با توجه به نقش عناصر گفتوگو، حرکت، سایههای واژه و موسیقی در تصویرپردازی صحنههای سوره مریم، تأثیر خیالپردازی و مجسمسازی واژگان در روان مخاطب را نشان داده است. مقایسه دیدگاه این دو مفسر در تبیین وجوه زیباییشناختی سوره مریم نشان میدهد، علیرغم تمایز رویکرد ایشان، برخی شباهتها نیز در این میان قابل تشخیص است.